مجله کودک 511 صفحه 21

خاطرات آقای چوپان: چوپان فراموشکار یک روز خواستم کاری انجام بدهم. ولی هر چی فکر کردم یادم نیامد که چه کار باید بکنم. کلافه شده بودم! واقعا از این که این همه فراموشکار شده بودم ، احساس بدی داشتم... حرفهای قشنگ لیلا من هیچی از یادم نمی ره. چون هر کاری رو که می خوام انجام بدم :روی کاغذ یادداشت می کنم . با... آموزش زبان انگلیسی این آقا با دوستش قرار داره . ولی دوستش حتما فراموش کرده بیاد سر قرار! جواب معما: هیچ کدام! آدرس خونه دوستش یادش رفته! نکشید که صدای زوزهی آواز گرگ، به گوش سگهای گَله رسید. آنها با سرعت تمام آمدند و بره گمشده را از چنگ گرگ درآوردند و با خودشان بردند. گرگ بدبخت که از حیلهی بره بدجوری شکست خورده بود، با افسوس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 511صفحه 21