اینک بر ماست، در فصل زرّین «زن» در کتابش، «زهرای مرضیه» را جستجو کنیم و با اقتدای به او از آرمان های والایش پاسداری نماییم.
مقالۀ حاضر تحقیقی در موضوع فوق، شامل بخشهای ذیل است:
1 . انسان شناسی امام؛
2 . انسان و تربیت از منظر امام؛
3 . معرفی اسوۀ حسنه زنان.
انسان شناسی امام
1. جامعیت انسان
حضرت امام خمینی (س) در شرح دعای سحر میفرمایند: انسان تنها وجودی است که جامع همۀ مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است در وجود انسان پیچیده و نهان است. چنانچه خدای تعالی میفرماید: «علَّم ادمالاَسماء کُلَّهٰا»[1] و مولای ما و مولای همه یکتاپرستان ـ صلوات اللّه علیه ـبنابر نقل بعضی، شعری بدین مضمون فرموده است:
تو پنداری همین جرم صغیری جهانی در نهاد تو نهان است
بنابراین آدمی با ملکیان، ملکی است و با ملکوتیان، ملکوتی و با جبروتیان، جبروتی، و روایت شده از آن حضرت و حضرت صادق ـ علیهما السلام ـ که فرمودند:
«بدان که صورت انسانی بزرگترین حجتهای الهی است بر خلقش، و او همان کتابی است که خدای تعالی آن را با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آن را با حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعۀ صورت جهانیان و او است مختصری از لوح محفوظ و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست به هر گونه خیر و نیکی؛و همان راهی است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است».[2]
امام خمینی (س) انسان را دارای بودی جامع میداند که بر حسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشأههاو ظهورها و عوالم و مقاماتی است. [3] ولی همۀ این ابعاد مورد توجه واقع نشده و یا به آنها کمتوجه شده است و میفرمایند:
«انسان این هیکل موجود، این جثه موجود و این حواس موجودی که ما احساسش میکنیم. این انسان نیست. به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادی هستند، همه این نحوه ادراکاتی منتها یک قدری کم و زیاد، یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای خواص هست، بعدهای دیگرش اصلاً به آن توجه نشده است و یا کم توجه شده است».[4]
2. کمال جویی فطری
نفس انسان در بدو خلقت خالی از هر گونه کمال و نقصی است؛ ولی استعداد و قابلیت تربیت و لیاقت هر مقامی را دارد:
«نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از متقابلات آنها نیز هست. گویی صفحهای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمر به انوار ذاتیه است».[5]
بنابراین، انسان از اول با فطرت خوب به دنیا آمده؛ با فطرت الهی که همان فطرت انسانیت است.پس بر اساس فطرت الهی، خداجویی در همه هست. کافر هم که به دنبال کشف و یافتن چیزی است، به دنبال کمال مطلق است و خیال میکند یافتههایش کمال است، هر کس هر عملی انجام میدهد آن را خیر و خوبی میداند، حتی تصور دزدهای سر گردنه از کمال این است که بروند دزدی بکنند، آنهایی که به هم فخر میکنند نیز کمال را در فخر خود میدانند پس همه دنبال کمالند، یعنی همه دنبال خدا هستند؛ اما متوجه این امر نیستند؛ زیرا غرور و خودبینی فطرت الهی انها را خاموش کرده است. امام(س) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل در این مورد میفرمایند؛ باید دانست که عشق به کمال مطلق، که عشق به علم مطلق، قدرت مطلق و حیات مطلق و اراده مطلق و غیره از آن ناشی میشود، در فطرت تمام عائله بشر است، و هیچ طایفهای از طایفۀ دیگر، در اصل این فطرت ممتاز نیستند، گر چه در مدارج و مراتب فرق داشته باشند. لکن به واسطۀ احتجاب به طبیعت و کثرت و قلّت حُجُب، و زیادی و کمی اشتغال به کثرت، و دلبستگی به دنیا و شعب کثیره آن، در تشخیص کمال مطلق، مردم مفترق و مختلف شدند.
و آنچه اختلاف محیطها و عادات و مذاهب و عقاید و امثال آن، در سلسله بشر تأثیر نموده، در تشخیص متعلَّق فطرت و مراتب آن تأثیر نموده، و ایجاد اختلافات کثیرۀ عظیمه نموده، نه در اصل آن.
مثلاً، آن فیلسوف عظیمالشأن که عشق به فنون فلسفه دارد و همۀ عمر خود را صرف در فنون کثیره و ابواب و شعب مقننۀ آن میکند، با آن سلطان و پادشاه که عشق به نفوذ قدرت و سلطنت خود دارد و برای تقویت آن رنجها میبرد و آن تاجر که عشق به ثروت و مال و منال دارد، در اصل عشق به کمال، فرق ندارد، لکن هر یک تشخیص کمال را در منظور خود دارند و این اختلاف تشخیص از احتجاب فطرت است؛ زیرا که این خطا در مصداق محبوب است و هر یک به اندازۀ حجاب خود، از محبوبمطلق خود محجوب است.[6]
از منظر امام خمینی(س)، انسان فطرتاً پویاست و در یک حد معینی متوقف نمیشود:
«فطرت، فطرت توحید است، فطرت کمال طلبی است، کمال مطلق را انسان میطلبد، خودش نمیفهمد، خیال میکند که مقام میخواهد، لکن وقتی بهش رسید، میبیند این هم نیست. همۀ عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست».[7]
بنابراین، انسان تا به حد انسانیت نرسد هیچ حدی ندارد و نه شهوت، آمال و آرزوهایش او را اقناع میکند و نه معنویات تاآنجایی که به مبدأ کمال مطلق برگردد.
3. وابستگی «انسان» به روح
انسان دارای دو بعد مادی و معنوی و یا روح و جسم است. امام خمینی(س) میفرمایند آنچه موجب سعادت انسان میشود و انسانیت او را میسازد به روح او بستگی دارد:
«این معنا را باید بدانید که انسان به روح انسان است. انسان به بصیرت، به بصیرت قلبی، انسان است این آلات ظاهری، آلاتی است که وسیله است و اینها از بین رفتنی است، آنچه باقی میماند روح انسان است. و آنچه در انسان سعادت را ایجاد میکند، بصیرت انسان است».[8]
و میفرمایند:
«روح و جسم با هم وحدت دارند، جسم ظل روح است و روح باطن جسم است و. جسم ظاهر روح است. اینها با هم یک هستند، از هم جدایی ندارند. همان طوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارند، باید طبیب جسمی و طبیب روحی وحدت داشته باشند».[9]
4. اختیار و اراده
اختیار و اراده، از ویژگیهای مهم انسان است که موجب مسئولیتپذیری انسان در قبال کارهایش میشود. او مسئول است به راستی و امانت عمل کند.
امام خمینی(س) در این مورد میفرمایند:
«صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از علق شروع میشود. منتها بعضی از آنها طبیعی است و آنجایی که مهم است آنجایی است که ارادی است».[10]
5. عقل
انسان بالقوه از کیفیتی به نام عقل برخوردار است که این استعداد ذاتی در محیط مناسب بالنده میشود:
«انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد».[11]
6. کنجکاوی
کنجکاوی نیز از ویژگیهای دیگر انسان است که به طور فطری در او وجود دارد که به واسطه آن هیچ مطلبی را بدون دلیل نمیپذیرد. امام(س) میفرمایند:
«فطرت انسانی اینطور است که مطلبی را همین طوری قبول نمیکند تا هر چه گفتند فوراً قبول کند؛ اینطور نیست؛ بلکه اگر مطلبی به او تبلیغ کردند یا مطلبی را گفتند، این دلیل میخواهد، که به چه دلیل شما یک همچو مطلبی را مثلاً میگویید».[12]
نتیجه:
از ویژگیهای فوق میگیریم؛ انسان موجودی است که از نظر جسمی، ریشه در خاک دارد و از نظر روحی، منشأش خداست. قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ خلقنا الانسان من سُلالةٍ من طین»[13] و فَاذا سَوَّیْتُهْ و نَفَخْتُ فیه مِن روحی فعقوا له ساجدین». [14] ابعاد مادی و معنوی انسان و همچنین اراده و اختیار او باعث شده است که انسان قابلیت تبدیل شدن به پستترین موجودات و یا لیاقت رسیدن به عالیترین مقام در میان همه موجودات جهان هستی را دارا باشد.امام(س) میفرمایند، انسان حیوانی است در هر چیز نامحدود، اگر این نامحدودی در ظرف حیوانیت صرف شد یک حیوان نامحدود است، یک حیوانی که با سایر حیوانات فرق دارد. حیوانات دیگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است این انسان نامحدود است، اگر به دنبال همین حیوانیت باشد.[15]
«انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا برسد به آنجایی که مقامالوهیت است، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که غیر از خدا هیچ نمیبیند.» [16]
در نگرش انسان شناسی امام خمینی(س) که برگرفته از مکتب اسلام است زن نیز از ویژگیهای فوق برخوردار است و مورد تکریم واقع شده است. ایشان میفرمایند:
«از برای زن ابعاد مختلفه است، چنانچه برای مرد و برای انسان. این صورت طبیعی نازلترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است ... لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوی کمال است. انسان موجود متحرک است، از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ غیب. تا فنا بر الوهیت».[17]
«مقام زن مقام والاست؛ عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلندپایه هستند».[18]
«زنها مقام کرامت دارند. زنها اختیار دارند، همان طوری که مردها اختیار دارند».[19]
«اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتی که ظهور کرد در جزیرةالعرب، بانوان حیثیت خودشان را پیش مردان از دست داده بودند؛ اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد، اسلام آنها را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام بهبانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد». [20]
انسان و تربیت از منظر امام
1. اهمیت تربیت
همانطوری که توضیح داده شد، قابلیتهای انسان میتواند موجب سقوط او به اسفلالسافلین و یا صعود او به اعلی علیین شود؛ اما اینکه انسان از این استعدادها چگونه استفاده نماید و چه مقام و مرتبهای را کسب نماید نتیجه نوع تربیتی است که با آن رشد میکند و شخصیتش شکل میگیرد. امام(س) میفرمایند:
«انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم بوده؛ و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت، که صراط مستقیم رب العالمین است ـ اِنَّ ربّی علی صراط مستقیم. و یکی راه شقاوت، که طریق معوّجشیطان رجیم است».[21]
بنابراین، انسان موجودی است که اگر تحت تربیت واقع نشود، همچون علف هرزهای، سرخود بار میآید و هر چه بزرگتر و در مقام بلندپایهتر بشود، از نظر روحی تنزل میکند و قابلیتهای او تحت سلطه شیطان و شیطان بزرگ که همان نفس است واقع میشود. امام(س) حب نفس را از همۀ دشمنها بدتر میدانند و از همۀ بتها بزرگتر. ایشان حب نفس را مادر بتها بیان میکنند و معتقدند؛ انسان تا این بت را نشکند نمیتواند الهی بشود. تا از این بتخانه، رها نشود و به این بت پشت نکند و به خدای تبارک و تعالی رو نکند، و از این خانه خارج نشود، یک موجودی بتپرست هست ولو اینکه به ظاهر خداپرست باشد. از منظر امام(س) همۀ گرفتاریهای بشر از این نقطه به پا میشود. تمام جنگهای عالم از انانیت انسان پیدا میشود، اگر همۀ اولیا در یک جایی جمع بشوند، هیچ وقت با هم جنگ نمیکنند، اصلاً با هم مخالفت پیدا نمیکنند، برای اینکه همه برای خداست، نزاع سر خودخواهی است. نزاع سر این است که من میکِشَم به طرف خودم و شما هم میکِشید به طرف خودتان. تنزل روحی و معنوی انسانی که تحت سلطه نفس امّاره است علاوه بر اینکه موجب پستی و شروری خودش میشود میتواند در عالم نیز فتنه ایجاد کند، چنانکه امام خمینی (س) میفرمایند:
«آنقدر که این انسان؛ این حیوان دو پا در عالم فتنه و فساد میکند هیچ موجود دیگری نمیکند و آنقدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است هیچ حیوانی محتاج نیست».[22]
«انسان یک همچه موجودی است که اگر در تحت تربیت صحیح واقع نشود، هیچ حیوانی در عالم، موجودی در عالم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست».[23]
«انسان اینطوری خلق شده است؛ غیرمتناهی در غضب، غیرمتناهی در شهوت، غیرمتناهی در خودخواهی. هیچ چیز انسان را سیر نمیکند مگر اینکه تربیت بشود». [24]
«انسان اگر از تصرفات رحمانیه و عقلانیه خارج شد و در تحت تصرفات شیطانیه و جهلانیه وارد شد، در اوصاف حیوانی از همۀ حیوانات بالاتر شود. قوۀ غضب که خودسری، تجبّر و افتخار و سرکشی و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است و قوۀ شهوت، که شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است و قوۀ شیطنت که فروع آن عُجب و کبر و طلب ریاست و خدعه و مکر و نفاق و کذب و امثال آن است، عالم را به آتش زند، بنیان جهان را فرو ریزد، و سلسلۀ موجودات را به باد فنا دهد و اساس تمدّن و تدیّن را منهدم کند. پس انسان سرْ خود از حیوانات اضلّ و از بهائم پستتر است».[25] «اولئک کالانعام بل هم اضل».[26]
اگر انسان تربیت صحیح بشود و نفسانیت او مهار گردد، عشق به کمال مطلق و حب به لقاءاللّه در او به ظهور کامل رسیده و مراتبی را طی مینماید که شایسته سجده ملائک میشود و خلیفه خدا در روی زمین میگردد. امام(س) میفرمایند:
«انسان خلیفه خداست، بر خلق او و بر صورت الهی آفریده شده است، متصرف در کشورهای خداست و خلعتهای اسما و صفات خداوندی را در بر کرده و در گنجینههای ملک و ملکوت او نفوذ دارد. روحش از حضرت الهیّه بر او دمیده شده، ظاهرش نسخهای است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینههای خدایی که زنده است و نمیمیرد». [27]
2. رسالت انبیا در تربیت
انسان سازی؛ یکی از موضوعات مهمی است که در برنامه تمام انبیای الهی بوده است و رسول اکرم (ص) نیز مأموریت داشتند تا مردم را تربیت کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمیشناسد، آن حقایقی را که انسان نمیداند، به آنها تعلیم دهند. امام خمینی (س) میفرماید:
«تمام دنیا در نظر انبیا خودش یک مقصود نیست، خودش یک محراب و مقصد نیست، خودش یک راه است که از این راه باید برسند به مرتبهای که آن مرتبه، مرتبۀ عالی انسانی است که اگر یک موجودی، یک انسانی این مرتبه عالی انسانی را به آنرسید، این سعادت دارد و سعادتش محصور به این عالم نیست، در همین عالم هم سعادت دارد؛ اما محصور نیست، مقصود، یک عالم ماورای این عالم هست، آنها ماورا را دیدند، یک عالم غیبی که بر ما الآن مجهول است، آنها دیدند و آمدند که این اشخاص که اگر رهاشان کنند افسار گسیختهاند و هر کاری که میخواهند میکنند آنها را، هم قوۀ غضبیهشان را، هم قوای شهوانیشان را و هم قوای شیطنتشان را که همه را دارد، اینها را اول مهار کند و بعد از مهار، یک راهی که باید بروند و این قوا مخالف با او هستند آن را بروند، راه میبرند برای رسیدن به آن مقصد اعلا». [28]
3. اهداف تربیت
مقصد اعلی، اصل توحید است که ریشه و اصل اعتقادات ما، و با ارزشترین آن است. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «قولوا لا اله الااللّه تفلحوا» [29] و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت نیز رستگار شدن انسان را دعوت به توحید بیان میکنند و امام خمینی (س) با تأسی از پیامبر اسلام( ص) و پیشوایان اسلام معتقد بودند؛ توحید فقط یک اندیشه و عقیدۀ خشک نیست، بلکه بر همه اندیشهها، ملکات و رفتارهای او سیطره پیدا میکند و میفرمایند:
«یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همۀ آن عقاید ـ کهمهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفرینندۀ جهان و همۀ عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همۀ حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنابراین، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعۀ خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بندۀ خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام میگیریم که همۀ انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بندۀ او هستند. اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعدۀ تقوا و پاکی از انحراف و خطاست». [30]
3. نقش زن در تربیت
زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه انسانی در تاریخ پرفراز و نشیب بشریت نقشی بسیار اثرگذار و مهم اما پنهان برعهده داشتهاند. بدون تردید در تمامی دستاوردها و تجربههای مستمر زندگانی بشر و در همه دگرگونیها و تحولات اجتماعی و تاریخی، زنان همواره همدوش با مردان و در مواردی نیز یکتنه بار مسئولیت را به دوش کشیدهاند. زحمات و رنجهایی که زنان در پذیرش مسئولیتهای چند جانبه زندگی از جمله رنجهای طاقتفرسای پرورش فرزندان متحمل شدهاند، در پیشبرد مقاصد انسانی، ایجاد ساختارهای اجتماعی، پیشرفتها و تحولات و تمدنها نقش بسزایی داشتهاند، اگر چه کم بازگو شده است.
امام خمینی (س) با الهام از دیدگاه مترقّی اسلام در باب گوهر و حقیقت یکسان آفرینش زن و مرد و ارزش جایگاه زن به عنوان مدیر کانون خانواده، مربّی فرد و جامعه و مسئول و متعهد در برابر تکالیف اجتماعی و دارای حقوق متناسب با موقعیت تأثیرگذار خویش در زندگی فردی و اجتماعی، به اهمیت نقش زن در تربیت میپردازد و میفرمایند:
« زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ میکنند. قرآن کریم انسانساز است، و زنها نیز انسانساز. وظیفۀ زنها انسانسازی است. اگر زنهای انسانساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست خواهند خورد، منحط خواهند شد. زنها هستند که ملتها را تقویت میکنند، شجاع میکنند.». [31]
مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همۀ سعادتها از دامن زن بلند میشود. زن مبدأ همۀ سعادتها باید باشد. ».[32]
«زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج میرود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است». [33]
4. روشهای تربیتی
یکی از روشهای تربیتی که در قرآن کریم نیز از آن استفاده شده است ، روش الگویی است؛ زیرا تأثیر شخصیت الگو در شکلگیری رفتار و منش تربیت شونده بسیار زیاد است؛ قرآن کریم بخشی از آیات مبارک خود را به معرفی مردان و زنان موحد و ثابت قدمی اختصاص داده است که در شرایط گوناگون، صلاحیت و شخصیت خود را بروز داده و حق محوری خویش را به اثبات رساندهاند؛ حضرت مریم (س)، آسیه (همسر فرعون)، مادر حضرت موسی و دختران شعیب (ع) نمونهای اززنان، وحضرت ابراهیم و دیگر انبیای عظام نمونهای از مردانی هستند که با بیان قصهها و سرنوشتشان، قرآن کریم آنان را به عنوان اسوه و الگو معرفی نموده است. اینان انسانهایی کامل و ملکوتی و ارائۀ الگویی مناسب در طریق سعادت هستند، زیرا انسانهای محدود نمیتوانند برداشت صحیح از حقایق آن طوری که هست داشته باشند. محدود نمیتواند غیرمحدود را در حیطه بیاورد مگر خودش هم غیر محدود باشد. حضرت امام خمینی(س) میفرمایند:
«انسانها مختلفند در دید خودشان و به واسطۀ اختلاف در دید، اختلاف در برداشتها هم میشود... برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف دیدها مختلف است... هر دیدی محدود به حدود آن کسی است که آن دید را دارد. انسان یک موجودی است محدود؛ لکن قابل حرکت الی غیرمتناهی [است]. و دید انسانِ موجود محدود است، مگر آنکه دید انسان یرمتناهی باشد. انسان غیرمتناهی در کمال، غیرمتناهی در جلال و جمال، دید غیرمتناهی دارد و آن میتواند از ...از عالم، برداشت صحیح بکند. از انسان بزرگ که گذشت، از انسان کامل که گذشت، تمام دیدهایی که در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است... محدود نمیتواند غیر محدود را در حیطه بیاورد، مگر خودش هم غیر محدود [بشود]. انسانِ کامل غیر محدود، انسان کاملی که در همۀ صفات غیر محدود است و ظل ذات اقدس الهی است، این میتواند». [34]
ایشان تبعیت از پیامبر اسلام(ص) را در همین راستا بیان میفرمایند؛ ما چون نبیّ اکرم (ص) را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف میدانیم باید در سیر ملکوتی بیچون و چرا تبعیت او کنیم و اگر فلسفه احکام را با عقل ناقص خود دریابیم، از جاده مستقیم منحرف میشویم و به هلاکت دائم میرسیم مانند مریضی که بخواهد از سر نسخه طبیبآگاهی پیدا کند، وقت علاج گذشته، خود را به هلاکت کشاند. ما مریضان و گمراهان، باید نسخههای سیر ملکوتی و امراض قلبیه خود را از راهنمایان طریق هدایت و اطبای نفوس و پزشکان ارواح دریافت کنیم.[35]
معرفی اسوۀ حسنه زنان
همانطوری که قبلا بیان شد هویت زن با نگرشهای غلط در تاریخ از عصر جاهلیت با جهل زمانه تا عصر تمدن با شلاق استثمار مواجه بوده است و احیای این هویت نیازمند معرفی انسان کامل از میان زنان تاریخ است. امام(س) با بیان ضرورت این موضوع به معرفی «اسوۀ حسنۀ زنان» میپردازد و در این راستا با معرفی روز میلاد با سعادت بانوی بزرگ تاریخ، یعنی حضرت زهرا ـ سلاماللّه علیها ـ به عنوان روز زن میفرمایند:
« روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقۀ طاهره که والاترین روز برای انتخاب روز زن است، به ملت شریف ایران، خصوصاً زنان محترم تبریک و تهنیت عرض میکنم. این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود ووجود او موجب سرافکندگی خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار میرفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزایی، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بیحد رسول خداـ صلی اللّه علیه و آله ـ به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژهای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست. پس این روز، روز حیات زن و روز پایهگذاری افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است. ».[36]
به عقیده امام خمینی، برای زن کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسئولیت؛ زیرا اگر انسان عهدهدار کاری شد، مسئول آن کار است، مسئول است در اینکه به راستی و امانت عمل کند و مسئول است در اینکه با جدیت و فعالیت عمل کند. بنابراین، پذیرفتن روز زن افتخار است؛ زیرا روز شرافتمند عنصر تابناکی است که زیر بنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای خلیفةاللّه در جهان است، زنی که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است، زنی که تمام جلوه زن در او تحقق پیدا کرده است، پس باید از او سرمشق بگیریم. ایشان میفرمایند:
«کوشش کنید در تهذیب اخلاق ... کوشش کنید... در حفظ همه حیثیاتی که حیثیت بزرگ زن است، آنطوری که زن فرید، حضرت زهرا ـ سلاماللّه علیها ـ بود. همه به او اقتدا کنید و کنیم و همه باید دستورمان را از اسلام به وسیلۀ او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشید. [37]
بنابراین، شناخت شخصیت کوثر اسلام و ارائه الگوهای رفتاری و سیرۀ عملی آن حضرت میتواند راهگشای زنان مسلمان در عصر معاصر باشد که برخی از آنها در ذیل میآید:
امام خمینی(س) ویژگیهای این بانوی بزرگوار تاریخ را چنین بیان میفرمایند:
- مراودۀ 75 روزۀ ایشان با جبرئیل؛ که جبرئیل امین به خدمت ایشان میآمد و از مسائلی که در آینده واقع میشود، خبر میداد. این مسأله تناسب روحی آن حضرت را با مقام جبرئیل ـ که روح اعظم است ـ نشان میدهد و این موضوع جز برای انبیای درجه اول مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم ـ علیهم السلام ـ و امثال اینها اتفاق نیفتاده است. پس میتوان گفت این مراودات کتاب وحی بوده است، البته نه به معنای آوردن احکام که با رفتن حضرت رسول ـ صلیاللّه علیه و آله ـ تمام شد. [38]
- شخصیت ملکوتی؛ او یک زن معمولی نبوده است، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان،تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام هویتهای کمالی در انسان و در زن، در این زن هست. تمام خاصههای انبیا در اوست. اگر او مرد بود، نبی بود، به جای رسولاللّه. معنویات، جلوههای ملکوتی، جلوههای الهی، جلوههای جبروتی، جلوههای مُلکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است. انسانی است به تمام معنا انسان، زنی است به تمام معنا زن. [39]
از مباحث فوق نتیجه میشود حضرت زهرا ـ سلاماللّه علیها ـ انسان کامل، خلیفۀ خدا روی زمین و دارای عصمت است. این بانوی بزرگوار با تربیت رسولاللّه(ص) مراحل را طی کرده است تا به مرتبهای که دست همه از اوکوتاه است. بنابراین، همه باید دستورمان را از اسلام به وسیلۀ او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشیم.[40]
ـ یکی دیگر از فضیلتهای حضرت فاطمه ـ سلاماللّه علیها ـ تقواست، تقوا عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق و متابعت رضای او، چنانچه از برای بدن، صحت و مرضی است و علاج و معالجی، برای نفس انسان و روح آدمیزاد نیز صحت و مرض و سُقم و سلامتی و علاج و معالجی است. صحّت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت و مرض و سقم آن، اعوجاج از طریق و انحراف از جاده انسانیت است. امراض نفسانیه برخلاف امراض جسمانیه که با مرگ مرتفع میشود، نه تنها با مرگ مرتفع نمیشود؛ بلکه مَثَل توجه به دنیا و تعلق به آن، مَثَل مخدراتی است که انسان را از خود بیخود نموده و سلب علاقه روح از دنیای بدن، باعث به خود آمدن و هجوم آلام و اسقام و امراضی است که در باطن ذات داشت که اگر زایل شدنی باشد پس از هزاران سال فشارها، زحمتها و آتشها مرتفع میشود. خدای تعالی میفرماید: یَوْمَ یُحْمیٰ عَلَیْهٰا فی نارِ جَهَنَّم فَتُکویٰ بِها جِبٰاهُهُمْ و جُنوبُهمْ و ظُهوُرهُمْ، [41] منزلۀ تقوا در هر مرتبه از مراتب آن به منزلۀ پرهیز از چیزهای مضر است برای مرض. تا پرهیز در کار نباشد، ممکن نیست که مرضی، مبّدل به سلامت شود. بنابراین اگرکسی بخواهد از عذاب الهی خلاصی یابد و مدارج و مقامات انسانیت را کسب نماید و اهل سعادت و نجات شود، باید اول تقوای از محرمات کسب نماید، زیرا ضرر محرمات در مفسدات نفسانیه، از همه چیز بیشتر است و از این سبب محرّم شدهاند ودوم اطاعت از واجبات است که از همه چیز بیشتر موجب مُصلحات نفسانیه میشود و به همین دلیل واجب شدهاند.[42]
تقوای صدیقۀ طاهره به گونهای است که، یکی از لقبهای آن حضرت «زکیه» است؛ یعنی کسی که در خوی و اخلاق و کردار از هر پیرایهای تهذیب و تزکیه شده است و شاهد بر این، آیۀ تطهیر[43] است،[44] بنابراین، تبعیت از آن حضرت، پرهیز از همۀ محرمات و انجام همۀ واجبات است.
ـ از فضیلتهای دیگر آن حضرت «عفت» است، شره عبارت است از افراط شهوت و ولوع بودن بر لذات بیش از حد نظام عقلی و شرعی و زیادتر از میزان واجب؛ و خمود عبارت است از: «باز داشتن قوه شهوت از حد اعتدال و مقدار لازم، و مُهْمَل گذاشتن این قوه شریفه که از برای حفظ شخص و نوع، به او مرحمت شده است و چون این قوه، در تحت میزان عقل و شرع ارتیاض پیدا کرد و از جانب غلوّ و تقصیر و حد افراط و تفریط خارج شد و متحرک به حرکات عقلیه و شرعیه گردید و در تحت تصرّف عمّال الهی در آمد، و از تصرف و خُدعه شیطان و وهم خارج شد، یک حالت سکونت و طمأنینه[ای] که در آن حاصل شود و یک ملکه اعتدال و میانهروی در آن پیدا شود که از قوّه[ای] که صِبْغۀ عقلیه بلکه الهیه پیدا کرده، تعبیر به «عفت» میشود».[45]
از جمله تعالیم اسلامی که فاطمه ـ علیهاالسلام ـ در مورد آن نهایت اهتمام را میفرمود مراعات شرافت زن و حفظ عفت بود به طوری که اعجاب رسول خدا ـ صلیاللّه علیه و آله ـ را برمیانگیخت. اهمیّت و ارزش این فضیلت اخلاقی موجبمیشد که پیامبر مکرّم در تأیید و تصدیق آن بارها فرموده بودند: فاطمه پارۀ تن من است.»[46]
بعضی از بزرگان، تنزیل، تأویل و تعلّق پنجاه آیه از قرآن را درباره حضرت صدیقۀ کبری ـ علیها السلام ـ ضبط فرمودهاند و از آن جمله میفرماید: حٰم وَالْکِتاب الْمُبین اِنّٰا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةِ مُبٰارکَة انّا کُنٰا مُنْذِرینَ فیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمرٍ حَکیم.»[47] در تأویل این آیات«لَیلۀ مبارکه» را به وجود مقدس فاطمه ـ علیها السلام ـ نسبت میدهند، [48] شاید این تأویل به لحاظ این باشد که چنانچه لیل نسبت به نهار مستور و مختفی است، آن مُخَّدرِه در مقام سِتر و عفاف مثل لیل مستور و مختفی بود،[49] حسان شاعرپیامبر ـ صلیاللّه علیه و آله ـ این ابیات را برای او سرود: همانا مریم دامن خود را پاکیزه داشت و عیسی پیامبر هدایت را آورد. بعد از او فاطمه ـ سلاماللّه علیها ـ نیز خود را از آلایش محفوظ داشت و دو نوههای پیامبر اکرم ـ صلیاللّه علیه و آله ـ را به جهان عرضه داشت.[50]
بنابراین امام(س) میفرمایند، اگر زنان پذیرا شدند که از او تبعیت کنند، باید عفاف او را داشته باشند، هر کس نپذیرفت، در این شرافت وارد نشده است. [51]
«اسلام شما را میخواهد نجات بدهد، اسلام شما را میخواهد از این ملعبهای کهاینها میخواهند شما را ملعبه قرار بدهند نجات بدهد». [52]
- از ویژگیهای دیگر فاطمه ـ سلاماللّه علیها ـ دارا بودن مرتبۀ بالایی در «زهد» است. زهد به حسب لغت عبارت است از ترک شیء و اعراض از آن و بیمیلی و بیرغبتی به آن و به معنی قلیل شمردن و حقیر شمردن نیز آمده، زهد عبارت ازبیرغبتی و بیمیلی است که نوعاً با ترک و اعراض مقارن باشد، در حدیث شریف است «اول الدیّن معرفته»[53] و تمام اعمال قلبیه و افعال روحیه و جسدیه برای حصول این مقصد مقدس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است و این مقصد حاصل نشود جز به دو امر، یکی «اقبال» به سوی خدای تعالی و دیگر «ادبار» از غیر حق تعالی و اعراض از ماسویٰ، پس منزلت زهد و اعراض از دنیا به سوی اللّه که زهد حقیقی است، نسبت به سلوک انسانی معلوم گردید. اعراض از غیر حق مقدمه است از برای وصول به جمال جمیل و استغراق در بحر معارف و توحید.[54]
قلب انسان زاهد به دوستی دنیا و آنچه در دنیاست تعلّق نمییابد و زندگی دنیا را برای عبادت و پرستش خداوند دوست دارد، بنابراین، مالش را در راه خدا انفاق میکند، گرسنگان را سیر میکند و فریادرس درماندگان و مضطران میشود. در انسان زاهد خوی کوخنشینی و ساده زیستی رشد میکند. امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ از کاخنشینی و کوخنشینی به عنوان خوی مضر و خوی مفید یاد میکند و میفرماید؛ خوی کاخ نشینی مضّر است، خودش مضّر نیست، خویش مضّر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد، وقتی خوی کاخنشینی در بین مردم باشد، اسباب این میشود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود و حفظ روحیه کوخنشینی موجب ایجاد یک زندگی صحیح اسلامی میشود.[55]
کوخنشینی و ساده زیستی تبلور زهد در فاطمه ـ علیه السلام ـ است.
«ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا ـ سلاماللّه علیها ـ ست از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چند نفری آنقدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تاانسان به آن برکات برسد. این کوخنشینان در کوخ محقر، در ناحیۀ معنویات آنقدر در مرتبۀ بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمیرسد و در جنبههای تربیتی آنقدر بوده است که هر چه انسان میبیند برکات در بلاد مسلمین هست». [56]
فاطمه ـ علیهاالسلام ـ با اتخاذ خطمشی پدر بزرگوارش در زندگی خانوادگی و زناشویی مظهر کامل سادهزیستی و قناعت بود، او در خانۀ رسول اکرم ـ صلیاللّه علیه و آله ـ تربیت شده بود که وضع زندگیاش از مردم عادی آن وقت در مدینه نیز کمتر بود. اتاق گلی در داخل مسجد داشتند؛ ولی آنقدر به فقرا رسیدگی میکرده است که مردم همه از ذکرش عاجزند، در خانۀ شوهر نیز، پوستی که در شب زیرانداز آنها بود، در روز برای علوفۀ شتر استفاده میشد. نقل میکنند، روزی سلمان به خانۀ فاطمه ـ علیها السلام ـ رفت تا او را نزد پدرش ببرد، نظرش به لباس فاطمه میافتد که دوازده جای آن با برگ نخل وصله شده بود، دیدن این منظره برای سلمان تعجبآور بود و گفت: دختران قیصر و کسریٰ غرق در ابریشم هستند در حالی که لباس دختر پیامبر خدا ـ صلیاللّه علیه و آله ـ پشمینهای مندرس و پر از وصله است. [57]
سادگی جهیزیۀ او که بنا بر نقل روایات به قیمت حدود چهارصد درهم،[58] تحمل گرسنگی و آموزش آن به فرزندان [59] و تقسیم کار به طور عادلانه با خدمتکار،[60] نمونههایی از سادگی او در همۀ ابعاد زندگی است. او علاقۀ وافری به انفاق در راه خدا داشت و میفرمود: از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهرۀ رسول خدا ـ صلیاللّه علیه و آله ـ و انفاق در راه خدا.[61]
«او با الهام از آیۀ «لَنْ تَنٰالُوا الْبِرَّ حَتّیٰ تُنفِقُوا مِمّٰا تُحِبّونَ»[62] در شب عروسی، لباس عروسی را در راه خدا انفاق کرد و خود با لباس وصلهدار به خانۀ شوهر رفت[63] و وقتی که او و خانوادۀ روزهدارش سه شب متوالی افطار خود را برای رضای خدا انفاق کردند و مسکین، یتیم و اسیری را سیر کردند، خداوند سورۀ «هلی اَتی» را به پیامبر ـ صلّیاللّه علیه و آله ـ هدیه نمود.[64]
نکتهای که در اینجا باید ذکر کنم اینکه با وجود شدّت علاقۀ پیامبر ـ صلیاللّه علیه و آله ـ به فاطمه ـ علیه السلام ـ که در تبی مانند فضائل الخمسه، مناقب و اصول کافی روایات بسیاری در این مورد نقل شده است، نه تنها سختیهایی که او به علتتنگدستی و ساده زیستی تحمل میکرد، موجب ناراحتی پدر بزرگوارش نمیشد. بلکه مورد تشویق نیز قرار میگرفت و در مواردی که خلاف آن را عمل میکرد، مورد ناخرسندی رسول اکرم ـ صلّیاللّه علیه و آله ـ قرار میگرفت. داستان استفاده از گردنبند و گوشواره و پردهای که به در خانه آویخته شده بود و عکس العمل منفی پیامبرـ صلیاللّه علیه و آله ـ با آن و اهدای آن وسایل به پدر برای انفاق در راه خدا،[65] نمونهای از روشهای تربیتی آن بزرگوار در مورد دخت گرامیاش میباشد. امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ در وصف موارد فوق میفرماید: یک آدم متعارف نمیتواند به شیوۀ زندگی امیرالمؤمنین تحمل سختیها را بکند تا جایی که حتی اشکال میگرفتند با این شیوۀ زندگی چرا اینقدر قوی هستید؟ در یک جایی میفرمایند: این درختهایی که در بیابان پیدا میشود هم چوبش محکمتر است، هم آتشش قویتر است برای اینکه آب کم خورده است. اینطور نیست که هر کس زیاد خورد، چرب خورد، شیرین خورد، این یک آدم قوی بشود. بلکه شاید بسیاری از این غذاها خصوصاً غذاهای غیر عادی برای انسان سستی و ضعف بیاورد. بنابراین، تبعیت از این اسوه؛ یعنی سادهزیستی و طرفداری از مظلومین. امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ میفرماید:
«زنان ایران، هم مجاهدات انسانی عظیم کردهاند و هم مجاهدات مالی... همین خانمهای محجبه، همینها که مظهر عفاف هستند، در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال هم پیشقدم. ایثار کردند جواهرات و طلاهایی که دارند، برای مستضعفین، عمده در این امور، آن قصد پاک است. خداوند چند آیه برای چند قرص نان که حضرت امیر ـ سلاماللّه علیه ـ و عائلهاش صدقه دادند، چندین آیه ، چند آیه نازل فرمود. این آیات برای قرص نان نیست، این آیات برای اخلاص، برای آنکه برای خدا بود. ارزشاعمال به معنویات اعمال است. خواهرهای ما که در عصر نهضت شرکت داشتند ارزش اعمال آنها بیشتر بود از ارزش اعمال مردها، آنها [با] پردههای عفاف بیرون آمدند و با پردۀ عفاف با مردان همصدا شدند و پیروزی را تحصیل کردند و حالا هم با قصدخالص آنچه که در ایام عمر تهیه کردند برای مستمندان دادند. این ارزش دارد.[66]
4ـ یکی دیگر از ویژگیهای آن حضرت تربیت فرزندان است:
«این خانۀ کوچک فاطمه ـ سلاماللّه علیها ـ و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همۀ بشر را به اعجاب در آوردهاست».[67]
خانواده ـ بخصوص مادر ـ در نظام تربیتی اسلام و امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ جایگاه ویژهای دارد. با مطالعه در روایات و احادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ به این نکته واقف میشویم که اسلام سهم خانواده در تربیت کودک را به اندازهای مهممیداند که حتّی توجه مسلمانان را به رعایت اصولی در قبل از تولد کودک، هنگام تولد و شیر دادن و نحوۀ تغذیۀ مادر جلب میکند،[68] و نحوۀ ارتباط با کودک را به مسلمانان آموزش میدهد، آنان را به احترام به فرزندان و معاشرت با آداب و روشپسندیده،[69] رعایت عدالت دربارۀ آنان، ورزش و بازی با آنان،[70] دعوت مینماید.
«نفس کودک در ابتدای امر، چون صفحه کاغذ بینقش و نگاری است که هر نقشی را به سهولت و آسانی قبول کند؛ و چون قبول کرد، زوال آن به آسانی نشود؛... از این جهت تربیت اطفال و ارتیاض صبیان از مهماتی است که عهدهداری آن، بر ذمۀ پدر و مادر است، و اگر در این مرحله، سهل انگاری و فتور و سستی شود، چه بسا که طفلبیچاره را کار به رذایل بسیار کشد و منتهی به شقاوت و بدبختی ابدی او شود.
و باید دانست که تربیت یک طفل را نباید فقط یکی محسوب داشت، و همین طور سوء تربیت و سهلانگاری در باره یک طفل را نباید یکی حساب نمود. چه بسا که به تربیت یک طفل، یک جمعیت کثیر، بلکه یک ملّت و یک مملکت اصلاح شود، و بهفساد یک نفر، یک مملکت و ملت فاسد شود... .
حسن تربیت و صَلاح پدر و مادر از توفیقات قهریّه و سعادات غیراختیاریّهای است که نصیب طفل گاهی میشود؛ چنانچه فساد و سوء تربیت آنها نیز، از شقاوات و سوء اتفاقات قهریهای است که بیاختیار نصیب انسان شود؛ چنانچه مراحل سابقی بر این مرحله نیز است که ممکن است در آن مراحل، بذر سعادت انسان و شقاوت آنکشته گردد؛ چون اختیار زن صالحِ خوبِ خوش اخلاقِ سعید، و اختیار غذاهای مناسب حلال، در قبل از حمل و زمان حمل و ایام رضاع و امثال آن ...». [71]
پس فاطمه زهرا ـ سلاماللّهعلیها ـ بهترین الگو در تربیت فرزند است، زیرا همۀ نکات مهمی که در تربیت و سازندگی کودکان نقش دارد، در او به طور کامل وجود دارد. او از نظر وراثتی بهترین نسلها، در زمان بارداری و شیردهی مقید به رعایتتمامی آداب و سنن اسلامی،[72] بهترین شیوۀ محبت به فرزندان،[73] رفتار هماهنگ و عادلانه و برابر با فرزندان،[74] بازی با کودکان به منظور تقویت شخصیت آنان و تحریک و تهییج مفاخر و ارزشهای اکتسابی، [75] تشویق به یادگیری علوم،[76] تشویق در انجام امور عبادی،[77] کنترل و مراقبت سازنده از آنان،[78] توجه و تأمین خواستهها و نیازهای منطقی آنان[79] و احترام به آنان. [80]
تربیت شخصیتپرور فاطمه ـ علیهاالسلام ـ موجب شد تربیت شدگان این مکتب در اصلاح مسیر تاریخ بسیار مؤثر باشند، بعضی از خدمات بزرگ آنان در زنده نگهداشتن اسلام، چنین تعریف میشود: خدمت بزرگ امام مجتبی ـ علیهالسلام ـ رسوایی دولت جابر و خدمت برادر ارجمندش حضرت سیدالشهداء ـ علیهالسلام ـ با عِدّه و عُدۀ کم، لکن با روح الهی و روح ایمان، غلبه بر همه ستمکاران عصر خود، و خدمت حضرت زینب ـ سلاماللّه علیها ـ شجاعت و ایستادگی در مقابل حکومتهای جبار، است.
بنابراین، تبعیت از این اسوۀ حسنه؛ یعنی مهم شمردن مسئولیت مهم مادری وانجام هر چه بهتر این رسالت؛ چنانکه امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ میفرمایند:
«خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است.»[81]
«مادر خوب، بچه خوب تربیت میکند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن منحرف بیرون میآید ... حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر در بچهها اثر دارد.»[82]
ـ یکی دیگر از ویژگیهای آن حضرت «مجاهده و مخاطبه» بوده است:
«حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازۀ خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه میکرده است حکومتهای وقت را.»[83]
دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید، نه زیر بار ظلم بروید. انظلام؛ یعنی زیر بار ظلم رفتن که از ظلم کمتر نیست، انظلام و ظلم کردن هر دویش در اسلام ممنوع است، و تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم،مکتبهای توحیدی نیزنمیخواهند با مردم با خشونت رفتار کنند و هیچ وقت در صدد جنگ و جدال نیستند مگر اینکه احساس کنند توطئه هست، اگر احساس توطئه کردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار میکنند.
با این مقدمه به ماجرای فدک که بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللّه علیه و آله ـ اتفاق افتاد، میپردازیم:
در نزدیکی خیبر دهکدهای آبادان بود که «فدک» نام داشت، بعد از فتح خیبر ایندهکده بدون جنگ به تصرف مسلمانان در آمد. مردم دهکده نیمی از آن را به پیامبربخشیدند؛ ولی چون سربازان در فتح این دهکده شرکت نداشتند به حکم قرآن،[84] ازآن پیغمبر بود. رسول خدا ـ صلیاللّه علیه وآله ـ درآمد این زمین را به مستمندان بنیهاشم میداد و بعد آن را به دخترش بخشید.[85] هنوز چند روزی از رحلت پیامبر اسلام ـ صلیاللّه علیه و آله ـ نگذشته بود و صحابه، احترام نهادن رسول خدا به دختر عزیزش را ـ که نه از عاطفۀ پدری، بلکه به دلیل مقام و منزلت و مکان این بزرگوار نزدخدای تعالی بود[86] ـ به یاد داشتند، که ادعای سندیت نداشتن مالکیت فدک برای فاطمه ـ علیهاالسلام ـ نزدیک بود زمینۀ بدعت گذاری و یا نوآوری در انقلاب نوپای اسلام را برای فرصت طلبان و دشمنان شکست خوردهای که در لاک خود خزیدهبودند، فراهم آورد.[87] سکوت در این حادثه؛ یعنی زیر بار ظلم رفتن و شاهد انحراف ارزشهای اسلامی بودن، پس آن حضرت احساس تکلیف کرد تا با موعظه و مبارزه از اشاعۀ این سنتشکنیها جلوگیری نماید. آن حضرت به منظور دادخواهی به مسجدمدینه رفت و سخنرانی مهمی ایراد نمود، خطبۀ درخشان این بانوی بزرگ، برهانی نیرومند و روشن بر آن فرهنگ دینی و تربیت مذهبی، که آن حضرت به فراوانی از آن بهرهمند بود، به حساب میآید.
فصاحت، بلاغت، شیرینی بیان، روانی منطق، قدرت استدلال، متانت و استحکام دلیل، منظم بودن کلام، ایراد انواع استعارات با کنایات، ثابت نمودن مقصد و هدف، متنوع و فراوان بودن موضوعات، از ویژگیهای این خطبه است که قدیمیترین سند آن کتاب بلاغات النساء، است که ابوالفضل احمد بن ابیطاهر مروزی متولد 204 ومتوفای 280 ه .ق. گردآوری کرده است و از این سند در کتابهای معتبر علمای شیعه و سنت و جماعت ضبط است. قسمتهایی از رئوس مطالب این خطبه عبارتند از:
حمد و ثنای الهی، توحید، نبوت، معرفی دوران جاهلیت، حوادث و تلاشهای ایّام رسالت پیامبر ـ صلیاللّه علیه و آله ـ معرفی قرآن، بیان علل و شرایع و فلسفه احکام اسلام، معرفی همسر، علی ـ علیهالسلام ـ، دگرگون شدن اوضاع بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللّه علیه و آله ـ و کودتا علیه خاندان پیامبر، بیان سستی مسلمانان در برابراهل بیت رسول گرامی و اقامۀ دلیل و برهان در مورد ابطال ادعای عدم مالکیت ایشان در فدک. [88]
حضرت صدّیقه ـ علیهاالسلام ـ که از پیشامدهای ناگوار و دردانگیز جامعۀ اسلامی دچار بیماری شده بود هر فرصتی را غنیمت میشمرد و در دفاع از ارزشها تلاش مینمود، سخنرانی او در جمع زنان عیادت کننده[89] و ماجرای بیت الاحزان [90]و بالاخره وصیّت او در مخفی بودن مزارش و تدفین شبانه و بدون حضور مردم، بیانگر مبارزۀ او با بدعتهاست، پس اگر او اسوۀ حسنه است، باید به او اقتدا کنید.[91] امام خمینی ـ سلاماللّه علیه ـ میفرمایند:
«شما باید در همه صحنهها و میدانها آنقدری که اسلام اجازه داده وارد باشید.»[92]
«زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند.»[93]
«خانمها حق دارند در سیاست دخالت کنند، تکلیفشان این است».[94]
«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خُرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»[95]
در خاتمه بحثم را با این سخن پایان میدهم، آنها زندگی خودشان را برای طرفداری مظلومان و احیای سنت الهی وقف کردند. ما باید تبعیت کنیم و زندگی خود را برای آنها قرار بدهیم. کسی که تاریخ اسلام را میداند، میداند که این خاندان مثلیک انسان کامل بلکه بالاتر، یک انسان الهی، روحانی برای ملتها و مستضعفان قیام کردند در مقابل کسانی که میخواستند مستضعفان را از بین ببرند و سرمشق از این خاندان بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلکه همه از همۀ آنها.
«امید آن است که جامعۀ زنان، از غفلت و خواب مصنوعی که از جانب چپاولگران بر آنان تحمیل شده است، برخیزند و همگان دوش به دوش هم به داد بازیخوردگان برسند و زن را به مقام والای خود هدایت کنند.»[96]
«والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته»
[2] - شرح دعای سحر؛ چاپ پنجم، ص 40.
[4] - صحیفه امام؛ ج 11، ص 216.
[5] - چهل حدیث؛ چاپ مؤسسه، ص 272.
[6] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 81 ـ80.
[7] - صحیفهامام؛ ج 19، ص 376.
[10] - تفسیر سورۀ حمد؛ چاپ مؤسسه، ص 238.
[11] - صحیفهامام ؛ ج 4، ص 188.
[12] - صحیفهامام؛ ج 4، ص 316.
[15] - صحیفهامام؛ ج 8، ص 515.
[21] - تفسیر سوره حمد؛ چاپ مؤسسه، ص 46.
[22] - صحیفهامام؛ ج 11، ص 380.
[23] - همان؛ ج 12، ص 423.
[25] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 110.
[27] - شرح دعای سحر؛ ص 40.
[28] - همان؛ ج 11، ص 124.
[30] - صحیفه امام؛ ج 5، ص387.
[34] - صحیفه امام؛ ص 420.
[35] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 403.
[36] - صحیفه امام ؛ ج 14، ص 316.
[37] - همان؛ ج 19، ص 184.
[39] - صحیفه امام؛ ج 7، ص 337.
[40] - همان؛ ج 19، ص 184.
[42] - چهل حدیث؛ چاپ مؤسسه، ص 208.
[44] - مجموعه مقالات الزهرا؛ ج 2، ص 38.
[45] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 278.
[46] - حلیةالاولیاء؛ ج 2، ص 40.
[48] - نورالثقلین، ج 4، ص 623؛ ج 14 به نقل از کافی.
[49] - مجموعه مقالات الزهراء، ج 2، ص 288-285.
[50] - بحارالانوار؛ ج 10، کمپانی، ص 16.
[51] - صحیفه امامر؛ ج 7، ص 341.
[53] - نهج البلاغه، ص 39، خطبه 1.
[54] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 298ـ297.
[55] - صحیفه امام؛ ج 17، ص 218-217.
[57] - به نقل از کتاب «زهد النبی» تألیف جعفر احمد قمی.
[58] - صنعانی، عبدالرزاق؛ المصنف؛ بیروت 1403 ه . ق؛ ج 5، ص 485.
[60] - بحارالانوار؛ ج 41، ص 273-274.
[61] - وقایع الایام خیابانی؛ ج صیام، ص 295.
[63] - صفوری شافعی؛ نزهةالمجالس؛ ج 2، ص 226.
[64] - به نقل از تفسیر کشاف تألیف زمخشری و تفسیر برهان تألیف بحرانی.
[65] - مسند: احمد، ج 2، ص 21 و امالی: شیخ صدوق، ص 194، رقم 7.
[66] - صحیفه امام؛ ج 7، ص 341.
[68] - المستطرف؛ ج 2، ص 218.
[69] - بحارالانوار؛ ج 23، ص 114.
[70] - وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.
[71] - شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 155ـ154.
[72] - بحارالانوار؛ ج 43، ص 257.
[80] - مناقب؛ ج 3، ص 394.
[81] - صحیفه امام؛ ج 14، ص 197.
[82] - همان ، ج 7، ص 283.
[85] - درالمنثور؛ ج 4، ص 177.
[86] - به نقل از بحارالانوار؛ جلد دهم.
[87] - فتوح البلدان؛ ج 1، ص 36.
[88] - فاطمةالزهراء؛ ص 233.
[89] - به نقل از بحارالانوار؛ جلد دهم.
[91] - صحیفه امام؛ ج 20، ص 6.
[92] - همان؛ ج 18، ص 403.
[95] - همان ؛ ج 21، ص 397.
[96] - همان ؛ ج 14، ص 317.
.
انتهای پیام /*