بررسی سهم و نقش زنان در ایجاد امنیت اخلاقی جامعه از منظر قرآن و روایات با تأکید بر نظر امام خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1396

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : رضوی نیا، معصومه

بررسی سهم و نقش زنان در ایجاد امنیت اخلاقی جامعه از منظر قرآن و روایات با تأکید بر نظر امام خمینی

بررسی سهم و نقش زنان 

در ایجاد امنیت اخلاقی جامعه از منظر قرآن و روایات 

با تأکید بر نظر امام خمینی 

‏□ معصومه رضوی نیا‏

چکیده

‏امنیت اخلاقی یکی از مهمترین مباحث اخلاقی در عصر حاضر بوده، جایگاه و اهمیت امنیت اخلاقی در زندگی اجتماعی تا بدانجاست که حتی عمل کردن به قوانین و مقررات اجتماعی نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست و اخلاق، بهترین ضامن اجرای قوانین و مقررات است. از این رو، امنیت اخلاقی، از مهمترین هدفهای ارسال پیامبران به شمار می رود و بدون آن، نه دین برای مردم مفهومی خواهد داشت و نه دنیای آنها سامان می یابد. می توان گفت زنان با حفظ الگوی اسلامی و حریم و عفاف و حجاب و با بهره گیری از اندیشه امام خمینی می توانند نقش بسیار مؤثری در این عرصه داشته باشند که نتیجه این امر، سلامت جسمی، کمال معنوی و آرامش روانی، تحکیم بنیان خانواده، سلامت و طهارت نسل می باشد. امام خمینی، الگوبرداری زنان را از سیره ائمه معصومین (ع) مهمترین راه و روشی می داند که زنان با حفظ آن می توانند در امنیت اخلاقی جامعه سهیم باشند.‏

‏ ‏

واژگان کلیدی:‏ زنان، امنیت اخلاقی، جامعه، قرآن و روایات، امام خمینی‏

‏ ‏


مقدمه

‏امنیت یکی از نیازهای اصلی جامعه است و ابعادی مثل امنیت اقتصادی، سیاسی، جانی و روانی دارد، اما به نظر می رسد که از ابعاد مهم آن امنیت اخلاقی است . امنیت اخلاقی به این معناست که افراد جامعه از جهت اخلاقی در جامعه ایمن باشند، یعنی همانطور که جان انسانها در امنیت است و کسی حق تعرض به آن را ندارد، افراد جامعه باید از جهت اخلاقی نیز مصونیت داشته باشند. البته شکی نیست که اخلاق در مکتب های مختلف به شکل های مختلف مطرح می شود و هر مکتبی نگرش خاصی در مورد اخلاق دارد. از این جهت امنیت اخلاقی نیز مصادیق گوناگون می یابد. در این تحقیق چون در مورد امنیت اخلاقی از منظر قرآن و روایات بحث می شود، مقصود از اخلاق، اخلاق اسلامی و امنیت اخلاقی نیز از این جهت مطرح می کردد. اما امنیت اخلاقی به دو شکل برای فرد حاصل می شود. اول اینکه مسائل اخلاقی در جامعه رعایت شود تا فرد در معرض اعمال غیر اخلاقی مثل دروغ، مسائل جنسی، مشاجره و غیره قرار نگیرد که در روحیه او تأثیر گذاشته و او را به سوی بی اخلاقی بکشاند. دوم اینکه فرد از نحوه ای مصونیت درونی برخوردار شود تا مسائل غیر اخلاقی بر او تأثیر نداشته یا کمتر تأثیرگذار باشد. از این جهت امنیت اخلاقی دو بعد دارد، بعد فردی و بعد اجتماعی که هر یک به نوبه خود در شکل گیری امنیت اخلاقی در جامعه تأثیر گذار است. با توجه به این دو بعد، می توان گفت که امنیت اخلاقی دارای مؤلفه های متعددی است. اولین مؤلفه آن مباحث اعتقادی است که هم به فرد و هم به جامعه باز می گردد. در ایران اسلامی نیز ارزشهای برخاسته از دین مبین اسلام، این وظیفه خطیر را بر عهده دارند. بدیهی است که تضعیف این ارزشها به هر عنوان و پوششی که باشد، باعث ایجاد شکاف بین مردم خواهد شد. در بین این ارزشها، برخی به نمادی آشکار برای آن فرهنگ تبدیل می شوند. در جامعه ایران، پوشش اسلامی یکی از این نمادها است و چون یکی از ارزشهای اساسی نظام اسلامی است، به یک الگوی رفتاری عام تبدیل شده است. آنچه در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی تصریح شده، لزوم پوشیدگی زن در اجتماع و در برابر مرد بیگانه است که یکی از اصول مهم اسلامی به شمار می رود. ‏


‏در این مقاله، ضمن تبیین نقش زنان در امنیت اخلاقی جامعه، راهکارها و پیشنهادهایی را بیان می کنیم.‏

‏ ‏

مبحث اول: امنیت اخلاقی

‏در فرهنگ های لغت، معانی متشابهی برای واژه اخلاق بیان شده است. بر همین اساس واژه اخلاق جمع خُلق و خُلُق است که در لغت به معانی«مفاهیم خوی ها، طبیعت باطنی، سرشت درونی، طبع، مروت، خوش رفتاری» آمده است. ‏‏( دهخدا، علی اکبر، ج 1، ص 1537)‏

‏به عبارتی دیگر در زبان فارسی و کاربردهای آن، چهار معنا برای اخلاق بیان شده است: ‏

‏الف) مجموعه عادت ها و رفتارهای فرهنگی پذیرفته شده میان مردم یک جامعه؛ ‏

‏ب) وضع روحی و رفتاری شخص؛ ‏

‏ج) خوی های پسندیده، رفتار شایسته و پسندیده مانند: ‏

‏به اخلاق با هر که بینی ساز اگر زیر دست است و گر سرفراز‏‏(سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع)‏

‏د) شناخت و بررسی ارزشهایی، مانند: خوبی، بدی، حق و وظیفه و علم اخلاق». ‏‏(انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج 1، ص 291)‏

‏اخلاق در اصطلاح عالمان این فن، برگرفته از همان معنای لغوی است. از دیدگاه آنان خلق در اصطلاح ملکه ای نفسانی است که به اقتضای آن، فعلی به سهولت و بدون نیاز به فکر کردن از انسان صادر می شود. ملکه آن دسته از کیفیات نفسانی است که به کندی از بین می رود و در برابر دسته دیگری از آن به نام حال، به سرعت زوال می پذیرد. ‏‏(ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص 27) ‏

‏به نظر علامه طباطبایی علم اخلاق عبارت است از: «فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث می کند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست، به این غرض بحث مـی کند‏ ‏که فضائل آنها را از رذائلش جدا سازد و معلوم کند کدام یک از ملکات نفسانی انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، و کدام یک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را با فضائل بیاراید، و از رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضـای‏


‏فضائل درونی است، انجام دهد تا در اجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل جامعه را به خود جلب نموده، سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند». ‏‏(طباطبایی، المیزان، ج 1، ص558) ‏‏لذا با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی و تعریفی که علامه طباطبایی برای علم اخلاق کرده است، می توان گفت که اخلاق اعم از ملکات اخلاقی و همه کارهای ارزشی انسان است که متصف به خوب و بد می شوند و می توانند برای نفس انسانی کمالی را فراهم آورند یا موجب پیدایش رذیلت و نقص در نفس شوند. بر این اساس موضوع اخلاق موضوع وسیعی است که شامل ملکات و حالات نفسانی و افعالی می شود که رنگ ارزشی داشته باشد.‏

‏واژه امنیت در لغت نامه های فارسی به معنی در امان بودن، ایمنی، آرامش و آسودگی است و کلمه امن به معنی بی بیم شدن، اطمینان، آسایش، آرامش قلب وضد خوف است. ‏‏(فرهنگ عمید، ص 198)‏

‏امنیت عبارت است از رهایی از خطر و ناراحتی و نیز تدابیری که برای حفاظت در برابر جاسوسی، حمله و تهاجم، دزدی و نظایر آن اتخاذ می شود. ‏‏(حافظ نیا، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، ص 326)‏

‏منظور از مصونیت فردی یا امنیت شخصی این است که فرد از هر گونه تعرض و تجاوز مانند قتل، جرح، ضرب، توقیف، حبس، تبعید، شکنجه و سایر مجازاتهای غیر قانونی و خود سرانه و یا اعمالی که منافی شئون و حیثیت انسانی اوست مانند اسارت، تملک و بهره کشی و بردگی و ‏


‏فحشا مصون و در امان باشد. ‏‏(طباطبایی مؤتمنی، آزادی عمومی و حقوق بشر، ص 42)‏‏ بدون شک پس از حق حیات، هیچ حقّی از حقوق انسانی ارزش حق امنیت را دارا نیست. این حق بنیان همه آزادیهای بشر است و با از بین رفتن آن، آزادی در هیچ بعدی از ابعاد آن معنا و مفهوم نخواهد داشت. ‏

‏از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است: ارزش دو نعمت بر مردم پوشیده مانده است: امنیت و عافیت. («‏‏نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَةُ‏‏» در برخی از تعابیر گفته می شود: ‏‏نعمتان مجهولتان: الصحة والامان‏‏. ‏

‏در روایتی از امام صادق نقل شده است که هر کس این ویژگیها را نداشته باشد پیوسته زندگی او ناقص، عقل او زایل و قلب و فکر او مشغول خواهد بود. اول: سلامتی بدن، دوم: امنیت، سوم: گشایش در روزی، چهارم: همسر شایسته، فرزند شایسته و دوست شایسته...) ‏

‏در این روایت حق حیات و حق امنیت، نعمت یاد شده است. محوری ترین نیاز آدمی همین نیاز به امنیت است. ادامه حیات آنگاه میسر خواهد بود که سایه امنیت بر سر انسان گسترانیده شود و هیچ تجاوز و تهدیدی، عرصه را بر زندگی او تنگ ننماید. در بیان امیر مؤمنان علی(ع)، یکی از اهداف حکومت، برقراری امنیت دانسته شده است. به راستی چه زیبا و شنیدنی است این جملات: «پروردگارا، تو می دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود که مملکت و سلطنتی به دست آوریم و نه برای آنکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم؛ بلکه برای این بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در امنیت قرار گیرند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد». ‏‏(نهج البلاغه، خطبه 131)‏‏ ‏

‏در آراء و اندیشه امام خمینی، بیشترین تأکید بر بعد فرهنگی و اعتقادی امنیت است. اعتماد و اطمینان مبتنی بر اعتقاد به خداوند و توانایی جامعه مسلمانان در اداره جامعه و توکل به خدا برای یاری رسـانـدن به انسـانهای مـؤمن، بنیـان امنیـت در اندیـشه امام است. امـام، در مبـارزه با دولتهای استعماری، همیشه بر بعد انسانی و توان انسانی تأکید داشت: ‏


‏«این ها نیروهای انسانی ما را از بین بردند، نگذاشتند رشد بکند. در بین خود کشور ما جوری کردند که محتوای انسان را از بین بردند، یک صورتی گذاشتند و محتوا را گرفتند. طوری کردند که اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فکری ما را، استقلال روحی ما را، از دست ما گرفتند. این بدتر از آن استقلال گرفتنی بود که کشور ما استقلال نداشت». ‏‏(صحیفه امام، ج 8 ،ص 23)‏

 

مبحث دوم: سهم و نقش زنان در ایجاد امنیت اخلاقی

‏از آنجا که یکی از مسائلی که امنیت اخلاقی جامعه را تهدید می کند، بی بند و باری و بی حجابی زنان بوده، از نظر قرآن و روایات و نیز امام خمینی زنان می توانند با رعایت برخی از مسائل، نقش ارزنده ای در ایجاد امنیت اخلاقی در جامعه ایفا بکنند که در این قسمت از مقاله به آن می پردازیم.‏

‏ ‏

بند اول: حضور قاعده مند در اجتماع

‏در نگاه آغازین شاید طرح این بحث زاید به نظر آید و چنین پنداشته شود که لزوم حضور زن در اجتماع و در شرکت امور و صحنه های مختلف اجتماعی و سیاسی تردید بردار نیست. در هر حال گویا لزوم وجوب حجاب بهترین و محکم ترین دلیل حضور زن در اجتماع است چون حجاب و لزوم رعایت آن از سوی زن در مقابل نامحرم و در ارتباط با اجنبی است و روشن است که اگر زن می بایست در گوشه ای به دور از انظار نگاه داشته شود و حضور در عینیت جامعه نداشته باشد در خصوص پوشش با این همه گستردگی و حساسیت سخن گفتن چه معنایی داشت؟ ‏


‏خداوند در قرآن کریم می فرماید: " ‏‏یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ الله فِیهِ خَیْراً کَثِیر‏‏".‏‏( النساء، 19)‏

‏ای اهل ایمان! برای شما ارث بردن از زنان در حالی که خوشایند شما نیستند [و فقط به طمع به دست آوردن اموالشان پس از مرگشان با آنان زندگی می کنید] حلال نیست. و آنان را در تنگنا و فشار مگذارید تا بخشی از آنچه را [به عنوان مهریه ] به آنان داده اید پس بگیرید، مگر آنکه کار زشت آشکاری مرتکب شوند. و با آنان به صورتی شایسته و پسندیده رفتار کنید. و اگر [به علتی] از آنان نفرت داشتید [باز هم با آنان به صورتی شایسته و پسندیده رفتار کنید] چه بسا چیزی خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانی قرار می دهد. ‏

‏"برخی از مفسرین این آیه را نیز دلیل برجواز حضور زن در اجتماع دانسته اند. در این بخش قرآن کریم، ما را متوجه کرده و می فرماید با زنها معاشرت نیک داشته باشید و زن را همچون مرد در مجامع تان راه دهید و اگر خوشایندتان نیست که آنها در مجامع تان شرکت کنند این کار ناخوشایند را بکنید چرا که ممکن است خیر فراوانی در آن باشد".‏‏(جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 369)‏‏ در اینجا اشاره ای می کنیم به نمونه هایی از زنان که حضورشان در اجتماع به صورت عفیف و با حیاء بوده است:‏

‏"جریان حضور سوده در بارگاه معاویه نیز حاکی از اهمیت این مسأله یعنی حضور قاعده مند زن در اجتماع می باشد. او دختر عماربن اسک همدانی بعد از رحلت علی بن ابیطالب، به عزم شکایت به دربار امویان رفت و با معاویه سخن گفت. وقتی معاویه این بانو را شناخت گفت تو همان نیستی که در تشجیع برادرانت در جنگی که علـی بن ابیـطالب بر علـیه امویان داشـت شـعر انشاء می کردی و آنها را تحریک می کردی سوده گفت:" دع عنک تذکار ماقدنسی مات الرأس] یعنی گذشته ها را رها کن. آنکه رهبر این گروه بود رحلت کرده است و پیشگامان نیز رفتند و به دنباله روها هـم منـقطع شدند و اثـری دیگر از آنها نیست. معـاویه گفـت جریان برادرت یک جـریان کوچـکی نبود او جزء سلحشوران نام آور جنگ علـوی بود و تو او‏


‏را با این اشعارت تشجیع می کردی و به دنبال این سخن اشعاری را که سوده در آن موقع خوانده بود خواند: ‏

‏و انصر علیا و الحسین و رهطه ‏ ‏ ‏ ‏و اقصد لهنه و ابنها بهوان‏

‏سوده مجدداً گفت از آن گذشته ها صرف نظر کن. معاویه گفت حاجتت چیست؟ گفت کسی که مسئولیت اداره جامعه را به عهده گرفته است او در دستگاه قسط و عدل الله مسئول است و نباید به خلقی ستم بشود و حق خدا ضایع بشود. و این بسربن ارطاه که نماینده شماست و به دیار ما آمده است نه حق خلق را رعایت می کند و نه حکم خدا را مرعی می دارد. اگر او را عزل کنی ما آرام خواهیم بود و اگر عزل نکردی ممکن است علیه تو بشوریم و قیام کنیم. معاویه که خوی درندگی و طغیان در جان او تعبیه شده بود گفت ما را به قیام تهدید می کنی؟ این بانو شعر ذیل را خواند: ‏

‏صلی الله علی جسم تضمنه ‏ ‏     قبرفاصبح فیه العدل مدفوناً‏

‏درود خدا نثار آن پاکی باد که قبری آن را در بر گرفته است که همه عدل و داد در آن فروخفته است‏

‏معاویه پس از شنیدن اشعار گفت این شخص کیست؟ گفت: ذاک علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ‏‏(جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال ، ص 295)‏

‏" حضرت زهرا (سلام الله علیها) نخستین سخنرانی افشاگرانه اش را در مسجد ایراد فرموده و از اوضاع و احوال آینده خبر می دهد: چکش هایی بر پیکر جامعه می خورد که باعث انحراف در جامعه می شود. هر کس صدای این چکش را نشنود کر است. کر باد گوشی و لال باد زبانی ‏


‏که شکاف و انحراف را در جامعه می بیند ولی سکوت می کند. ای کسانی که در جنگ بدر واحد... شمشیر زده اید و ادعای انصاری و مهاجری دارید متوجه باشید که در ورطه ای افتاده اید که سیاست را بر دیانت ترجیح می دهد. هشیار باشید که دوباره خط جاهلیت را دنبال نکیند اما با نام اسلام. " ‏‏(همان، ص 296)‏

‏اسلام به خطرات ناشی از روابط به اصطلاح آزاد جنسی کاملاً آگاه است. نهایت مراقبت را در برخوردهای زنان و مردان اجنبی دارد، در عین اینکه به زنان اجازه شرکت در مساجد و محافل را می دهد که با رعایت آداب اسلامی و به همراه عفاف باشد .‏

‏" پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش اراده کرد که درِ ورودی زنان به مسجد از در ورودی مردان مجزا باشد. روزی اشاره به یکی از درها کرد و فرمود:" لو ترکنا هذا الباب للنساء" یعنی خوب است این در را به بانوان اختصاص بدهیم. بعدها عمر صریحاً نهی کرد که مردان از آن در وارد شوند. و نیز می گویند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که شب هنگام که نماز تمام می شود اول زنان بیرون بروند بعد مردها. پیامبر خوش نمی داشت که زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بیرون روند. زیرا فتنه ها در همین اختلاط ها بر می خیزد. رسول خدا برای اینکه برخورد و اصطکاکی رخ ندهد دستور می داد مردان از وسط و زنان از کنار کوچه یا خیابان بروند ."‏‏ (مطهری، مسأله حجاب، ص 21)‏

‏امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش امام حسن (علیه السلام) چنین توصیه فرمودند: ‏

‏" ‏‏و اکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن فان شده الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهن باشد من ادخالک علیهن من لا یوثق به علیهن و ان استطعت ان لایعرفن غیرک فافعل‏‏" ‏‏(همان، ص 235)‏‏ / یعنی تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفـظ نمـی کند. همانطـور که بیـرون رفتن آنان از خانه و معاشـرت با مـردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناک است. وارد کردن تو مرد بیگانه را بر او در داخل خانه و اجازه معاشرت در داخل خانه نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد چنین کن.‏


‏حضرت امام به مقتضای شناخت همه جانبه و عمیقی که از آموزه های دینی دارند، رسالت خود و انقلاب اسلامی را دستیابی زنان به مقام والای انسانی می دانند، به گونه ای که بتواند در سرنوشت خود دخالت کند‏‏.(ر.ک: صحیفه امام، ج 6،ص 300)‏

‏اگر قرآن کریم سرنوشت جوامع را به دست خود آنان می داند و پیشرفت و تحولات نیک آن را در سایه تلاشهای آحاد جامعه معرفی می کند ‏‏(ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم) ‏‏(رعد، آیه 11)‏‏؛‏‏ و انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمت ها و شکست تمدن ها را نیز ناشی از عملکرد خود مردم می شمارد (‏‏ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بأنفسهم‏‏) ‏‏(انفال، آیه 8) ‏‏؛این «مردم» اختصاص به گروهی خاص ندارد. جلوه ای از این اصل قرآنی همان است که در سخنان امام بارها بر آن تأکید شده است، از جلمه اینکه: ‏

‏«اسلام زن را مثل مرد در همۀ شئون ـ در همۀ شئون ـ ، همانطوری که مرد در همه شئون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 6،ص 300) ‏

‏اما حضرت امام خمینی با اینکه تأکید فراوان بر حضور زن در مسائل اجتماعی داشتند الگوهایی را برای زنان مطرح کردند از جمله، زنان را به الگو برداری ازحضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت زینب (سلام الله علیها) دعوت می کردند.‏

‏امام خمینی می فرمایند: ‏

‏«حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لکن یک جهات خارجی گاهی در کار هست. به طوریکه یک مفسده ای باشد، یک اختلاف اخلاقی بشود، یک- عرض می کنم- چیزهایی باشد، البته آن وقت باید جلوگیری بشود؛ اما اگر نباشد اینطور، و ساده باشد و مثل سایرین با سادگی باشد، نه بی چادر مانع ‏


‏ندارد.»‏‏(همان،ج 3،ص 499)‏

 

بند دوم: پرهیز از اختلاط با نامحرم

‏آنچه تاکنون بیان کردیم در جواز شرکت زن در اجتماع تردید باقی نمی گذارد. اما لغزشگاه بودن و زمینه فساد درست کردن اختلاط و امتزاج، امری غیر قابل انکار است. بدینسان اگر برای این حضور ضرورتی را قائل باشیم، مرزبندی دقیق نیز ضروری خواهد بود. یکی از این شرایط پرهیز از اختلاط برحضور اجتماعی زن می باشد. اسلام این حضور را بدون قید و شرط رها نمی کند و یکی از شرایط مهم و اساسی فعالیت اجتماعی زن و حضور وی در صحنه های گوناگون مرزبندی دقیق و جدایی او از مردان است.‏

‏قرآن کریم یکی دیگر از احکام را در زمینه" حجاب" چنین بیان می دارد: ‏‏وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ‏‏ / هنگامی که چیزی از متاع و وسائل زندگی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهید از پشت حجاب (پرده) بخواهید.‏

‏ گفتیم این امر در میان اعراب و بسیاری مردم دیگر معمول بوده و هست که به هنگام نیاز به بعضی از وسائل زندگی موقتاً از همسایه به عاریت می گیرند. خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز از این قانون مستثنا نبوده، و گاه و بیگاه می آمدند و چیزی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عاریت می خواستند، روشن است قرار گرفتن همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در معرض دید مردم (هر چند با حجاب اسلامی باشد) کار خوبی نبود لذا دستور داده شده که از پشت پرده یا پشت در بگیرند. نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که منظور از" حجاب" در این آیه پوشش زنان نیست، بلکه حکمی اضافه بر آن است که مخصوص هـمسران پیـامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و آن اینـکه مردم موظف بودند به خاطر شرایط خاص همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر گاه می خواهند چیزی از آنان بگیرند از پشت پرده باشد، و آنها حتی با پوشش اسلامی در برابر مردم در اینگونه موارد ظاهر نشوند.‏


 

‏ ‏

‏البته این حکم در باره زنان دیگر وارد نشده، و در آنها تنها رعایت پوشش کافی است. شاهد این سخن آنکه کلمه "حجاب" هر چند در استعمال های روزمره به معنی پوشش زن به کار می رود، ولی در لغت چنین مفهومی را ندارد، و نه در تعبیرات فقهای ما. "حجاب" درلغت به معنی چیزی است که در میان دو شی ء حائل می شود به همین جهت پرده ای که در میان امعاء و قلب و ریه کشیده شده" حجاب حاجز" نامیده شده است."‏‏(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 402)‏

‏حضرت امام خمینی بارها در مورد نحوه حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سخن گفته و ملاک را داشتن پوشش اسلامی و تطابق با موازین و احکام شرعی می داند و آنگاه که از حجاب زنان و شرکت در فعالیت های گوناگون سخن به میان می آید می فرماید: ‏

‏« زنان شجاع ما دیگر از بلاهایی که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمده اند و به اسلام پناهنده شده اند.»‏‏ (همان، ج 5،ص 541)‏


بند سوم: پرهیز از گفتگوی لهو با نامحرم 

‏برای داشتن جامعه ای عاری از هر گونه مسائل ضد ارزشی و اخلاقی ، لازمه اش این است که در رابطه با گفتگو با نامحرمان رعایت موازین دینی انجام شود و به دستورات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) با جان و دل عمل کنیم. تا شاهد زیبایی های بیشتر اخلاقی باشیم.‏

‏ابو بصیر گوید: " ‏‏کنت اقوی امراته کنت اعلمها القران فما زحتها بشی فقدمت علی ابی جعفر فقال لی ای شی قلت للمرئه فغطیت وجهی فقال لاتعودن الیها‏‏" ‏‏(فتاحی زاده، حجاب از دیدگاه قران و سنت ، ص 153)‏‏ / زنی را قرآن تعلیم می دادم پس به چیزی با او شوخی کردم. سپس نزد ابی جعفر رفتم. ایشان فرمود: چه چیزی به آن زن گفتی؟ رویم را پوشاندم. حضرت فرمود بسوی او باز نگرد.‏

‏روایت تأمل برانگیز است زن برای تعلیم و فرا گرفتن دانش و دریافتن حقایق قرآن در اجتماع حضور یابد و در محضر مردی نامحرم با تحفظ و حجاب بنشیند اما شوخ طبعی و پا فرا نهادن از معیارها چرا؟‏

‏پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: "‏‏و من فاکه امراه لایملکها حبیبه الله بکل کلمه کلمتها فی الدنیا الف عام‏‏ ‏‏"‏‏(حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 142)‏‏ / هر کس با زن نامحرمی شوخی کند در برابر هر کلمه ای که در دنیا ادا نموده هزار سال زندانی می شود.‏

‏"قول معروف (گفتار نیک و شایسته) معنی وسیعی دارد که علاوه بر آنچه گفته شد هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفی می کند."‏‏ (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17 ، ص 289)‏

‏ ‏

بند چهارم: پرهیز از مصافحه با نامحرم

‏یکی دیگر از انواع حجاب ها و پوشش ها، حجاب و پوشش در ارتباط بدنی است. ارتباط های بدنی در خصوص دو جنس مخالف نامحرم (به استثنای زن و شوهر) به دلیل جاذبه های جنسی شهوانی و آسیب زایی غریزه جنسی نکوهیده و ناشایست است. ‏


‏لذا در احادیث وارده از دست دادن زن و مرد نامحرم با یکدیگر نهی شده است.‏

‏" پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از زنان بیعت گرفت ولی با آنها مصافحه نکرد دستور داد ظرف آبی آوردند دست خود را در آن فرو برد و دستور داد زنان دست خویش را در آب فرو برند همین را بیعت شمرد. عایشه گفت هرگز دست پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در همه عمر، دست یک زن بیگانه را لمس نکرد."‏‏ (مطهری، مسأله حجاب ، ص 206)‏

‏روایت از امام صادق (علیه السلام)که فرمود: دست دادن به زن جایز نیست مگر این که آن زن از محارم مانند خواهر، دختر، عمه، خاله یا دختر خواهر و مانند اینها باشد. اما دست دادن با زن نامحرم که ازدواج با او حلال است، جایز نیست و فقط دست دادن با زن نامحرم از روی لباس و پوشش مانعی ندارد ولی نباید دست او را فشار داد. ‏‏(گروه پژوهش مؤسسه جهانی سبطین ، پوشش در اسلام، ص 33)‏

‏بنابراین تماس های جسمی بین زن و مرد نامحرم، هر چند اندک از نظر اسلام حرام و گناه بزرگی محسوب می شود. حتی اگر فقط مصافحه (دست دادن) با نامحرم هر چند فامیل آشنا و بدون هیچ قصد سویی باشد.‏

 

بند پنجم: عفاف زنان در گفتار

‏خداوند در قران کریم به خصوص در سوره الرحمن نعمت های زیادی را که به انسان عطا فرموده یادآوری می کند بالاترین این نعمت ها پس از آموختن قران و آفرینش انسان آموختن بیان است و می فرماید: "‏‏الرَّحْمنُ ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ ،خَلَقَ الْإِنْسانَ، عَلَّمَهُ الْبَیانَ‏‏ "، ‏‏(الرحمن، 4-1)‏‏ / خدای رحمان، قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید ، به او بیان آموخت.‏

‏بیان از نظر لغوی معنای گسترده ای دارد و به هر چیزی گفته می شود که مبین و آشکار باشد. ‏


‏(راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 67)‏‏ البته نطق و سخن را شامل نمی شود بلکه کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم "بیان" جمع است. در چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است. با توجه به اینکه این نعمت "بیان" در زبان انسان متجلی می شود زبان و گفتار نقش مهمی در سعادت و خوشبختی دارد و در عین حال همانند سایر نعمت ها دارای آفات فراوانی است که علمای اخلاق ذکر کرده اند. ‏

‏در جریان هجرت حضرت موسی علیه السلام از مصر به سوی شهر مدین در ایام جوانی، قرآن کریم از دو دختری سخن می گوید که به خاطر سالخوردگی پدر پیرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدین سیراب نمایند؛ اما تا زمانی که مردم در کنار چاه در حال آب دادن به چارپایان شان بودند، به سبب حیا و عفتی که در وجودشان قرار داشت، در گوشه ای به انتظار می ماندند؛ چنان که وقتی موسی علیه السلام به نزد آنان رفت و علت دوری گزیدن ایشان را جویا شد، در جواب گفتند: «‏‏لا نسقی حتی یصدر الرعاء‏‏»؛ ‏‏(قصص: 23)‏‏ «ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا چوپانان همگی [حیوانات خود را آب دهند و] خارج شوند.» ‏

‏آنگاه حضرت موسی علیه السلام با روحیه جوانمردی با آنکه خسته و گرسنه از سفر طولانی اش بود، به پیش رفته و از چاه آب کشیده، گوسفندان آن دو را سیراب نمود و سپس به ‏

‏زیر سایه دیواری پناه برد. آن دو دختر با ایمان و عفیف که در حریم پاک و بهشتی پدری چون شعیب نبی علیه السلام پرورش یافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را برای پدر تعریف کردند و به توصیه حضرت شعیب علیه السلام یکی از دختران به نزد موسی علیه السـلام بازگـشت تا دعـوت پدر را برای دیدار و گرفتن مزد سیراب کردن گوسفندان ابلاغ نماید.‏

‏در این صحنه نیز قرآن کریم به صفت حیای آن بانو تأکید می ورزد و می فرماید: ‏

‏«‏‏فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء‏‏»؛ ‏‏(قصص / 25)‏‏ «ناگهان یکی از آن دو [دختر] به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت». و این به فرموده رسول اکرم صلی الله علیه و آله همان دختر بزرگ تر، یعنی صفورا بود که بعدها به همسری حضرت موسی علیه السلام درآمد. ‏‏(مجلسی، محمد باقر، همان، ج 43، ص 32)‏


‏بنابراین، صفورا و خواهرش از بهترین نمونه ها و الگوهای قرآنی در زمینه حیا و عفت هستند که بهره مندی ایشان از این صفت، نشان دهنده ایمان عمیق آنان می باشد؛ چرا که به بیان امام صادق علیه السلام کسی که فاقد حیا باشد، از داشتن نعمت ایمان بی نصیب است: «‏‏لا ایمان لمن لا حیاء له.»‏‏ ‏‏(حر عاملی، همان، ج 12، ص 166)‏

‏لازم است انسان حق این نعمت الهی را به جا آورد و در سخن گفتن بیندیشد کلام و سخن خود را همراه با عفت و حیا و ادب ادا کند چرا که خداوند می فرماید: " ‏‏ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم‏‏" ‏‏(التکاثر / 8)‏‏ [پس از آن سؤال می شوید در آن روز از نعمتهای الهی] . خداوند در آیات متعددی دستور به قول معروف و احسن داده است و می فرماید:"‏‏وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِینا‏‏."‏‏( الاسراء / 53)‏‏ / و به بندگانم بگو: سخنی را که نیکوتر است، بگویند زیرا شیطان میان آنان [به سبب سخنان زشت و بی منطق ] دشمنی و نزاع می افکند، زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است.‏

‏"خطاب آیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و منظور از "عبادی" مؤمنین می باشند."‏‏ (طباطبایی ، محمدحسین ، همان ، ج 13 ، ص 161)‏

‏برخی از مفسران عبارت «‏‏یقولوا التی هی احسن‏‏» را فقط به محتوای سخن ارتباط داده اند.‏‏(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج 12 ص 175)‏‏ "کلام احسن" شامل هر نوع سخن شایسته است، همچون: سلام، دعا، ارشاد، اظهار محبّت، امر به معروف و نهی از منکر، ذکر خدا، توبه و استغفار و امثال آن. ‏‏(قرائتی، تفسیر نور، ج 7 ص 75)‏

‏اینجاست که قرآن کریم با بیانی لطیف، اینگونه بیان می فرماید:‏

‏"‏‏وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏‏" بهترین از نظر محتوی، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین ‏


‏از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقی و روشهای انسانی. ‏‏(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 12 ، ص 157)‏

‏" خداوند در ادامه به دلیل و حکمت این امر اشاره می فرماید: چرا که اگر مؤمنین "قول احسن"را ترک گویند شیطان در میان آن فساد و فتنه می کند. می توان گفت یکی از موارد و مصادیق قول به معروف را شیوه قرآن در بیان مواردی که نیاز به بیان اعمال قبیح و زشت یا مواضع عورت بوده است، بر شمرد. قرآن در این زمینه از شیوه کنایه گویی بهره برداری می کند. برخی کنایه را یکی از گونه های بلاغت و روشهای فصاحت بر می شمرد و در معنای کنایه می گوید لفظی که معنای لازم آن در نظر باشد یعنی گوینده لفظی را به کار می برد و منظور از آن لفظ معنای نزدیک به ذهن نیست بلکه معنای دیگری در نظر دارد."‏‏ (سیوطی ، الاتقان فی علوم القران، ج 2، ص 102)‏

‏خداوند تعالی در قرآن از این روش استفاده کرده و از آوردن واژگان زشت و شرم آور، واژه هایی که با سرشت آدمی و عقل سلیم سازگاری ندارد خودداری فرموده به این دلیل که ذکر واژگانی که صریح و در معنای مرتبط با مسائل جنسی هستند می توانند محرک قوای شهوانی باشند. ‏

‏بنابراین هرگونه کلامی که همراه با ناز و غمزه باشد و زمینه گناه را فراهم آورد ممنوع است و از حوزه عفاف خارج می باشد. توصیه دیگر اسلام این است که صدای خود را به هنگام سخن گفتن بالا نبریم. همانگونه که در سوره لقمان می فرماید: "‏‏اغضض من صوتک‏‏" از توصیه های لقمان حکیم به فرزندش این است که [صدای خود را کوتاه کن.]‏

‏پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید:" ‏‏ان الله تعالی یبغض الفاحش المتفحش‏‏" ‏‏(تنکابنی، نهج الفصاحه، ص 502 حدیث 744)‏‏ خداوند شخص بدگو و بد زبان را دشمن دارد. در جای دیگری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید‏‏:" ما کان الفحش فی شیء قط الا شانه و لا کان الحیاء فی شیئ قط الا زانه‏‏" ‏‏(همان ، ص 502 حدیث 744 ، 503)‏‏ بدی و بد زبانی در هر چه باشد یک نوع از بی عفتی در گفتار، ادای سخن زشت است. آن را خوار کند و حیا در هر چه باشد آن را زینـت دهد. در باره قـول نیکـو نیز می فرمـایند: "ثـلاث مـن ابـواب البـر سـخـاء الـنفـس ‏


طیب الکلام و الصبر علی الاذنی" ‏‏(همان، ص 553)‏‏ / سه چیز از لوازم نیکو کاری است: جانبازی و نیکی گفتار و صبر در آزار. " بنابر این، عفت در گفتار بطور ویژه درباره زنان و تعامل آنان با نامحرم وقتی محقق می شود که به عمد در صدای خود نازکی و عشوه ایجاد نکنند و بطور معمول سخن گویند."‏‏(امین، مخزن العرفان، ج 0 ، ص 226)‏

‏اسلام با توجه به سلامت جامعه و برای جلوگیری از ایجاد زمینه های فساد برای حضور زن در اجتماع شرایطی قائل شده است که یکی از آن موارد محتوا و چگونگی گفتار با حفظ عفاف می باشد. بنابراین کلامی عفیف است که هم از نظر محتوا و هم از نظر شیوه بیان قرین عفت باشد. همانگونه که سخن سبک و تحریک کننده بر زبان آوردن مصداق و نماد بی عفتی در کلام است. بیان شیوای قرآن کریم در مورد زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این چنین آمده است: " خداوند بعد از آنکه علو مقام، و رفعت منزلت همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به خاطر انتساب شان به آن جناب بیان نموده، این علو مقامشان را مشروط به تقوی نموده، و فرموده که فضیلت آنان به خاطر اتصال شان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، بلکه به خاطر تقوی است، اینک در این جمله" ‏‏فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ‏‏" ایشان را از خضوع در کلام نهی می کند، و خضوع در کلام به معنای این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیال های شیطانی نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردی که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوات باز می دارد. در این آیه، هم به کیفیت سخن گفتن با نامحرم اشاره شده و هم به محتوای کلام، محتوای کلام باید قول معروف باشد یعنی سخنی که شرع و عرف اسلامی آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند" ‏‏(طباطبایی، همان، ج 11 ص 309)‏


‏" از بیان «‏‏فلا تخضعن بالقول‏‏» اشاره به کیفیت سخن دارد، یعنی به هنگام سخن گفتن جدی و معمولی سخن بگویید. «با توجه به ادامه آیه این چنین بدست می آید که هم محتوای کلام زن و هم آهنگ و لحن نبایستی تحریک کننده و التهاب آور باشد و این حکم مخصوص زنان آن حضرت نیست. ذکر آن در اینجا برای آن است که آنها بیش از دیگران باید این حکم را مراعات نمایند یعنی با ناز و عشوه سخن نگویند تا مریض القلب ها به شما طمع نکنند بلکه سخن به معمول بگویید"‏‏ (سویزی، چرایی عفاف و حجاب، ص 333)‏

‏" به هنگام سخن گفتن جدی و بطور معمولی سخن بگویید و همچون زنانی که سعی دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوص است که افراد شهوتران را به فکر گناه می افکند سخن نگویید " ‏‏(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 388)‏

‏اسلام برای حفظ شخصیت زن و حرمت و جایگاه او در نزد خدای متعال است که او را در هاله ای از نور می خواهد نگاه دارد و الا زن با توجه به رعایت موازین اسلامی و حدود الهی می تواند در جامعه حاضر شده و به فعالیت های سیاسی اجتماعی بپردازد. در اینجا نگاهی بیندازیم گذرا بر رفتارحضرت زینب کبری(سلام الله علیها) در مجلس بیداد یزید که به اهمیت حجاب اشاره می کرد و با ندای رسا اعلام فرمود :"‏‏امن العدل یابن الطلاقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت سترهن و ابدیت وجوههن تحذوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشره من اهل المناهل‏‏."‏‏(پاک نیا تبریزی، نگاهی به خطبه های حضرت زینب (س)، ص 32)‏‏ که آیا معنای عدالت در قاموس اهل باطل این است که فرزند"طلقا" "آزادشدگان" زنان و کنیزان خود را در بین پرده و حجاب نگه دارند اما دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را هتک حرمت کنند و آنان را در کوچه و بازار به عنوان اسیر جنگی بگردانند؟ ‏

‏خضوع در کلام به معنای این است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند تا دل او را دچار ریبه و خیال های شیطانی نموده شهوتش را برانگیزانند و در نتیجه آن مردی که در دل بیمار است به طمع بیفتد و منظور از بیماری دل نداشتن نیروی ایمان است. «‏‏قلن قولا معروفا‏‏» یعنی سخن معمول و مستقیم بگویید. سخنی که شرع و عرف اسلامی (نه هر ‏


‏عرفی) آن را پسندیده دارد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند. ‏‏(طباطبایی، همان، ج 16، ص 509)‏

‏در اینجا اگر بخواهیم عبارت "تبرج جاهلی" را با توجه به فضای سیاسی ترجمه کنیم باید به این نکته توجه کنیم که زنانی که موقعیت خاص سیاسی در جامعه داشته اند با خودنمایی در جامعه موجب تحولات سیاسی خاصی می شده اند.(مانند نقش آنها در تهییج و ترغیب جنگاوران) به نظر می رسد که خداوند زنان پیامبر را از ایفای چنین نقش هایی برحذر می دارد. به این ترتیب جاهلیت اولی یعنی جاهلیت پیش از اسلام که زنان برجسته جامعه با خود نمایی از موقعیت خود سوء استفاده می کردند. توجه به این نکته جالب است که چنین جاهلیتی و چنین سوء استفاده هایی پس از اسلام نیز اتفاق افتاد. بنابراین خداوند با آوردن کلمه جاهلیت اولی خبر از جاهلیت دومی می دهد که پس از اسلام اتفاق می افتد.‏‏(صالحی، پژوهش های قرآنی، ص 166)‏

‏واضح است که فعالیت های اجتماعی زنان و حضور آنان در عرصه های مختلف، زمینه تعادل و ارتباط بین زن و مرد را بیشتر کرده است. در پرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها و قابلیت ها به فعلیت می رسد، تعلیم و تعلّم ، توسعه ، تکنولوژی و بالارفتن فهم سیاسی و آگاهی از زمان محقق می شود و همچنین در سایه فعالیت اجتماعی، وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر عملی می گردد. از این رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالارفتن شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی آنان است که بدون این حضور انجام این مهم دست یافتنی نیست و یا با دشواری و مشقت همراه است و از دیدگاه اسلام، این روابط، همواره دارای آداب و شرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده اند.‏

‏از نظر امام خمینی شرط اصلی در برقراری هر گونه رابطه ای، مکالمه و گفتگو است. به گونه ای که اگر گفتگو تجویز نشود، تقریباً ارتباط، به صورت بی معنا و لغو در می آید. از دیدگاه فقهی و متون دینی، صرف گفتگو میان زن و مرد نامحرم ممنوعیتی ندارد؛ اعم از این که گفتگو درباره مسائل علمی، سیاسی یا درباره مسائل معمولی، عادی و روزمره باشد. امام خمینی می فرماید: ‏

‏«اقوا این است که شنیدن صدای زن نامحرم در صورتی که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز ‏


‏است و نیز برای زن جایز است، در صورتی که خوف فتنه ای نباشد، صدای خود را به مردان نامحرم بشنواند... جمعی به حرام بودن شنیدن صدای زن و شنواندن آن قائل شده اند، اما این قول ضعیف است؛ البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفتگو کند؛ یعنی صدای خود را نازک و لطیف و زیبا کند تا دلهای بیمار به طمع بیفتند.» ‏‏(ر.ک: تحریر الوسیله(ترجمه فارسی)، ج 2، ص 253، مسأله 29)‏

 

نتیجه گیری

‏امنیت اخلاقی ابعاد مختلف زندگی انسان را در برمی گیرد و از رعایت پرهیزکاری در نگاه آغاز شده و گستره های دیگر نظیر رعایت عفاف در آراستگی، گفتار، معاشرت، حضور قاعده مند در اجتماع، پرهیز از اختلاط با نامحرم و... را در برمی گیرد. الگو برداری از سیره ائمه معصومین(ع) از منظر امام خمینی، از مهمترین راههایی است که زنان می توانند از طریق آن امنیت اخلاقی را در جامعه ایجاد کنند که مهمترین راه وصول به آن حجاب و پوشش اسلامی و آزادی فرهنگی برای بانوان می باشد. به همان اندازه که ریشه های عفاف در روح انسان تقویت شود، قطعاً نوع نگاه آنها به فضائل اخلاقی عمیق تر می شود و از رذائل اخلاقی دوری می نمایند. یکی از فضائل اخلاقی پاک دامنی و عفت است که این سجیه اخلاقی بر حجاب نظارت مستقیم دارد. در شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) اهمیت فوق العاده ای به مسأله عفت و پاک دامنی داده شده است که با توجه به آیات الهی و روایات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و با عمل به این رهنمودها و دستورات ، عفاف عمومی و سلامت اجتماعی تضمین می گردد. گستره و ابعاد عفاف در قرآن کریم شامل عرصه رفتار فردی و اجتماعی، کنترل نگاههای حرام، تبرج و دوری از مصافحه و اختلاط با نامحرمان و کیفیت و محتوا در گفتار و... بوده که در نهایت با حجاب ارتباط نزدیکی دارند و کامل کننده هم هستند. پوشش یک بعد و یک عرصه از عفاف است و رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند و بر هم تأثیر و تأثر می گذارند. سلوک و رفتاری توأم با وقار در انتخاب لباس و پوشش، از عفاف درونی خبر می دهد و از طرفی نوع پوشش و لباس انسان، در شخصیت گیری روحی و روانی و فرهنگی و ‏


‏دینی فرد مؤثر است. از اینجاست که قرآن کریم زنانی را که در بهشت جای دارند به مروارید محجوب تشبیه کرده است.‏

‎ ‎

منابع:

‏ابن مسکویه، علی بن احمد ، تهذیب الاخلاق، انتشارات صدوق، قم، 1389، چاپ دوم.‏

‏امین، سیده نصرت ، مخزن العرفان ، نهضت زنان مسلمان ، تهران ، 1361 ش ‏

‏انوری، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن، ج 1، انتشارات سخن، تهران، 1386، چاپ اول. ‏

‏پاک نیا تبریزی، عبدالکریم ، نگاهی به خطبه های حضرت زینب (س)، نشر فرهنگ اهل بیت، 1391، چاپ اول. ‏

‏تنکابنی، فرید، نهج الفصاحه ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1392، چاپ هفدهم.‏

‏جوادی آملی، عبدالله ، زن در آینه جلال و جمال ، نشر اسراء، قم، 1388، چاپ سوم‏

‏حافظ نیا، محمدرضا، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، انتشارات گنج دانش، تهران، 1388، چاپ سوم.‏

‏حر عاملی، محمد بن حسن ، وسائل الشیعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1389، چاپ چهارم. ‏

‏دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج 1، انتشارات گنج دانش، تهران، 1389، چاپ پنجم.‏

‏راغب اصفهانی، محمد بن حسین، مفردات ، انتشارات دار احیاء التراث، بیروت، 1417، چاپ دوم ‏

‏سویزی، مهری ، چرایی عفاف و حجاب ، ناشر امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری ،1387.ش ‏

‏سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القران، نشر امیرکبیر، تهران، 1380، چاپ سوم. ‏

‏طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 1، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1390، چاپ چهارم.‏

‏طباطبایی مؤتمنی، منوچهر، آزادی عمومی و حقوق بشر، انتشارات دانشگاه امام صادق، تهران، 1390، چاپ دوم.‏

‏عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات گنج دانش، تهران، 1390، چاپ چهارم.‏

‏فتاحی زاده، فتحیه، حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، چاپ بوستان کتاب، 1386 ‏

‏قرائتی، محسن، تفسیر نور، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلبیت، 1388، چاپ سوم ‏

‏مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات مکتبه الصدوق، تهران، 1406، چاپ سوم ‏

‏مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، نشریه انجمن اسلامی ، 1353 ش ‏

‏مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1388، چاپ چهارم ‏

‏موسوی الخمینی، روح الله، تحریر الوسیله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، چاپ سوم. ‏

‏موسوی الخمینی، روح الله، (1389) صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ ششم.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎