در جریان دانشگاه، من مرتب اخبار را به امام می ‏‏رساندم. یعنی دوستان ما از آنجا به من تلفن می‏‏ کردند و شاید هر چند دقیقه به امام خبر می‏‏ دادم. از این نظر در جریان کامل آنجا بودیم و این یک امر مسلّمی بود و مخصوصاً برای ما خیلی روشن بود که تمام این کارتهای کمیته و غیره، اینها همه دروغ است. البته بنی‏ صدر هم با این کارهایش گور خودش را کند. از همان زمان بود که امام تصمیم گرفتند که دیگر کار را تمام کنند. حتی یکبار هم صریح به من گفتند. یادم هست وقتی جلسهٔ 14 اسفند پیش آمد امام به من گفتند: برو ببین چه کسی با بنی ‏صدر است؟ من نفهمیدم مقصود امام چیست دنبال بنی ‏صدر آمدم دیدم انتظاریون و دو سه نفر دیگر هم بودند. حالا نمی ‏دانم که آیا کسی به امام گفته بود یا نه. عبارت امام این بود که دیگر کار او تمام شده و دیگر ایشان امیدوار نیست. و قضیهٔ بنی‏صدر از 14 اسفند برای امام تمام بود. فرصت دیگری به بنی‏ صدر دادند و گفتند هیچکس سخنرانی نکند. خود امام به من گفتند بدان که این بنی‏ صدر نقض می‏‏ کند. امام می‏‏ خواستند مردم کاملاً بفهمند که ناقض چه کسی است. تک تک مسایل را امام به صورت کلی مطرح می‏ کردند تا مردم بفهمند که مصداقش کیست.

منبع: پیام انقلاب – ش 60، ص 22، خرداد 61.

. انتهای پیام /*