امام(س) زندگی بشر را در بستری می ‌بیند که دنیا و آخرت دو مرحله از آن زندگی است و بین آن دو گسست نیست، و سرنوشت انسان ‌ها و سعادتشان به چگونگی زیست در این جهان دنیایی بستگی دارد و از سوی دیگر زندگی بشر در دنیا، به صورت جمعی است و ادراه امور جمعی بشر از دیرباز بر عهده حکومت ‌ها بوده است.‏

‏با توجه به ضرورت حکومت برای اداره زندگی انسان‌ ها و ارتباط تنگاتنگ دنیا و آخرت انسان، انبیاء علیهم السلام که عهده‌ دار سعادت بشر بوده‌ اند به بیان چگونگی زیست این جهانی انسان ‌ها پرداخته‌ اند و اسلام که کاملترین ادیان الهی است نسبت به زندگی دنیایی بشر و دسته جمعی و از سوی دیگر اداره زندگی بشر در این دنیا، فردی و جمعی، بر عهده خود انسان‌ هاست و قانون تکوینی آن را به پیش نمی‌ برده بلکه اراده افراد انسان ‌هاست که می‌ تواند در راستای اهداف عالیه زندگی و حیات انسانی آن را ادراه کرده و پیش ببرد یا اینکه بر خلاف اهداف عالیه سیر مسیر بدهد. بنابر این یکایک انسان‌ ها، همانطور که مسئول زندگی فردی خویش هستند، مسئول زندگی جمعی نیز هستند، «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ،» و به تحقیق ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان را فرو فرستادیم تا مردم به قسط و عدل بر پا خیزند.‏

‏این وظیفه بر پایی قسط در رفتار انسان ها هم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را ایجاد می ‌کند که قانون حاکم بر رفتار انسان ‌ها، قانون عدل باشد، قانون الهی که عدالت را ضامن و سعادت ابدی را تحصیل نماید. بنابراین تشکیل حکومت اسلامی یعنی اداره جامعه بر پایه عدل و عدالت. این مهم‌ ترین معیار و ملاک برای تشکیل حکومت است. به عبارت دیگر تشکیل حکومت بر پایه موازین الهی، یعنی تشکیل آن بر پایه عدل و عدالت که تحقق آن به پیاده کردن احکام خدا در زمین، بنابر شرایط زمان و مکان تحقق پیدا می‌ کند.‏


در راه تشکیل حکومت اسلامی

‏ ‏

‏البته بحث پیرامون اهداف حکومت اسلامی و ملاک و معیار حاکمان اسلامی فراوان است، ولی آنچه به نظر پرسشگر ما، در مورد آن می‌ پرسد این است که در دیدگاه امام(س) برای تشکیل حکومت اسلامی باید چه شرایطی باشد و آیا شرایط خاصی باید محقق شود؟‏

‎‎‏به نظر ما در دیدگاه امام خمینی(س) تشکیل حکومت اسلامی مشروط به شرایط خاصی جز اراده عمومی انسان‌ های یک سرزمین نیست. اگر مسلمان ‌های ساکن در یک منطقه و به عبارتی اکثریت آنها خواهان چنین حکومتی باشند این همان شرط کافی برای تشکیل حکومت اسلامی است.‏

‏البته این وظیفه مسلمان ‌هاست که این را خواهان باشند و وظیفه عالمان دین نیز هست که این تکلیف را به آنها گوشزد کرده و آنها را به این وظیفه آشنا سازند.‏

  ‏‏اگر این دو حاصل شد یعنی مردم خواستار حکومت اسلامی شدند و عالمان نیز وظیفه خود را انجام دادند اکنون باید همین مردم و عالمان و... با هم نسبت به تشکیل حکومت اقدام نمایند و اداره امور جامعه را بر پایه موازین اسلام بر عهده بگیرند.‏  

‏بی شک اداره جامعه نیاز به کارگزاران عالم و متعهد است که به تناسب کارها، عهده‌ دار وظیفه باشند و در هر حکومتی نیز چنین است و مردم هر سرزمینی به حق باید آن را اداره نمایند. تحصیل این تخصص‌ ها نیز به عنوان مقدمه لازم است. ‏

‏در جامعه اسلامی نیز در بین مردم افراد متعددی پیدا می ‌شوند که بتوانند مسئولیت‌ ها را بپذیرند. جامعه ما جامعه مهجوری نیست که برای اداره خود از بیرون آن و از ما بهتران بخواهند آنها را اداره کنند.‏

‏ ‏

انعکاس خبر تشکیل جمهوری اسلامی بر مبنای آرای مردمی

‏ ‏

‏امام (س) در درس‌ های ولایت فقیه خویش در سال 1348 در نجف اشرف این حقیقت و وظیفه را بیان نموده و تشکیل حکومت را به همین اقدام آگاهی‌ بخشی به مسلمین و ... دانسته‌اند. (ولایت فقیه، صص: 127تا143)‏

‏به بخش‌هایی از آنها توجه نمایید:‏

‏«ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد. بایستی از راه تبلیغات پیش بیاییم. در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم می نشستند، فکر می کردند، تصمیم می گرفتند، و به دنبال آن تبلیغات می کردند؛ کم کم بر نفرات همفکر اضافه می شد؛ سرانجام به صورت نیرویی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط می کردند.‏

‏شما الآن نه کشوری دارید و نه لشکری؛ ولی تبلیغات برای شما امکان دارد. و دشمن نتوانسته همه وسایل تبلیغاتی را از دست شما بگیرد. البته مسائل عبادی را باید یاد بدهید، اما مهم مسائل سیاسی اسلام است؛ مسائل اقتصادی و حقوقی اسلام است. اینها محور کار بوده و باید باشد. وظیفه ما این است که از حالا برای پایه ریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم؛ تبلیغ کنیم؛ تعلیمات بدهیم؛ همفکر بسازیم؛ یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود بیاوریم؛ تا یک جریان اجتماعی پدید آید، و کم کم توده های آگاه وظیفه شناس و دیندار در نهضت اسلامی متشکل شده، قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست.»‏

‏ (همان، صص127-128)‏

‏ ‏

‏«وظیفه ماست که این مطالب را تذکر بدهیم؛ طرز حکومت اسلامی و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان کنیم؛ بگوییم که دار الإماره و دکة القضای (وزارت دادگستری) او [حضرت علی (ع)] در گوشه مسجد قرار داشت، و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متأسفانه وقتی حکومت به طبقات بعدی رسید، طرز حکومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد. باید این مطالب را به مردم رسانید و آنان را رشد فکری و سیاسی داد. باید گفت که چگونه حکومتی می خواهیم؛ و زمامدار و متصدیان امور حکومتی ما باید چگونه باشند، و چه رفتار و سیاستی را پیش گیرند. زمامدار جامعه اسلامی کسی است که با برادرش، عقیل، چنان رفتار می کند [1] تا هر گز درخواست تبعیض اقتصادی و اضافه کمک از بیت المال نکند. دخترش را که از بیت المال عاریه مضمونه گرفته، بازخواست می کند، و می فرماید اگر عاریه مضمونه نبود، تو اولین هاشمیه ای بودی که دستت قطع می شد [2]! ما چنین حاکم و زمامداری می خواهیم. زمامداری که مجری قانون باشد؛ نه مجری هوس ها و تمایلات خویش؛ افراد مردم را در برابر قانون مساوی بداند، و آنها را دارای وظایف و حقوق اساسی متساوی؛ بین افراد امتیاز و تبعیض قائل نشود؛ خاندان خود و دیگری را به یک نظر نگاه کند؛ اگر پسرش دزدی کرد، دستش را قطع کند؛ برادر و خواهرش هروئین فروشی کردند، آنها را اعدام کند؛ نه اینکه عده ای را برای ده گرم هروئین بکشند، و کسان آنها باند هروئین داشته باشند و خروارها هروئین وارد کنند!»‏

(همان، ص131)‏

‏ ‏

‏«‏‏‏‏اسلام را عرضه بدارید. و در عرضه آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید. چطور عاشورا را محکم نگهداشته و نگذاشته ایم از دست برود، چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه می زنند و اجتماع می کنند. (سلام بر مؤسس آن) شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید؛ اجتماعات برپا گردد؛ روضه خوان و منبری پیدا کند؛ و در ذهن مردم مطرح بماند. اگر اسلام را معرفی نمایید و جهان بینی (عقاید) و اصول و احکام و نظام اجتماعی اسلام را به مردم بشناسانید، با اشتیاق کامل از آن استقبال می کنند. خدا می داند که خواستاران آن بسیارند. من تجربه کرده ام، وقتی کلمه ای القا می شد، موجی در مردم ایجاد می گردید. برای اینکه مردم همگی از این وضع ناراحت و ناراضی هستند. زیر سرنیزه و خفقان نمی توانند حرفی بزنند. کسی را می خواهند که بایستد و با شجاعت صحبت کند. اینک شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید؛ و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند، و به صورت یک نیروی مجاهد، دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرار سازند.»‏

‏ (همان، ص 133)‏


مقصود از حکومت اسلامی

‏ ‏

‏خلاصه سخن اینکه، از دیدگاه امام خمینی(س) برای تشکیل حکومت اسلامی آگاهی مردم برای وظیفه دینی و الهی خویش و به دست گرفتن سرنوشت جامعه و کشور با راهنمایی عالمان و فقیهان و احکام دین به اجتهاد به روز فقها کافی است.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

___________________________________________________________

‏1-‏ ‏نهج البلاغه؛« خطبه 215».‏

‏2-‏ ‏بحار الأنوار؛ ج 4، ص 337- 338،« تاریخ امیر المؤمنین( ع)»، باب 98- وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 521،« کتاب الحدود و التعزیرات»،« ابواب حد السرقه»، ج 11، ص 395.‏

. انتهای پیام /*