سایه
ای فرّ هُما بر سر من سٰایه فکن
فریادرس و وجودم از پایه فکن
طوقی که به گردنم فکنده ست هوس
یارا تو به گردن فرومٰایه فکن
کتابدیوان اشعارصفحه 232