محمدتقی رضایی کوپایی در خاطره ای درباره ی نظر امام در عدم تعرض به بانوان بد حجاب می گوید: در ۱۳ تیر عده ای از افراد ناآگاه و احیانا ضد انقلاب در خصوص برخورد با زنان بد حجاب از امام خمینی استعلام گرفتند که امام خمینی فرمودند که کسی حق تعرض به بانوان بد حجاب ندارد متن پایین چند خاطره می باشد
ورودیهای منتهی به حسینیه جماران مثل خیابان جمشیدیه، خیابان یاسر و خیابان جماران مشکلات زیادی برای ما در بر داشت. بعضیها که از این ورودیها عبور میکردند در ماشینهایشان نوار مبتذل میگذاشتند، گاهی اسباب قمار و شراب حمل میکردند. بعضی از زنان یا بدحجاب بودند و یا وضع ظاهری خیلی نامناسبی داشتند. این امر در بازرسیها برادران دژبان را خسته میکرد تا جایی که بعضی از پاسداران، حاضر نبودند در چنین نقاطی پست بدهند.
چندین بار خدمت امام پیغام دادیم و پرسیدیم که بااین مشکلات چگونه باید برخورد کنیم و چون بعضی زنها از روی عمد با وضع نامناسبی ظاهر میشوند ممکن است در مواجهه بااین افراد به گناه بیفتیم، بعضی هم اینطور هستند و اهمیتی به موضوع نمیدهند.
امام در پاسخ فرمودند: به پاسداران عزیز بگویید، خسته نباشید، تا دنیا بوده، اینطور بوده است و چنین آدمهایی هم بودهاند و امااینکه پرسیدهاید تکلیف شما چیست؟ پاسخ این است که شمااجبار ندارید وقتی رادیو و یا ضبط کسی خاموش است دکمه رادیو و ضبط او را فشار بدهید که ببینید نوار او چه میخواند. امام فرمودند: شمااز کجا میدانید چیزی که در بطریهای داخل ماشین بعضیهاست شراب است شاید چیز دیگر باشد. اگر مطمئن شدید شراب است میتوانید محتوای آن را در جویی خالی کنید و ظرفش را به او پس بدهید. امام فرمودند: در رابطه با خانمهای بیحجاب و بدحجاب هر کاری که در کل مملکت مسئولین باآنهاانجام میدهند، شما هم پیرو قوانین کشور باشید و آن را انجام بدهید. امام میگفتند: مملکت ما که در این یک تکه جا - جماران- خلاصه نمیشود که بخواهید برای آن قانون وضع کنید و یا دور آن را حصار بکشید.
منبع: (تشنه و دریا؛ ص ۵۱ – ۵۲) به نقل از محمدتقی رضایی کوپایی
همچنین سید حسین موسوی تبریزی نیز در این باره نقل می کند: گاهی از سوی بعضی از اداره ها و وزارتخانه ها دعوت می شدیم تا برای کارمندان اعتصابی سخنرانی کنیم. همچنان که می دانید در آن مقطع اکثر اداره ها و کارخانه ها در اعتصاب بودند منتها بسیاری از کارمندان به این صورت به محل کارشان می آمدند ولی کار نمی کردند. به همین جهت از سوی گردانندگان این اعتصابها برای حفظ روحیه کارمندان جلسات سخنرانی ترتیب می دادند اما این جلسات برای من از یک جهت خیلی عجیب بود چون غالب سخنرانیهای من در مساجد و حسینیه ها بود و در این مکانها نیز معمولاً زنها با حجاب کامل و جدا از مردها در پشت پرده می نشستند و به سخنرانی گوش فرا می دادند؛ ولی در این اداره ها که می رفتیم زن و مرد کنار هم بودند و خانمی که حجاب کامل داشته باشد کمتر به چشم می خورد. در عین حال همه طرفدار انقلاب و مبارزه و علاقه مند به امام بودند. من هیچ گاه یادم نمی رود که هنوز بیش از شش ماه به پیروزی انقلاب مانده بود و من با ماشین از خیابان پل چوبی تهران عبور می کردم که دیدم عده ای از دانشجویان دختر و پسر که در حدود سیصد نفر بودند تظاهرات می کنند. در همین حین یکی از دختران دانشجو که کاملاً بی حجاب بود در حالی که تعدادی از عکسهای امام را در دست داشت به طرف ماشینها می رفت و به شیشه آنها عکس امام را می چسباند که یکی از آنها را روی شیشه ماشین من چسباند. البته در آن مقطع زمینه چندانی برای گوشزد کردن مسأله حجاب به افراد بی حجاب وجود نداشت ولی نفس حضور این زنان در صحنه مبارزه و مخالفت با رژیم در کنار سایر زنهای محجبه و انقلابی می توانست در جذب آنها به طرف رعایت احکام اسلامی و از جمله حجاب فوق العاده مؤثر باشد. به همین خاطر است که شما اگر فیلمهای تظاهرات و راهپیمایی مردم را به ترتیب ملاحظه بکنید می بینید که ما هر چه به پیروزی انقلاب نزدیک تر می شدیم تعداد زنهای بی حجاب در راهپیماییها کمتر شده است و این به معنی عدم شرکت افراد بی حجاب در راهپیماییها نیست بلکه همان زنهای بی حجاب به مرور زمان و به واسطه برخورد با زنهای مؤمن و باحجاب، محجبه شده اند و اصولاً حجاب اسلامی به یکی از شعارهای عملی خانمها در مبارزه تبدیل شده بود. منبع: (خاطرات سید حسین موسوی تبریزی؛ ص ۴۹۲ – ۴۹۳)
در خاطره ای دیگر خاطرات شیخ علی عراقچی نقل می کند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، وقتی رضاخان به سلطنت رسید، در مقابل سیاستهای ضددینی او سیاست سکوت و مدارا را در پیش گرفت تا بدین وسیله حوزه تازه تأسیس و این نهال نورس را از شر و درندهخویی وی در امان نگه دارد. من ایشان را ندیدم و تقریباً نه ساله بودم که ایشان از دنیا رفت، ولی نقل میکنند که ایشان شخصیت بسیار بشاش، خوشبرخورد و بذلهگویی بود. اما چون رضاخان به سر کار آمد و فعالیتهای ضددینی خود را شروع کرد، دیگر احدی ندید که حاج شیخ خنده بر لبانش مشاهده بشود و مرتب در رنج و عذاب و تنگنا به سر میبرد.
در حقیقت برنامه ایشان در این رابطه سکوت بود و چارهای بهجز این نداشتند. مخالفت با آدم درندهای مثل رضاخان، مسلماً مساوی با نابودی و اضمحلال کامل حوزه علمیه قم و سرتاسر ایران بود. چون در آن دوران خفقان، باز هم این شاگردان و تربیتیافتگان حوزه درسی حاج شیخ بودند که در سرتاسر کشور پراکنده میشدند و به طور مظلومانه چراغ دین و مذهب را در میان مردم روشن نگه میداشتند.
بنابراین مقاومت در برابر رضاخان چندان معقول به نظر نمیرسید. یکی از مخالفان او مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی بود که قبرش در مسجد بالاسر است. یک روز که به حرم مشرف بود، میبیند دختران و همسر رضاخان به صورت بیحجاب در حرم حضرت معصومه علیها السلام هستند. تحمل نکرده و به آنها اعتراض میکند، این خبر به رضاخان میرسد. آن وقتها راه قم ـ تهران، خاکی بوده رضاخان در عرض دو ساعت خود را به قم میرساند؛ از طرفی مرحوم بافقی را هم دستگیر کرده و نگاه داشته بودند. وقتی رضاخان به قم میرسد با چکمه وارد صحن حرم میشود و با همان چکمههایش شروع به لگد زدن به مرحوم بافقی میکند. او هم فریاد زده و یا صاحبالزمان(عج) میگوید.
مرحوم حاج شیخ حتی در این واقعه هم سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت؛ زیرا واقعاً معلوم نبود همراهی و حمایت از مرحوم بافقی چه عواقب خطرناکی میتوانست داشته باشد. به نظر بنده در این مورد نمیتوان به مرحوم حاج شیخ اشکال گرفت و انتقاد کرد؛ زیرا باید شرایط و موقعیت آن زمان را در نظر گرفت و بعد قضاوت کرد. شما تصور کنید به خاطر چنین موضوعی، حوزه باعظمت قم نابود میشد. آن وقت مثل کشور ترکیه دیگر هیچ اثری از دین و روحانیت و اسلام و تشیع در ایران باقی نمیماند.
منبع: پرتو آفتاب؛ ص ۷۹ – ۸۱ خاطرات شیخ علی عراقچی
.
انتهای پیام /*