مجله کودک 517 صفحه 7

شب همه جا خیمه برافراشته مکه در آغوش زمین خفته بود در دل تاریکی بیانتها گرگ شقاوت به زمین خفته بود  تا که یکی مرد برافراشت قد تند فرود آمد از شیب کوه از لبش آواز خدا میچکید خواند به آواز عجب باشکوه  آی منم مژدهرسان خدای آمدهام کار مسیحا کنم آمدهام از دل دیوار شب پنجرهای رو به خدا وا کنم است که بروم از تمام سگهای شهر خواهش کنم که بیایند و مرا گاز بگیرند!» [پاداش نیک دادن به موجود بد و شرور، موجب افزایش بَدی و شرارت میشود.]

مجلات دوست کودکانمجله کودک 517صفحه 7