
سوی او پرتاب میکند اما امام زیر لباس معمول خود زره بر تن دارد و تیر به زره میخورد. یک شب هنگامی که امام در حال گذر از محلی به نام ساباط مدائن است، مردی با خنجر به امام حمله میکند و ران امام را مجروح میکند. خنجر سمی است و حضرت در مدائن بستری میشود.»
امام در حضور جمعی از مسلمانان میگوید: «معاویه به آنچه وعده داده است، وفا نمیکند و جوایزی را که برای کشتن من تعیین کرده است، پرداخت نخواهد کرد.»
ترورکنندگان و منافقان نیز در این جمع حضور دارند.
7
امام از مردم کوفه خداحافظی میکند و به مدینه میرود تا باقی عمر را در مدینه زندگی کند.
8
روزی امام حسن مجتبی علیهالسلام به مسجدالنّبی میرود. عدهای ازبنیامیّه در مسجد نشستهاند و امام را مسخره میکنند. امام آرام است. دو رکعت نماز میخواند و بعد به افراد حاضر در مسجد میگوید: «متوجه تمسخر شما شدم. قسم به خداوند یکتا! شما بنیامیه روزی را حاکم و مالکنمیشوید مگر آن که ما اهل بیترسالت دو برابر آن مدت را حاکم خواهیم شد و شما، ماه و سالی را حاکم نخواهید شد مگر آن که ما نیز دو برابر آن را بر شما حکومت میکنیم ولی بدانید که ما در حکومت و حاکمیّت شما آسایش داریم و از امکانات آن تا اندازهای برخورداریم اما شما در حکومت ما هیچ جایگاهی ندارید و هیچگونه آسایش و بهرهای
نخواهید داشت.»
در این لحظه یکی از شنوندگان بلند میشود و به آن حضرت میگوید: «چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که شما سخاوتمندترین، مهربانترین و دلسوزترین انسانها هستید؟!»
امام پاسخ میدهد: «برای آنکه بنیامیه با حیله و سیاست شیطانی، حق ما را غصب کردهاند و همانا مکر و نیرنگ شیطان پا برجا نمیماند. اما ما اهل بیت بر اساس معیار الهی و احکام قرآن، با بنیامیه دشمنیم و با همین معیار با آنان برخورد خواهیم کرد.»
9
سرزمین شام در همسایگی پادشاه
روم است. معاویه پیکی به پادشاه روم میفرستد و از امپراتور آن سرزمین زهری قوی میطلبد.
معاویه زهر را به همراه صد هزار درهم برای «جعده» همسر امام حسن علیهالسلام میفرستد و وعده میدهد که اگر امام را مسموم کند، او را به ازدواج یزید در خواهد آورد.
10
هوا گرم است و امام حسن علیهالسلام روزه دارد. وقت افطار، همسرش زهر را با شربتی مخلوط میکند و آن را برای امام میآورد. امام شربت را میآشامد و لحظهای بعد میگوید:
«انّا لله و انّا الیه راجعون».
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 209صفحه 7