قطعات و اشعار پراکنده

آب زندگانی

 

آب زندگانی

قَدِ دلجویت اندر گُلشنِ حُسن

یکی سَروی است کاندر کاشمر نیست

در آئینه ی من آب زندگانی  از آن شیرین دهن پاکیزه تر نیست

سری کان گویِ چوگانت نباشد  به چوگانش زنم آن را که سَر نیست

اگر تخم مُحبّت جُز تو کارد  ز بیخش برکَنَم، کان باثمر نیست

نهالِ عشقت اندر قلب «هندی»

بغیر از آه و حسرت، بارور نیست

 

کتابدیوان اشعارصفحه 299