پرتال امام خمینی(س): اقبال با مردم ایران بود که خدای متعال، گوهری یکدانه و ذخیره  خودش را به آنها عنایت فرمود. معمولا خدای متعال، گوهرهای ناب خود را برای روزهای حساس تاریخ بشر ذخیره می کند و ما این افتخار را داشتیم که خداوند، یکی از گوهرهای گرانبهای خود را میان ما قرار داده بود خیلی ها امام (ره) را می دیدند اما نمی شناختند و او را به انسانهای معمولی تشبیه می کردند؛ اما جوهر درخشان و فروزان او به کمک پرورگار و در سایه عبودیت خدا آشکار شد.

او برای خودش، عنوان و بهره ای قائل نبود. آن دستی که توانسته بود تمام سیاستهای دنیا را با قدرت خویش تغییر دهد و جابه جا کند، آن زبان گویایی که کلامش مثل بمب در دنیا منفجر می شد و اثر می گذاشت، آن اراده نیرومندی که کوههای بزرگ در مقابلش کوچک بودند؛ هر وقت از مردم صحبت می شد، خودش را کوچکتر می انگاشت و در مقابل احساسات و ایمان و شجاعت و عظمت و فداکاری مردم، سر تعظیم فرود می آورد و خاضعانه می گفت: «مردم از ما بهترند»

انسانهای بزرگ همین گونه اند. آنها چیزهایی را می بینند که دیگران نمی توانند و یا نمی خواهند رویت کنند.

گاهی در مقابل کارهایی که به نظر مردم، معمولی می آید، آن روح بزرگ و آن کوه ستبر، تکان می خورد و می لرزید. هنگام جنگ، بچه های مدرسه در نماز جمعه تهران، قلکهای خود را شکسته بودند و پولهایش را برای جنگ هدیه کرده بودند. فردای آن روز که خدمت امام رسیده بودم، ایشان را در حالی که چشمهای خدابینش از اشک پر شده بود دیدم. به من فرمودند: کار این بچه ها را دیدی؟ به قدری این کار به نظرش عظیم آمده بود که او را متاثر ساخته بود.

او، خوب می فهمید و درست تشخیص می داد او، از همه انسانهایی که ما تا کنون دیده ایم و وصف آنها را شنیده ایم. غیر از انبیا و اولیا و ائمه یک سر و گردن بالاتر بود. افراد بزرگی که ما در تاریخ گذشته و معاصر، زندگی آنها را مطالعه کرده ایم؛ هیچ کدامشان به لحاظ عظمت، اصلا قابل مقایسه با شخصیت عظیم او نبودند؛ اما همین امام در مقابل مردم می گفت: من در برابر شما احساس حقارت می کنم. منبع: حدیث ولایت؛ ج 1، ص 159


 

. انتهای پیام /*