اینک بر ماست، در فصل زرّین «زن» در کتابش، «زهرای مرضیه» را جستجو کنیم و با اقتدای به او از آرمان های والایش پاسداری نماییم.

مقالۀ حاضر تحقیقی در موضوع فوق، شامل بخشهای ذیل است:

1 . انسان شناسی امام؛

2 . انسان و تربیت از منظر امام؛

3 . معرفی اسوۀ حسنه زنان.

انسان شناسی امام

1. جامعیت انسان

حضرت امام خمینی (س) در شرح دعای سحر می‏فرمایند: انسان تنها وجودی است که جامع همۀ مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است در وجود انسان پیچیده و نهان است. چنانچه خدای تعالی می‏فرماید: «علَّم ادم‏الاَسماء کُلَّهٰا»[1] و مولای ما و مولای همه یکتاپرستان ـ صلوات اللّه‏ علیه ـبنابر نقل بعضی، شعری بدین مضمون فرموده است:

تو پنداری همین جرم صغیری جهانی در نهاد تو نهان است

بنابراین آدمی با ملکیان، ملکی است و با ملکوتیان، ملکوتی و با جبروتیان، جبروتی، و روایت شده از آن حضرت و حضرت صادق ـ علیهما السلام ـ که فرمودند:

«بدان که صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی است بر خلقش، و او همان کتابی است که خدای تعالی آن را با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آن را با حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعۀ صورت جهانیان و او است مختصری از لوح محفوظ و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست به هر گونه خیر و نیکی؛و همان راهی است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است».[2]

امام خمینی (س) انسان را دارای بودی جامع می‏داند که بر حسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشأه‏هاو ظهورها و عوالم و مقاماتی است. [3] ولی همۀ این ابعاد مورد توجه واقع نشده و یا به آنها کمتوجه شده است و می‏فرمایند:

«انسان این هیکل موجود، این جثه موجود و این حواس موجودی که ما احساسش می‏کنیم. این انسان نیست. به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحوه ادراکاتی منتها یک قدری کم و زیاد، یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای خواص هست، بعدهای دیگرش اصلاً به آن توجه نشده است و یا کم توجه شده است».[4]

2. کمال جویی فطری

نفس انسان در بدو خلقت خالی از هر گونه کمال و نقصی است؛ ولی استعداد و قابلیت تربیت و لیاقت هر مقامی را دارد:

«نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از متقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه‏ای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است».[5]

بنابراین، انسان از اول با فطرت خوب به دنیا آمده؛ با فطرت الهی که همان فطرت انسانیت است.پس بر اساس فطرت الهی، خداجویی در همه هست. کافر هم که به دنبال کشف و یافتن چیزی است، به دنبال کمال مطلق است و خیال می‏کند یافته‏هایش کمال است، هر کس هر عملی انجام می‏دهد آن را خیر و خوبی می‏داند، حتی تصور دزدهای سر گردنه از کمال این است که بروند دزدی بکنند، آنهایی که به هم فخر می‏کنند نیز کمال را در فخر خود می‏دانند پس همه دنبال کمالند، یعنی همه دنبال خدا هستند؛ اما متوجه این امر نیستند؛ زیرا غرور و خودبینی فطرت الهی انها را خاموش کرده است. امام(س) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در این مورد می‏فرمایند؛ باید دانست که عشق به کمال مطلق، که عشق به علم مطلق، قدرت مطلق و حیات مطلق و اراده مطلق و غیره از آن ناشی می‏شود، در فطرت تمام عائله بشر است، و هیچ طایفه‏ای از طایفۀ دیگر، در اصل این فطرت ممتاز نیستند، گر چه در مدارج و مراتب فرق داشته باشند. لکن به واسطۀ احتجاب به طبیعت و کثرت و قلّت حُجُب، و زیادی و کمی اشتغال به کثرت، و دلبستگی به دنیا و شعب کثیره آن، در تشخیص کمال مطلق، مردم مفترق و مختلف شدند.

و آنچه اختلاف محیطها و عادات و مذاهب و عقاید و امثال آن، در سلسله بشر تأثیر نموده، در تشخیص متعلَّق فطرت و مراتب آن تأثیر نموده، و ایجاد اختلافات کثیرۀ عظیمه نموده، نه در اصل آن.

مثلاً، آن فیلسوف عظیم‏الشأن که عشق به فنون فلسفه دارد و همۀ عمر خود را صرف در فنون کثیره و ابواب و شعب مقننۀ آن می‏کند، با آن سلطان و پادشاه که عشق به نفوذ قدرت و سلطنت خود دارد و برای تقویت آن رنجها می‏برد و آن تاجر که عشق به ثروت و مال و منال دارد، در اصل عشق به کمال، فرق ندارد، لکن هر یک تشخیص کمال را در منظور خود دارند و این اختلاف تشخیص از احتجاب فطرت است؛ زیرا که این خطا در مصداق محبوب است و هر یک به اندازۀ حجاب خود، از محبوبمطلق خود محجوب است.[6]

از منظر امام خمینی(س)، انسان فطرتاً پویاست و در یک حد معینی متوقف نمی‏شود:

«فطرت، فطرت توحید است، فطرت کمال طلبی است، کمال مطلق را انسان می‏طلبد، خودش نمی‏فهمد، خیال می‏کند که مقام می‏خواهد، لکن وقتی بهش رسید، می‏بیند این هم نیست. همۀ عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست».[7]

بنابراین، انسان تا به حد انسانیت نرسد هیچ حدی ندارد و نه شهوت، آمال و آرزوهایش او را اقناع می‏کند و نه معنویات تاآنجایی که به مبدأ کمال مطلق برگردد.

3. وابستگی «انسان» به روح

انسان دارای دو بعد مادی و معنوی و یا روح و جسم است. امام خمینی(س) می‏فرمایند آنچه موجب سعادت انسان می‏شود و انسانیت او را می‏سازد به روح او بستگی دارد:

«این معنا را باید بدانید که انسان به روح انسان است. انسان به بصیرت، به بصیرت قلبی، انسان است این آلات ظاهری، آلاتی است که وسیله است و اینها از بین رفتنی است، آنچه باقی می‏ماند روح انسان است. و آنچه در انسان سعادت را ایجاد می‏کند، بصیرت انسان است».[8]

و می‏فرمایند:

«روح و جسم با هم وحدت دارند، جسم ظل روح است و روح باطن جسم است و. جسم ظاهر روح است. اینها با هم یک هستند، از هم جدایی ندارند. همان طوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارند، باید طبیب جسمی و طبیب روحی وحدت داشته باشند».[9]

4. اختیار و اراده

اختیار و اراده، از ویژگیهای مهم انسان است که موجب مسئولیت‏پذیری انسان در قبال کارهایش می‏شود. او مسئول است به راستی و امانت عمل کند.

امام خمینی(س) در این مورد می‏فرمایند:

«صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از علق شروع می‏شود. منتها بعضی از آنها طبیعی است و آنجایی که مهم است آنجایی است که ارادی است».[10]

5. عقل

انسان بالقوه از کیفیتی به نام عقل برخوردار است که این استعداد ذاتی در محیط مناسب بالنده می‏شود:

«انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد».[11]

6. کنجکاوی

کنجکاوی نیز از ویژگیهای دیگر انسان است که به طور فطری در او وجود دارد که به واسطه آن هیچ مطلبی را بدون دلیل نمی‏پذیرد. امام(س) می‏فرمایند:

«فطرت انسانی اینطور است که مطلبی را همین طوری قبول نمی‏کند تا هر چه گفتند فوراً قبول کند؛ اینطور نیست؛ بلکه اگر مطلبی به او تبلیغ کردند یا مطلبی را گفتند، این دلیل می‏خواهد، که به چه دلیل شما یک همچو مطلبی را مثلاً می‏گویید».[12]

نتیجه:

از ویژگیهای فوق می‏گیریم؛ انسان موجودی است که از نظر جسمی، ریشه در خاک دارد و از نظر روحی، منشأش خداست. قرآن کریم می‏فرماید: «لَقَدْ خلقنا الانسان من سُلالةٍ من طین»[13] و فَاذا سَوَّیْتُهْ و نَفَخْتُ فیه مِن روحی فعقوا له ساجدین». [14] ابعاد مادی و معنوی انسان و همچنین اراده و اختیار او باعث شده است که انسان قابلیت تبدیل شدن به پست‏ترین موجودات و یا لیاقت رسیدن به عالی‏ترین مقام در میان همه موجودات جهان هستی را دارا باشد.امام(س) می‏فرمایند، انسان حیوانی است در هر چیز نامحدود، اگر این نامحدودی در ظرف حیوانیت صرف شد یک حیوان نامحدود است، یک حیوانی که با سایر حیوانات فرق دارد. حیوانات دیگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است این انسان نامحدود است، اگر به دنبال همین حیوانیت باشد.[15]

«انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا برسد به آنجایی که مقامالوهیت است، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که غیر از خدا هیچ نمی‏بیند.» [16]

در نگرش انسان شناسی امام خمینی(س) که برگرفته از مکتب اسلام است زن نیز از ویژگیهای فوق برخوردار است و مورد تکریم واقع شده است. ایشان می‏فرمایند:

«از برای زن ابعاد مختلفه است، چنانچه برای مرد و برای انسان. این صورت طبیعی نازلترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است ... لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوی کمال است. انسان موجود متحرک است، از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ غیب. تا فنا بر الوهیت».[17]

«مقام زن مقام والاست؛ عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلندپایه هستند».[18]

«زنها مقام کرامت دارند. زنها اختیار دارند، همان طوری که مردها اختیار دارند».[19]

«اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتی که ظهور کرد در جزیرة‏العرب، بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند؛ اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد، اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام بهبانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد». [20]

انسان و تربیت از منظر امام

1. اهمیت تربیت

همان‏طوری که توضیح داده شد، قابلیتهای انسان می‏تواند موجب سقوط او به اسفل‏السافلین و یا صعود او به اعلی علیین شود؛ اما اینکه انسان از این استعدادها چگونه استفاده نماید و چه مقام و مرتبه‏ای را کسب نماید نتیجه نوع تربیتی است که با آن رشد می‏کند و شخصیتش شکل می‏گیرد. امام(س) می‏فرمایند:

«انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم بوده؛ و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت، که صراط مستقیم رب العالمین است ـ اِنَّ ربّی علی صراط مستقیم. و یکی راه شقاوت، که طریق معوّجشیطان رجیم است».[21]

بنابراین، انسان موجودی است که اگر تحت تربیت واقع نشود، همچون علف هرزه‏ای، سرخود بار می‏آید و هر چه بزرگتر و در مقام بلندپایه‏تر بشود، از نظر روحی تنزل می‏کند و قابلیتهای او تحت سلطه شیطان و شیطان بزرگ که همان نفس است واقع می‏شود. امام(س) حب نفس را از همۀ دشمنها بدتر می‏دانند و از همۀ بتها بزرگتر. ایشان حب نفس را مادر بتها بیان می‏کنند و معتقدند؛ انسان تا این بت را نشکند نمی‏تواند الهی بشود. تا از این بتخانه، رها نشود و به این بت پشت نکند و به خدای تبارک و تعالی رو نکند، و از این خانه خارج نشود، یک موجودی بت‏پرست هست ولو اینکه به ظاهر خداپرست باشد. از منظر امام(س) همۀ گرفتاریهای بشر از این نقطه به پا می‏شود. تمام جنگهای عالم از انانیت انسان پیدا می‏شود، اگر همۀ اولیا در یک جایی جمع بشوند، هیچ وقت با هم جنگ نمی‏کنند، اصلاً با هم مخالفت پیدا نمی‏کنند، برای اینکه همه برای خداست، نزاع سر خودخواهی است. نزاع سر این است که من می‏کِشَم به طرف خودم و شما هم می‏کِشید به طرف خودتان. تنزل روحی و معنوی انسانی که تحت سلطه نفس امّاره است علاوه بر اینکه موجب پستی و شروری خودش می‏شود می‏تواند در عالم نیز فتنه ایجاد کند، چنانکه امام خمینی (س) می‏فرمایند:

«آنقدر که این انسان؛ این حیوان دو پا در عالم فتنه و فساد می‏کند هیچ موجود دیگری نمی‏کند و آنقدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است هیچ حیوانی محتاج نیست».[22]

«انسان یک همچه موجودی است که اگر در تحت تربیت صحیح واقع نشود، هیچ حیوانی در عالم، موجودی در عالم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست».[23]

«انسان اینطوری خلق شده است؛ غیرمتناهی در غضب، غیرمتناهی در شهوت، غیرمتناهی در خودخواهی. هیچ چیز انسان را سیر نمی‏کند مگر اینکه تربیت بشود». [24]

«انسان اگر از تصرفات رحمانیه و عقلانیه خارج شد و در تحت تصرفات شیطانیه و جهلانیه وارد شد، در اوصاف حیوانی از همۀ حیوانات بالاتر شود. قوۀ غضب که خودسری، تجبّر و افتخار و سرکشی و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است و قوۀ شهوت، که شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است و قوۀ شیطنت که فروع آن عُجب و کبر و طلب ریاست و خدعه و مکر و نفاق و کذب و امثال آن است، عالم را به آتش زند، بنیان جهان را فرو ریزد، و سلسلۀ موجودات را به باد فنا دهد و اساس تمدّن و تدیّن را منهدم کند. پس انسان سرْ خود از حیوانات اضلّ و از بهائم پست‏تر است».[25] «اولئک کالانعام بل هم اضل».[26]

اگر انسان تربیت صحیح بشود و نفسانیت او مهار گردد، عشق به کمال مطلق و حب به لقاءاللّه‏ در او به ظهور کامل رسیده و مراتبی را طی می‏نماید که شایسته سجده ملائک می‏شود و خلیفه خدا در روی زمین می‏گردد. امام(س) می‏فرمایند:

«انسان خلیفه خداست، بر خلق او و بر صورت الهی آفریده شده است، متصرف در کشورهای خداست و خلعتهای اسما و صفات خداوندی را در بر کرده و در گنجینه‏های ملک و ملکوت او نفوذ دارد. روحش از حضرت الهیّه بر او دمیده شده، ظاهرش نسخه‏ای است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینه‏های خدایی که زنده است و نمی‏میرد». [27]

2. رسالت انبیا در تربیت

انسان سازی؛ یکی از موضوعات مهمی است که در برنامه تمام انبیای الهی بوده است و رسول اکرم (ص) نیز مأموریت داشتند تا مردم را تربیت کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمی‏شناسد، آن حقایقی را که انسان نمی‏داند، به آنها تعلیم دهند. امام خمینی (س) می‏فرماید:

«تمام دنیا در نظر انبیا خودش یک مقصود نیست، خودش یک محراب و مقصد نیست، خودش یک راه است که از این راه باید برسند به مرتبه‏ای که آن مرتبه، مرتبۀ عالی انسانی است که اگر یک موجودی، یک انسانی این مرتبه عالی انسانی را به آنرسید، این سعادت دارد و سعادتش محصور به این عالم نیست، در همین عالم هم سعادت دارد؛ اما محصور نیست، مقصود، یک عالم ماورای این عالم هست، آنها ماورا را دیدند، یک عالم غیبی که بر ما الآن مجهول است، آنها دیدند و آمدند که این اشخاص که اگر رهاشان کنند افسار گسیخته‏اند و هر کاری که می‏خواهند می‏کنند آنها را، هم قوۀ غضبیه‏شان را، هم قوای شهوانی‏شان را و هم قوای شیطنت‏شان را که همه را دارد، اینها را اول مهار کند و بعد از مهار، یک راهی که باید بروند و این قوا مخالف با او هستند آن را بروند، راه می‏برند برای رسیدن به آن مقصد اعلا». [28]

3. اهداف تربیت

مقصد اعلی، اصل توحید است که ریشه و اصل اعتقادات ما، و با ارزشترین آن است. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «قولوا لا اله الااللّه‏ تفلحوا» [29] و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت نیز رستگار شدن انسان را دعوت به توحید بیان می‏کنند و امام خمینی (س) با تأسی از پیامبر اسلام( ص) و پیشوایان اسلام معتقد بودند؛ توحید فقط یک اندیشه و عقیدۀ خشک نیست، بلکه بر همه اندیشه‏ها، ملکات و رفتارهای او سیطره پیدا می‏کند و می‏فرمایند:

«یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده‏اند که ریشه و اصل همۀ آن عقاید ـ کهمهمترین و با ارزش‏ترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفرینندۀ جهان و همۀ عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همۀ حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می‏آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‏آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته‏ها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنابراین، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت می‏کنند قیام کند و خود و جامعۀ خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بندۀ خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز می‏شود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می‏گیریم که همۀ انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بندۀ او هستند. اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعدۀ تقوا و پاکی از انحراف و خطاست». [30]

3. نقش زن در تربیت

زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه انسانی در تاریخ پرفراز و نشیب بشریت نقشی بسیار اثرگذار و مهم اما پنهان برعهده داشته‏‏اند. بدون تردید در تمامی دستاوردها و تجربه‏های مستمر زندگانی بشر و در همه دگرگونیها و تحولات اجتماعی و تاریخی، زنان همواره همدوش با مردان و در مواردی نیز یکتنه بار مسئولیت را به دوش کشیده‏اند. زحمات و رنجهایی که زنان در پذیرش مسئولیتهای چند جانبه زندگی از جمله رنجهای طاقتفرسای پرورش فرزندان متحمل شده‏اند، در پیشبرد مقاصد انسانی، ایجاد ساختارهای اجتماعی، پیشرفتها و تحولات و تمدنها نقش بسزایی داشته‌اند، اگر چه کم بازگو شده است.

امام خمینی (س) با الهام از دیدگاه مترقّی اسلام در باب گوهر و حقیقت یکسان آفرینش زن و مرد و ارزش جایگاه زن به عنوان مدیر کانون خانواده، مربّی فرد و جامعه و مسئول و متعهد در برابر تکالیف اجتماعی و دارای حقوق متناسب با موقعیت تأثیر‏گذار خویش در زندگی فردی و اجتماعی، به اهمیت نقش زن در تربیت می‌پردازد و می‌فرمایند:

« زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ می‏کنند. قرآن کریم انسان‏ساز است، و زنها نیز انسان‏ساز. وظیفۀ زنها انسان‏سازی است. اگر زنهای انسان‏ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست خواهند خورد، منحط خواهند شد. زنها هستند که ملتها را تقویت می‏کنند، شجاع می‏کنند.». [31]

مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می‏کند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می‏کند. مبدأ همۀ سعادتها از دامن زن بلند می‏شود. زن مبدأ همۀ سعادتها باید باشد. ».[32]

«زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج می‏رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است». [33]

4. روشهای تربیتی

یکی از روشهای تربیتی که در قرآن کریم نیز از آن استفاده شده است ، روش الگویی است؛ زیرا تأثیر شخصیت الگو در شکل‏گیری رفتار و منش تربیت شونده بسیار زیاد است؛ قرآن کریم بخشی از آیات مبارک خود را به معرفی مردان و زنان موحد و ثابت قدمی اختصاص داده است که در شرایط گوناگون، صلاحیت و شخصیت خود را بروز داده و حق محوری خویش را به اثبات رسانده‏اند؛ حضرت مریم (س)، آسیه (همسر فرعون)، مادر حضرت موسی و دختران شعیب (ع) نمونه‏ای اززنان، وحضرت ابراهیم و دیگر انبیای عظام نمونه‌ای از مردانی هستند که با بیان قصه‏ها و سرنوشتشان، قرآن کریم آنان را به عنوان اسوه و الگو معرفی نموده است. اینان انسانهایی کامل و ملکوتی و ارائۀ الگویی مناسب در طریق سعادت هستند، زیرا انسانهای محدود نمی‏توانند برداشت صحیح از حقایق آن طوری که هست داشته باشند. محدود نمی‏تواند غیرمحدود را در حیطه بیاورد مگر خودش هم غیر محدود باشد. حضرت امام خمینی(س) می‏فرمایند:

«انسانها مختلفند در دید خودشان و به واسطۀ اختلاف در دید، اختلاف در برداشتها هم می‏شود... برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف دیدها مختلف است... هر دیدی محدود به حدود آن کسی است که آن دید را دارد. انسان یک موجودی است محدود؛ لکن قابل حرکت الی غیرمتناهی [است]. و دید انسانِ موجود محدود است، مگر آنکه دید انسان یرمتناهی باشد. انسان غیرمتناهی در کمال، غیرمتناهی در جلال و جمال، دید غیرمتناهی دارد و آن می‏تواند از ...از عالم، برداشت صحیح بکند. از انسان بزرگ که گذشت، از انسان کامل که گذشت، تمام دیدهایی که در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است... محدود نمی‏تواند غیر محدود را در حیطه بیاورد، مگر خودش هم غیر محدود [بشود]. انسانِ کامل غیر محدود، انسان کاملی که در همۀ صفات غیر محدود است و ظل ذات اقدس الهی است، این می‏تواند». [34]

ایشان تبعیت از پیامبر اسلام(ص) را در همین راستا بیان می‌فرمایند؛ ما چون نبیّ اکرم (ص) را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف می‏دانیم باید در سیر ملکوتی بی‏چون و چرا تبعیت او کنیم و اگر فلسفه احکام را با عقل ناقص خود دریابیم، از جاده مستقیم منحرف می‏شویم و به هلاکت دائم می‏رسیم مانند مریضی که بخواهد از سر نسخه طبیبآگاهی پیدا کند، وقت علاج گذشته، خود را به هلاکت کشاند. ما مریضان و گمراهان، باید نسخه‏های سیر ملکوتی و امراض قلبیه خود را از راهنمایان طریق هدایت و اطبای نفوس و پزشکان ارواح دریافت کنیم.[35]

معرفی اسوۀ حسنه زنان

همانطوری که قبلا بیان شد هویت زن با نگرشهای غلط در تاریخ از عصر جاهلیت با جهل زمانه تا عصر تمدن با شلاق استثمار مواجه بوده است و احیای این هویت نیازمند معرفی انسان کامل از میان زنان تاریخ است. امام(س) با بیان ضرورت این موضوع به معرفی «اسوۀ حسنۀ زنان» می‏پردازد و در این راستا با معرفی روز میلاد با سعادت بانوی بزرگ تاریخ، یعنی حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ به عنوان روز زن می‌فرمایند:

« روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقۀ طاهره که والاترین روز برای انتخاب روز زن است، به ملت شریف ایران، خصوصاً زنان محترم تبریک و تهنیت عرض می‏کنم. این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود ووجود او موجب سرافکندگی خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار می‏رفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزایی، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بی‏حد رسول خداـ صلی اللّه‏ علیه و آله ـ به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژه‏ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست. پس این روز، روز حیات زن و روز پایه‏گذاری افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است. ».[36]

به عقیده امام خمینی، برای زن کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است و مسئولیت؛ زیرا اگر انسان عهده‏دار کاری شد، مسئول آن کار است، مسئول است در اینکه به راستی و امانت عمل کند و مسئول است در اینکه با جدیت و فعالیت عمل کند. بنابراین، پذیرفتن روز زن افتخار است؛ زیرا روز شرافتمند عنصر تابناکی است که زیر بنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای خلیفة‏اللّه‏ در جهان است، زنی که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است، زنی که تمام جلوه زن در او تحقق پیدا کرده است، پس باید از او سرمشق بگیریم. ایشان می‏فرمایند:

«کوشش کنید در تهذیب اخلاق ... کوشش کنید... در حفظ همه حیثیاتی که حیثیت بزرگ زن است، آنطوری که زن فرید، حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ بود. همه به او اقتدا کنید و کنیم و همه باید دستورمان را از اسلام به وسیلۀ او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشید. [37]

بنابراین، شناخت شخصیت کوثر اسلام و ارائه الگوهای رفتاری و سیرۀ عملی آن حضرت می‏تواند راهگشای زنان مسلمان در عصر معاصر باشد که برخی از آنها در ذیل می‏آید:

امام خمینی(س) ویژگیهای این بانوی بزرگوار تاریخ را چنین بیان می‌فرمایند:

- مراودۀ 75 روزۀ ایشان با جبرئیل؛ که جبرئیل امین به خدمت ایشان می‏آمد و از مسائلی که در آینده واقع می‏شود، خبر می‏داد. این مسأله تناسب روحی آن حضرت را با مقام جبرئیل ـ که روح اعظم است ـ نشان می‏دهد و این موضوع جز برای انبیای درجه اول مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم ـ علیهم السلام ـ و امثال اینها اتفاق نیفتاده است. پس می‏توان گفت این مراودات کتاب وحی بوده است، البته نه به معنای آوردن احکام که با رفتن حضرت رسول ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ تمام شد. [38]

- شخصیت ملکوتی؛ او یک زن معمولی نبوده است، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان،تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام هویتهای کمالی در انسان و در زن، در این زن هست. تمام خاصه‏های انبیا در اوست. اگر او مرد بود، نبی بود، به جای رسول‏اللّه‏. معنویات، جلوه‏های ملکوتی، جلوه‏های الهی، جلوه‏های جبروتی، جلوه‏های مُلکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است. انسانی است به تمام معنا انسان، زنی است به تمام معنا زن. [39]

از مباحث فوق نتیجه می‏شود حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ انسان کامل، خلیفۀ خدا روی زمین و دارای عصمت است. این بانوی بزرگوار با تربیت رسول‏اللّه‏(ص) مراحل را طی کرده است تا به مرتبه‏ای که دست همه از اوکوتاه است. بنابراین، همه باید دستورمان را از اسلام به وسیلۀ او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشیم.[40]

ـ یکی دیگر از فضیلتهای حضرت فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ تقواست، تقوا عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق و متابعت رضای او، چنانچه از برای بدن، صحت و مرضی است و علاج و معالجی، برای نفس انسان و روح آدمیزاد نیز صحت و مرض و سُقم و سلامتی و علاج و معالجی است. صحّت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت و مرض و سقم آن، اعوجاج از طریق و انحراف از جاده انسانیت است. امراض نفسانیه برخلاف امراض جسمانیه که با مرگ مرتفع می‏شود، نه تنها با مرگ مرتفع نمی‏شود؛ بلکه مَثَل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثَل مخدراتی است که انسان را از خود بی‏خود نموده و سلب علاقه روح از دنیای بدن، باعث به خود آمدن و هجوم آلام و اسقام و امراضی است که در باطن ذات داشت که اگر زایل شدنی باشد پس از هزاران سال فشارها، زحمتها و آتشها مرتفع می‏شود. خدای تعالی می‏فرماید: یَوْمَ یُحْمیٰ عَلَیْهٰا فی نارِ جَهَنَّم فَتُکویٰ بِها جِبٰاهُهُمْ و جُنوبُهمْ و ظُهوُرهُمْ، [41] منزلۀ تقوا در هر مرتبه از مراتب آن به منزلۀ پرهیز از چیزهای مضر است برای مرض. تا پرهیز در کار نباشد، ممکن نیست که مرضی، مبّدل به سلامت شود. بنابراین اگرکسی بخواهد از عذاب الهی خلاصی یابد و مدارج و مقامات انسانیت را کسب نماید و اهل سعادت و نجات شود، باید اول تقوای از محرمات کسب نماید، زیرا ضرر محرمات در مفسدات نفسانیه، از همه چیز بیشتر است و از این سبب محرّم شده‏اند ودوم اطاعت از واجبات است که از همه چیز بیشتر موجب مُصلحات نفسانیه می‏شود و به همین دلیل واجب شده‏اند.[42]

تقوای صدیقۀ طاهره به گونه‏ای است که، یکی از لقبهای آن حضرت «زکیه» است؛ یعنی کسی که در خوی و اخلاق و کردار از هر پیرایه‏ای تهذیب و تزکیه شده است و شاهد بر این، آیۀ تطهیر[43] است،[44] بنابراین، تبعیت از آن حضرت، پرهیز از همۀ محرمات و انجام همۀ واجبات است.

ـ از فضیلتهای دیگر آن حضرت «عفت» است، شره عبارت است از افراط شهوت و ولوع بودن بر لذات بیش از حد نظام عقلی و شرعی و زیادتر از میزان واجب؛ و خمود عبارت است از: «باز داشتن قوه شهوت از حد اعتدال و مقدار لازم، و مُهْمَل گذاشتن این قوه شریفه که از برای حفظ شخص و نوع، به او مرحمت شده است و چون این قوه، در تحت میزان عقل و شرع ارتیاض پیدا کرد و از جانب غلوّ و تقصیر و حد افراط و تفریط خارج شد و متحرک به حرکات عقلیه و شرعیه گردید و در تحت تصرّف عمّال الهی در آمد، و از تصرف و خُدعه شیطان و وهم خارج شد، یک حالت سکونت و طمأنینه[ای] که در آن حاصل شود و یک ملکه اعتدال و میانه‏روی در آن پیدا شود که از قوّه[ای] که صِبْغۀ عقلیه بلکه الهیه پیدا کرده، تعبیر به «عفت» می‏شود».[45]

از جمله تعالیم اسلامی که فاطمه ـ علیهاالسلام ـ در مورد آن نهایت اهتمام را می‏فرمود مراعات شرافت زن و حفظ عفت بود به طوری که اعجاب رسول خدا ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ را برمی‏انگیخت. اهمیّت و ارزش این فضیلت اخلاقی موجبمی‏شد که پیامبر مکرّم در تأیید و تصدیق آن بارها فرموده بودند: فاطمه پارۀ تن من است.»[46]

بعضی از بزرگان، تنزیل، تأویل و تعلّق پنجاه آیه از قرآن را درباره حضرت صدیقۀ کبری ـ علیها السلام ـ ضبط فرموده‏اند و از آن جمله می‏فرماید: حٰم وَالْکِتاب الْمُبین اِنّٰا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةِ مُبٰارکَة انّا کُنٰا مُنْذِرینَ فیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمرٍ حَکیم.»[47] در تأویل این آیات«لَیلۀ مبارکه» را به وجود مقدس فاطمه ـ علیها السلام ـ نسبت می‏دهند، [48] شاید این تأویل به لحاظ این باشد که چنانچه لیل نسبت به نهار مستور و مختفی است، آن مُخَّدرِه در مقام سِتر و عفاف مثل لیل مستور و مختفی بود،[49] حسان شاعرپیامبر ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ این ابیات را برای او سرود: همانا مریم دامن خود را پاکیزه داشت و عیسی پیامبر هدایت را آورد. بعد از او فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ نیز خود را از آلایش محفوظ داشت و دو نوه‏های پیامبر اکرم ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ را به جهان عرضه داشت.[50]

بنابراین امام(س) می‌فرمایند، اگر زنان پذیرا شدند که از او تبعیت کنند، باید عفاف او را داشته باشند، هر کس نپذیرفت، در این شرافت وارد نشده است. [51]

«اسلام شما را می‏خواهد نجات بدهد، اسلام شما را می‏خواهد از این ملعبه‏ای کهاینها می‏خواهند شما را ملعبه قرار بدهند نجات بدهد». [52]

- از ویژگیهای دیگر فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ دارا بودن مرتبۀ بالایی در «زهد» است. زهد به حسب لغت عبارت است از ترک شی‏ء و اعراض از آن و بی‏میلی و بی‏رغبتی به آن و به معنی قلیل شمردن و حقیر شمردن نیز آمده، زهد عبارت ازبی‏رغبتی و بی‏میلی است که نوعاً با ترک و اعراض مقارن باشد، در حدیث شریف است «اول الدیّن معرفته»[53] و تمام اعمال قلبیه و افعال روحیه و جسدیه برای حصول این مقصد مقدس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است و این مقصد حاصل نشود جز به دو امر، یکی «اقبال» به سوی خدای تعالی و دیگر «ادبار» از غیر حق تعالی و اعراض از ماسویٰ، پس منزلت زهد و اعراض از دنیا به سوی اللّه‏ که زهد حقیقی است، نسبت به سلوک انسانی معلوم گردید. اعراض از غیر حق مقدمه است از برای وصول به جمال جمیل و استغراق در بحر معارف و توحید.[54]

قلب انسان زاهد به دوستی دنیا و آنچه در دنیاست تعلّق نمی‏یابد و زندگی دنیا را برای عبادت و پرستش خداوند دوست دارد، بنابراین، مالش را در راه خدا انفاق می‏کند، گرسنگان را سیر می‏کند و فریادرس درماندگان و مضطران می‏شود. در انسان زاهد خوی کوخ‏نشینی و ساده زیستی رشد می‏کند. امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ از کاخ‏نشینی و کوخ‏نشینی به عنوان خوی مضر و خوی مفید یاد می‏کند و می‏فرماید؛ خوی کاخ نشینی مضّر است، خودش مضّر نیست، خویش مضّر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد، وقتی خوی کاخ‏نشینی در بین مردم باشد، اسباب این می‏شود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود و حفظ روحیه کوخ‏نشینی موجب ایجاد یک زندگی صحیح اسلامی می‏شود.[55]

کوخ‏نشینی و ساده زیستی تبلور زهد در فاطمه ـ علیه السلام ـ است.

«ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ ست از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چند نفری آنقدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تاانسان به آن برکات برسد. این کوخ‏نشینان در کوخ محقر، در ناحیۀ معنویات آنقدر در مرتبۀ بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمی‏رسد و در جنبه‏های تربیتی آنقدر بوده است که هر چه انسان می‏بیند برکات در بلاد مسلمین هست». [56]

فاطمه ـ علیهاالسلام ـ با اتخاذ خط‏مشی پدر بزرگوارش در زندگی خانوادگی و زناشویی مظهر کامل ساده‏زیستی و قناعت بود، او در خانۀ رسول اکرم ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ تربیت شده بود که وضع زندگی‏اش از مردم عادی آن وقت در مدینه نیز کمتر بود. اتاق گلی در داخل مسجد داشتند؛ ولی آنقدر به فقرا رسیدگی می‏کرده است که مردم همه از ذکرش عاجزند، در خانۀ شوهر نیز، پوستی که در شب زیرانداز آنها بود، در روز برای علوفۀ شتر استفاده می‏شد. نقل می‏کنند، روزی سلمان به خانۀ فاطمه ـ علیها السلام ـ رفت تا او را نزد پدرش ببرد، نظرش به لباس فاطمه می‏افتد که دوازده جای آن با برگ نخل وصله شده بود، دیدن این منظره برای سلمان تعجب‏آور بود و گفت: دختران قیصر و کسریٰ غرق در ابریشم هستند در حالی که لباس دختر پیامبر خدا ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ پشمینه‏ای مندرس و پر از وصله است. [57]

سادگی جهیزیۀ او که بنا بر نقل روایات به قیمت حدود چهارصد درهم،[58] تحمل گرسنگی و آموزش آن به فرزندان [59] و تقسیم کار به طور عادلانه با خدمتکار،[60] نمونه‏هایی از سادگی او در همۀ ابعاد زندگی است. او علاقۀ وافری به انفاق در راه خدا داشت و می‏فرمود: از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهرۀ رسول خدا ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ و انفاق در راه خدا.[61]

«او با الهام از آیۀ «لَنْ تَنٰالُوا الْبِرَّ حَتّیٰ تُنفِقُوا مِمّٰا تُحِبّونَ»[62] در شب عروسی، لباس عروسی را در راه خدا انفاق کرد و خود با لباس وصله‏دار به خانۀ شوهر رفت[63] و وقتی که او و خانوادۀ روزه‏دارش سه شب متوالی افطار خود را برای رضای خدا انفاق کردند و مسکین، یتیم و اسیری را سیر کردند، خداوند سورۀ «هلی اَتی» را به پیامبر ـ صلّی‏اللّه علیه و آله ـ هدیه نمود.[64]

نکته‏ای که در اینجا باید ذکر کنم اینکه با وجود شدّت علاقۀ پیامبر ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ به فاطمه ـ علیه السلام ـ که در تبی مانند فضائل الخمسه، مناقب و اصول کافی روایات بسیاری در این مورد نقل شده است، نه تنها سختیهایی که او به علتتنگدستی و ساده زیستی تحمل می‏کرد، موجب ناراحتی پدر بزرگوارش نمی‏شد. بلکه مورد تشویق نیز قرار می‏گرفت و در مواردی که خلاف آن را عمل می‏کرد، مورد ناخرسندی رسول اکرم ـ صلّی‏اللّه‏ علیه و آله ـ قرار می‏گرفت. داستان استفاده از گردنبند و گوشواره و پرده‏ای که به در خانه آویخته شده بود و عکس العمل منفی پیامبرـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ با آن و اهدای آن وسایل به پدر برای انفاق در راه خدا،[65] نمونه‏ای از روشهای تربیتی آن بزرگوار در مورد دخت گرامی‏اش می‏باشد. امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ در وصف موارد فوق می‏فرماید: یک آدم متعارف نمی‏تواند به شیوۀ زندگی امیرالمؤمنین تحمل سختیها را بکند تا جایی که حتی اشکال می‏گرفتند با این شیوۀ زندگی چرا اینقدر قوی هستید؟ در یک جایی می‏فرمایند: این درختهایی که در بیابان پیدا می‏شود هم چوبش محکمتر است، هم آتشش قویتر است برای اینکه آب کم خورده است. اینطور نیست که هر کس زیاد خورد، چرب خورد، شیرین خورد، این یک آدم قوی بشود. بلکه شاید بسیاری از این غذاها خصوصاً غذاهای غیر عادی برای انسان سستی و ضعف بیاورد. بنابراین، تبعیت از این اسوه؛ یعنی ساده‏زیستی و طرفداری از مظلومین. امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ می‏فرماید:

«زنان ایران، هم مجاهدات انسانی عظیم کرده‏اند و هم مجاهدات مالی... همین خانمهای محجبه، همینها که مظهر عفاف هستند، در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم. ایثار کردند جواهرات و طلاهایی که دارند، برای مستضعفین، عمده در این امور، آن قصد پاک است. خداوند چند آیه برای چند قرص نان که حضرت امیر ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ و عائله‏اش صدقه دادند، چندین آیه ، چند آیه نازل فرمود. این آیات برای قرص نان نیست، این آیات برای اخلاص، برای آنکه برای خدا بود. ارزشاعمال به معنویات اعمال است. خواهرهای ما که در عصر نهضت شرکت داشتند ارزش اعمال آنها بیشتر بود از ارزش اعمال مردها، آنها [با] پرده‏های عفاف بیرون آمدند و با پردۀ عفاف با مردان همصدا شدند و پیروزی را تحصیل کردند و حالا هم با قصدخالص آنچه که در ایام عمر تهیه کردند برای مستمندان دادند. این ارزش دارد.[66]

4ـ یکی دیگر از ویژگیهای آن حضرت تربیت فرزندان است:

«این خانۀ کوچک فاطمه ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همۀ بشر را به اعجاب در آوردهاست».[67]

خانواده ـ بخصوص مادر ـ در نظام تربیتی اسلام و امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ جایگاه ویژه‏ای دارد. با مطالعه در روایات و احادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ به این نکته واقف می‏شویم که اسلام سهم خانواده در تربیت کودک را به اندازه‏ای مهممی‏داند که حتّی توجه مسلمانان را به رعایت اصولی در قبل از تولد کودک، هنگام تولد و شیر دادن و نحوۀ تغذیۀ مادر جلب می‏کند،[68] و نحوۀ ارتباط با کودک را به مسلمانان آموزش می‏دهد، آنان را به احترام به فرزندان و معاشرت با آداب و روشپسندیده،[69] رعایت عدالت دربارۀ آنان، ورزش و بازی با آنان،[70] دعوت می‏نماید.

«نفس کودک در ابتدای امر، چون صفحه کاغذ بی‏نقش و نگاری است که هر نقشی را به سهولت و آسانی قبول کند؛ و چون قبول کرد، زوال آن به آسانی نشود؛... از این جهت تربیت اطفال و ارتیاض صبیان از مهماتی است که عهده‏داری آن، بر ذمۀ پدر و مادر است، و اگر در این مرحله، سهل انگاری و فتور و سستی شود، چه بسا که طفلبیچاره را کار به رذایل بسیار کشد و منتهی به شقاوت و بدبختی ابدی او شود.

و باید دانست که تربیت یک طفل را نباید فقط یکی محسوب داشت، و همین طور سوء تربیت و سهل‏انگاری در باره یک طفل را نباید یکی حساب نمود. چه بسا که به تربیت یک طفل، یک جمعیت کثیر، بلکه یک ملّت و یک مملکت اصلاح شود، و بهفساد یک نفر، یک مملکت و ملت فاسد شود... .

حسن تربیت و صَلاح پدر و مادر از توفیقات قهریّه و سعادات غیراختیاریّه‏ای است که نصیب طفل گاهی می‏شود؛ چنانچه فساد و سوء تربیت آنها نیز، از شقاوات و سوء اتفاقات قهریه‏ای است که بی‏اختیار نصیب انسان شود؛ چنانچه مراحل سابقی بر این مرحله نیز است که ممکن است در آن مراحل، بذر سعادت انسان و شقاوت آنکشته گردد؛ چون اختیار زن صالحِ خوبِ خوش اخلاقِ سعید، و اختیار غذاهای مناسب حلال، در قبل از حمل و زمان حمل و ایام رضاع و امثال آن ...». [71]

پس فاطمه زهرا ـ سلام‏اللّه‏علیها ـ بهترین الگو در تربیت فرزند است، زیرا همۀ نکات مهمی که در تربیت و سازندگی کودکان نقش دارد، در او به طور کامل وجود دارد. او از نظر وراثتی بهترین نسلها، در زمان بارداری و شیردهی مقید به رعایتتمامی آداب و سنن اسلامی،[72] بهترین شیوۀ محبت به فرزندان،[73] رفتار هماهنگ و عادلانه و برابر با فرزندان،[74] بازی با کودکان به منظور تقویت شخصیت آنان و تحریک و تهییج مفاخر و ارزشهای اکتسابی، [75] تشویق به یادگیری علوم،[76] تشویق در انجام امور عبادی،[77] کنترل و مراقبت سازنده از آنان،[78] توجه و تأمین خواسته‏ها و نیازهای منطقی آنان[79] و احترام به آنان. [80]

تربیت شخصیت‏پرور فاطمه ـ علیهاالسلام ـ موجب شد تربیت شدگان این مکتب در اصلاح مسیر تاریخ بسیار مؤثر باشند، بعضی از خدمات بزرگ آنان در زنده نگهداشتن اسلام، چنین تعریف می‏شود: خدمت بزرگ امام مجتبی ـ علیه‏السلام ـ رسوایی دولت جابر و خدمت برادر ارجمندش حضرت سیدالشهداء ـ علیه‏السلام ـ با عِدّه و عُدۀ کم، لکن با روح الهی و روح ایمان، غلبه بر همه ستمکاران عصر خود، و خدمت حضرت زینب ـ سلام‏اللّه‏ علیها ـ شجاعت و ایستادگی در مقابل حکومتهای جبار، است.

بنابراین، تبعیت از این اسوۀ حسنه؛ یعنی مهم شمردن مسئولیت مهم مادری وانجام هر چه بهتر این رسالت؛ چنانکه امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ می‏فرمایند:

«خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است.»[81]

«مادر خوب، بچه خوب تربیت می‏کند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن منحرف بیرون می‏آید ... حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر در بچه‏ها اثر دارد.»[82]

ـ یکی دیگر از ویژگیهای آن حضرت «مجاهده و مخاطبه» بوده است:

«حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازۀ خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می‏کرده است حکومتهای وقت را.»[83]

دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید، نه زیر بار ظلم بروید. انظلام؛ یعنی زیر بار ظلم رفتن که از ظلم کمتر نیست، انظلام و ظلم کردن هر دویش در اسلام ممنوع است، و تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم،مکتبهای توحیدی نیزنمی‏خواهند با مردم با خشونت رفتار کنند و هیچ وقت در صدد جنگ و جدال نیستند مگر اینکه احساس کنند توطئه هست، اگر احساس توطئه کردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار می‏کنند.

با این مقدمه به ماجرای فدک که بعد از رحلت پیامبر ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ اتفاق افتاد، می‏پردازیم:

در نزدیکی خیبر دهکده‏ای آبادان بود که «فدک» نام داشت، بعد از فتح خیبر ایندهکده بدون جنگ به تصرف مسلمانان در آمد. مردم دهکده نیمی از آن را به پیامبربخشیدند؛ ولی چون سربازان در فتح این دهکده شرکت نداشتند به حکم قرآن،[84] ازآن پیغمبر بود. رسول خدا ـ صلی‏اللّه‏ علیه وآله ـ درآمد این زمین را به مستمندان بنی‏هاشم می‏داد و بعد آن را به دخترش بخشید.[85] هنوز چند روزی از رحلت پیامبر اسلام ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ نگذشته بود و صحابه، احترام نهادن رسول خدا به دختر عزیزش را ـ که نه از عاطفۀ پدری، بلکه به دلیل مقام و منزلت و مکان این بزرگوار نزدخدای تعالی بود[86] ـ به یاد داشتند، که ادعای سندیت نداشتن مالکیت فدک برای فاطمه ـ علیهاالسلام ـ نزدیک بود زمینۀ بدعت گذاری و یا نوآوری در انقلاب نوپای اسلام را برای فرصت طلبان و دشمنان شکست خورده‏ای که در لاک خود خزیدهبودند، فراهم آورد.[87] سکوت در این حادثه؛ یعنی زیر بار ظلم رفتن و شاهد انحراف ارزشهای اسلامی بودن، پس آن حضرت احساس تکلیف کرد تا با موعظه و مبارزه از اشاعۀ این سنت‏شکنیها جلوگیری نماید. آن حضرت به منظور دادخواهی به مسجدمدینه رفت و سخنرانی مهمی ایراد نمود، خطبۀ درخشان این بانوی بزرگ، برهانی نیرومند و روشن بر آن فرهنگ دینی و تربیت مذهبی، که آن حضرت به فراوانی از آن بهره‏مند بود، به حساب می‏آید.

فصاحت، بلاغت، شیرینی بیان، روانی منطق، قدرت استدلال، متانت و استحکام دلیل، منظم بودن کلام، ایراد انواع استعارات با کنایات، ثابت نمودن مقصد و هدف، متنوع و فراوان بودن موضوعات، از ویژگیهای این خطبه است که قدیمی‏ترین سند آن کتاب بلاغات النساء، است که ابوالفضل احمد بن ابی‏طاهر مروزی متولد 204 ومتوفای 280 ه .ق. گردآوری کرده است و از این سند در کتابهای معتبر علمای شیعه و سنت و جماعت ضبط است. قسمتهایی از رئوس مطالب این خطبه عبارتند از:

حمد و ثنای الهی، توحید، نبوت، معرفی دوران جاهلیت، حوادث و تلاشهای ایّام رسالت پیامبر ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ معرفی قرآن، بیان علل و شرایع و فلسفه احکام اسلام، معرفی همسر، علی ـ علیه‏السلام ـ، دگرگون شدن اوضاع بعد از رحلت پیامبر ـ صلی‏اللّه‏ علیه و آله ـ و کودتا علیه خاندان پیامبر، بیان سستی مسلمانان در برابراهل بیت رسول گرامی و اقامۀ دلیل و برهان در مورد ابطال ادعای عدم مالکیت ایشان در فدک. [88]

حضرت صدّیقه ـ علیهاالسلام ـ که از پیشامدهای ناگوار و دردانگیز جامعۀ اسلامی دچار بیماری شده بود هر فرصتی را غنیمت می‏شمرد و در دفاع از ارزشها تلاش می‏نمود، سخنرانی او در جمع زنان عیادت کننده[89] و ماجرای بیت الاحزان [90]و بالاخره وصیّت او در مخفی بودن مزارش و تدفین شبانه و بدون حضور مردم، بیانگر مبارزۀ او با بدعتهاست، پس اگر او اسوۀ حسنه است، باید به او اقتدا کنید.[91] امام خمینی ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ می‏فرمایند:

«شما باید در همه صحنه‏ها و میدانها آنقدری که اسلام اجازه داده وارد باشید.»[92]

«زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند.»[93]

«خانمها حق دارند در سیاست دخالت کنند، تکلیفشان این است».[94]

«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خُرد و کلان در صحنه‏های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»[95]

در خاتمه بحثم را با این سخن پایان می‏دهم، آنها زندگی خودشان را برای طرفداری مظلومان و احیای سنت الهی وقف کردند. ما باید تبعیت کنیم و زندگی خود را برای آنها قرار بدهیم. کسی که تاریخ اسلام را می‏داند، می‏داند که این خاندان مثلیک انسان کامل بلکه بالاتر، یک انسان الهی، روحانی برای ملتها و مستضعفان قیام کردند در مقابل کسانی که می‏خواستند مستضعفان را از بین ببرند و سرمشق از این خاندان بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلکه همه از همۀ آنها.

«امید آن است که جامعۀ زنان، از غفلت و خواب مصنوعی که از جانب چپاولگران بر آنان تحمیل شده است، برخیزند و همگان دوش به دوش هم به داد بازیخوردگان برسند و زن را به مقام والای خود هدایت کنند.»[96]

«والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته»


[1] - بقره / 31.

[2] - شرح دعای سحر؛ چاپ پنجم، ص 40.

[3] - همان؛ ص 192.

[4] - صحیفه امام؛ ج 11، ص 216.

[5] - چهل حدیث؛ چاپ مؤسسه، ص 272.

[6] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 81 ـ80.

[7] - صحیفه‏امام؛ ج 19، ص 376.

[8] - همان؛ ج 10، ص 302.

[9] - همان؛ ج 6، ص 344.

[10] - تفسیر سورۀ حمد؛ چاپ مؤسسه، ص 238.

[11] - صحیفه‏امام ؛ ج 4، ص 188.

[12] - صحیفه‏امام؛ ج 4، ص 316.

[13] - مؤمنون / 12.

[14] - حجر / 29.

[15] - صحیفه‏امام؛ ج 8، ص 515.

[16] - همان؛ ج 8، ص411.

[17] - همان؛ ج 7، ص 337.

[18] - همان؛ ج 6، ص300.

[19] - همان؛ ص 301.

[20] - همان؛ ص 299.

[21] - تفسیر سوره حمد؛ چاپ مؤسسه، ص 46.

[22] - صحیفه‏امام؛ ج 11، ص 380.

[23] - همان؛ ج 12، ص 423.

[24] - همان؛ ص 505.

[25] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 110.

[26] - اعراف / 179.

[27] - شرح دعای سحر؛ ص 40.

[28] - همان؛ ج 11، ص 124.

[29] - همان‏جا.

[30] - صحیفه امام؛ ج 5، ص387.

[31] - همان؛ ج 6، ص 300.

[32] - همان؛ ج 7، ص 339.

[33] - همان؛ ص 341.

[34] - صحیفه امام؛ ص 420.

[35] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 403.

[36] - صحیفه امام ؛ ج 14، ص 316.

[37] - همان؛ ج 19، ص 184.

[38] - همان؛ ج 20، ص 6.

[39] - صحیفه امام؛ ج 7، ص 337.

[40] - همان؛ ج 19، ص 184.

[41] - توبه / 35.

[42] - چهل حدیث؛ چاپ مؤسسه، ص 208.

[43] - احزاب / 33.

[44] - مجموعه مقالات الزهرا؛ ج 2، ص 38.

[45] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 278.

[46] - حلیة‏الاولیاء؛ ج 2، ص 40.

[47] - دخان / 4-1.

[48] - نورالثقلین، ج 4، ص 623؛ ج 14 به نقل از کافی.

[49] - مجموعه مقالات الزهراء، ج 2، ص 288-285.

[50] - بحارالانوار؛ ج 10، کمپانی، ص 16.

[51] - صحیفه امامر؛ ج 7، ص 341.

[52] - همان؛ ج 6، ص 358.

[53] - نهج البلاغه، ص 39، خطبه 1.

[54] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 298ـ297.

[55] - صحیفه امام؛ ج 17، ص 218-217.

[56] - همان؛ ج 17، ص373.

[57] - به نقل از کتاب «زهد النبی» تألیف جعفر احمد قمی.

[58] - صنعانی، عبدالرزاق؛ المصنف؛ بیروت 1403 ه . ق؛ ج 5، ص 485.

[59] - کافی؛ ج 5، ص 528.

[60] - بحارالانوار؛ ج 41، ص 273-274.

[61] - وقایع الایام خیابانی؛ ج صیام، ص 295.

[62] - آل عمران / 92.

[63] - صفوری شافعی؛ نزهة‏المجالس؛ ج 2، ص 226.

[64] - به نقل از تفسیر کشاف تألیف زمخشری و تفسیر برهان تألیف بحرانی.

[65] - مسند: احمد، ج 2، ص 21 و امالی: شیخ صدوق، ص 194، رقم 7.

[66] - صحیفه امام؛ ج 7، ص 341.

[67] - همان؛ ج 16، ص 87.

[68] - المستطرف؛ ج 2، ص 218.

[69] - بحارالانوار؛ ج 23، ص 114.

[70] - وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

[71] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 155ـ154.

[72] - بحارالانوار؛ ج 43، ص 257.

[73] - همان؛ ص 28.

[74] - همان؛ ص 283.

[75] - همان؛ ص 286- 287.

[76] - همان؛ ص 338.

[77] - همان؛ ص 286.

[78] - همان؛ ص 316.

[79] - همان؛ ص 293.

[80] - مناقب؛ ج 3، ص 394.

[81] - صحیفه امام؛ ج 14، ص 197.

[82] - همان ، ج 7، ص 283.

[83] - همان؛ ج 20، ص 6.

[84] - حشر / 59.

[85] - درالمنثور؛ ج 4، ص 177.

[86] - به نقل از بحارالانوار؛ جلد دهم.

[87] - فتوح البلدان؛ ج 1، ص 36.

[88] - فاطمة‏الزهراء؛ ص 233.

[89] - به نقل از بحارالانوار؛ جلد دهم.

[90] - همان‏جا.

[91] - صحیفه امام؛ ج 20، ص 6.

[92] - همان؛ ج 18، ص 403.

[93] - همان؛ ج 6، ص 301.

[94] - همان؛ ج10، ص 15.

[95] - همان ؛ ج 21، ص 397.

[96] - همان ؛ ج 14، ص 317.

. انتهای پیام /*