در 13 آبان 58 اتفاقی افتاد که منشاء بسیاری ازحوادث بعدی در ایران بود، ماجرا از این قرار بود که تعدادی از دانشجویان که بعدها دانشجویان پیرو خط امام نامیده شدند، سفارت آمریکا در ایران را تصرف کردند و تمام دیپلمات ها و آمریکایی های حاضر در این سفارتخانه را به گروگان گرفتند. این اتفاق ظاهرا در واکنش به اقدام آمریکا در پناه دادن به شاه فراری ایران و اقدامات خصم آمیز علیه انقلاب اسلامی بود، در ملت ایران که حالا موتور محرکش را جوانانی غیور و انقلابی تشکیل می دادند، یک بی اعتمادی عمیق و تاریخی نسبت به آمریکا شکل گرفته بود، تجربه کودتای 28 مرداد و مداخله آمریکا برای تثبیت قدرت شاه را داشتند، دانستند که آمریکایی ها باز نقشه هایی در سر دارند و نمی خواهند دست از سر مردمی بردارند که می خواهند روی پای خود بایستند و از استبداد بیزارند.
دانشجویانی که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند خیلی زود به اسنادی دست پیدا کردند که موید برنامه های آمریکا برای مداخله در ایران به نفع شاه و یا جریانات سلطنت طلب و غرب زده بود و طبعا اطلاعاتی که به حضرت امام در این اتفاق رسید، واکنش تایید آمیز امام را به دنبال داشت.

دولت ایران که در آن زمان دولت موقت بازرگان بود، ناظر به شکل کار و سیاست های خود، از ابتدا به مخالفت با دانشجویان پرداخت، هر چند ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت دولت بازرگان) در ابتدا این حرکت دانشجویان را تایید کرد، اما به فاصله چند روز بعد دولت بازرگان استعفا داد و کنار کشید. اما نکته ای به محل اختلافات تبدیل شد، این بود که دولتمردان و سیاستمداران به نسبت موقعیت و جایگاهی که داشتند باید چه واکنشی به این ماجرا نشان می دادند؟

متن خاطره ای که در ادامه خواهید خواند نشان از هوشمندی حضرت امام در مواجهه با این اتفاق و نیز درک این نکته است که لزومی به ایجاد تک صدایی در این اتفاقات نیست و هر کسی باید به وظیفه خود عمل کند.


بگذارید روزنامه کار خودش را بکند

وقتی در قضیه ماجرای تصرف لانه ی جاسوسی، انگلستان به آمریکا پیوست و از مواضع آمریکا در قبال گروگانگیری علیه ایران حمایت کرد و روابط دیپلماتیک خود را با ما تنزل داد و سفارت خود را در مواردی بسته و در مواردی به صورت حافظ منافع در آورده بود. در یکی از مقاطعی که ما احساس کردیم تلاشی برای برقراری رابطه با انگلیس وجود دارد چون به اعتقاد ما این تلاش خوبی نبود و ما می بایست با انگلستان از موضع قوی تری برخورد می کردیم. من مقاله ای در روزنامه ی جمهوری اسلامی نوشتم به نام «پدر شیطان» که حرف ما در آن مقاله این بود که آمریکایی ها از تولیدات انگلستان هستند و انگلیس پدر شیطان است و در برقراری روابط ما باید قوی برخورد کنیم که کلاه سرمان نرود و یک شب حاج سید احمد آقا تلفن کردند تا پیامی را از امام نسبت به کارهای روزنامه با من مطرح کنند. پرسیدم نظر امام در مورد مقاله پدر شیطان چیست؟ چون امام در آن روزها تأییدی از وزارت خارجه کرده بودند ما فکر کردیم نکند کار خوبی نکرده باشیم ایشان گفت من از نظر امام اطلاع دارم بعد گفتند برای آقای ولایتی که در نیویورک بودند این مقاله را از طریق فاکس فرستاده و ایشان مقاله را دیده بود و بعد تماس با آقای بشارتی گرفته بودند که به حضرت امام عرض کنید بالاخره ما راست می گوییم یا روزنامه جمهوری اسلامی. اگر درست عمل کنیم به روزنامه بگویید اینجور ننویسد اگر روزنامه درست می نویسد به ما بگویید اینکار را نکنید. آقای بشارتی هم این مطلب را به من (حاج احمد آقا) گفت و من هم به امام عرض کردم. امام فرمودند به ایشان بگویید هم شما درست عمل می کنید هم روزنامه. بگذارید روزنامه کار خودش را بکند.

(حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری، روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه نامه ی سومین سالگرد، خرداد 71)

منبع: برداشت هایی از سیره امام خمینی، رهبری (جلد 4)، صفحه 249

. انتهای پیام /*