امام خمینی (س): در زمان حیات خود شاهد انقلاب هایی بودند که برخی از آن ها اگرچه از جهاتی ثمربخش، از جهاتی دیگر بسیار پرخسارت بوده که اشاره به چند نمونه، خالی از فایده نیست.

 انقلاب مشروطه در ایران

در هنگام شکل گیری انقلاب مشروطه کشتار زیادی صورت نگرفت و مظفرالدین شاه با امضای آن، مشروطه را به رسمیت شناخت اما محمدعلی شاه علیه انقلاب مشروطه تا آن جا جلو رفت که مجلس شورای ملی را به توپ بست، عده ای از بزرگان مشروطه را در باغشاه اعدام نمود و جنگ داخلی راه انداخت و سپس مجبور به فرار از کشور شد. پس از آن انگلیس ها با تقویت راهزنانی به سرپرستی رجبعلی چهارلنگ و نایب حسین کاشی کشور را چنان ناامن کردند تا مردم یک منجی بطلبند و نهایت رضا خان میرپنج را در سوم اسفند با هم دستی سید ضیاء الدین طباطبایی وادار به کودتا کردند و تعداد زیادی از رجال متنفذ کشور به زندان افتادند و تا شهریور 1320 و اخراج رضا شاه به مدت 20 سال آزادی خواهان و مردم متدین، استبداد وحشتناکی را تجربه کردند و برخی از آن ها یا زندانی یا ترور و یا مجبور به ترک کشور شدند.

انقلاب کمونیستی در روسیه

در سال 1917م حزب بلشویک روسیه به رهبری ولادیمیر لنین با اعتقاد به آموزه های مارکسیستی دست به انقلابی خونین زد و نظام تزاری در روسیه را بر انداخت. در این انقلاب تعداد زیادی از طرفداران تزار کشته شدند. پس از آن جنگ های داخلی زیادی در روسیه به وقوع پیوست که هر روز افراد زیادی جان خود را از دست می دادند. نهایت انقلاب سوسیالیستی بر اوضاع مسلط شد و پس از آن 15 کشور را زیر سلطه مستقیم خود در آورد و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. پس از لنین، استالین رهبری شوروی را به عهده گرفت و دست به کشتارهایی زد که تعداد آن را تا 15 میلیون ذکر کرده اند که اگرچه باور آن سخت است ولی اگر یک دهم چنین عددی درست باشد، باز هم عدد کوچکی نخواهد بود.

پس از جنگ دوم جهانی نظمی در جهان شکل گرفت که به نظام دو قطبی مشهور شد. شوروی سردمدار قطب شرق شد و اقماری را به وجود آورد که در تمام آن ها دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان یک ارزش تبلیغ می شد و کشورهای بلوک شرق به تبعیت از کشور مادر، آزادی های سیاسی و اجتماعی را به قدری محدود ساختند که پس از فروپاشی شوروی در سال 1991 کتاب های زیادی توسط نویسندگان آن کشورها در بیان ابعاد وحشتناک استبداد و شکنجه و حذف فیزیکی بسیاری از رقبای قدرت، مطالب غم افزای بسیار دارد.

انقلاب هند به رهبری گاندی

از سال 1498 میلادی پای تاجران پرتقالی به هند باز شد و آرام آرام این کشور بزرگ تحت سلطه پرتقال در آمد و در قرن 18 با شکست پرتقالی ها از انگلیس، رؤسای کمپانی هند شرقی بر کل هند تسلط یافتند. از سال 1857 رهبران فکری هند  علیه استعمار انگلیس اقداماتی صورت دادند، ولی غالباً شکست می خوردند و در نهایت در 15 اوت 1947 انقلاب هند به رهبری مهاتما گاندی به پیروزی رسید. اگر چه روش گاندی برای پیشبرد انقلاب، تظاهرات بدون خشونت بود، اما طرف مقابل به واقع خشونت به خرج می داد و از کشتن افراد بی سلاح ابایی نداشت.

انقلاب هند به عنوان یکی از انقلاب های بسیار موفق، قابل ذکر می باشد اما از شروع مبارزه تا پیروزی نهایی 90 سال به طول انجامید و تعداد کسانی که در این مبارزه بسیار طولانی جان باختند از شمارش بیرون است و نیز کسانی که در حین مبارزه زندان های ابد یا طویل المدت را (که بعضاً با شکنجه های مخوف همراه بود) تحمل کردند از حد بیرون می باشد. علاوه بر آن فقر و قحطی های عمدی که موجب از دست رفتن فقرا و مستمندان بسیاری می شد را باید بر آن افزود. البته امام خمینی (س) هنگام اقامت در نوفل لوشاتو در دیداری که هیئتی از دولت هند با ایشان داشت، انقلاب هند به رهبری گاندی را ستودند و راه انقلاب ایران را به آن تشبیه نمودند: «جبران جنایت ها و خرابی ها محتاج زمان طولانی است برای ترمیم. و ما البته از دولت ها و ملت هایی که آزادی خواه هستند توقع داریم کمک کنند و به این دولت که جدیداً حادث خواهد شد توجه کنند. و من امید آن را دارم که دولت بزرگ هندوستان اول کسانی باشند که دولت ما را به رسمیت بشناسند؛ چرا که مصیبتهای کشور ما مشابه مردم هند بوده است. و راهی که ما رفته‏ایم همان است که گاندی و بزرگان هند رفتند، و بالاخره دست جنایات اجانب را از کشور کوتاه کردند. و ما امیدواریم که یک حکومت اسلامی به وجود آوریم، که با همه دولت های آزاد و دموکراتیک روابط حسنه داشته باشد...» (صحیفه امام؛ ج:‏ 5؛ ص: 491)

انقلاب کمونیتسی چین

جمهوری خلق چین به رهبری مائو تسه تونگ در سال 1949م تاسیس شد، اما تشکیل این نظام جدید چند مرحله تاریخی را پشتوانه خود دارد که آخرین مرحله آن از سال 1921م شروع می شود و طی این 28 سال چین حوادث خونینی را پشت سر گذارده است. البته انقلاب چین نهایت موجب دستاوردهای اقتصادی بزرگی برای آن کشور شده اما ریاضت اقتصادی مردم آن کشور حدود 40 سال به طول انجامید و جو حاکم بر نظام اداری چنان پلیسی و امنیتی بود که مطلوبیت های زندگی در ابعاد نیازهای متعالی را به سمت اعداد منفی کشانید و تا سیاست درهای باز این وضعیت ادامه یافت. پس از مائو شکنجه و اعتراف ‌گیری و کشتار دانشجویانی که وقتی با دنیای غرب آشنا می شدند، مطالبات دیگری داشتند چنان شده بود که منجر به کشتار میدان تیان آنمن در 15 آوریل 1989م شد، که در این تظاهرات دانشجویی 2600 دانشجو در رگبار گلوله جان دادند.

انقلاب الجزایر

کشور الجزایر به مدت 132 سال پس از عثمانی تحت استعمار فرانسه قرار داشت. در طول این مدت افرادی برای رهایی از استعمار دست به اقداماتی زدند و همگی شکست خوردند تا آن که از سال 1954 به مدت هشت سال مردم الجزایر منسجم تر با فرانسویان به جنگ پرداختند و در این 8 سال با یک میلیون کشته موفق شدند به استقلال دست یابند. اما متأسفانه پس از استقلال هم جنگ های داخلی بروز کرد و کشته های فراوانی بر جای گذارد.

لازم به ذکر است در کشورهای آفریقایی نیز انقلاب های دیگری رخ داد که اگر چه نام انقلاب بر آن سوار می شد، اما بیشتر ماهیت کودتا داشت مانند کودتای لیبی به رهبری قذافی. ولی انقلاب دیگری در آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا در شرف تکوین بود که تحت تأثیر انقلاب هند و انقلاب ایران، بالاخره پس از ارتحال امام خمینی (س) به پیروزی رسید و اگر چه در سال های شروع مبارزه که بسیار طولانی هم بود، از هر دو سو با خشونت توأم شد، اما پس از اصلاح روش های مبارزه، جزو انقلاب های موفق محسوب می شود. با این حال انقلاب ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی هم از حیث مدت مبارزه که بیش از 50 سال به طول انجامید و هم از حیث خسارات مالی و انسانی جزء انقلاب های پرهزینه قلمداد می گردد.

در زمان حیات امام خمینی (س) در آمریکای لاتین نیز انقلاب هایی نظیر انقلاب کوبا به پیروزی رسید، اما تکیه گاه آن شوروی سابق بود. همچنین هم زمان با پیروزی انقلاب ایران، انقلاب نیکاراگوئه نیز با حمایت شوروی انجام شد که چندی بعد آن انقلاب از بین رفت.

حال اگر انقلاب های قرن اخیر مرور شود، عیان خواهد شد که انقلاب اسلامی ایران بدون تکیه بر شرق و غرب نسبت به انقلاب های دیگر هم کم خسارت تر و هم از حیث کمیت شرکت کنندگان در آن بسیار فراگیرتر بوده است، و شاید بتوان گفت که اولین انقلابی است که ضمن آن که زنان در آن نقش بسیار حماسی ایفا کردند، به علت حضور جدی آن ها در تمام صحنه­ های اجتماعی، فضای روانی انقلابیون کمتر به خشونت میل می کرد و نیز کسانی که دست به کشتار مردم می زدند در قبال زنانی که بعضاً اقوام خود آنان بودند و در تظاهرات شرکت می جستند، ناتوان شده و از معرکه جنگ خیابانی فرار می کردند و مترصد فرصت بودند تا به مردم بپیوندند. حال آن که تجربه تاریخی نشان داده در انقلاب هایی که اصل نظام سیاسی نشانه می رود، خشونت جزء طبیعت آن محسوب می شود. به هر حال حضور اقشار مختلف کشور اعم از افراد سال خورده، نوجوان، جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون، کشاورزان، کارگران و بالاخص زنان که با پذیرش رهبری واحد توانستند انقلاب را به ثمر برسانند، موجبی شد که انقلاب اسلامی ایران هم فراگیرترین و هم کم هزینه ترین انقلاب های اخیر محسوب شود. به طوری که امام خمینی (س) در 15 اردیبهشت 58 خطاب به خانم ها گفتند: «نام بزرگ ملت ایران در عالم به رشد سیاسی ثبت شد... شما رهبران نهضت هستید. بانوان، رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله آن ها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم.» (صحیفه امام؛ ج:‏7؛ ص: 132)

 

. انتهای پیام /*