سابقه آشناییم با وجود مقدس آن انسان ملکوتی از سال 42 ـ 1341 است، زمانی که اولین اعلامیه آتشین خود را خطاب به عَلَم خائن صادر کرد. در آن زمان به پخش اعلامیه آن حضرت مبادرت کردم.
وقار ملکوتی، چهره الهی، ادب اسلامی، نفوذ دید، عظمت روح، آرامش قلب در برابر حوادث، احترام بجا به اشخاص، تحویل گرفتن دلسوزان، اصرار به بازگو کردن جنایات رژیم، دوراندیشی، بجا گفتن، حضور در میان مردم، خاطراتی است که در ابتدای آشنایی با آن انسان برجسته دارم و این همه برای جامعه آن روز که خیلی سخت در اسارت رژیم منحوس پهلوی بودند و بخصوص برای روحانیان که اکثراً بی‏خبر از اوضاع ایران و جهان بودند، هم درس بود و هم زنگ بیدارباش و هم زمینه تربیت روحی، و قوت قلب که بالاخره آثارش در تمام جامعه ایران و سپس جوامع اسلامی، آنان که با فرهنگ ثمربخشش آشنا شدند، ظاهر شد.
رباعی زیر را در ایام چهلم حضرت امام سرودم و تنها هدیه‏ام که هدیه مور به سلیمان است همین است:
کام من شیرین ز خُم وز می است
نای من پُر ناله از غم چون نی است
ای خمینی من فدایت که اسم تو
هم خُم است و هم می است و هم نی است
منبع: صحیفه دل، مطالب و خاطرات مکتوب از شاگردان امام خمینی(س)، صفحه 23

. انتهای پیام /*