محمود کیانوش
آفتاب خانهی ما
بچه بودم که مادرم میگفت:
«پدرت آفتاب خانهی ماست؛
دل ما روشن از محبت او،
دل او خرم از ترانهی ماست.»
حرفِ مادر درست بود، ولی
معنی حرف را نفهمیدم.
سالها رفت و من بزرگ شدم،
بر سرِ درس و مشق کوشیدم.
شکم اسب همیشه گرسنه میماند و حیوان بیچاره هیچ وقت یک وعده غذای سیر نمیخورد. این ماجرا مدتی ادامه پیدا کرد و اسب هر روز لاغرتر و ضعیفتر میشد، تا این
مجلات دوست کودکانمجله کودک 515صفحه 26