در روز 15 مهر سال 1344 حضرت امام خمینی(س) به همراه فرزندش آقا مصطفی با انبوهی از استقبال کنندگان از کاظمین به سمت سامرا حرکت کردند. علمای بزرگ شیعه و سنی در سامرا از ایشان استقبال کردند.

مرحوم آیت الله عباسعلی عمید زنجانی که با امام در کاظمین دیدار داشت و جامع ترین توصیف را در باره ورود امام به کشور عراق دارد، در خاطره ای نقل می کند:

ساعت 11 شب بود که خبر رسید. این خبر به مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی که اخبار اول به آنجا می‌رسید و تقریبا مثل فیضیه قم بود ، رسید. ما آنجا بودیم وقتی خبردار شدیم ، اول شگفت زده شدیم و باورمان نشد. چون شایعات زیاد در نجف پخش می‌شد و پس از یک هفته معلوم می‌شد که دروغ است. لذا آن خبر را هم از شایعات تلقی کردیم ولاکن مسئله آنقدر مهم بود که خودمان را راضی نکردیم به اینکه این شایعه است. در مدرسه تلفنی بود که بوسیله آن به منزل مرحوم آقا شیخ نصرالله خلخالی که از دوستان قدیمی دوران جوانی امام بود و علاقه زیادی به امام داشت، زنگ زدیم و ایشان هم مسئله را تأیید کرد. گفتند بله ایشان وارد کاظمین شدند. ما بی‌درنگ، سر از پا نشناخته مینی‌بوسی اجاره کردیم. حدود 15 نفر بودیم که متاسفانه من اشخاص آن الان یادم نیست، فقط می‌دانم به نظرم آقای رضوانی، آقای دعایی، آقای روحانی و... بودند. شبانه راه افتادیم با مینی‌بوس آمدیم به کاظمین. پرس و جو کردیم معلوم شد که امام و حاج آقا مصطفی به هتلی بنام "فُندق الجوادین" وارد شدند. به آنجا رفتیم گفتند که بله آقایان به اینجا آمده بودند اما صاحب هتل آنها را شناخت و ایشان را به خانه‌اش برد وبه امام گفت که اینجا مناسب شما نیست. ساعت از 12 شب گذشته بود؛ رفتیم خانه صاحب هتل. در زدیم و رفتیم داخل. دیدم مرحوم حاج آقا مصطفی بیدار است. خیلی خوشحال شدیم  وبا حاج آقا مصطفی مصافحه کردیم. سراغ امام را گرفتیم گفتند که ایشان خسته بودند، خوابیدند. گفتند فردا صبح  بیائید امام را ببینید. وقتی حاج آقا مصطفی را سرحال و خوشحال دیدیم ما هم خیلی خوشحال شدیم. همه از سلامتی امام در تبعید نگران بودیم. آن شب حاج آقا مصطفی تعریف کردند که امام در ترکیه کارهای علمی انجام دادند. یکدوره وسیله النجاه مرحوم سید را تکمیل کردند به نام تحریرالوسیله؛ یک دوره فقه هم در عرض 11 ماه نوشتند که زمان پربرکتی برای امام بود. حسینه‌ای بود که ما آن شب آنجا اقامت کردیم که متعلق به یکی از تجار یزد بود. بعد از نماز صبح، از شدت اشتیاق رفتیم به محل اقامت حضرت امام، نشستیم و حضرت امام وارد شدند. وقتی ایشان را دیدیم حالتی پیدا کردیم که توصیف ناپذیر بود. خب ما سالها در قم شاگرد ایشان بودیم اما این دیدار، دیدار خاصی بود. قابل توصیف با زبان و بیان نیست. اکثر دوستان اشک شوق می‌ریختند. امام با خوشرویی با دوستان احوالپرسی کردند. اکثر دوستان برای امام شناخته شده بودند. کم کم دیدارها شروع شد. ما هم چون فضا، فضای بزرگی نبود می‌ایستادیم و یا پذیرایی می‌کردیم که جا را اشغال نکنیم. از گروه مهمی که اولین بار به دیدار امام آمدند ما بودیم. سپس یک گروه دیگرکه از طرف ریاست جمهوری عراق بودند، آمد. این گروه به ریاست یکی از وزراء که شیعه و در واقع وزیر "وحده" عراق بود و کمی هم تحصیلات نجف داشت ، بود. در زمان حسن البکر این اتفاق افتاد. او صحبت‌های خوبی کرد وگفت که شما تصور نکنید که اینجا تبعید هستید ما شما را با این شرط پذیرفتیم که شما آزاد باشید و مثل شهروندی که میهمان ما هستید ، تمام امکانات برای فعالیت شما (البته منظور او سیاسی نبود بلکه علمی و مذهبی بود) فراهم است. شما تحت الحفظ نیستید. فقط ما دو نفر را گمارده‌ایم برای حفظ جان شما. آنها پشت سر شما نیستند بلکه دورادور مواظب شما هستند. سلام رئیس جمهور را رساند و بسیار اظهار خوشحالی کرد که امام میهمان آنها هستند و سخنان امیدوار کننده‌ای مطرح کردند. امام چیزی نمی‌گفتند فقط نگاه می‌کردند و تأیید می‌کردند. و گاه هم سرشان پایین بود و فقط گوش می‌دادند. در این دیدار من حضور داشتم. ای کاش صحبت‌ها ضبط می‌شد. اول کار بود. ما بی‌تجربه بودیم وقتی آقای حکیم به دیدار امام آمد اینجا همه دوستان منفعل شدند که این یک حادثه خیلی مهمی است اگر این موضوع در ایران منعکس شود برای نهضت بسیار مفید است. به احتمال زیاد این هم سیاست حاج آقا مصطفی بود. من سند و مدرکی ندارم ولی می‌دانم ماها هیچکدام عقلمان نمی‌رسید و این تجربه را نداشتیم که ضبط کنیم، عکس بگیریم. البته ضبط صوت و گرفتن عکس در عراق خیلی متعارف‌تر از ایران بود ولکن این فکر در ماها نبود. حاج آقا مصطفی یکی از دوستان را مأمور کرد که برود عکاس بیاورد و عکس‌های حرفه‌ای بگیرد و قابل تکثیر باشد. جوانی را آوردند و عکس‌های زیادی از حرکات مختلف حضرت امام و آقای حکیم گرفت. متأسفانه صبح که رفتند سراغ عکس‌ها گفتند همان دیشب از بیت آقای حکیم آمدند وهمه فیلم‌ها را بردند که دیگر هیچ وقت منتشر نشد. پس از آن دیگر ما از دیدار آقای خویی و آقای شاهرودی عکس‌هایی تهیه شد. البته من از بغداد به نجف برگشتم و عرض کنم که دیدار آقای حکیم در نجف اتفاق افتاد. در بغداد هیچ عکس و تصویری باقی نماند.(کتاب امید اسلام ، ص 175)

پس از آن در روز  در 16 مهر 1344 حضرت امام و همراهان وارد کربلا شدند و مورد استقبال بی‌سابقه مردم، علما و طلاب آنجا قرار گرفتند. حضرت امام خمینی(س) بعد از توقف یک هفته‌ای در کربلا که عمدتاً به زیارت و دید و بازدید گذشت، در بعد از ظهر روز جمعه 23/7/ 1344 به همراهی بدرقه کنندگان از کربلا به سوی نجف حرکت کردند.

منابع مرتبط:

منابع مرتبط:

تبعید امام به عراق (سالروز تبعید امام به عراق) - گالری عکس

. انتهای پیام /*