امام خمینی(س) به تبع معلم اول، ارسطو و معلم ثانی، فارابی و بسیاری از علمای اخلاق در جهان اسلام معتقدند که اخلاق بر چهار پایه: «شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت» استوار است و هر فضیلتی حاصل شود لااقل روی دو پایه از این صفات می‌باشد که یک پایه ثابت آن عدالت می­باشد. مثلاً اگر رفتاری از افراد بروز کند که نشانگر بی­باکی باشد، لزوماً شجاعت نیست و باید نام­های دیگر بر آن نهاد مگر آنکه با عدالت توام باشد. مثلاً کسی که بدون آمادگی و اطمینان از اینکه آیا می­تواند از ارتفاعی زیاد به پایین بپرد، اقدام به چنین کاری کند، شجاعت تلقی نمی­شود بلکه «تهور» نام دارد. یا کسی که در مواجهه با مردم یا نوشتن مقاله و کتاب، تهیه یک فیلم یا شرکت در یک میزگرد و سخنرانی به دیگران اتهام زند و یا شخصیت‌های محبوب مردم را مورد اهانت قرار دهد، کار او وقاحت تلقی می­شود و نه شجاعت. جسور بودن و عاقبت کاری را نیندیشیدن و تصمیماتی عجیب و غریب گرفتن نیز جسارت تلقی می­شود و نه شجاعت. همچنین کسی که در ارتکاب معاصی و گناهان چنان بی‌باک شود که نه تنها از خداوند که حتی از افکار عمومی حیا نکند، چنین شخصی را نمی‌توان شجاع نامید بلکه فاسق و بی­حیا است.

شجاعت صفتی اخلاقی می­باشد که باعث می­شود که دارنده آن از گفتن حقیقت ترسی به دل راه ندهد. در پذیرش کلام حق، خاضع باشد و اگر در جایی اشتباه کرد، جرات به زبان آوردن اینکه اشتباه کرده را داشته باشد، در مواجهه با گردنکشانی که حقوق دیگران را نادیده می­انگارند خوفی در دل نداشته باشد، قدرت بیان حقیقت را با ملاحظه مصلحت عمومی داشته و به طریق اولی از انجام وظایفی که با خطرپذیری توام است، ابا نکند. افراد شجاع که درمقابل دشمن رفتاری از خود بروز می­دهند اگر با رعایت مصالح عمومی باشد گرچه جان خودشان تهدید شود، عملی قهرمانانه، پهلوانانه و شجاعت تلقی می‌شود ولی اگر بدون رعایت مصالح باشد و ملتی را عقیم کند، تهور نام دارد.

بخشی از هر چهار پایه اخلاق به ژن­ها ارتباط دارد. مانند زیبایی ظاهر و هوش که خدادادی تلقی می­شود و بین افراد دارای شدت و ضعف است. چنانکه برخی افراد ذاتاً شجاع‌تر پا به زندگی می­گذارند؛ برخی افراد ذاتاً باحیاتر و عفیف­تر هستند و برخی افراد به صورت ارثی نسبت به دیگران از صفت سخاوت بیشتر برخوردارند. بخشی نیز به تربیت­های اولیه و فرهنگ خانه و محیط رشد مرتبط است اما هر گاه کسی این صفات را در خود پرورش دهد تا جلای بیشتری بیابد یا کسانی که تصور می­کنند به طور غریزی از داشتن این صفات محروم هستند اما برای کسب آنها تلاش می­کنند، می­توان گفت دارای ملکات اخلاقی خواهند بود.

بخشی از شجاعتی که در اخلاق امام خمینی(س) دیده می­شد، ارثی بود. زیرا پدر و پدر بزرگ و اجداد شجاعی داشت. بخشی آموزشی بود زیرا در خانه­ای بزرگ شد که اکثر ساکنین آن خانه افراد شجاعی بودند اما بخش عمده­ای از شجاعت ایشان در اثر تلاش در تهذیب نفس وعشق به خوبی­ها را درخود تقویت کردن و میل به دنیاطلبی را در خود به حداقل رساندن بود. زیرا ایشان به واقع باور کرده بودند که هر مقدار گرایش و عشق به خوبی­ها بیشتر شود، دنیاطلبی در انسان کمتر می­شود و به همان میزان فضائل اخلاقی از جمله شجاعت در انسان رشد می­کند. جمله زیر که در کتاب آداب الصلوه، صفحه 49 آمده است کوتاه­ترین و گویاترین جمله از ایشان در این موضوع می­باشد:

«شجاعت، عفت، سخاوت، عدالت که مبدأ تمام فضائل نفسانیّه است، با حبّ دنیا جمع نمی‏شود.»

. انتهای پیام /*