خداوند متعال میفرماید:
«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة ولنجزیّنهم أجرهمبأحسن ما کانوا یعملون» نحل/97
اگر بخواهیم از توسعۀ اجتماعی تعریفی عام ارائه کنیم؛ میتوانیم بگوییم توسعۀاجتماعی عبارت است از تحرّک آگاهانه، منظم و هماهنگ در عرصه های مختلف مادی و معنوی که به سوی حیات انسانی برتر گام برمیدارد. در این تعریف چندعنصر وجود دارد:
1 ـ هدف والای انسانی و متمایز با اهداف غریزی و کور حیوانی؛ یک حرکت، تنهادر صورتی میتواند چنین هدفی را تعقیب کند که با تمایلات فطری انسان همسوباشد.
2 ـ حرکت ارادی به سوی هدف انسانی؛ این خصوصیت نیز در حرکتهای حیوانیدیده نمیشود، زیرا حرکتهای ارادی متکی بر آگاهی و تعقّل است.
3 ـ هماهنگی، سازماندهی و تناسب میان ابعاد مادی و معنوی؛ این عنصر را به عنوان یک شرط اساسی در این حرکت می دانیم و در صورت نادیده گرفتن آن، توسعه دچار رشدی ناهمگون و نامتناسب خواهد شد؛ بدینترتیب که برخی اجزاء رشد سرطانی میکنند و برخی دیگر دچار سستی و رخوت میشوند؛ این امر سبباضمحلال و فروپاشی یک حرکت اجتماعی میشود.
4 ـ اجتماعی بودن حرکت؛ به این معنی که تمام اجزای تشکیل دهندۀ اجتماع باید دراین حرکت سهیم بوده، از طریق آن رشد کنند. آثار و پیامدهای این حرکت باید درتمام عناصر و اجزای تشکیل دهندۀ جامعه انعکاس و نمود داشته باشد.
با این مقدمه میکوشم تا سخن خود را در باره دو موضوع ارائه کنم:
نخست، اشاره به نقش زن در جریان توسعۀ اجتماعی.
دوم، اشاره به نشستها و کنفرانسهای سازمان ملل به همین مناسبت.
نقش زن در توسعۀ اجتماعی
گاهی زن را به عنوان یک انسان فعال در فرآیند توسعه نگاه میکنیم و گاهی نیزویژگیهای منحصر به فرد او را به عنوان مادر، خواهر، دختر و همسر در نظر داریم. درحالت دوم، زن موجودی متمایز با مرد است که از تواناییهای عاطفی خاص وظرفیتهای تکوینی معین و در نتیجه وظایف اجتماعی ویژهای برخوردار است.
اگر زن را از جنبه انسانی او لحاظ کنیم و این حقایق را در نظر داشته باشیم که اولاً،انسان محور توسعه است و توسعۀ پایدار، آن است که میان تمام عناصر و مبانی زیربناییفرهنگ معنوی خود، انسجام و توازن کامل برقرار مینماید. دوم آنکه ویژگیهای فطریانسان، مهمترین این عناصر و مبانی تلقی میشوند و بدون آنها انسان هویت خود را ازدست میدهد و به یک «شیء» تبدیل میشود که دیگر نمیتوان از حقوق، رشداجتماعی، حرکت متعادل، اخلاقی بودن یا حتی بقای تمدّنی او سخنی به میان آورد.بالاخره اگر به تمام مطالب فوق، این نکته را بیفزاییم که دین ـ دینی که اصولشسرچشمههای فطری دارد ـ کاملترین قالبی است که از سوی آفریدگار انسان برایتحقق کامل مادی و معنوی انسان وضع شده است؛ و تنها دین میتواند به انسانشخصیت، اطمینان قلب و امید به آینده ببخشد؛ کما اینکه قادر است مشکلاتاجتماعی انسان را حل کند. اگر تمام این حقایق بزرگ را در نظر داشته باشیم،درمییابیم که زن محور توسعه و رکن اصلی آن است و هیچ فرآیند توسعهای به نتیجۀمطلوب نخواهد نرسید، مگر آنکه حس انسانی و فطری را در وجود زن متحول سازد وبهبود بخشد، جایگاه طبیعی و انسانی زن را در اختیار او قرار دهد و حساب عناصرمتمایز کننده او ـ به عنوان زن در مقابل مرد ـ را از شخصیت انسانیاش جدا سازد؛ و بادادن نقش انسانی مساوی به زن، از توان انسانی سازندۀ او در جهت مصالح تماماجتماع به شکل بهتری بهرهبرداری نماید.
این نکته را نیز به خاطر داشته باشیم که ثبات شخصیت، آرامش قلبی و امید «زن»به آینده، به تمام جامعه توانی بالا میبخشد و تمام مقدمات لازم برای حرکت درمسیر صحیح را فراهم میآورد.
امام خمینی میفرمایند:«ً زن انسان است، آن هم انسانی بزرگ. زن مربی جامعهاست. از دامن زن انسانها پیدا میشود... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زناست».[1]
نقش زن بر مبنای ویژگیهای زنانگی
اگر به ویژگیهای زنانۀ زن دقت کنیم، درمییابیم که این ویژگیها نه تنها از ارزشانسانی زن نمیکاهد بلکه بر آن میافزاید؛ و صرفاً در نوع وظایف زن و مرد تأثیرمیگذارد. بدین معنی که تقدیر الهی برای زن و مرد در فرآیند توسعۀ فردی واجتماعی، نوعی تقسیم طبیعی وظایف را مقدّر نموده است.
زنی که همسر یا مادر باشد، بدون شک وظایفی متفاوت با مردی که شوهر یا پدراست به عهده دارد؛ اما این دو، نقش و وظیفه همدیگر را تکمیل میکنند و نمیتوان ازیکی صرفنظر و یا جایگزین دیگری کرد. پس، زن در توسعه نقش بزرگی دارد وهرقدر که علل توسعه متعدد باشد ـ علل فاعلی، غایی، صوری و مادی ـ نقش زن آثاربیشتری در پی خواهد داشت.
در اینجا به برخی از این آثار اشاره میشود:
1 ـ ایجاد محیط خانوادگی سالم
زن با ایجاد محیط خانوادگی سالم ـ در صورت موفقیت ـ میتواند سنگ بنایجامعۀ انسانی قدرتمند، آینده نگر و آرام را فراهم سازد. بدون وجود چنین محیطی،جامعه از لحاظ عاطفی گسسته و از لحاظ معنوی و روحی آسیب پذیر و آلوده به جنایات می شود، سستی در آن ریشه میدواند و خلاقیت افراد جامعه بتدریج ازدست میرود.
بنابراین، همسر شایسته و مادر شایسته، مایۀ قوامزندگی خانوادگی صحیح است وخانوادۀ صالح نیز مایۀ قوام جامعه است.
امام خمینی میفرمایند: «زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادیبه جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعهها به استقامت وارزشهای والای انسانی کشیده شوند و میتواند به عکس آن باشد».[2]
2 ـ فراهمسازی فضای مناسب برای تربیت نسلی قدرتمند و فعال
انسان صالح، محور توسعه به شمار میرود؛ اما تربیت انسان صالح، نیازمند یکبرنامۀ مستمر است که کورکورانه و تصادفی رخ نمیدهد و بدونشک بزرگترین نقشدر تربیت عناصر انسانی، به زن اختصاص دارد و ـ همانطور که میگویند ـ در پشتهر امر بزرگی، زن وجود دارد و چقدر فراوانند زنان بزرگ در تاریخ طولانی ما.
امام میفرمایند: «دامن شما دامن عصمت و عفت و عظمت است، شماها موظف هستید که اولاد خودتان را خوب تربیت کنید، اسلامی تربیت کنید، انسانی تربیت کنید، مجاهد تربیت کنید، ما با مجاهدۀ شما و همۀ طبقات این نهضت را تا اینجا پیش بردیم و جمهوری اسلامی را اعلام کردیم». [3]
3 ـ آمادهسازی فضا و محیطی حماسی و عاطفی
زن به واسطۀ استعداد طبیعی خود قادر است نیازهای عاطفی و حماسی خانواده رابرآورده سازد و بدینوسیله گردنه های مسیر کمال و رشد را طی کرده، و توسعۀ اجتماعی پایداری را پدید آورد.
اما جامعهای که فاقد این حالت عاطفی و حماسی باشد، جامعهای خمود ومحیطی خشک خواهد داشت. این جامعه هرچند در برخی زمینه های مادی پیشرفت کرده باشد؛ اما از حیث صفای انسانی دچار خلأ میباشد و توان ایجاد یک توسعۀ متوازن و متعادل را از دست میدهد.
امام می فرمایند: ملتی که با بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست آسیب نخواهد دید.[4]
از اینجا به خوبی روشن میشود که زن در ایجاد فضای پاک خانوادگی نقش بزرگیدارد و خانواده به مفهوم سنّتی آن در نزد جوامع و ادیان، سنگ بنای توسعه تلقّی میشود.
امام می فرمایند: «زن، مربی جامعه است، از دامن زن انسانها پیدا می شود... مبدأهمه سعادتها از دامن زن بلند میشود». [5]
بنابراین، هر لطمهای به نقش خانوادگی زن و هر بی اعتنایی نسبت به اهمیت پیوند خانوادگی و یا هر اقدامی که در صدد القای مفاهیم جدید و مصادیق نوینی برای نقشزن بود، یا به دنبال یافتن جایگزینی برای جایگاه خانوادگی زن باشد، دارای آثارمنفی است که متوجه آیندۀ تمام بشریت خواهد شد. حتی میتوان گفت که اینگونه اقدامات، توطئهای آشکار علیه موجودیت انسان است؛ اگرچه تحت پوشش خدمتیبینالمللی و اقدامی برای ایجاد توسعه باشد.
اقدامات بینالمللی در زمینه توسعۀ اجتماعی
بیتردید جریان توسعه، از فعالیتهای سازمان ملل متحد، بویژه در سالهای اخیربهرۀ بسیاری برده است. سازمان ملل، کنفرانسهای متعددی از قبیل کنفرانسمکزیکوسیتی 1984 و کنفرانس قاهره 1994 و کنفرانس کوپنهاگ سال 1995 و... رادر سطح بینالمللی برپا نموده است. برخی از این کنفرانسها مانند کنفرانس نایروبی وپکن صرفاً برای بررسی حقوق زن برگزار شده است. در تمام این همایش ها، نقش خانواده در عملیات توسعه مورد توجه قرار داشته است.
نکتۀ قابل توجه این است که در بیانیههای مختلفِ پیشنهادی که در این کنفرانسهامطرح شده است، زن از مسیر متوازن و متعادل توسعه دور شده است؛ و نقش دین وعناصر معنوی در زندگی انسان لحاظ نشده است. بیانیۀ کنفرانس جمعیت و توسعه درقاهره، مانند بمب بزرگی بود که اوضاع را دچار بحرانی کرد. از دید افراد مخلص، اینبیانیه یک توط ئه استعماری روشن علیه تمام ارزشها و مقدّسات انسانی بود؛ زیرا در این بیانیه تلاش میشود تا روابط خانوادگی گسسته شود و مفاهیم متنوعی نسبت بهخانواده طرح گردد و روابط خانوادگی (زناشویی) به خارج از چهارچوب خانوادهکشیده شود.
اینجانب نیز در رأس هیأت ایرانی در این کنفرانس شرکت داشتم، به امید آنکه بتوانیم تأثیر مثبتی بر این بیانیه داشته باشیم و این حادثه ای بود که رخ داد؛ زیرا با وجود عدم هماهنگی میان مواضع کشورهای اسلامی ـ که برخی نیز حضور درکنفرانس را تحریم کرده بودند ـ و اعمال قدرت از سوی کشورهای غربی مخالف با اسلام، توانستیم یک گروه اسلامی قدرتمند تشکیل دهیم و همگام با گروه کشورهای مسیحیدهها اصطلاح و موضعگیری موجود در بیانیه را تغییر دهیم. تعابیری از قبیل «حق جنسی» و
«روابط دیگر» و «غیر روابط زناشویی» یا عنصر «الزام» از بیانیه حذف گردید. همچنین مادۀ مربوط به سقط جنین و برخی مواد دیگر نیز تعدیل شد. اینجانب در نشست بین المللی، سخنرانی کردم و در آن بر نکات زیر تأکید نمودم:
اول، اگر بخواهیم حرکت متحول جمعیت را در چهارچوب توسعهای مطلوبسازماندهی کنیم لازم است قبل از هر چیز به انسان نگاهی داشته باشیم که تمام ابعادمادی و معنوی او را در برگیرد تا آنکه برنامه ریزی موردنظر، با فطرت انسانی او وجایگاه آدمی در هستی سازگاری داشته باشد. در همین زمینه است که به اعتقاد مامشکل جمعیت را نباید ناشی از پاسخگو نبودن امکانات طبیعی دانست؛ بلکه مامعتقدیم که بهرهبرداری نامطلوب از این امکانات و توزیع ظالمانۀ آنها سبب پیدایش مشکل موجود شده است. قرآنکریم میفرماید:
«و اتاکم من کل ما سألتموه و إن تعدوا نعمة اللّه لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار»ابراهیم/34
دوم، دقت در تاریخ زندگی انسان و مقررات وضع شده از سوی شرایع آسمانیدر جنبۀ اجتماعی، گویای این حقیقت است که خانواده، سنگ بنای موجودیت جامعه محسوب میشود و هر حرکتی که در صدد سست ساختن یا تغییر آن باشد به مسیر اصیل انسانی لطمه وارد میسازد؛ اما این سخن بدان معنا نیست که خانواده رادر پرتو شیوههای مشروع نباید سازماندهی و تنظیم کرد.
سوّم، زن به اعتبار آنکه نیمی از جامعۀ انسانی است، نقش اساسی در ساختنساختار پیاپی اجتماعی جامعه دارد؛ پس باید نقش خود را با اعتماد به نفس کاملایفا نماید بدون آنکه کرامت یا توانایی های انسانی او نادیده گرفته شود.
چهارم، هر برنامۀ واقعگرایانهای که بخواهد توسعهای استوار ایجاد کند،نمیتواند نقش ارزشهای اخلاقی و اعتقادات دینی را در تحکیم مبانی توسعه وبرآوردن متعادل خواسته های انسانی ـ به اعتبار آنکه محور توسعه است ـ نادیدهبگیرد؛ بنابراین باید ارزشهای اخلاقی را مورد تأکید قرار داد و برای حمایت از آنهاتلاش کرد.
پنجم، اصل تساوی در امکان بهرهبرداری از مواهب طبیعی همۀ ما را بر آنمیدارد تا در جهت تقریب سطح معیشت در سطح جهانی تلاش کنیم؛ امری که هزینۀسنگینی را به کشورهای غنی تحمیل مینماید؛ پس اگر کشورهای غنی خواهانترکیب انسانی مطلوب باشند، ناگزیر باید این هزینه را تقبّل کنند.
ششم، حقوق انسانی آنگونه که بیانیۀ جهانی و بیانیههای دیگر از قبیل بیانیهاسلامی میگوید، باید به شکلی دقیق مراعات شود؛ اما طبیعی است که هیچ حکومت یا مجموعهای حق ندارد برداشت خود از حقوق بشر را به دیگران تحمیل نماید، یاآنکه به بهانۀ درک حقوق بشر، عناصر فرهنگی یا دینی دیگران را تحقیر کند. بلکه به جای این امر باید تلاش کرد تا بر مبنای حقیقتجویی، تعریفهای مشترک از آن به دست داد. بدینترتیب بیانیهها با آگاهی و دقت بیشتری تنظیم میگردد و امکان سوءاستفاده از آن منتفی میشود.
نقش سازمانهای مردمی در تحقق اهداف بینالمللی
بشریت در راستای تشکیل سازمانهای بینالمللی فراگیری که برای حل مشکلاتانسانی تلاش میکنند، گامهای بلندی برداشته است و تا حدود زیادی میان اعضا تفاهمبرقرار ساخته، و میکوشد تا طرحهای جهانی که آثار مثبت آن عاید همگان گردد مطرحسازد.
تشکیل سازمان ملل نیز به عنوان بزرگترین سازمان جهانی، با شاخه ها و تشکیلات فرعی بسیار در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، بهداشتی و بازرگانی و... در همین راستا صورت گرفته است.
جنبش عدم تعهد در مقیاسی کوچکتر و سازمان کنفرانس اسلامی در جهان اسلامنیز از جملۀ این اقدامات محسوب میشود. البته سازمان ها و جمعیتهای بین المللی دیگری نیز وجود دارند که دارای آثار مهمی هستند؛ اما اغلب سازمانهای بینالمللیهمچنان گرفتار مسائلی هستند که آنان را از تحقق اهداف انسانی خود باز میدارد.برخی از این مسائل عبارتند از:
1 ـ تصمیمات این سازمانها در بهترین حالتها تنها منافع دولتها و خواستههای آنان راتأمین میکند و هیچ ضمانتی برای تحقق اهداف مردمی در سازمانهای مذکور وجودندارد. درواقع این سازمانها اگر نگوییم به دنبال تأمین منافع یک قطب جهانی است،باید بگوییم در راستای تأمین منافع قدرتهای برتر گام برمیدارد.
2 ـ واقعیت موجود در این سازمانها گواه آن است که در بسیاری از مواقع تحت تأثیرگرایشهای ضد انسانی مانند گرایشهای صهیونیستی و الحادی واقع میشود و به مسیرانسانی، زیانهای بزرگی وارد میسازد.
3 ـ با وجودی که تأمل در تصمیمات این سازمانها گاهی برای ما روشن میسازد کهسازمانهای مذکور بدون آنکه در پشت شعارهای مطروحه واقعیت قابل توجهی وجودداشته باشد به ارضای کاذب خواستههای ملتها میپردازند. نمونۀ این امر درتصمیمات مربوط به حقوق بشر، مبارزه با تبعیض نژادی، دفاع از حقوق زن وسازماندهی عملیات توسعۀ اجتماعی و... قابل مشاهده است. در این موارد ملاحظهمیکنیم که با مقولههای موردنظر مطابق با منافع تنگنظرانۀ این و آن قدرت،برخوردهای چندگانه میشود و تصمیمات مرکّبی است که بر روی کاغذ باقی میماند،مگر آنکه در جهت منافع قدرتهای بزرگ باشد؛ گویاترین شاهد بر این مدّعا، تصمیمجلسۀ اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد، درباره اراضی بیتالمقدس بوسیلهدولت آمریکاست. مشکل فوق در مورد تصمیمات سازمان کنفرانس اسلامی نیزمشاهده میشود. البته شعارهای بزرگی در مواردی مانند قضیه فلسطین، افغانستان وعراق، از سوی سازمان کنفرانس اسلامی طرح شده است؛ ولی در اجرای آن ناتوانمانده است.
4 ـ سازمانهای مذکور به عنصر تأخیر، اهمال کاری، چانهزنی و تصمیمات پشت پردهکه همگی راهحل مطلوب را به تعویق میافکند، انکار دارند.
با توجه به وجود نقایص مذکور و پارهای نواقص دیگر، ما معتقدیم که زمینۀ بسیاروسیعی برای اقدام سازمانهای غیردولتی به حضور در اجتماعات بین المللی فراهم آمده است. این سازمانها می توانند سازمان ها و مقامات مسئول را تحت فشار قرار داده تا تصمیمات متناسبتر با اهداف ملتها اتخاذ نمایند. مشارکت سازمانهای غیردولتیآثار مثبتی را در پی دارد که برخی از آنها به اختصار چنین است:
الف )سازمانهای مردمی به سبب نزدیکی به واقعیت مشکلات اجتماعی، دریافتنراهحلهای مردمی مطلوب، توفیق بیشتری دارند و به همین خاطر است که میتوانندتصمیمات جهانی را به اهداف موردنظر نزدیکتر سازند.
ب) از آنجایی که سازمانهای غیردولتی در تحلیلهای خود آزاد هستند و تابعچهارچوبهای رسمی نمیباشند، میتوانند به راهحل واقعی دست یابند و پیشنهادهایخود را با قدرت تمام در محافل بینالمللی مطرح سازند.
ج) حضور سازمانهای غیردولتی، سبب پیدایش نوعی اتحاد و به هم پیوستگی ملتهامیگردد و به تبع خود افکار عمومی جهان را به گونهای شکل میدهد که برای مقاماترسمی چارهای جز پذیرفتن مقتضیات آن باقی نمیماند، بدینترتیب سازمانهایمذکور روح مردمیتری یافته، و به گامهای واقعگرایانه نزدیکتر میشوند.
نتیجه گیری:
در پرتو آنچه ذکر شد میتوان حقایق زیر را بیان داشت:
1 ـ توسعۀ اجتماعی یک عملیات انسانی است که مرزهای نژادی، جغرافیایی و مادینمیشناسد؛ و زن در منظر اسلامی، عنصری اساسی در این حرکت است که بدون اوجریان توسعه ناکام خواهد ماند.
2 ـ اسلام چهارده قرن قبل زن را همپا و همسنگ مرد معرفی نمود و برای مشارکت اودر تصمیمات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، زمینههای لازم را فراهم آورد؛ اما جهانمدّتها بعد به این حقیقت دست یافت.
3 ـ دولتها و مقامات رسمی، نقش بزرگی در تحقق ابعاد مختلف این مشارکتدارند اما این امر تا هنگامی که سازمانهای مردمی جایگاه خود را در عملیات توسعهبه دست نیاورند، نتیجۀ مطلوبی در پی نخواهد داشت.
4 ـ سازمان کنفرانس اسلامی نتوانسته است آنچنان که امید میرفت با دیدگاه اسلامینسبت به زن همگام و هماهنگ شده، و نقش اساسی و مطلوب را در اختیار زن قراردهد. بنابراین با کمال تأسف، زن مسلمان از طبیعت پیشتاز اسلامی خود عقب ماندهاست و باید در ایجاد هماهنگی از زمان پیشی بگیرد.
حقیقت این است که تصمیم ما در هشتمین کنفرانس سران در تهران، سابقۀمطلوبی در این مجال پدید آورد؛ اما به اعتقاد اینجانب، هنوز هم از همپایی باپیشرفت موجود بینالمللی در مورد زن، فاصله دارد.
در پایان اضافه میکنم که ما نباید چالشهایی را که در آستانۀ قرن بیستویکم درزمینۀ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیش رو داریم را از یاد ببریم؛ مسألۀ جهان تکقطبی، سلطۀ فرهنگی، اطلاعرسانی و دهکدۀ جهانی، شعارهای پر زرق و برق وجذابی که دشمنان روابط صحیح انسانی در پشت آنها پنهان شدهاند تا قوانین ما را ـحتی در جزئیات ـ طبق خواستهها و منافع خویش تغییر دهند.
از اینرو، باید در تمام زمینهها به ابداع و تحول روی آوریم. به طور مثال، در زمینۀ ورزش ما نمی توانیم شاهد ناتوانی جسمانی و تنبلی زنان باشیم بلکه باید با یافتنشیوههای درست و متناسب با پاکدامنی و اخلاق اسلامی بکوشیم تا جایگزینی مطلوب و قابل رقابت با شیوه های شناخته شدۀ جهانی برای ورزش بانوان ارائه نماییم. جایگزینی که با تمام ارزشها و سنتهای اصیل ما سازگار و همخوان باشد؛ البته این مورد تنها یک نمونه است که گویای ضرورت تحول و تغییر در حوزه ها و زمینه های گوناگون است.
واللّه تعالی هو الموفّق
[1] )) صحیفه امام ، ج 7 ، ص 339
[2] )) همان ، ج 16 ، ص 192
[3] )) همان ، ج 6 ، ص 501
[4] )) صحیفه امام ، ج 13 ، ص 128
[5] )) همان ، ج 7 ، ص 339
.
انتهای پیام /*