
همسایۀ بداخلاق
من این نامه را نوشتم تا به بچههای
کشورمان بگویم حملۀ آمریکا به افعانستان
چه معنایی دارد. میخواهم منظورم را
با یک مثال نشان بدهم:
در همسایگی ما آقای بداخلاقی زندگی
میکند که همیشه با اهالی آپارتمان در حال
جنگ و دعواست. این آقا، پسر شیطانی هم دارد
که مرتب مزاحم همه میشود. یک روز پسر
این آقا با توپ، شیشۀ اتاق خودش را شکست،
امّا وقتی پدرش داخل اتاق شد، گفت کار من
نبوده است. آقای بداخلاق هم بدون هیچ دلیلی
از پلّهها پایین آمد و سراغ سرایدار آپارتمان ما
رفت و با مشت و لگد به در اتاق او کوبید. وقتی
که مرد سرایدار در را باز کرد،
همسایۀ بداخلاق ما محکم
توی صورت او زد و
گفت: بچّۀ تو شیشه خانه ما را شکسته!
بیچاره پسر سرایدار که داشت مشق مینوشت، با گریه
گفت: من اینجا بودم و اصلاً هم به حیاط نرفتم!
ولی مرد بداخلاق همۀ اتاق را به هم ریخت و رفت.
همۀ ما همسایهها از کار او عصبانی شدیم و به
او گفتیم که اشتباه کرده است. ولی همسایۀ
بداخلاق ما برای همۀ ما خطّ و نشان کشید...
من فکر میکنم آمریکا هم همین رفتار را با
افغانستان کرده است. هنوز هیچ کس نمیداند که چه
کسانی و با چه قدرتی، حادثۀ نیویورک و واشنگتن را به
وجود آوردهاند، امّا آمریکا با عصبانیت و قلدری به
سراغ مظلومترین مردم جهان رفت و هر چه
بمب و موشک داشت، بر سر آنها ریخت. من
هیچ وقت آمریکا را به خاطر این ظلم بزرگ
نمیبخشم.
محمود عدالتخواه، 9 ساله
از کرج
مجلات دوست کودکانمجله کودک 09صفحه 32