آیا می شود عارف بود و شاعر نبود؟ کسی که با ادبیات عرفانی جهان اسلام آشنا باشد می داند که حجم انبوهی از موضوعات عرفانی ما در قالب شعر است. از عطار و جامی و نظامی گرفته تا مولانای طرب انگیز و حافظ لسان الغیب. در اغلب کتاب های اخلاقی-عرفانی امام(س) گاه اشعار نابی از عارفان نقل و شرح شده و یا شرح پیچیده یک موضوع غامض را به مدد یک بیت، ساده کرده اند. ایشان به اعجاز شعر چنان می نگریستند که در مورد آن چنین گفته اند: «لسان شعر بالاترین لسان است» (صحیفه امام، ج‏17، ص310) و شاید به دلیل آنکه زبانی بالاتر از زبان شعر نیست، قران کریم می فرماید که قرآن شعر و پیامبر(ص) شاعر نیست. یعنی فراتر از شعر سخنی نیست که بتوان قرآن را با آن مقایسه کرد که البته باز هم غیر قابل قیاس می باشد. زیرا شعر عالی ترین زبان بشر است، ولی قرآن کتاب خداوند می باشد. همچنین می دانیم که امام خمینی(س) از نوجوانی اشعار زیادی سروده اند که مفقود شده ولی در اواخر عمر با همه مشغله هایی که داشتند از این مهم غفلت نکردند. چرا که برخی سخنان نابی را که نمی توان به زبان نثر گفت، می توان به زبان شعر آن را ماندگار کرد و از ظرف زمانی مکانی فراتر برد. لازم به یادآوری است دیوان اشعار ایشان پرفروش ترین دیوان اشعار در میان متاخرین می باشد. ولی اینکه علاقه مند به برگزاری شب شعر باشند، برای دیگران آری و برای خود نه. زیرا سرودن غالباً سرزده در شاعر جوشش می کند و باید بلافاصله آن را در جایی نوشت و ممکن است حاشیه یک روزنامه باشد. هرچند در دیدارهای عمومی ایشان بعضا شعرا هم شرکت داشتند، اما برای برگزاری شب شعر باید وقت زیادی گذاشت و ایشان آنچنان وقتش فشرده بود که چنین فرصتی نداشت و شاید اگر هم داشت ترجیح می داد آن را به دیگران واگذارد و خود باری را که دیگری نمی تواند از زمین بردارد، بردارد. ضمن آنکه غیر از شاعران آزاده، بسیاری از شاعران به طور سنتی عادت دارند وقتی به حضور بزرگی می رسند، با زبان شعر در موردش غلو کنند. چیزی که ایشان از آن بشدت تنفر داشت و معتقد بود این زبان قوی را باید متعهدانه در خدمت به مردم بکار گرفت.

. انتهای پیام /*