یادنامۀ اخلاقی
زمان: اردیبهشت 1366 / شعبان 1407
مکان: تهران، جماران
موضوع: اندرزهای عرفانی و اخلاقی
مخاطب: طباطبایی، فاطمه
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطی دختر عزیزم، از من می خواهی برای تو چیزی بنویسم؛ چه بنویسد کسی که خود مبتلای به نفس اماره بالسوء است و هرگز نتوانسته بلکه نخواسته این بت بزرگ را بشکند. اکنون در آستانۀ شهرالله و مقام ضیافت الله هستیم و من خود اقرار دارم که لایق این ضیافت نیستم. شهر شعبان المعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم برای شهرالله . دعاها را گاهی با لقلقۀ لسان خواندم و از آنها چیزی حاصل نشد در این آخر شهر عرض می کنم، اَللهمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیِما مَضی مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرْلَنا فِیما بَقِیَ مِنهُ از رحمت حق تعالی مأیوس نیستم و مباش، در دنیا [مباد] روزی که گناهان به آنجا رسد که از رحمت حق مأیوس شویم. دخترم این چند روز خواهد گذشت چه با عیش و نوش و چه با رنج و تعب؛ چه با غفلت از فطرت و چه با توجه به آن. عزیزم، خداوند ـ جل وعلا ـ نور هدایت را در همۀ مخلوقات خصوصاً انسان نهفته است. فطرت الله ، ما را خواهی نخواهی به او متوجه کرده و همۀ مخلوقات در هر حدی که هستند و به هر مذهبی که گراییده اند جز به حق تعالی و کمال مطلق به هیچ چیز توجه ندارند به حسب فطرت؛ گرچه خود ندانند و معتقد به غیر آن باشند انسان کمال مطلق را می جوید و می خواهد چه آنان که به توهّم بت را می پرستند و چه آنهایی که حق ـ جل وعلا ـ را
منکرند و به دنبال ریاست. ملحدها گمان می کنند متوجه به دنیا و خواستار ریاست و زعامت هستند، لکن به حسب واقع متوجه و خواهان قدرت مطلقه هستند و در جستجوی کمال مطلق و خود گمان خلاف می کنند و شاید عذاب و عقاب برای همین جهل و توهّمات باشد. تو که مثلاً دنبال لباس خوب هستی و زینت بهتر، دنبال حق می گردی و کاخ نشینان نیز دنبال قدرت مطلق هستند وَاِنْ مِنْ شَی ءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ وَقَضی رَبُّکَ اَ لاّ تَعْبُدوا اِ لاّ اِیّاهُ بنابر وجهی این کلام دامنه دارد. بهتر آنکه درز بگیرم و تو را و خود و همگان را به خدای تعالی بسپارم. والسلام علیک و علی عبادالله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی