در زمان بنی صدر یک بار یکی از بستگانمان در چند سال پیش امدند خدمت امام. تابستان بود و ما توی حیاط بودیم. آن شخص به برخی مسائل اعتراض داشت و نظرات خاص خودش را خیلی بلند و تند با امام مطرح می کرد. به امام می گفت: "شما باید بگذارید بیایند در منزلتان مرگ بر فلان و بهمان بگویند." اما امام با اینکه من در قیافه شان ناراحتی را می دیدم، با او برخوردی خیلی ملایم داشتند و به او گفتند: "چرا داد می کشید؟ بیایید با هم صحبت کنیم. حالا یک جوری با هم کنار می آییم. من که نگفتم کسی نیاید و جلوی کسی را هم نگرفته ام. همه در صحبتهایشان آزاد هستند. امام خیلی ملایم با او برخورد کردند و این در حالی که امام کسالت داشتند و من نگران قلب ایشان بودم.

منبع: (بر ساحل آفتاب؛ به نقل از زهرا مصطفوی، ص ۳۵۹)

. انتهای پیام /*