آن روزها امام منزل بسیار درویشانه ای داشتند که در یخچال قاضی واقع بود. منزل من پشت منزل ایشان قرار داشت و من هم مثل اکثر طلاب که به منزل ایشان می رفتند، زندگی درویشانه ایشان را می دیدم. چون هر روز درِ منزل ایشان باز بود. یک حیاط قدیمی، با مختصری وسایل زندگی، گلیم و از این دست چیزها. غذایشان هم کاملا ساده بود و مختصر. نه از تقسیم وجوهات خبری بود و نه از چاپ و توزیع مجانی رساله عملیّه.

بعد از فوت آیت الله بروجردی یک روز من خدمت ایشان عرض کردم: «حاج آقا! حضرتعالی چرا رساله تان را چاپ نمی کنید؟ یک عده واقعاً به رساله شما احتیاج دارند!» فرمودند: «خُب آنهایی که به رساله من احتیاج دارند خودشان ببرند چاپش کنند. من از سهم امام رساله چاپ نمی کنم!» این سخن، حقیقتآ از عمق بینش ایشان و از معنویت و تقوای ایشان خبر می دهد. ما فکر می کردیم که چاپ رساله ایشان در حقیقت به اهداف اسلامی و ترویج دین کمک می کند، ولی برداشت ایشان این بود که سهم امام برای چاپ رساله نیست؛ بلکه برای تربیت طلاب و ترویج اسلام است. به اعتقاد ایشان، رساله مورد نیاز مقلدین بود و مقلدین قدرت خرید یک رساله را داشتند و حتی می توانستند خودشان رساله را چاپ کنند. البته در آن زمان چاپ رساله بیشتر از پنج یا ده هزار تومان هزینه بر نمی داشت، اما ایشان حتی در این مورد هم حاضر نشدند که خودشان اقدام کنند. بعداً دوستان اقدام کردند و رساله امام به چاپ رسید.

 منبع: خاطرات سید هادی خسروشاهی

. انتهای پیام /*