غزل

انتظار

 

انتظار

از غم دوست در این میکده فریاد کشم

دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست  که بَرش شکوه برم، داد ز بیداد کشم

شادیم داد، غمم داد و جفا داد وَ وفا  با صفا منّت آنرا که به من داد، کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری  بار هجران وَ وصالت به دل شاد کشم

در غمت ای گل وحشیِ من ای خسرو من  جور مجنون ببرم، تیشۀ فرهاد کشم

مُردم از زندگی بی تو – که با من هستی  طرفه سرّی است که باید بَرِ اُستاد کشم

سالهٰا می گذرد، حٰادثه ها می آید

انتظار فَرج از نیمۀ خرداد کشم

 

کتابدیوان اشعارصفحه 154