آقای دکتر! یکی از ابعاد مهم شخصیت امام خمینی(س) تمایز ایشان با سایر طلاب هم عصر و همدرس شان بوده است که در قالب تحصیل فلسفه و مواردی از این قبیل، خود را به ظهور رساند. دلیل این موضوع را در چه امری می دانید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. در ابتدا می خواهم نسبت خودم را با اندیشه های دینی امام (قدس سره) بیان کنم. اولا، سن بنده در آن حد نبود که دوران تدریس فلسفه یا عرفان ایشان را مستقیما درک کنم. ثانیا، تا جایی که از اساتیدم مانند آیت الله مهدی حائری یزدی، آیت الله مطهری و آیت الله منتظری شنیده ام، ایشان هیچ گاه اجازه نمی دادند که در درس فلسفه شان هرکسی حضور پیدا کند و از این نظر با درس علامه طباطبائی، آیت الله منتظری و... تفاوت داشت.

دلیل آن چه بوده؟

دلیل این است که تحمل مسائل عقلی، برای همگان ممکن نیست. این توصیه ابن سینا در آخر "اشارات" است که اگر ذهنتان تحمل درک این مفاهیم را ندارد، به آن وارد نشوید که امام(س) نیز بدان توصیه پایبند بودند و معتقد بودند که افراد باید تجربه کافی داشته باشند تا این علوم را فراگیرند.

بد نیست در اینجا این مطلب را نقل کنم که مرحوم استاد مهدی حائری یزدی(دایی بنده) برایم تعریف می کردند که خودش و دو نفر دیگر (شیخ اسدالله اصفهانی و شیخ غنی اردبیلی) در منزل امام(س)، نزد ایشان درس "اسفار" می خواندند که یک نفر دیگر که فرد محترمی هم بود، در حالی که کتاب اسفار در دست داشت وارد درس شد؛ در همین هنگام امام(س) عصبانی شدند و اسفار را بستند! سرشان را پایین انداختند و گفتند "هرکسی اسفار می خرد و بلند می شود، می آید سر درس"! یعنی نسبت به حضور او اعتراض کردند. این خاطره عمق حساسیت ایشان به موضوع را نشان می دهد.

دایی من همچنین می گفتند که مرحوم مطهری و منتظری به درس "منظومه" امام(س) می رفتند و پس از گذشت مدتی، به آنها اجازه دادند که در درس اسفار به ایشان ملحق شوند. البته درس اخلاق ایشان در فیضیه عمومی بود، ولی بنده شاگرد اساتید حائری، مطهری و منتظری بودم و نزدشان علوم عقلی می خواندم که بنابراین، با یک واسطه شاگرد امام(س) بوده ام.

آیا هیچ گاه ریشه های تربیتی و شخصیتی که باعث گرایش ایشان به علوم عقلی را دریافتید؟

این سوال برای من خیلی جالب است و یکبار هم برای خودم پیش آمده بود که در یکی از کتابهایم به نام "نخبگان علم و عمل ایران" در این مورد توضیح داده‌ام. امام خمینی(س) از طلاب اراک هستند، یعنی از قبل تاسیس حوزه علمیه قم در سال 1300 شمسی با آیت الله شیخ عبدالکریم حائری ارتباط پیدا کردند و بعد از آنکه آن بزرگوار به قم رفتند، بنا بر پیغامی که دادند امام(س) هم به آنجا رفتند. حوزه قم ویژگی جالبی دارد و آن این است که شیخ عبدالکریم در عین علاقه به تربیت فقیه و مجتهد، هیچ مخالفتی با مطالعه علوم عقلی نداشتند و حتی مدارکی نزد ما موجود است که می خواست حوزه را با علوم مختلف (مانند ریاضی) آشنا کرده و حتی استادی را از تهران دعوت کرده بود که زبان فرانسه تدریس کند. ایشان با اطلاع از مخالفت دیگران با فلسفه، به نحوی این درس را می گنجاند که هم با آن مخالفت نکرده باشد و هم اینکه جوری کار نکند که دیگران بگوید در حوزه فسلفه ترویج می شود. اساتید فلسفه و عرفان ایران در آن زمان محدود بودند که آقامیرزا علی اکبر حکمی اردکانی از جمله آنها بود که از قبل مقیم قم بود و شیخ عبدالکریم هم با تدریس او مخالفت نمی کند (امام هم ظاهرا درس او را درک کرده اند). آیت الله شاه آبادی هم عارف بزرگواری بود که به قم می رود و موسس حوزه با تدریس او نیز مخالفت نمی کند، بلکه حمایت هم می کند. آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی هم عالم دیگری بود که به طلاب منظومه تدریس می کرد و امام هم شاگردشان بود.این زمینه باعث شد تا امام(س) به فراگیری علوم عقلی ذوق پیدا کنند، البته روحیه ایشان هم تمایلشان به فراگیری این علوم موثر بوده است.

ضمن آنکه آیت الله شاه آبادی نیز امام را به سمت عرفان کشاند و در عین حال همان زمان، فقه و اصول را نزد آیت الله حائری می خواندند که در میان همه اساتید دیگر، به دلیل همان روحیه ای که عرض کردم شیفتگی و ارادت بیشتری به ایشان داشته که در آخر یکی از رسالات هم دعاهای فراوانی برای سلامتی ایشان کرده اند.

اما این سوال هم بسیار مهم است که در مباحث فقهی و اصولی، آیا اندیشه های عقلانی، فلسفی و عرفانی ایشان موثر بوده است؟ واقعیت این است که در علم فقه، شگرد امام فقاهت بر اسلوب "عرفی" است و جنبه های عقلانی را در مباحث تفقه دخالت نمی دادند و جالب این است که یک مرد بزرگ در رده قبل ایشان در نجف پیدا شد که شیخ محمدحسین اصفهانی (مشهور به کمپانی) نام داشت و شاگرد مرحوم آخوند خراسانی است که در آثار اصولی و فقهی، گرایشات عقلانی زیادی داشت، اما امام(س) بیشتر آثار ایشان را رد و نقد می کنند.

آیا شما هیچ گاه در دروس امام حاضر شده بودید؟

بنده در یک قطعه بسیار ارزشمند درس امام(س) را درک کردم که بسیار ارزشمند بود و آن در زمانی بود که ایشان بعد از دستگیری (در سال 1343) به قم برگشته بودند و با توجه به فصل تابستان، دروس تعطیل بود. اما با توجه به تمایل طلاب، یک درس تابستانی را در حیاط منزل شروع کردند که مصادف با شروع درس خارج فقه من بود. آن درسها برایم بسیار جالب بود، زیرا موضوع درس ایشان "مسائل مستحدثه" بود و در موضوع "بانک" و بخصوص بحث "ربا" مفصلا بحث کردند؛ البته در یادداشتهای خودم، بخشهایی از آنها را آورده ام.

می شود بفرمایید که رئوس مطالب مطرح شده چه بود؟

ایشان در روز اول که "بانک" را مطرح کردند، یک تاریخچه زیبا از بانک، معنای اسکناس، پشتوانه اسکناس و... بیان کردند که برای ما طلاب جوان جالب بود، در حالی که حتی الان هم بسیاری از طلاب با آنها آشنا نیستند! در خلال همان بحث ها، همه روشهای "حیل ربا" را حرام و غیر قابل توجیه شرعی خواندند و در چند جلسه به این نکته پرداختند. یکی از موضوعاتی که در زندگی علمی امام خمینی(س) باید بدان پرداخته شود، همین مبحث است. در واقع، حیل ربا یکی از بابهایی است که همه فقها در کتب خود بدان می پردازند و زشت ترین چهره آن در فقه اهل سنت است؛ یک کتاب در اهل سنت به نام "کتاب الحیل" وجود دارد که راه فرار از تمام کارهای شریعت (از جمله ربا) و عمدتا در زمینه مسائل جنسی، در آن آمده است. یکی از تخصصهای ابوحنیفه نیز همین حرفه است. همین علمای اهل سنت در دوره عباسی هم تمام کارهای مورد نظر خلیفه را از این طریق حل می کردند. البته در فقه شیعه هم مرحوم سید محمد کاظم یزدی در ملحقات عروه راههای فرار از ربا را در اولین مبحث توضیح داده است.

بنده اعتراف می کنم که آنگاه، آن بحث های امام را کاملا نمی فهمیدم و اکنون طی مقاله ای بطور کامل به آن پرداخته ام و با قرینه سازی آنها با کتاب "بیع" ایشان، بحث ها را تبدیل به یک نظریه کرده ام.

این نکته را هم باید توجه کنیم که این سخنان، از زبان یک فقیه شناخته شده مسلم مطرح شده است؛ نه یک طلبه جوان روشنفکر. من این سخنانی را که بعضا از ایشان، تحت عنوان روشنفکری نقل می شود، به هیچ وجه قبول ندارم، زیرا سخنان یک فقیه را باید با توجیه فقه سنتی بیان کرد.

ما در تاریخ فقه اسلامی، فردی داریم که هم یک فقیه و هم فیلسوف بزرگ عقلانی بوده است به نام ابن رشد اندلسی. او کسی است که غزالی را که مخالف فلسفه بود، بجای خود نشاند و رساله هایش در بالاترین درجه های تعقل فلسفی است. او قاضی هم هست و کتابی به نام "بدایه المجتهد و نهایه المقتصد"دارد. او در مقدمه کتاب نشان می دهد که یک عقلانی محض چگونه قضاوت می کند و لذا فتواهایش در فقه مالکی بسیار مهم است. در کنار او چند فقیه اروپایی هم بودند که باید روی آثار آنها مطالعه کرد. از جمله آنها "شاتبی" است که کتابی به نام "الموافقات" دارد و بنده همیشه به طلاب جوان مطالعه آن را توصیه کرده ام. من نمی دانم که امام(س) این کتاب را مطالعه کرده بودند یا خیر، اما این احتمال را قوی می دانم، زیرا می بینم که بنیاد تفقه ایشان در چند نقطه مبتنی بر بحث "مقاصد الشریعه" (به معنای اهداف دین)همین کتاب است (هرچند که کار امام وسیع تر است). او در این فصل کمر تفکر شافعی را که مبتنی بر "متن" است، شکسته است و گفت که دین اهدافی دارد که برای رسیدن به احکام دین، آنها را باید ملاک قرار دهیم و در واقع فلسفه فقه را بیان می کند؛ دقیقا مانند آنچه در علم حقوق به آن "روح قانون" می گویند. در راستای همین تفکر بود که من برای اولین بار این جمله را از امام خمینی(س) شنیدم که "حیل ربا با مذاق شریعت همخوانی ندارد" و در مورد "حیل نکاح" نیز همین سخن را تکرار کردند. زیرا عده ای می گفتند که با طی کردن راههایی، می توان در یک شب با چند زن مقاربت کرد، اما امام اینگونه روش ها را مورد مخالفت قرار دادند و با مذاق شریعت مغایر می دانند، هرچند که با الفاظ ظاهری مغایرت ندارد. در قضیه ربا هم می گویند که حیل با روح و مذاق اسلام ناسازگار است. ای کاش در آثار امام(س) تحقیق صورت می گرفت که ایشان در کدام بحث ها به مذاق شریعت تمسک جسته است، زیرا زیربنای فکر امام(س) در همین نکته است و عمده فتاوا و نظریات ایشان بر همین مبناست. "تاثیر زمان و مکان و بر اجتهاد " هم در همین نظریه ریشه دارد.

ارتباط این نظریه با فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی و سپس رهبری کشور توسط امام چگونه است؟

به نظر می رسد تمام بنیان تئوری ولایت فقیه ایشان از همین مبحث است، زیرا می گویند که شریعت را خداوند فرستاده است تا پیاده و اجرا شود و در واقع اهداف شریعت اجرا شود. مثلا وقتی می گویند زنا و سرقت حرام است، برای اجرا شدن است و ایشان جمله ای را دارند که می گویند "فقه، تحقق اهداف شریعت است. در واقع امام(س) همان بحث هایی را که شاتبی مطرح کرده بود، به سیاست و حکومت رساندند

اما به نظر می رسد که جریان انقلاب و سپس مسائل مربوط به تشکیل نظام، جنگ تحمیلی و... باعث شد تا این ابعاد فکری امام مغفول واقع شود...

درگیری های سیاسی ایشان پوششی برای مظلوم ماندن افکارشان شد و امروز واقعا آثار امام(س) باید جمع آوری شود؛ زیرا امام صاحب یک مکتب در قم هستند و لذا باید آثار ایشان با آثار قرین آنها در حوزه قم، مقایسه شود تا حق ایشان ادا شود. مثلا وقتی کتاب "مکاسب محرمه" ایشان که در سن جوانی نگاشته اند، با مکاسبی که در حوزه های دیگر نوشه شده است، مقایسه شود، عظمت فکری امام(س) مشخص می شود.

برخی چهره های دیگر مانند مرحوم آیت الله مدرس و شیخ فضل الله نوری (که شاگرد شیخ انصاری بود)، هم بعد علمی شان مهجور مانده است.

اما درست است که فعالیتهای سیاسی ایشان بر وجهه فکری شان سایه افکنده است، اما به نظر بنده نعمتی اتفاق افتاد که مسائل سیاسی برای امام(س) پیش آمد تا بابی برای اجتهادات باز شود، زیرا تا این جریانات پیش نمی آمد، چنین فتواهایی نمی دانند. برای اولین بار این جمله را از امام خمینی(س) شنیدم که "حیل ربا با مذاق شریعت همخوانی ندارد" و در مورد "حیل نکاح" نیز همین سخن را تکرار کردند

جالب است که ایشان در سالهای پایانی عمر، اهتمام زیادی به بیان این نکات مهم پیدا می کنند!

بله! اتفاقا در اینجا باید بگویم که بنده با توجه به اینکه می خواهم مکتب قم را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهم، فتاوای صادره توسط ایشان از جمله "فرمان 8 ماده ای" را مورد تدقیق و بررسی قرار داده و پشتوانه روایی و فقهی هر بند آن را جمع آوری کنم. باید توجه کرد این فتاوا را یک فقیه صادر می کند، نه یک رجل سیاسی خاص؛ پس این فرمان هم یک فتواست. یعنی هر بند، یک باب برای ما باز می کند که چگونه باید فقاهت کرد. همانطور که کتاب "تنبیه و الامة و تنزیه الملة" میرزای نائینی بیش از صد سال است که هنگام مواجهه با بحث دموکراسی، تکیه گاه مهمی برای ماست و ابزاری برای ابهام زدایی از مکتب شیعه است تا دین شیعه موافق استبداد، خشونت و.. شناخته نشود. الآن هم اگرهم می‌خواهیم رابطه امام با حقوق بشر و حقوق شهروندی را بدانیم، باید فرمان 8 ماده ای را بشناسیم. حتی از این سخن ایشان که می فرمایند پدران ما قانون اساسی را برای خودشان نوشته اند، این نوع نگاه و اعتقاد به آن ریشه در دموکراسی دارد که اینگونه سخنانشان باید کاملا ریشه یابی شود.البته ایشان اگر هم سیاستمدار است، یک فقیه سیاستمدار است. لذا برای هر جمله ایشان باید یک پشتوانه فقهی پیدا کرد.

آقای دکتر! فکر می کنید که در فضای فعلی از چه راهی می توان، این نظام فکری امام(س) را تشریح کرد و گسترش داد؟

بنده معتقدم که کمی دیر شده است. زیرا تا وقتی نسل اول شاگردان فقه ایشان که اهل قلم هستند، باید از آنها خواست تا اظهار نظر و فعالیت کنند. شاگردان نسلهای بعد هم که صاحب فکر هستند، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در قالب گروههای نظریه پردازی، خودش به آنها سفارش کار بدهد، نه اینکه منتظر بماند تا خود آنها پیشنهادی دهند. البته پیشنهادات هم مقدس است، اما کار جدی هم باید از سوی موسسه انجام شود. البته بدلیل فضایی که بر کشور حاکم است و بعضی برخودهای تند که با بیت ایشان صورت می گیرد، طرح افکار سیاسی امام هم با سختی‌هایی مواجه می شود، اما طرح مبانی فقهی، الان هم با مشکلی رو به رو نیست.

در عین حال، متاسفانه جو فعلی و سر و صداهای سیاسی ضربه زیادی به بازار علم و دانش زده است که افکار امام خمینی(س) هم از آن بی نصیب نمانده است.

. انتهای پیام /*