مجله کودک 167 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 167 صفحه 14

14 « امیرکبیر » یکی از محبوب ترین و پرآوازه ترین قهرمانان ملی کشورمان است . او که به پاس خدمات بی دریغ خود همواره زبانزد خاص وعام بوده ، هنوز هم با وجود گذشت سالها اززمان زندگی اش نمونۀ بارزی از یک دولتمرد وطن دوست به حساب می آید. بیستم دی ماه به دستور ناصرالدین شاه قاجار سالروز شهادت این شخصیت کم نظیر ایران نام گرفته است. در این شماره تصمیم گرفتیم « تا دریک مصاحبۀ خیالی » بااین صدراعظم قهرمان نگاه دوباره ای به دوره مهمی ازتاریخ کشورمان بیندازیم تا ضمن عبرت دوباره ازتاریخ ، با یکی ازخوشنام ترین شخصیتهای تاریخ ایران را بیشتر برایتان معرفی کنیم. مصاحبه خیالی با امیرکبیر مردی به بزرگی ایران • جناب امیرلطفاً کمی از خودتان و دوران کودکی خود برایمان بگویید. درسال 1222 هجری در یکی ازمحله های فراهان به نام « هزاوه» متولد شدم. پدرم کربلایی قربان » و مادرعزیزم » فاطمه سلطان» نام مرا » محمد تقی » گذاشتند که سالها بعد به « میرزا تقی خان » شهرت پیدا کردم . خانواده پدری ومادری من از طبقه پیشه ور بودند. پدرم آشپزباشی « قائم مقام فراهانی » یکی از صدراعظم های معروف تاریخ ایران بود. و مادرم نیز دختر استاد « شاه محمد بنا» از معماران معروف فراهان و ضمناً یکی از زنان با سواد و با کمال دوران خود به حساب می آمد. • ازدوران کودکی شما داستانهای زیادی نقل شده که یکی ازآنها به حاضرجوابی شما نزد فرزندان « قائم مقام فراهانی» مربوط می شود. درمورد این داستان پرآوازه چه صحبتی دارید؟ حتماً شنیده اید که من دردوران کودکی به اعتبارآشپزباشی بودن پدرم. درخانۀ قائم مقام ارتباط خوبی با فرزندان ایشان که هم سن وسال من بودند داشتم . به همین خاطر، معمولاً ظرف غذای فرزندان قائم مقام را من ازآشپزخانه به اتاق آنها می بردم تا به این بهانه با دوستان و همبازی هایم که درحقیقت همان پسران قائم مقام فراهانی بودند، دیداری تازه کرده باشم. در یکی از همین روزها که برای بردن ظرف غذا به سراغ پسران قائم مقام رفته بودم. پدرشان مشغول پرسیدن پرسش های درسی ازآنها بودند . اما هیچکدام نتوانستند پاسخ پرسش های پدرشان را بدهند، اما درعوض من تمام پرسش های قائم مقام را به درستی پاسخ گفتم . قائم مقام فراهانی که ازحاضرجوابی من درپاسخ به پرسش های درسی تعجب کرده بود ازمن پرسید:« تقی تو کجا درس خوانده ای ؟» ومن تعریف کردم روزهایی که برای بچه ها غذا می آورم به گوشه ای از درسهایی که معلم به آنها می داد هم گوش کردم و بنابراین به راحتی می توانم به پرسش های درسی آنها پاسخ بگویم. همانجا بود که قائم مقام فراهانی به من علاقه زیادی پیدا کرد ودستورداد تا از آن به بعد من هم به همراه پسرانش درجلسۀ درسی حاضرشوم. □ افسرسوار ارتش یونان - سال 1940 با توجه به موقعیت کوهستانی درکشوریونان ، ارتش این کشور، واحدی ازافسران سوارکار دراختیار داشت که دراین مناطق خدمت می کردند . پوتین های سواری کاری، دوربین دوچشمی و نقشه از راه های کوهستانی از لوازم و تجهیزات این نیروها بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 167صفحه 14