‏بخش اول سؤال به نحو کلی و سربسته صادق است اما از وجه مصداق های متفاوت، جای تأمل دارد و از لحاظ نظری دارای مباحث بسیار پردامنه است که در این مجمل ناگزیر فقط به برخی از آن‌ ها اشاره می شود:‏

‏ ‏

C:\Users\v.safari\Desktop\خط امام.jpg

‎ ‎

‎-‎نظر به آنکه امام خمینی(ره) یک فقیه اصولی بودند، پیروی فقهی از ایشان، یعنی مجتهد اصولی شدن. پس وقتی کسی در زمینهٔ احکام، اعم از عبادی، حقوقی و سیاسی مجتهد شود ولی در احکام شرع همچنان مقلد امام(ره) بماند، دیگر پیرو ایشان نمی باشد. همچنین اگر کسی خود را مجتهد بداند اما از مشی اصولی به مشی اخباری رو کند، آنگاه دیگر پیرو مکتب فقهی امام خمینی(ره) نخواهد بود.‏

‎-‎امام خمینی(ره) جزو فلاسفه اسلامی بودند. حال اگر کسی همچنان علیه فلسفه موضع بگیرد، هرچند ادعا کند که پیرو امام خمینی(ره) می باشد، بدیهی است در این زمینه هیچ قرابتی با امام(ره) ندارد. برعکس اگر کسی که در معرفت فلسفی به حدی از دانش رسیده باشد که بتوان او را در این زمینه صاحب ‌نظر دانست، آنگاه اگر حتی نظرش در موضوعاتی با ملاصدرا، شیخ بهایی، حاج ملاهادی سبزواری و امام خمینی(ره) همسو نباشد، مجموعه معرفت او لزوماً عدول از فلسفه اسلامی و ناهمسازی با امام خمینی محسوب نمی شود.‏

‎-‎ ‏امام خمینی یکی از بزرگ ‌ترین عرفای این قرن بودند و اکثر کتاب های ایشان سرشار از لطایف عرفانی است. بنابراین اگر کسانی با عرفا سر ستیز داشته باشند و حافظ، مولانا و عطار و جامی... را ملحد بدانند، هرچند ادعای شاگردی یا پیروی از امام خمینی(ره) داشته باشند، در این زمینه ادعایی باطل دارند. بدیهی است اگر کسی که خود با مبانی عرفان آشنا است و می توان او را در سلک عرفا یا عرفان دوستان، قلمداد کرد، هرچند در موضوعات عرفانی و نه در کلیت آن، نظراتی غیرهمسو با امام خمینی(ره) داشته باشد، حکم او نیز مانند مجتهدی است که مقلد باقی نمانده است.‏

‎-‎امام خمینی(ره) در حوزه عمل، سیاست را عین دیانت می دانند، بنابراین هر کس معتقد باشد سیاست و دیانت با هم جمع شدنی نیست، نمی تواند ادعای پیروی از امام(ره) داشته باشد. بدیهی است که موضوعات سیاسی متنوع و متکثر و تابع شرایط زمانی و مکانی است. چنانکه موارد بسیاری وجود دارد که امام(ره) شخصاً نظرات کارشناسان مختلف را پذیرفته بودند.‏

-‎امام خمینی(ره) به جامعیت دین اعتقاد راسخ داشتند. لذا هر کس در جامعیت دین تشکیک کند، با امام خمینی(ره) همسو نیست.‏


C:\Users\v.safari\Desktop\خط امام 2.jpg

‎ ‎

‏با توجه به اشارات فوق اگر تا حدودی معلوم باشد که پیروی از امام خمینی(ره) دارای چه مختصاتی می باشد، آنگاه در برخی موارد که شرایط زمانی و مکانی تغییر یافته و یا کسی در حوزه تخصصی خود - و نه از روی هوا یا منافع شخصی - در جهت رفع مشکلات مردم و در جهت رشد جامعه در ابعاد مختلف نظریه پردازی کند نمی توان او را به عدم پایبندی به آرمان های امام خمینی(ره) متهم نمود.‏

‏و اما علاوه بر ساختار درونی اندیشه سیاسی امام(ره) وجه راهبردی و عملی آن نمودهای آشکاری نیز دارد که مردم عادی نیز آن را درمی یابند که از وجه سلبی می توان به موارد زیر اشاره داشت:

پرهیز از اشرافی گری،

تفاخر،

تکاثرطلبی،

خوی استکباری،

بی اعتنایی به رأی مردم،

بی اعتنایی به اقشار ضعیف،

خودبزرگ بینی، رویکرد به استبداد،

خودباختگی در مقابل شرق و غرب سیاسی

و عدم خودباوری.‏

‏و از وجه ایجابی می توان موارد زیر را برشمرد:

خوداتکایی،

خودباوری،

مردم باوری،

مردم سالاری،

اصالت رأی،

خدمتگزاری بی منت بالأخص در جهت رفع استضعاف،

فداکاری برای ملت خود و ملل مسلمان و مستضعفین جهان،

قانون پذیری،

پایبندی به اخلاق

و دین محوری.‏

‏اما بخش دوم سؤال محتاج آفت شناسی است که شاید یکی از مهم ‌ترین آفاتی که در رأس قرار می گیرد این ‌که در زمینه کشف امهات و مبانی نظری اندیشه امام(ره) کمتر کار جدی صورت گرفته و حتی آن بخش هایی که مورد توجه اهل تعمق بوده به‌ گونه‌ ای در جامعه ترویج و نشر نشده که همه مسئولین و مدیران سطوح بالا از آن‌ ها اطلاع کافی داشته باشند. با این وصف اگر چنین کاری در آتیه نزدیک هم صورت گیرد، باز نمی توان به‌طور صددرصدی مطمئن بود که آرمان های امام(ره) به ‌طور کامل مورد توجه تمام مسئولین قرار خواهد گرفت، چرا که علاوه بر اینکه سطح و عمق دریافت افراد به یک میزان نیست، عواملی مانند میزان پایبندی به اصول، مبانی و اخلاق و نیز منافع شخصی در برداشت دخالت مستقیم و غیرمستقیم دارد.‏

‏نکته دیگر که بسیار حائز اهمیت است اینکه چه ‌بسا برخی مسئولین در جهت منویات و آرمان های امام خمینی(ره) قدم های مؤثر بردارند اما عملکرد آن ها توسط گروه ‌های رقیب به‌گونه‌ ای دیگر وانمایی شود.

. انتهای پیام /*