با سلام و تشکر از سوال خوب شما، قبل از پاسخ، توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که استقلال یک کشور وجوه مختلف و در عین حال در هم تنیده ای دارد. از منظر سیاسی موضوع استقلال بیشتر به کشورهای پسا استعماری و در حال توسعه برمی گردد. تاریخ روابط بین الملل سرشار از نمونه هایی از مبارزات مردم کشورهای مستعمره و عقب نگه داشته شده برای کسب استقلال و به دست گرفتن سرنوشت خویش است.
استقلال سیاسی و اقتصادی در بسیاری از موارد لازم و ملزوم هم هستند و با هم همپوشانی دارند و برای حیات یک کشور به مانند آب ضروری هستند، اما امام امت (قدس الله نفسه الزکیه) به عنوان پرچمدار مبارزه با وابستگی ایران و حتی جهان اسلام به وجه دیگری از استقلال یعنی استقلال فرهنگی هم توجه خاص داشتند. ایشان به مقوله فرهنگ به عنوان عنصری هویت آفرین نگریسته و آن را لازمه عدم وابستگی فکری و عقیدتی یک ملت می دانستند. از نگاه آن حضرت وابستگی فکری و روحی بدترین نوع وابستگی است. در این جا بهتر است به فرازی از سخنان حکیمانه آن رهبر و مقتدای بزرگ توجه کنیم:
« اینها نیروهای انسانی ما را از بین بردند، نگذاشتند رشد بکند. در بین خود کشور ما جوری کردند که محتوای انسان را از بین بردند، یک صورتی گذاشتند و محتوا را گرفتند. طوری کردند که اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فکری ما را، استقلال روحی ما را، از دست ما گرفتند. این بدتر از آن استقلال گرفتنی بود که کشور ما استقلال نداشت. ما روحیۀ خودمان را از دست داده بودیم. هرچه می شد در ذهن همه این بود که باید از خارج این کارها درست بشود می خواستند اسفالت کنند یک خیابانی را، یا بین این شهر با آن شهر یک خطی بکشند، آن باید از خارج بیاید. اهانت کردند به نیروهای انسانی ما، محتوا را گرفتند. تا یکی مریض می شد، این باید انگلستان برود؛ حالا هم باز تتمه اش هست. اطبا که گاهی می آیند اینجا، می گویند ما خودمان می توانیم معالجه کنیم اینهایی که می برند آنجا، ما هم می توانیم معالجه کنیم، لکن مردم را جوری بار آوردند که سلب اطمینان کردند از خودشان، استقلال فکری را از ما گرفتند. ما در فکر و در اندیشه و در روح وابسته شدیم.»
«این وابستگی بسیار اسفناک است. وابستگی نظامی را با یک روز، با یک ماه می شود رفعش کرد؛ بیرونشان کرد؛ وابستگی اقتصادی قابل جبران است؛ زود می شود جبران کرد؛ اما وابستگی روحی و انسانی است که بسیار مشکل است. یک بچه را از آن بچگی، کوچولویی، که بوده است در دامن مادرش، تا رفته است به دبستان، تا رفته است به دبیرستان، و تا رفته است در دانشگاه، هر جا رفته، تبلیغات جوری بوده است که این را وابسته بار آورده؛ اعتقادش این شده که به غیر ارتباط با خارج نمی شود کاری کرد؛ خودمان چیزی نداریم. حتی گمان این است که خودمان، حتی اخلاقمان هم اخلاق صحیح نباشد، این است که مشکل است ترمیمش، به این زودیها هم ترمیم نمی شود و همه باید دست به هم بدهند برای ترمیم این جهت که این وابستگی از بین برود؛ و یک مملکتی باشد که هم اقتصادش مستقل باشد؛ هم فرهنگش مستقل باشد؛ هم انسانش مستقل باشد؛ هم فکرش مستقل باشد ـ استقلال فکری؛ استقلال روحی ـ الآن هم در هر جا که بروید، هر مجلسی از این روشنفکران ما درست می کنند، باز حرفها همان حرفهای غرب زدگی است؛ همان حرفهاست. همان حرفهایی که در زمان طاغوت وقتی جمع می شدند دور هم می گفتند، حالا هم باز همان حرفها را می زنند. از وابستگی و غرب زدگی ما بیرون نیامدیم و به این زودی بیرون نمی آییم. آن گوینده شان، که خدا رحمتش کند حالا فوت شده است گفته بود که ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد! یکی از معاریف اینها [می گوید] که ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد اینطور محتوا را از دست داده بود و میان تهی شده بود. صورت صورت یک آدم، مثل سایر مردم؛ ولی محتوا محتوای وابسته. »
منبع: صحیفه امام، ج ۸، ص: ۲۴-۲۳
.
انتهای پیام /*