کارنامه و خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ با عنوان «بازسازی و سازندگی» که در بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی و عرضه شد، رویدادهایی همچون عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقام رهبری، تشخیص بیماری و رحلت امام خمینی، انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری انقلاب و ریاست جمهوری هاشمی را در بر می‌گیرد.

 «تاریخ ایرانی» در سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، خاطرات هاشمی رفسنجانی در روزهای ۱۲ تا ۱۷ خرداد ۶۸ را به نقل از این کتاب انتخاب کرده که شرح روزهای وخیم شدن وضعیت جسمانی امام خمینی و درگذشت ایشان و نیز جلسه مجلس خبرگان و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری است که در پی می‌آید:

 جمعه ۱۲ خرداد | ۲۷ شوال ۱۴۰۹ – ۲ ژوئن ۱۹۸۹

 صبح به بیت امام رفتم. احمد آقا اظهار نگرانی داشت. با دکتر‌ها صحبت کردم. درمان جدیدی شروع کرده‌اند. قرار شد اطلاعیه‌ای پزشکی، به گونه‌ای داده شود که کمی نگرانی در آن دیده شود. امام را زیارت کردیم. خیلی ضعیف شده‌اند. گفتند درد دارند و اشتها ندارند و ناراحتند. صدایشان خیلی ضعیف است.

در حالی که پیشانی ایشان را می‌بوسیدم و دستم روی دستشان بود، فشار ملایم دستشان را احساس کردم. به زحمت بر خودم مسلط شدم، ولی جلوی اشک‌ها را نتوانستم بگیرم. از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدم. به ایشان عرض کردم می‌خواهم به نماز جمعه بروم، پیامی برای مردم ندارید؟ فرمودند به مردم بگویید دعا کنند که خداوند من را بپذیرد. بغض گلویم را فشرد. در نماز جمعه پیام ایشان را به صورت لطیفی گفتم که هم مردم متوجه شوند و دعا کنند و هم باعث انفجار نشود. با احمد آقا درباره رهبری و مسائل بازنگری [قانون اساسی] صحبت شد. قرار شد در اتمام کار تسریع نماییم.

 عصر دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] آمد. راجع به سفر شوروی و حد روابط با آن‌ها مذاکره شد. حاجیه والده امروز مهمانمان بودند. دکتر ولایتی ایشان را معاینه نمود؛ فشار خون بالا است ولی حالشان خوب است. اخوی احمد و اخوی محمد و استاندار کرمان هم امروز اینجا آمدند و مذاکراتی داشتیم.

شنبه ۱۳ خرداد | ۲۸ شوال ۱۴۰۹ - ۳ ژوئن ۱۹۸۹

بعد از نماز صبح، سری به بیمارستان [قلب جماران] زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارش‌ها خبری از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام به چشم نمی‌خورد. کارهای دفتر را انجام دادم.

آقای بهزاد نبوی [وزیر صنایع سنگین] آمد. از احتمال استیضاح خود در مجلس در رابطه با پرونده سایپا نگران بود.(۱) گزارش آن را کمیسیون مربوطه به تحقیق و تفحص اصل ۷۶(۲) مجلس داده و پیشنهاد استیضاح داده است. برای جواب به گزارش تقاضای وقت کرد.

ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری [قانون اساسی] مهمان رییس‌جمهور بودیم. در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد، زیرا به نظر می‌رسد که با وضع حال امام، فرصت کمی داریم و بهتر است که اصلاحات به تایید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم.

به دفتر رفتم. ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خودمان را با عجله به جماران رساندیم.

لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس می‌کشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکتر‌ها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمی‌کرد. فقط یک بار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.(۳)

در این فاصله درباره کیفیت اعلان خبر و برنامه‌های اداره کشور و انتخاب رهبری و... مشاوره شد. در جبهه با آقای [محسن] رضایی تماس گرفتیم و دستور آمادگی کامل دادم. هلی‌کوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.

با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهر‌ها. با اعلان مراسم امام، شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آن‌ها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانم‌های بیت برای ما جالب بود.

تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامه‌ها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامش‌بخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند، اما بقیه اعضای خانه نمی‌دانستند.

یکشنبه ۱۴ خرداد | ۲۹ شوال ۱۴۰۹ – ۴ ژوئن ۱۹۸۹

بعد از نماز به مجلس رفتم. اعضای هیات رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه را باهم صرف کردیم و درباره برنامه جلسه خبرگان مذاکره کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودند.

اطلاع دادند جلسه مجلس شورای اسلامی آماده است. به آنجا رفتم. جلسه غیرعلنی بود. نمایندگان از رحلت امام مطلع بودند. با رسیدنم، من و نمایندگان گریه زیادی کردیم. کمی با آن‌ها درباره رحلت امام صحبت کردم. جلسه غیررسمی بود. یک هفته مدت مسوولیت هیات رئیسه را تمدید کردیم، چون دو سه روز دیگر تمام می‌شود و هفته آینده بعد از تعطیلات که مجلس شروع به کار می‌کند، وقت اعتبار هیات رئیسه تمام شده. با این تمدید، مشکل برطرف شد.

بیانیه‌ای برای مجلس خبرگان تهیه کردیم و برای انتشار دادیم. حدود ساعت هشت و نیم صبح جلسه مجلس خبرگان آماده شد و رسمیت جلسه را به ریاست آیت‌الله مشکینی اعلان کردیم. ایشان صحبت کوتاهی کردند.

وصیت‌نامه امام در صندوق امانات در دفتر من بود. بیرون آوردیم و در جلسه رسمی پلمب شکسته شد. وصیت‌نامه را از پاکت بیرون آوردیم. در سال ۱۳۶۱ نوشته شده و سال گذشته تجدید نظر شده است. آخر وصیت‌نامه نوشته شده بود که آن را به ترتیب احمد آقا، رییس‌جمهور، رییس مجلس، رییس دیوان عالی کشور و یا یکی از اعضای شورای نگهبان برای مردم بخوانند. احمد آقا اطلاع داد که آمادگی ندارد. نوبت به [آیت‌الله خامنه‌ای] رییس‌جمهور رسید. ایشان وصیت‌نامه را برای حضار خواندند. حضار جلسه خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای دولت، شورای نگهبان و شورای عالی قضایی و دیگران بودند. قرائت وصیت‌نامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد.

. انتهای پیام /*