حجت الاسلام والمسلمین محتشمی: ثقل وجود حاج احمد آقا بود که سنگینی ها و شکنند گی ها را حل می کرد
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1374

حجت الاسلام والمسلمین محتشمی: ثقل وجود حاج احمد آقا بود که سنگینی ها و شکنند گی ها را حل می کرد

حجت‌‌‌ الاسلام والمسلمین محتشمی:

ثقل وجود حاج احمد آقا بود که

سنگینی‌‌‌ ها و شکنندگی‌‌‌ ها را

حل می‌‌‌ کرد

‏اشاره:‏

‏ضمن تشکر از جناب آقای محتشمی، در فرصتی که پیش آمد تقاضا کردیم تا گوشه‌‌‌ هایی از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی و خدماتی که یادگار گرانقدر امام در ایران و در خارج از کشور به حضرت امام و به انقلاب داشتند، با توجه به تجربیات و سالهای متوالی حشر نشر با ایشان بیان بفرمائید.‏

حضور

‏بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‏

‏باید عرض کنم که بنظر من حالا به صورت یک اصل کلی شاید حقی را که ایشان به گردن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم دارند یا بی‌‌‌ نظیر است یا کم‌‌‌ نظیر بزرگترین حق را ایشان دارد و بخاطر اینکه ایشان در طول حیات پر برکت حضرت امام و چه بعد از انقلاب و چه قبل از انقلاب از کسانی بودند که همواره بعنوان اصحاب سرّ ‏

‏ ‏

‏حضرت امام  بشمار می‌‌‌ رفتند. اگر یک نفر اصحاب سرّ، امام داشته باشند، ایشان بوده و اگر بیش از یک نفر باشد ایشان یکی از آن افراد بودند و اعتمادی را که نسبت به حاج احمد آقا داشتند و ابراز می‌‌‌ داشتند نسبت به هیچکس اینگونه ابراز نکردند و نمی‌‌‌ کردند برای خاطر اینکه حضرت امام سلام‌الله علیه از نزدیک ایشان را پرورش داده بودند و شخصیت حاج احمد آقا در دامان شخص حضرت امام شکل گرفته بود من از دورانی که به صورت مستقیم با ایشان کار کردم را عرض می‌کنم و آن سال 56 بود که حاج احمد آقا به نجف آمدند و دیگر از آن به بعد در نجف باقی ماندند. آمدن حاج احمد آقا به نجف با نظر شخص حضرت امام بود و با نظر مرحوم آیت‌‌‌ الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی. تا آنوقت ما از نزدیک بصورت کامل حاج احمد آقا را نمی‌‌‌ شناختیم البته ایشان در ایران از اواخر دهۀ 40 رسماً وارد صحنۀ مبارزات سیاسی و به تعبیری رهبری مبارزات سیاسی در داخل ایران همراه با دیگر یاران امام بودند و تصمیم گیریهای اساسی که صورت می‌گرفت یکی از اطراف جریانات سیاسی شخص ایشان بود در ارتباط با قم، تهران و سایر شهرستانها و در ارتباط مستقیم با حضرت امام هم بودند. مرحوم شهید حاج آقا مصطفی خیلی روی دیدگاهها و نظریات ایشان حساب می‌‌‌ کردند و اعتقاد داشتند که از هوش و ذکاوت و تحلیل بالایی برخوردار ‏

‏ ‏

‏هستند و لذا ما در نجف اشرف بعد از حضرت امام تکیه گاهمان از نظر مسائل مبارزاتی و انقلاب و مسائل سیاسی مرهون شهید آیت‌‌‌ الله حاج آقا مصطفی بود، ایشان را طرف مشورت مستقیم بعد از حضرت امام قرار می‌‌‌ دادیم و نظرات ایشان برایمان تعیین کننده بود منتها از وقتی که حاج احمد آقا مشرف شدند به نجف اشرف و قرار بر این شد که در نجف در کنار امام باقی بمانند حاج آقا مصطفی دوستان امام را که به ایشان مراجعه می‌‌‌ کردند، راجع به مسائل مختلف فرمودند به همۀ ما که از این به بعد دیگر با حاج احمد آقا مشورت کنید و نظر ایشان نظر من هست و حاج آقا مصطفی با آمدن حاج احمد آقا تقریباً صحنۀ مسائل مبارزاتی و سیاسی را برای ایشان باز کردند و این مسئولیت را با توجه به شناختی که داشتند به عهدۀ ایشان گذاشتند که این خود برای ما یک بار مشخص سیاسی اجتماعی و مبارزاتی را داشت و منعکس کرد و روش و شخصیت حاج احمد آقا برای دوستان حضرت امام بسیار جالب و اعجاب‌‌‌ انگیز بود با توجه به اینکه فاصلۀ جغرافیایی خاصی بین ایشان و حضرت امام بعد از سال 43 بود و صرفاً دو ‏

‏ بار در مقاطع بسیار کوتاهی حاج احمد آقا به نجف آمدند برای دیدن حضرت امام و در این سالها حاج احمد آقا در قم بودند اما در نتیجه آن تربیتهای اوّلیه یعنی در زمانهایی که امام در قم بودند آنگونه پایه‌‌‌ های شخصیتی حاج احمد آقا محکم و مستحکم شده بود که این فاصلۀ جغرافیایی و زمانی خاص هیچگونه تأثیری بصورت تأثیر منفی نداشت یعنی همان پایه‌‌‌ ها استحکام بیشتری پیدا کرده بود و از دور هم که ارتباط با حضرت امام داشتند در همان حال و هوای اندیشه‌‌‌ ها و تفکّرات امام بارور شده بود. شما تصور کنید سال 56 را و سال 43 که امام از قم تبعید شدند و حدود مثلاً 13 سال دوری که عرض کردم یکی دو نوبت در این فاصله ایشان آمدند نجف و چند ماهی، دو سه ماهی ماندند و برگشتند و وقتی که ایشان وارد نجف شدند تقریباً با آن روند فکری حضرت امام در زمینه‌‌‌ های مختلف آشنایی کامل و عمیق داشتند و تحلیلهایشان خیلی حساب شده و عمیق بود و به راحتی اعتماد امام و مرحوم شهید حاج آقا مصطفی را به خود جلب کردند که دوستان هم در جلسات مختلفی که با ایشان داشتند طبیعتاً نظرات ‏

‏ایشان را نظرات بسیار عمیق و ریشه‌‌‌ دار و تحلیلهای ایشان را مورد توجه خودشان قرار می‌‌‌ دادند و با توجه به حوادثی که برای شخص حضرت امام در سال 56 و 57 در نجف بوجود آمد بنظر من ثقل وجودی حاج احمد آقا بود که خیلی از بارها و سنگینیها و شکنندگی‌‌‌ هایی را که برای یاران امام در نجف و شاید برای شخص حضرت امام بوجود می‌‌‌ آورد آسان می‌‌‌ کرد و سهل می‌‌‌ کرد و شاید اگر حاج احمد آقا در نجف اشرف نبود و حادثۀ شهادت حاج آقا مصطفی بوجود می‌‌‌ آمد خیلی به امام سخت می‌‌‌ گذشت و گران تمام می‌‌‌ شد و این تقریباً یک شمایی از ورود حاج احمد آقا به نجف اشرف در سال 56 بود. از سال 57 به بعد نقش ایشان در نجف و پاریس بسیار بسیار نقش تعیین کننده بود حاج احمد آقا یک ارتباط و کانال مطمئن و مستقیمی بود که از نجف، تهران، قم و سایر اماکن ارتباط برقرار می‌‌‌ کرد و افرادی را که صددرصد مورد اعتماد بودند از آنها دقیق‌‌‌ ترین و مشخص‌‌‌ ترین اطلاعات را از داخل ایران دریافت می‌‌‌ کردند و به امام منتقل می‌‌‌ کردند. البته نجف دوستانی که بودند کانالهای مختلفی را داشتند و وقتی که ‏

‏ واقعاً ما چک می‌‌‌ کردیم و اطلاعاتی را که از کانالهای مختلف دریافت می‌‌‌ شد، مطرح می‌‌‌ گردید. مشخص شد جامع‌‌‌ ترین اطلاعات را حاج احمد آقا دارند و طبیعتاً این خیلی برای امام گران قیمت بود و ارزشمند بود یعنی مشکل اطلاعاتی را که امام ممکن بود احساس بکنند از این طریق رفع شده می‌‌‌ دیدند و به دنبال تصمیمی را که امام برای هجرت از نجف به پاریس گرفتند تنها کسی را که انتخاب کردند برای همسفری خودشان، حاج احمد آقا بود. البته از نجف دو نفر دیگر از دوستان هم همراه امام به پاریس رفتند ولی امام صرفاً حاج احمد آقا را انتخاب کرده بودند و فرموده بودند که همراه ایشان به کویت بروند و از کویت به سوریه که بنا بود بعداً بروند. خوب این انتخابها و همراهیها گویای آن شخصیت ارزشمند حاج احمد آقا نزد امام هست و در پاریس هم نقش تعیین کننده و یا نقش اوّل را در بیت امام و دفتر امام حاج احمد آقا داشتند حدود چهار ماهی که امام در نوفل لوشاتو اقامت داشتند خوب کارها تقسیم شده بود بین افراد و باصطلاح دستجات مختلف ولی محوریّت با حاج احمد آقا بود و بیشترین تلاش را در کنار ‏

‏حضرت امام حاج احمد آقا می‌‌‌ کردند و لذا نقش بسیار مؤثری را در قبل از پیروزی انقلاب و در آستانۀ پیروزی انقلاب داشتند و بعد از پیروزی انقلاب هم که مشخص هست. من یکی دو تا خصوصیت بارزی را که در وجود پربرکت یادگار حضرت امام می‌‌‌ دانم و معتقد هستم این است:‏

‏این عشق و علاقۀ بی‌‌‌ نظیر حاج احمد آقا به امام فراتر از یک فرزند نسبت به پدر، فراتر از یک شاگرد نسبت به استاد و حتی فراتر از یک مرید نسبت به مراد بود. حاج احمد آقا به حق شیفته واله امام بود، شاید بعنوان یک عاشق مفتون و خودباخته نسبت به حضرت امام. من نمی‌‌‌ توانم یک نمونه‌‌‌ ای از این عشق و علاقه را بیاورم و مثال بزنم که بگویم مثل چه کسی، شاید اگر بخواهیم نمونه‏‎‌‌‌ ‎‏ای را بیاوریم حاج آقا مصطفی را باید ذکر کنیم که من فراموش نمی‌‌‌ کنم در نجف اشرف اگر کسی کوچکترین سخنی می‌‌‌ گفت که یک درصد شائبۀ بی‌احترامی به امام بود و مرحوم حاج آقا مصطفی علیرغم آن صبر و شکیبایی و سعۀ صدر وسیعی که داشتند بلافاصله از خود بیخود می‌‌‌ شدند و عکس‌‌‌ العمل نشان می‌‌‌ دادند، عکس‌‌‌ العمل بسیار شدید که حالا اینجا جایش نیست که من بیان کنم توی خاطراتم گفتم و حاج احمد آقا هم چنین علاقه و عشقی نسبت به امام داشت و چنین عشقی که صرفاً احساسات نبود یعنی با توجه به شناخت عمیقی که نسبت به امام و ابعاد ‏

‏ ‏

‏وجودی امام داشت، این عشق و علاقه ریشه در جانش پیدا کرده بود و از داخل نسبت به امام شعله‌‌‌ های علاقه و عشق ملتهب بود و برافروخته بود و من بارها مشاهده کردم که اگر کوچکترین ناراحتی را در امام حس می‌‌‌ کرد، به یک حالت مثل یک انسانی را که دارد سکته می‌‌‌ کند و حالت سنگکوب به آن دست می‌‌‌ دهد یک همچو حالتی پیدا می‌‌‌ کرد اصلاً نمی‌‌‌ توانست یک لحظه نگرانی و ناراحتی جسمی و یا روحی را در حضرت امام ببیند. اگر ناراحتی‌‌‌ ای برای امام پیش می‌‌‌ آمد، بلافاصله در وجود خود ایشان منعکس می‌‌‌ شد یعنی شاید همان ناراحتی و همان درد و رنج را در وجود خودش احساس می‌‌‌ کرد و چنین احساسی را داشت. این حالت بود که بعد از پیروزی انقلاب یک لحظه از امام جدا نمی‌‌‌ شد یعنی اگر مسافرت کوتاهی هم حاج احمد آقا بالاجبار می‏‎‌‌‌ ‎‏رفت لحظه به لحظه ساعت به ساعت سعی می‌‌‌ کرد که از حال امام مطلع بشود یعنی در طول یک روز ممکن بود 10 بار، 15 بار از آن جایی که هست حالا قم هست یا جای دیگر تلفن بزند و از حال امام جویا بشود و مطلع بشود. این یکی از ویژگیهای خاص حاج احمد آقا بود که نسبت به امام داشت. موضوع دیگری که باز در وجود حاج احمد آقا بود، اعتقاد راسخی که به افکار و اندیشه‏‎‌‌‌ ‎‏ها و تفکّرات حضرت ‏

‏ امام داشت. او اینچنین بود که واقعاً آن اسلام ناب را در اندیشۀ امام می‌‌‌ دید بعضی‌‌‌ ها هستند که حالا ممکن است بصورت ظاهری این مسئله را بگویند یا پذیرفته باشند اما در دل اعتقادات دیگری را ممکن است داشته باشند و فرض کنید احساس کنند یا معتقد باشند که نه، راههای دیگری وجود دارد یا تفکرات دیگری اصیل‌‌‌ تر هست ولی حاج احمد آقا به این باور رسیده بود برایش حق‌الیقین شده بود، این مسئله اسلام نابی را که اصول و معیارهای ارزشی‌‌‌ اش را حضرت امام توی زمینه‌‌‌ های مختلف تبیین کرده بود و بدین جهت در تمام صحبتهایش و در تمام اظهار نظرهایش آن اندیشه‌‌‌ ها و تفکرات حضرت امام متجلی است و بالاخره نکتۀ آخر اینکه من همواره نسبت به حاج احمد آقا این را احساس می‌‌‌ کردم که خلاء وجودی حضرت امام در تمام لحظات پس از رحلت حضرت امام در وجنات یادگار امام بالعیان مشاهده می‏‎‌‌‌ ‎‏شد من احساس می‌‌‌ کنم که حاج احمد آقا یک افسردگی خاصی را بعد از رحلت امام همواره داشته علیرغم اینکه همان روحیه امام را داشت و تقریباً یک خلف صالحی از امام هست یک کوه بردباری و استقامت و آن روحیات سخت‌کوشی امام و قدرت ایمان و عقیدۀ امام را داشت ولی بار سنگین فقدان امام و خلاء وجودی امام آنقدر ‏

‏هست که همواره انسان احساس می‌‌‌ کند که مثل شمع می‌‌‌ سوزد و اطرافش را روشن می‌‌‌ کند و نورانی می‌‌‌ کند.‏

‏امام همانطور که مکتوب هم فرموده‌‌‌ اند و الآن موجود است ایشان را به عنوان یک فردی که اعتماد کامل به او دارند و به عنوان فردی که شاید مرجعی هست که در خیلی از موارد می‌‌‌ توان از سیرۀ امام و روشهای امام برای ادارۀ نظام به ایشان رجوع کرد، در بین بعضیها مطرح شده بود که امام تحت تأثیر حاج احمد آقاست و مثلاً حاج احمد آقا در موضعگیریهای امام نقش دارد، خیلی هم تبلیغات سوء می‌‌‌ کردند نسبت به حاج احمد آقا. و امام خیلی برآشفته شدند و پیغام دادند و پیام امام در مجلس خوانده شد. امام از حاج احمد آقا حمایت کردند و به شدت از این تبلیغاتی که نسبت به حاج احمد آقا می‌شد، امام نگران بودند و این میزان اعتماد امام را به حاج احمد آقا نشان می‌‌‌ داد. و در ثانی میزان علاقه‌‌‌ ای که به حاج احمد آقا داشت که اگر احساس می‌‌‌ کرد که کسانی ناجوانمردانه دارند نسبتهای ناروا و کذبی را می‌‌‌ دهند و می‌‌‌ خواهند شخصیت او را مخدوش بکنند، در اذهان جامعه و مردم یا مثلاً من شنیده بودم بعضی اوقات که اگر حاج احمد آقا اظهار دلتنگی و گله نسبت به اینگونه برخوردهایی که در خارج می‌‌‌ شود و ‏

‏ این شایعاتی که از طرف احیاناً دشمن و گاهاً دوستان ناآگاه که حالا در صف مخالفین حاج احمد آقا درآمده بودند منعکس می‌‌‌ کردند خدمت امام، امام با یک برخورد بسیار عاطفی و در عین حال برخوردی که درس بود برای حاج احمد آقا ایشان را دلداری می‌‌‌ دادند و می‏‎‌‌‌ ‎‏فرمودند که بهرحال یک فرد معتقد انقلابی و سیاسی باید این سختیها را تحمل کند و بردبار باشد و این چیزهایی هست که از اوّل هم بوده و نسبت به پدر تو هم همین برخوردها می‌‌‌ شده و باید صبر کنید و باید استقامت کنید یعنی امام ضمن اینکه با جریانات سیاسی برخورد می‌‌‌ کردند و عکس‌‌‌ العمل نشان می‌‌‌ دادند در عین حال برخورد تربیتی می‌‌‌ کردند، شاید همین برخوردها را نسبت به حاج آقا مصطفی هم امام در زمان حیات آن شهید بزرگوار داشتند که در اواخر عمر شریفشان آن اعلامیه‌‌‌ ای که صادر کردند، یکی از درد دلهای حضرت امام این بود که راجع به حاج آقا مصطفی مرقوم فرموده بودند که ایشان وقتی که از آن کوزه آب خورد، گفتند بروید آب بکشید که نشان می‌‌‌ دهد که امام چقدر در طول این تاریخ طولانی رنجهایی را در این حوزه‌‌‌ ها و از طرف متحجرین و مقدس ‌نماها تحمل کرده بودند و چقدر نسبت به شهید حاج آقا مصطفی علاقه داشتند که این ‏

‏برخوردی که با فرزند برومندشان در آن سالهای اوّلیه حوزۀ علمیه قم شده بود در روح حضرت امام اثر گذاشته بود چرا که برای ایشان خوب مشخص شده بود این برخورد مقدس نماها و متحجرین چگونه می‌‌‌ تواند شخصیت یک انسان والایی را دگرگونه بکند. بهرحال می‌‌‌ خواهم عرض کنم که امام آثار سوء آن برخورد را طبیعتاً در آن زمان از روح و جان حاج آقا مصطفی زدوده بود ولی در عین حال در ذهن مبارکشان باقی مانده بود همین برخوردها در بعد از پیروزی انقلاب از طرف متحجرین انقلابی نما نسبت به حاج احمد آقا وجود داشت که طبیعتاً حضرت امام هم در مقام دفاع از شخصیت ایشان برمی‌‌‌ آمدند و هم سعی می‌‌‌ کردند آن آثار و تبعات منفی که می‌‌‌ توانست برخورد متحجرین انقلابی نما در جان و روح حاج احمد آقا بگذارد آن آثار را با برخوردهای حکیمانۀ خودشان می‌‌‌ زدودند و از بین می‌‌‌ بردند.‏

‏ ‏

‏اما در ارتباط با مسائل داخلی و خانوادگی و روشهای اخلاقی ایشان من باید عرض کنم که ایشان همان روحیات و حالات حضرت امام را حالا با یک شعاع خاص دیگری داشتند یعنی خیلی کم پیدا می‌‌‌ شود یک فردی فرض کنید انقلابی باشد، مبارز باشد و بشدّت هم عاطفی باشد و ‏

‏ برخوردهای بسیار بسیار محبت‌‌‌ آمیز نسبت به اطرافیان و یا دوستان و بخصوص اهل خانۀ خودش داشته باشد. این یک ویژگی است که اگر فرض کنید یک فردی عاطفی بود طبیعتاً نمی‌‌‌ تواند بعنوان یک شخصیت سیاسی برجسته ظهور بکند چون آن کسی که شخصیت سیاسی یعنی بعد سیاسی‌‌‌ اش پر رنگ هست، طبیعتاً یک سری چیزها را در مقابل آن بعد سیاسی از دست می‌‌‌ دهد و زیر پا می‌‌‌ گذارد. آن کسی که جنبۀ جهادی و انقلابی‌‌‌ اش قوی هست، نمی‌‌‌ تواند عاطفی باشد برای خاطر اینکه یک جاهایی می‌‌‌ رسد که اینها با هم اصطکاک پیدا می‌‌‌ کنند. یک آدم فرض کنید عارف به تمام معنا نمی‌‌‌ تواند سیاسی باشد و یا انقلابی باشد، حالا امام تمام این ابعاد را در وجود مقدس خودشان جمع کرده بودند و عرض کردم یک شعاع خاصی از این ابعاد مختلف را حضرت حاج احمد آقا از امام به ارث بردند یعنی شما می‌‌‌ بینید که حاج احمد آقا در عین حالیکه در اوج مسائل سیاسی قرار دارند و تحلیلهای سیاسی و حرکت و کار سیاسی، در عین حال یک آدم به شدت عاطفی نسبت به حتی دوستانشان هستند یعنی من خودم بارها و بارها شده که اگر یک فاصله نسبتاً طولانی ایشان را نمی‏‎‌‌‌ ‎‏دیدم، همینکه به ایشان می‌‌‌ رسیدم احساس می‌‌‌ کردم که با یک حالت ‏

‏خاصی هم احوالپرسی می‌‌‌ کنند هم معالقه می‌‌‌ کنند و بلافاصله اظهار هم می‏‎‌‌‌ ‎‏کنند که آقا من خیلی دلم برایت تنگ شده بود، این حالت در یک آدم انقلابی یا سیاسی کمتر دیده می‌‌‌ شود و در عین حال آن جرأت و جسارت و آن شجاعتی که خوب در حضرت امام وجود داشت، ما خیلی از شمه‌‌‌ ها و شعاعهای خاصّش را در حاج احمد آقا مشاهده می‌‌‌ کردیم که در لحظات بسیار حساسی که خیلی‌‌‌ ها فرار می‌‌‌ کنند و از کنار قضایا می‌‌‌ گذرند او با تمام وجود و توان ‏

‏ وارد می‌‌‌ شد و لذا این روحیه و این محبت و علاقه و برخورد بسیار بسیار صمیمانه و عاطفی را در حد اعلایش نسبت به خانواده و فرزندان خودشان داشتند یعنی من بعضی موقعها می‌‌‌ دیدم که وقتی یکی از فرزندان حاج احمد آقا وارد اتاق می‌‌‌ شدند با یک حالت خاصی و شیفتگی خاصی فرزند را در آغوش می‌‌‌ کشیدند و می‌‌‌ بوسیدند در حالیکه مثلاً پدرها توی جمع وقتی مثلاً فرزندشان وارد می‌‌‌ شود سعی می‌‌‌ کنند آن محبت را زیاد ابراز نکنند.‏