مجله کودک 02 صفحه 4

کوتاه تابستان، کارهایمان را انجام بدهیم و از ابتدای پاییز، مجله را چاپ کنیم. دیدیم چه شروع خوبی خواهیم داشت، مهرماه! ناگهان اشتیاق ماههای مهر کودکی دوباره جان گرفت شهریور ماه که رسید، دیگر کم کم آن اضطراب شیرین هم شروع شد: چیزی به مهر نمانده! باید «دوست» را آماده کنیم نکند به موقع نرسیم؟ نکند کارمان قشنگ نشود؟ نکند بچهها با ما «دوست» نشوند؟ باید بجنبیم وقت کمی داریم... و به این ترتیب، شهریور ماه برای من مثل شهریورهایی شد که در آن، تدارک مدرسه را میدیدم. حتی شبها خواب مهرماه را میدیدم. با این تفاوت که سالهای کودکی خواب مدرسه را میدیدم و امسال، خواب «دوست» را. باور کنید برای رسیدن ماه مهر و دیدار با شما،لحظهشماری کردیم. هرچه در توان داشتیم انجام دادیم تا در هفته اول پاییز «دوست» را به دست شما برسانیم خدا را شکر می کنم که بالاخره تلاش ما نتیجه داد و مجله آماده شد. هرچند هنوز با آنچه که میخواهیم و شما میپسندید فاصله زیادی داریم، اما قول میدهیم که تلاش کنیم هر هفته بهتر از هفته قبل باشیم حال که ماه مهر رسیده و مدرسهها باز شده و بچهها شور و شوق تازهای دارند ما هم هر روز صبح همراه شما از خواب بیدارمیشویم و به دفتر مجله میآییم و تلاش میکنیم تا پنجشنبه، مجله خوبی را به دستتان بدهیم ساعتهایی را که شما در کلاس، درس میخوانید، ما هم در دفتر مجله کار میکنیم. شبهایی را که شما در خانه مشق مینویسید ماهم در خانه به فکر شعرها و قصهها و مطالب تازه برای شما هستیم میبینید که داریم پا به پای هم پیش میرویم! خدا کند که این دوستی پایانی نداشته باشد خدا کند که همه روزهای ما مثل روزهای مهر پر از حرکت و امید و تلاش باشد از شما ممنونم که دست دوستی ما را رد نکردید. ممنونم که باعث شدید دوباره ماه مهر برای من مثل ماههای مهر کودکیام باشد. سردبیر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 02صفحه 4