پیام
استیضاح اسد الله علم (نخست وزیر وقت)
پیام به علمای تهران (استیضاح اسد الله علم)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 13 ف‍روردی‍ن‌ ‭1342

زمان (قمری) : 7 ذی القعده ‭1382

مکان: قم

شماره صفحه : 177

موضوع : استیضاح اسد الله علم (نخست وزیر وقت)

زبان اثر : فارسی

مناسبت : تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب

مخاطب : علمای تهران

پیام به علمای تهران (استیضاح اسد الله علم)

پیام

‏زمان: 13 فروردین 1342 / 7 ذی القعده 1382‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ‏‏استیضاح اسدالله عَلم (نخست وزیر وقت)‏

‏مناسبت: ‏‏تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسۀ فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب‏

‏مخاطب: ‏‏علمای تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

إِنَّالله ِِ و إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ

‏به وسیلۀ حضرت حجت الاسلام آقای حاج سید اصغر خوئی ـ دامت افاضاته‏

‏خدمت ذی شرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام تهران ـ دامت برکاتهم‏

‏     تلگراف محترم برای تسلیت در فاجعۀ عظیم وارده بر اسلام و مسلمین موجب تشکر‏‎ ‎‏گردید.‏

‏     حملۀ کماندوها و مأمورین انتظامیِ دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانی پاسبانها‏‎ ‎‏به مرکز روحانیت خاطرات مغول را تجدید کرد. با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی‏‎ ‎‏حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود. و روحانیون و طلاب بی پناه. در روز وفات امام‏‎ ‎‏صادق ـ علیه السلام ـ با شعار «جاوید شاه» به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانی و‏‎ ‎‏روحانی آن بزرگوار حملۀ ناگهانی کردند؛ و در ظرف یکی دو ساعت تمام مدرسه‏‎ ‎‏فیضیه، دانشگاه امام زمان ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ را با وضع فجیعی، در محضر قریب‏‎ ‎‏بیست هزار مسلمان، غارت نمودند؛ و دربهای تمام حجرات و شیشه ها را شکستند.‏‎ ‎‏طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمین افکندند. دستها و سرها شکسته شد.‏‎ ‎‏عمامۀ طلاب و ساداتِ ذریۀ پیغمبر را جمع نموده آتش زدند؛ بچه های شانزده ـ هفده‏‎ ‎‏ساله را از پشت بام پرت کردند؛ کتابها و قرآنها را ـ چنانکه گفته شده ـ پاره کردند.‏

‏     اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تأمین جانی ندارند. اطراف منازل علما‏

‏و مراجع محصور کارآگاه و گاهی کماندو و مأمورین شهربانی است. مأمورین تهدید‏‎ ‎‏می کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمی آوریم. طلاب محترم از ترس‏‎ ‎‏مأمورین لباسهای روحانیت را تبدیل نموده اند. دستور داده اند که طلاب را به اتوبوس و‏‎ ‎‏تاکسی سوار نکنند. در مجامع عمومی مأمورین به روحانیون ـ عموماً ـ و به بعضی‏‎ ‎‏افراد ـ به اسم ـ ناسزا می گویند و فحشهای بسیار رکیک می دهند. شبها پاسبانها ورقه های‏‎ ‎‏فجیع با امضای مجهول پخش می کنند. اینان با شعار «شاه دوستی» به مقدسات مذهبی‏‎ ‎‏اهانت می کنند. «شاه دوستی» یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و‏‎ ‎‏تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام،‏‎ ‎‏سوزاندن نشانه های اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستی» یعنی کوبیدن روحانیت و‏‎ ‎‏اضمحلال آثار رسالت.‏

‏     حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در‏‎ ‎‏مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب «وَلو بَلَغَ مَا بَلَغَ».‏

‏     اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و ادارۀ این مملکت‏‎ ‎‏به طور جنون آمیز در جریان است، من به نام ملت از آقای عَلم، شاغل نخست وزیری،‏‎ ‎‏استیضاح می کنم: با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران گردید، و علمای‏‎ ‎‏اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را‏‎ ‎‏به حبس کشیدید که جمع کثیری در حبس به سر می برند؟ با چه مجوزی بودجۀ مملکت‏‎ ‎‏را خرج رفراندم معلوم الحال کردید؟ در صورتی که رفراندم از شخص شاه‏‎ ‎‏بود ـ و بحمدالله ایشان از غنی ترین افراد بشر هستند ـ با چه مجوز مأمورین دولت را که‏‎ ‎‏از بودجۀ ملت حقوق می گیرند برای رفراندم شخصی التزاماً به خدمت واداشتند؟ با چه‏‎ ‎‏مجوزی در دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید، و به مدرسۀ فیضیه تجاوز نمودید و‏‎ ‎‏طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام‏‎ ‎‏صادق ـ سلام الله علیه ـ کماندوها و مأمورین انتظامی را با لباس مبدل و حال غیرعادی به‏‎ ‎‏مدرسۀ فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟‏


‏     من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول‏‎ ‎‏زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا‏‎ ‎‏احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهای‏‎ ‎‏مخالف مصالح مملکت را برملا می کنم. اکنون یک چشم مسلمین بر دنیای خود، و چشم‏‎ ‎‏دیگرشان بر دین خود گریان است. و حکومت چند ماهۀ شما با کارهایی که می کنید‏‎ ‎‏اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ، و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر‏‎ ‎‏جهت در شُرف سقوط است. خداوند تعالی اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ‏‎ ‎‏فرماید.‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏