چکیده
جهان اسلام در عصر حاضر با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد نفر و با بیش از 50 کشور و «مساحتی در حدود 12 میلیون میل مربع که با احتساب مساحتی که اقلیتهای مسلمان در اختیار دارند بالغ بر 5/15 میلیون میل مربع است» و در اختیار داشتن منابع و ذخایر غنی زیرزمینی و طبیعی زمینهای وسیع و حاصلخیز کشاورزی نیروی کار ارزان و فراوان، قسمت بزرگی از جهان را از لحاظ جمعیت، وسعت و منابع و همچنین بخش اعظمی از کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا در حال توسعه و توسعهنیافته را تشکیل میدهد. جهان اسلام با داشتن امکانات و ثروتهای طبیعی و همچنین گذشتهای پر افتخار و درخشان، در عصر حاضر در مقایسه با کشورهای غربی و صنعتی از لحاظ توسعه و ترقی در همه زمینههای علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی از دنیای صنعتی غرب عقب میباشد. قدر مسلّم این است که پدیدهای درخشان و چراغی نورافشان به نام تمدن اسلامی قرنها در جهان وجود داشته و سپس این پدیده نابود و این چراغ خاموش شده است، و امروز مسلمانان در مقایسه با بسیاری از ملل جهان و مقایسه با گذشته پرافتخار خودشان در حال انحطاط و تأخر رقتباری به سر میبرند. ویل دورانت در تاریخ تمدن میگوید:«پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال 81 هجری تا 597 هجری از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیات و تحقیق علمی و علوم و طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. طبعاً در بررسی گذشته پر افتخار و وضعیت رقتبار فعلی جهان اسلام در مقایسه با جهان صنعتی غرب،این سؤال پیش میآید که مسلمانان پس از آن همه ترقی و شکوفایی در همه زمینهها چطور شد، که به قهقهرا برگشتند؟ چه عاملی باعث این وضعیت گردیده؟ چه عواملی علل و موجبات این رکود و توقف و تأخیر مسلمین شد؟ بررسی علل این وضعیت و ارائه راهحل برای جبران آن کاری بس دشواری است که تا به حال حاصل نشده است. عامل علوم اجتماعی نظریههای گوناگونی جهت تبیین علل توسعهنیافتگی و رکود جهان سوم و جهان اسلام ارائه کردهاند. حتی راهحلهایی نیز جهت توسعه و رفع نقایص بیان کردهاند، که نشاندهنده دیدگاههای متفاوت آنان است. بعضی از این نظریهها برای رشد و توسعه و رهایی از بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جهان سوم به اجرا درآمدهاند ولی در عمل کارساز نبودهاند. این نظریهها هر کدام به علت یا عواملی خاص اشاره دارند. از جمله گروهی از نظریهپردازان توسعهنیافتگی را یک مسأله داخلی دانسته که از عوامل درونی این جوامع سرچشمه گرفته است. هر چند که هر کدام عامل یا عوامل متعدد داخلی را عنوان میکنند ولی در ارائه راهحل راه غرب را تنها راه جهت توسعه میدانند و نقش اساسی را به واسطهجویی کشورهای استعماری نسبت میدهند. گروه دیگری از نظریهپردازان هم به عوامل داخلی و هم عوامل خارجی اشاره دادند. با توجه به این مهم که اکثر قریب به اتفاق نظریهها در تبیین علل وضعیت فعلی جهان سوم و ارائه راهحل برای تغییر آن ناتوان بودهاند. و از علل مهم این ناتوانی میتوان تکیه به یک عامل و تکبعدی نگاه کردن به مسائل جهان سوم، عدم شناخت صحیح از کشورهای توسعهنیافته و بیتوجهی به مسائل خاص هر کشور و جهتدار بودن اکثر این نظریهها در جهت منافع کشورهای پیشرفته و صنعتی اشاره کرد. دیدگاه حضرت امام در میان همه نظریهها در مورد جهان اسلام دارای ویژگیهای خاص خود میباشد که بررسی آن میتواند در ارائه راهحل برای مشکلات جهان اسلام و حتی کشورهای غیر اسلامی مؤثر واقع شود در تحقیق حاضر قصد بررسی دیدگاه حضرت امام در مورد وضعیت جهان اسلام میباشد که چه عواملی را مؤثر در وضعیت فعلی جهان اسلام میداند. این پژوهش در چهار فصل ارائه میگردد. فصل اول به بررسی کلی و اجمالی نظریههای مطرح شده در مورد جهان سوم میپردازد و این بررسی فقط مختص به قسمتی از این نظریهها که در مورد علتیابی برای وضعیت جهان سوم است میباشد. هدف از این فصل مشخص شدن جایگاه نظریات امام است که آیا در قالب پایان نامهبررسی علل ضعف های فرهنگی و سیاسی جهان اسلام در عصر حاضر در دیدگاه حضرت امام خمینی (س)صفحه 1
این دیدگاههای مطرح شده میگنجد و یا نه. دیدگاه و افق تازهای به روی علوم انسانی جهت تبیین پدیده توسعهنیافتگی میگشاید. همچنین قصد از این بررسی مشخص شدن دیدگاههای متفاوت در مورد جهان سوم میباشد البته بهطور اجمالی و خلاصه فصل دوم درباره بررسی و تعریف مفاهیمی که در فرضیه و سؤالات مطرح است از قبیل سیاست، ضعف فرهنگی و جهان اسلام، ملت و ... میباشد ابتدا هر مفهومی تعریف میگردد و سپس این مفاهیم از دیدگاه امام نیز بررسی میگردد. در فصل سوم سعی میشود که مشخص گردد در جهان اسلام چه ضعفهای سیاسی و فرهنگی وجود دارد. البته در دیدگاه حضرت امام این ضعفها و نمودهای آنها مطرح میگردد. در فصل چهارم نیز سعی بر این است که علل ضعفهای فرهنگی و سیاسی جهان اسلام از دیدگاه امام که عبارتند از: استعمار دولتهای اسلامی، و خود مسلمین. در این فصل هر کدام از علل یعنی استعمار دولتهای اسلامی و خود مسلمین جداگانه بررسی میشود. که قسمت اول به بررسی استعمار به عنوان یک علت مهم در ایجاد ضعفهای فرهنگی و سیاسی موجود در اسلام میپردازد و تعدادی از اعمال و کارهای استعمار که منجر به ایجاد و یا تشدید بسیاری از ضعفها گردیده مطرح میگردد. قسمت دوم فصل چهارم به بررسی دولتهای اسلامی میپردازد از لحاظ اینکه چگونه این دولتها بسیاری از ضعفها را بوجود آورده و یا ضعفها را تشدید و تقویت میکنند در قسمت سوم نقش خود مسلمین مطرح گردد و قسمتی از ضعفها و یا ادامه موجودیت این ضعفها به عهده خود مسلمین است و خود مسلمین از عوامل مهم ایجاد ضعفها هستند تنها استعمار و دولتها عامل اصلی نیستند.
پایان نامهبررسی علل ضعف های فرهنگی و سیاسی جهان اسلام در عصر حاضر در دیدگاه حضرت امام خمینی (س)صفحه 2