
مثلاً در عملیات «خیبر»،
کسی به خدمت امام رفته
بود و گفته بود که شکست
سنگینی خوردهایم. اما
امام به او گفته بودند؛
شما اشتباه میکنید یا
نمیفهمید که این عملیات چه اثر بزرگی در دنیا
گذاشته است. این برخورد در ارتباط با استراتژی
جنگ بود و در مسایل تاکتیکی و روشها،با آنکه
اطلاعات کاملی داشتند، دخالت نمیکردند و به این
ترتیب اجازه میدادند که فرماندهی،خودجوش
باشد و از خود ابتکار عمل نشان دهد. حضرت امام
در سیاستهای نظامی جنگ دخالت میکردند.
مثلاً یک بار حضرت امام فرموده بودند:
سرباز اگر نجنگد، روحیهاش را از دست
میدهد، و شما بجنگید.
فرماندهی سوال کرد: «یعنی عملیات کوچک
هم بکنیم؟»
امام فرمودند: بله عملیات کوچک هم بکنید.
این برخورد ظاهراً یک تاکتیک و روش عملیاتی کوچک است، اما در واقع یک سیاست نظامی است. ایشان
بر تمام جریان اخبار و اطلاعات عملیات مختلف،احاطه و تسلط کامل داشتند. اخبار و اطلاعات لازم از طریق
افرادی که خود ایشان تعیین کرده بودند،به شیوههای مختلف در اختیارشان قرار میگرفت. مثلاً در عملیات
«خیبر» ایشان به آقای انصاری، مسئول دفتر خود،فرموده بودند:
با بچهها تماس بگیرید، ببینید از پشتشان هم خبر دارند یا نه.
فرماندهان در ابتدا متوجه موضوع نشدند و یکی از آنها میپرسد: «مگر پشت جزیره هم خبرهایی
هست؟» آنها گفتند: «بله،یک گروه گشت عراقی آمده بود اینجا و ما با آنها درگیر شدیم. دوربین شناساییشان
را هم جا گذاشتهاند و رفتهاند.»
برای فرماندهان جنگ بسیار عجیب بود که چگونه امام،قبل از آنکه آنها از موضوع آگاه شوند،در جریان
قرار گرفته بودند.
شورولت مونته کارلو
مجلات دوست کودکانمجله کودک 252صفحه 5