برای پاسخ به این سئوال لازم است به موارد زیر عنایت شود:
1- انتقادپذیری با پذیرفتن هر نوع انتقاد تفاوت هایی دارد. انتقادپذیری صفتی ممدوح است که تنها کسانی می توانند به آن متصف شوند که بر نفسانیات خود مسلط، در مقابل حقیقت خاضع، برای تعالی خود به آن احساس نیاز کنند و از خوی استبدادِ رای فاصله بگیرند. اما پذیرفتن هر انتقادی از سوی هر کس در صورتی ارزشمند است که انتقاد وارد باشد. لذا افرادی را که هر چه بگویند، می گویند درست می گویی، نمی توان انتقادپذیر دانست بلکه آنها به ضعف نفس دچارند که باید به اصلاح خود بپردازند و در مقابل ایرادگیرهای نابجا مقاومت کنند و دلیل اقامه کنند که چرا انتقادی را نپذیرفته اند.
امام خمینی(س) از سوی بسیاری از حتی روحانیون مورد انتقاد قرار گرفته است و در بیشتر موارد انتقادات آنها را نپذیرفته است که اگر پذیرفته بود نباید انقلاب را رهبری می کرد و نمی توانست به نظام مردم سالار بیندیشد. یک نمونه از انتقاداتی که ایشان نباید می پذیرفت و استدلال برای نپذیرفتن آن ارائه کردند را در صحیفه امام جلد 21 می توان دید. یکی از شاگردان ایشان بنام آقای محمد حسن قدیری طی نامه ای راجع به برخی احکام ایشان از جمله شطرنج و موسیقی انتقادات تندی را مطرح کرد و ایشان طی نامه¬ای پاسخ ایشان را دادند و اینگونه مرقوم داشتند: «...آن گونه که جنابعالى از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید بکلى باید از بین برود و مردم کوخ‏نشین بوده و یا براى همیشه در صحراها زندگى نمایند.» (صحیفه امام، ج21، ص151) بنابراین اگر کسی به انتقاد کننده بی اعتنایی کند و پاسخ او را ندهد، یکی از مصادیق انتقادناپذیری است. حال آنکه امام به انتقادهایی هر چند تند، با اهداء سلام و با استدلال پاسخ می گفتند. در جریان همان نامه مذکور ده روز بعد دوباره امام(س) برای آقای قدیری نامه نوشتند و از ایشان بابت زحماتشان تقدیر کردند و نامه خود را اینگونه به پایان بردند: «ما باید سعى کنیم تا حصارهاى جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى-صلى اللَّه علیه و آله- برسیم. و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانى مى‏خواهد. و دعا کنید من نیز یکى از قربانی هاى آن گردم. خداوند جنابعالى را تأیید فرماید.» (صحیفه امام، ج‏21، ص160)
2- انتقاد که امروزه به جای بررسی نقاط قوت و ضعف، به نادرست بیشتر به معنای بیان نواقص و ایرادات کاربرد یافته، می تواند معنای عیب گویی بعد از عیب یابی نیز داشته باشد که اگر با نیت خیرخواهی انجام شود، لطف الهی به افراد است تا آنجا که حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: «محبوب ترین برادرانم کسی است که به سویم هدیه کند عیب هایم را». ولی اگر نیت خیری در آن نباشد و فقط به قصد به رخ کشیدن یک عیب در دیگری باشد که به عیب¬جویی منجر شود، عمل زشتی است که شرع اسلام آن را حرام می داند و امام در این مورد چنین نوشته اند: «کشف سرّ مؤمنین حرام است. یعنى، عیوبى که از مؤمنین مستور و مخفى است، چه خلقى یا خلقى یا عملى باشد، حرام است اظهار آن را و افشا آن را، چه شخص متصف راضى به آن باشد یا نه، و چه قصد انتقاص در کار باشد یا نباشد.» (شرح چهل حدیث، ص 302)
با آنکه امام(س) عیب گویی به معنای فوق را حرام می دانند، اما حرام برای طرفی است که مرتکب آن می شود و گاه برای طرف مقابل ممکن است چندان بد هم نباشد. چنانکه امام(س) در نامه ای که به رئیس جمهور وقت نوشتند، مرقوم داشتند: «البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه مى‏گوییم و مى‏کنیم کسى را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهى است براى رشد انسانها.» (صحیفه امام، ج‏20، ص451)
3- خوشبختانه تفاوت های عیب یابی، عیب گویی و عیب جویی در فرهنگ امروزی روشن است. چنانکه عیب یابی بیشتر برای رفع اشکالات وسائل زندگی بکار می رود اما عیب گویی بیشتر برای رفتاری که تصور می کنیم دارای اشکالاتی است که عیب یابی شده کاربرد دارد و عیب جویی از صفات منفی افراد منفی باف و منفی نگر است که افراد خوش طینت از آن پرهیز می کنند و این بخش نزد غالب مردم زشت و کریه تلقی می شود.
4 - برخورد افراد در برابر انتقادات بجا و نابجا نیز باید مورد توجه دقیق قرار گیرد. چنانکه گاه موضوعی از نظر کسی عیب تلقی می شود و از نظر دیگری حسن. مثلاً توجه به نظر کارشناسان هر فنی که در نظر اکثریت عقلا امری ممدوح است، گاه در شرایطی در نظر برخی افراد، مذموم تلقی می شود. چنانکه آنگونه که مشهور است نظر امام خمینی(س) در بعد از فتح خرمشهر این بود که جنگ پایان پذیرد اما اکثریت کارشناسان جنگی نظر دیگری ابراز داشتند و بر آن ابرام می کردند. امام(س) نظر اکثریت را بر نظر خود ترجیح دادند اما کسانی هم به امام انتقاد می کردند که چرا جنگ را به پایان نمی برید. یک فرد انتقاد پذیر در این زمین...

. انتهای پیام /*