تحوّل در فقه شیعه
سید محمد ثقفی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 255
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 256 بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
1- دین و رهبری همۀ نسلها
(1 - 1) نقش زمان آگاهی در رهبری
«رهبری»، را داشتنِ نقش خلاق در: «سازمان بخشی به نیروهای انسانی یا حدّاکثر استفاده از آنها در نیل به هدفهای فردی - اجتماعی» می دانند. این تعریف معیار واقعی و فصل ممیّز«رهبری» را جنبۀ فعالیت عملی و «کارا بودن» آن معرفی می کند.
طبیعی است که «زمان» در رهبری، نقش اساسی را بازی می کند. زمان آگاهی یعنی توجه به اینکه زمان چه نوع «رهبری» را می خواهد، لازمۀ ضروری هر رهبری موفقیت آمیز است.
سؤال این است که آیا این شرط زمان آگاهی، و آشنایی با شرایط زمان و انطباق با آن تنها درانحصار رهبریهای فردی - گروهی، سیاسی و اجتماعی است یا شامل مکاتب و ادیان و رهبری فکری و مذهبی نیز می شود؟! آیا هر مکتبی می تواند عهده دار رهبری هر نسل و زمانی بشود یا برای همان مکتب نیز، شرایطی وجود دارد؟
قطعاً اگر شرط زمان آگاهی در رهبریتها، شرط اساسی باشد، در مورد
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 257 مکتبها و ادیان نیز مسأله، چنین است. یعنی اگر دینی خود را با نیازها، انگیزه ها و خواستهای نسلهای کنونی وفق ندهد و نتواند در گذشت زمان، پاسخ منطقی و صحیحی به پرسشهای ذهنی و رفتارهای اجتماعی بدهد، خود به خود خواهد مرد و از صحنه زندگی بیرون خواهد رفت.
پروفسور هنری کربن که با علامه طباطبائی(ره) «جلسات علمی» داشت، در مورد مسیحیت بیانی دارد که حائز اهمیت است:
«در جلسه هفتگی از پروفسور کربن سؤال شد، آیا راست است که سالهای بعد ازجنگ، نهضت نسبتاً وسیع و بازگشت محسوس در اروپاییها، نسبت به مذهب پیدا شده است؟ او گفت: کاتولیک ها فعالیّت می کنند و پیشرفتهایی دارند. ...ولی بعد از مکثی گفت: ولی فایده ندارد، مسیحیت دین گذشته و مرده است و نمی تواند جواب مسائل روز و آینده را بدهد.
آیا این پژمردگی و گذشته گرایی، شامل مذاهب دیگر بخصوص اسلام هم می شود؟ و یا در مورد اسلام مسأله طور دیگری مطرح است و در واقع اسلام، دین آخرالزمان است و دین آینده ها؟ سؤال این است که آیا دین آخرالزمانی بودن، تنها یک وعدۀ خداوند است، یعنی یک اعتقاد، و دلخوشی به اینکه خداوند وعده داده است که دین خود را محافظتکرده و او حتماً به وعدۀ خود عمل خواهد کرد.
مصطفی را وعده داد الطاف حق
گر بمیری تو، نمیرد این سَبَق
یا اینکه مسأله را از منظر دیگری نیز باید بررسی و مطالعه کرد، و آن اینکه بدانیم یک مکتب یا دین چه شرایط یا ضروریاتی را می طلبد که بتواند رهبری نسلها را در همه زمینه ها در آینده ها به عهده بگیرد.
به فرض اگر ما چنین مکتبی را دارا شدیم و بنیانگزار مکتب همه اصول و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 258 فروع آن را تبیین کرده و به عنوان «میراث اسلام» قرآن و عترت (سنّت متبلور) باقی گذاشته است، این مکتب به دست چه شخصیتی اجرا می شود؟ و به تعبیر دیگر برای فهم شریعت، و فهمیدن زبان آن، چه کسی می تواند آن را بفهمد و عمیقاً بفهمد [فقه یعنی عمیقاً فهمیدن و نه صرفاً فهمیدن].
در فرض سوّم آیا چنین فقهایی (خوش فهم) در طول زمان و از دوران غیبت کبری امام زمان عج وجود داشته اند؟! آنان چه شخصیتهایی بوده اند و چه امتیازاتی داشتند. بالاخره چه تحوّلی را در زمینه «فقه شیعی» به وجود آورده اند؟
اینک به مسأله نخست می پردازیم.
(2 - 1) شرایط جامعیت مکتب
هر مکتب و دین، هم در رهبریت دارای شرایطی است. مهمترین این شرایط عبارتند از:
(1 - 2 - 1) دین، باید، نیازهای انسان را پاسخگو باشد و به تعبیر دیگر اصول زندگی آدمی را مدّنظر قرار دهد.
ما این شرط نخستین را علاوه بر انسانی بودن دین، از خود شریعت استنباط می کنیم. آیاتی که در آنها تأکید بر نبودن «عسر و حرج» و «تکلف» در دین رفته است؛ مثلاً«ما جَعَل علیکم فی الدین من حرج / (الحج 78) «لا یکلّف الله نفساً اِلاّ وسعها (بقره 286) «یرید الله بکم الیّسر و لا یرید بکم العسر» (بقره، 185) این حقیقت ثابت می شود که ملاک شریعت، اساس زندگی انسان، است و زندگی ضرورتاً باید به روال عادی و طبیعی خود ادامه یابد و هر گونه انحراف و تکلف و سختگیری با طبیعت آدمی، منافات دارد.
(2 - 2 - 1) دین، آسان و ساده باشد [بُعثت علی الشریعة السمحة و السهلة]
آسان گرفتن و سماحت داشتن، اخلاق و قانون، خود بر وفق طبیعت انسان
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 259 است و انسان از هر گونه خشونت و زورمداری، نفرت دارد.
(3 - 2 - 1) توافق با عقل و نیروی نظری انسان عقل به عنوان نیروی انضباطی و اتقانی عمل انسان، همواره در زندگی اجتماعی او مورد توجه بوده است. از این رو، آیینی که در کلیات خود با عقل و نیروی فاهمه انسان توافق نداشته باشد، چندان قابل دوام نبوده، دیر یا زود از صحنۀ زندگی انسان، کنار می رود.
(4 - 2 - 1) عامل زمان، متغیّر بودن زندگی انسان سبب شده است که عامل زمان در تطور، تغییر و تحوّلات زندگی او، دخالت داشته باشد، از این جهت شریعتی که با جاذبیت خود، تنها مطابق زمان خاصّ بوده باشد. هرگز نمی تواند پاسخگوی نسلهای متطوّر انسانی، در گذشت زمان باشد خوشبختانه دین اسلام، در میان شرایع آسمانی، با این چند امتیاز ویژه، توانسته است فرآیند نفوذ خود را از قلمرو نسلی محدود، نژادی معین و جغرافیایی خاصّ توسعه دهد و در آموزشها و نظام شریعتی آن، چنان استعداد و شایستگی وجود دارد که می تواند پاسخگوی نیازهای انسان معاصر و آینده باشد.
2 - مکانیسم اجتهاد و پاسخگوئی شریعت به نیازهای زمان
مکانیسمی که در این بُعد شریعت وجود دارد آن را قابل انطباق با مقتضیات زمان. پاسخگوی نیازهای انسان بنماید،«اجتهاد» و متد «فهم جدید» از شریعت در روند زمان است. تأکید بر«فهم جدید» در مکانیسم «اجتهاد» نقطه اساسی است که آیین محمدی(ص) را جاودان ساخته است. فهم جدید شریعت یعنی در نظر آوردن شرایط خاصّ هر موضوع و انطباق اصول کلی شریعت بر آن مورد خاصّ و این، همان کلید «تحوّل» و تطوّر» علم فقه است که به وسیله فقیهان نامدار صورت می گیرد.
اینک برای ادراک«فهم جدید» از شریعت و انطباق آن با شرایط زمانی
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 260 مکانی، شواهد روایی و تاریخی آن را از صدر اسلام، تا این روزگاران می آوریم.
(1 - 2) نقطه آغاز إجتهاد در صدر اسلام
سعد واقدی، از معاذبن جبل نقل می کند که «وقتی پیامبر مرا به یمن اعزام کرد، پرسید که «اگر مسأله قضایی برای تو مطرح شود، چگونه داوری می کنی؟! گفتم با کتاب خدا (مطابق آنچه در کتاب خدا آمده است). گفت: اگر در کتاب خدا پیدا نشود، چطور داوری می کنی؟ گفتم: مطابق آنچه رسول خدا قضاوت فرموده، داوری مینمایم گفت: اگر در میان داوریهای پیامبر نیز نیافتی، چگونه حکم می کنی؟ گفتم : با نظر خود «اجتهاد» کرده و تلاش می کنم. معاذ می گوید: پیامبر با لطافت خاصّ با دست مبارکش بر سینه ام زد و فرمود:«الحمدلله الذی وفّق رسول رسولالله لما یَرضی رسولُ الله».
در این نصّ، «فهم جدید» شریعت مطابق اصول برآمده از «قرآن و سنت» در انطباق زمان و مکان، راه نوینی بود که رسول خدا در توسعه شریعت در آفاق و اماکن بدان تصریح فرموده است. در این مکانیسم مددخواهی از «فهم » و یا «استنباط» عقلانی در انطباق شریعت، کلید نهایی برای حَل مشکلات فقهی و قضایی در گسترۀ اسلام،،معرفی شده است و اینجا است که علاوه بر«قرآن و سنّت» به عنوان دو منبع اساسی شریعت، عنصر سوّمی به نام «اجتهاد» ظهور می کند.
ولی سؤال اساسی این است که، نقش «عقل» که ضامن بقا و انطباق شریعت است چه مقدار است؟ آیا «عقل» می تواند به عنوان منبع مستقل در کنار «قرآن و سنت» کارایی داشته باشد؟ یا اینکه نقش و کارایی عقل و استنباط عقلانی، محدود بوده و در پرتو الهام از دو منبع اصلی، فهم بشری را در شریعت تجویز می نماید؟
در صدر اسلام، درست پس از رحلت پیامبر و در زمان توسعۀ مکتب فقهی صحابه این مسأله مطرح بوده است. دسته ای از علمای اهل سنت به «عقل و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 261 اجتهاد» بهای کامل داده و کارایی فهم بشری، یا «اجتهاد و رأی» را بسیار گسترده و وسیع تلقی کرده اند و تا آنجا پیش رفته اند که گه گاه سخن از نقصان و نارسایی تعالیم شریعت در انطباق احکام آن در گسترۀ آفاق و اماکن به میان آورده اند. چنین استدلالی در جایگزینی اصل «اجتهاد مطلق و رأی به تعبیر روزانه آن «فقه پویا» به عنوان اصل سوّم شریعت در مطاوی سخنان اصحاب الر أی و الاجتهاد (امام ابو حنیفه و یاران) به صراحت بیان شده است. آنها می گویند:
«ما قطعاً می دانیم که حوادث و گزارهها در عبادات و معاملات (تصرفات) بیش از حدّ و اندازه است و باز قطعاً یقین داریم که در مورد هر حادثه ای، نصّ خاصّ و حکم معین وارد نشده است و اساساً این مسأله غیر قابل تصور است که در هر موردی نَصیّ وارد شود. از آنجا که «نصوص احکام» محدود و متناهی است امّا حوادث و گزاره ها غیرمتناهی و نامحدود و هرگز آنچه که محدود است از عهدۀ پاسخگویی به مسائل و مشکلات نامحدود برنمی آید، در نتیجه قطع داریم که «اجتهاد و قیاس» تنها راه حل پاسخگویی به مشکلات و مسائل نامحدود است و باید آنرا معتبر و دارای ارزش بدانیم و در مورد هر حادثه ای اجتهاد نماییم.»
این استدلال به صراحت، اعلام می دارد که تعالیم شریعت در انطباق با مسائل نامحدود زمان ناقص بوده و آیین جاوید محمد(ص) هرگز توان پاسخگویی به مسائل بی اندازۀ انسانها را ندارد. مکتب «اصحاب الرأی و الاجتهاد» تا آنجا پیش رفت که نقش عقل و فهم بشری را در بسط شریعت بطور مطلق و بی نهایت پذیرفته و برای آن «قدرت بی حدی» قائل شده است و در نهایت با «تصویب» و «رأی مجتهد» حدّ عقل را در تصرف شریعت به بینهایت رسانده اند. این مذهب، امروزه در اکثریت جهان اسلام حاکم بوده و مذهب ابوحنیفه، مذهب رسمی آن کشورهاست.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 262 می توان گفت روش اجتهاد این مکتب فقهی همان روش «قیاس و استحسان» است که به عقل – حتّی در وسیعترین فعالیت آن، در تصرف امور شریعت – بها می دهد و در واقع خود شریعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان، ناقص می داند.
(2 - 2) مکتبهای معارض در مورد اجتهاد
ولی این مکتب فقهی که دست بشر و فهم او را در تصرف شریعت بسیار باز می گذاشت، از سوی متفکران مسلمان و فقهای دیگر مذاهب اسلامی و با عکس العمل شدیدی روبرو شد که درست به عکس ابو حنیفه و یاران وی، نقش عقل را در فهم اصول و فروع شریعت کاملاً منکر می شدند و هیچ گونه بهایی برای ادراک بشر در اصول آیین، قائل نبودند.
این مکتب مخالف، در زمینۀ فقهی در مکتب ظاهری داودبن علی خلف اصفهانی، مؤسس مکتب ظاهری تبلور یافت که هر گونه اعتماد به «عقل» را در فهم اصول و فروع شریعت منکر بود. بعدها این تفکر از سوی ابوالحسن اشعری نیز مستحکم گشت؛ حتی کار به آنجا رسید که ادراک عقل را حتّی در زمینه «اخلاق» و تشخیص حسن و قبح اشیاء منکر شدند و حسن و قبح آنها را تنها منوط به بیان شرعی و آیه و حدیث می دانستند.
البته ضررها و خطرات این مکاتب مخالف در اهمال نقش عقل در فهم شریعت، کمتر از خسارات مکتب اوّل نبود؛ زیرا اگر نتیجۀ مکتب اصحاب رأی، جری بودن انسان در تصرف اصول شریعت بود، محصول مکاتب مخالف نیز حاکمیت جمود و انجماد و سلطه جزمیت و دگماتیسم و در نتیجه تعطیل اندیشه انسان در فهم شریعت حتّی در پرتو اصول تلقینی آن بود. خطر جمود و دگمانیسم چه بسا بیشتر و بالاتر از تصرفات بی نهایت عقل در آیین شریعت است.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 263 (3 - 2) شیعه و اجتهاد
(1 - 3 - 2) اخباریگری
نظیر چنین تفکر جمودآمیزی نیز در فقه شیعی (امامی) پدید آمد و آن ظهور اخباریان و غالبیت محدثان بوده است که به نوعی عقل و فهم بشری را به جهت خطا پذیر بودن فهم انسان، محکوم می کردند و نفوذ عقل را در فهم شریعت از اعتبار ساقط می دانستند، و با هر گونه «اجتهاد» و استنباط عقلی که از سوی عالمان علم اصول فقه و مجتهدان شیعی، واقع می شد، مخالفت می ورزیدند. مهمترین چهرههای علمی این مکتب محمد امین استر آبادی (1033 هـ) سیّد نعمت الله جزایری و شیخ یوسف بحرانی (مؤلف کتاب «الدرر النجفیة» و «الحدائق الناضرة») می باشند.
(2 - 3 - 2) مکتب فقهی اهل بیت(ع)
امّا در میان این مکتب فکری و فقهی افراط و تفریط، شیوه ای، واقع گرایانه و روشن بینانه مطرح است که همان مکتب فقهی «اهل بیت» و «امام صادق(ع)» است.
این مکتب از سویی آیین و شریعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان دینی ناقص و نارسا نمیداند و معتقد است که دین اسلام آیین کاملی است و خداوند در مورد هر حادثه ای و رخدادی حکم روشنی دارد چندین حدیث و روایت این حقیقت را روشن می سازد:
الف)«اِنَ الله تعالی اَنزَلَ فی القرآن تبیانَ کُلّ شَیء حَتیّ و الله ماتَرَک الله شیئاً یَحتاجُ الیه العبادَ حَتُی لا یَستَطیعَ عبدٌ اَن یَقولُ لو کان هذا أنزِلَ فی القرآن اِلّا وَ قَد اَنزَلَهَ الله فیه».
ب) عنه ایضاً قال:«ما مِن شیءٍ اِلّا و فیه کِتابٌ اَوسَنة»
ج) عن الامام موسی بن جعفر - علیهما السلام – انّه قیلَ لَه : اَکَلّ شیء فی کتاب الله و سنّة بنیّة اَو تَقولَونَ فیه؟ قال بَل کَلِّ شیء فی کِتابِ الله وسنة نبیّه»
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 264 د) عن الصادق فی تعریف الجالعه : فیها کل حَلالٍ و حَرامٍ و کُلّ شیءُ یَحتاجُ الیه الناسّ حتّی الارش فی الخدش»
این مکتب همچنین نقش عقل را در فهم شریعت و انطباق اصول کلّی بر رخدادهای جدید، منکر نیست بلکه آن را یکی از مبانی شریعت در پرتو الهام از دو منع اصلی «قرآن و سنّت» تلقی می کند و آن را پیامبر باطن می داند: «اِنَّ الله عَلَی الناس حجتّین : حجةّ ظاهرة و حجةٌ باطنةُ فامّا الظاهرة فالرُسل و الانبیاءُ و الائمة وَ امّا الباطنة فالعقول.»
باین ترتیب در این مکتب، با تایید ادراک عقلی، تهمت نقصان شریعت در پاسخگویی به نیازهای زمان را مردود می داند.
منتها نکته ای که در این میان مطرح است، این است که جون تداوم امامت در اندیشۀ شیعی، همان تداوم نبوت و تبیین شریعت تلقی می شد، پس تا دوران غیبت کبری امام زمان(عج) چندان نیازی به مکانیسم «اجتهاد» در تبیین شریعت وجود نداشت و امامان معصوم می توانستند خلاء پاسخ به احکام را در مدّت 250 سال بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر طرف سازند، امّا پس از غیبت کبری، این مکانیسم دوباره مطرح گردیده و عالمان شیعی بویژه بعد از عده ای از محدّثان نخستین که احکام را به صورت«روایی» بیان می کرده اند، باب اجتهاد را مفتوح کرده و استنباط احکام را که ضامن تداوم آیین محمّدی است، عملی ساخته اند. در این میان عدّهای از فقهای بزرگ، نقش عمده ای ایفا کرده اند که می توان آنها را «مردان تحوّل در فقه شیعی» نامید.
3 - کارائی «اجتهاد » در عصر امامان شیعه
(1 - 3) اجتهاد در عصر حضور ائمه(ع)
واقع این است که عنصر اجتهاد در زمان خود حضرت صادق(ع) مطرح بوده
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 265 است و اصحاب دانشمند او، به واسطه ابزار اجتهاد به افتاء پرداخته و احکام اسلامی را استنباط می کردند؛ مثلاً آنجا که زرارةبن اعین از حضرت صادق(ع)، دلیل مسح کردن جزئی از پارا در وضو می پرسد، امام نحوۀ استدلال و استنباط خود را از قرآن شریف به او ارائه می دهد و میفرماید:« و انّما استفدتُ هذا و اشباهه مِن القرآن حیث یقول «فامسحوا برءوسکم و أرجلکم» لمکان الباءِ فی الآیة.»
(2 - 3) اجتهاد در زمان غیبت کبری
با وجود این، پس از غیبت کبری، نوعی نقل حدیث به صورت فتاوای شرعی از فقهای شیعه رایج می شود، حتّی در متون بعضی از آنها بمانند «مَن لایحضرُ، الفقیه» ابن بابویه، و «المقنع» او، عین عبارات احادیث، نقل شده است. تنها تصرفی که انجام می گرفت، حذف اسانید روایات بوده است. مرحوم صدوق در مقدّمه «المقنع» می گوید:
«ثمّ انّی صنَّفت کتابی هذا و سمیّته کتاب «المقنع» لِقنُوع مَن یقرؤهُ بِما فیه و حذفُت الاسانید مِنه لِئلّا یَثقَلَ حَمُلُه وَ لا یصعَب حفُظه.»
در پایان قرن چهارم هجری مجموعه ای از احادیث فقهی در تألیفات فقهای شعیه جمع آوری شد که به «کتب اربعه» مشهور شدند. شاید احترام و تعظیم مؤلفان آنها نسبت به ائمه معصومین سبب شده بود که علما با وجود روایات آنها، به خود جرأت اظهارنظر حتّی به صورت استنباطی را ندادهاند و با نوعی محافظه کاری «علم اهل بیت» را به صورت نقل احادیث آنها، در دسترس شیعیان قرار میدادند.
این نکته ای است که مرحوم ثقة الاسلام کلینی در مقدّمه کتاب «اصول کافی» بآن اشاره می کند:
«وَ ذَکَرتُ اُمورَاً قَد اشکَلَت علیکَ وَ لا تَعرِفُ حقائقَها لاِختِلافِ الروآیة فیها وَ اِنّک تَعلَمُ اِنّ
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 266 اِختِلافَ الروآیة فیها لِاِختِلافِ عِلَلِها وَ اسبابِها وَ اِنّکَ لاتَجُد بحضرتِکَ مَن تَذاکَرهُ وَتُفاوِضُهُ مِمّن تِتقٌ بعلمِهِ فیها وَ قُلَتَ : اِنّکَ تُحِبَ اَن یکونَ عِندک کِتاب کافٍ یجمَع فیه مِن جمیع فنون علم الدین ما یکتفی بِهِ المتَعلّم وَ یَرجَعُ الیه المُستَرشِدُ وَ یَأخَذ مِنهُ مَن یزیدُ عِلمَ الدین وَ العَمَلِ بِهِ بالاَثار الصحیحة عن الصادقین و السنن القائمة التی علیها العَمَلَ وَبِها یؤدّی فَرضَ الله عَزوجَلّ و سنّة نبیّةِ و قُلت لَو کانَ ذلِکَ رَجُوتٌ اَن یَکُوَن ذلِک سبباً یتدارَک بمعونته وَ توفیقه»
مجموعه این روایات فقهی در چهار صد جلد کتاب «اصول رابعمائه» جمع آوری شده که مصنفان کُتَب اربعه، آنها را در تصنیف خود بمانند کافی، تهذیبِ استبصار آوردهاند تا روایات اهل بیت در اختیار پژوهشگر معرفت دینی و شناخت مذهب قرار بگیرند، حتی کتاب «نهآیۀ الاحکام» شیخ طوسی که مجموعۀ آرای فقهی این فقیه بزرگوار است، به صورت تضمین روایات نقل شده است. و فتاوای احکام عیناً به عبارات احادیث بیان گردیده است. علّت این موضوع (چنانچه یادآور شدیم) حفظ آثار اهلبیت و احترام و تبجیل آنها بوده است، بدون اینکه از خود، تصرفی نموده باشند و یا حتّی نقل به معنی کنند.
4ـ سیر تحوّلات در اجتهاد شیعی
(1 - 4) نیاز به توسعه مکتب و تطبیق اصول
تطوّر زمان، نیاز به پاسخگویی به فروعات و جزییات زیاد زندگی، از سویی و تحقیر و دست کم گرفتن مذهب مخالف و اتهام نقص و کمبود معلومات فقهی به دلیل عدم عمل به قیاس، و تصمیم آن در مسائل مشابه، از سوی دیگر، شیخ طوسی(ره) را وادار ساخت که به «تاصیل اصول» بپردازد و یا ارجاع فروع به اصول اصلی«اخذ شده از قرآن و سنت» باب جدیدی را بگشاید و تحت عنوان «اجتهاد» و «عدم انسداد باب علم» با علم به عدم نقصان، شریعت در پاسخگویی به مشکلات فقهی ونیازهای زمان، مکتب «اجتهاد» را توسعه بخشد.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 267 او به جهت ابرام این مشکل اساسی، دست به تألیف کتاب «مبسوط» زد و کتاب مهمی در استنباط احکام به روش اجتهاد تألیف کرد شیخ طوسی در مقدمه «مبسوط» هدف از کتابت آن را چنین توضیح می دهد: «من همواره می شنیدم که مذهب مخالف ما، از فقیه نمایان و آنان که ادّعای شناخت تفریع علم فروع دارند، مکتب فقهی امامیه را متهم می سازند که آنان فاقد مسائل زیاد فقهی و مبتلا به نقصان مذهب بوده و به دلیل نفی قیاس«اهل حشو و مناقصهاند و لذا چندان راهی ندارند که نواقص مکتب خود را جبران کنند و پاسخگوی مسائل فراوان فقهی شوند و به جهت نفی عمل به قیاس، هرگز نمیتوانند فروع فقهی را به اصول آن، ارجاع دهند؛ زیرا راهی که می تواند پاسخگوی مسائل زمان باشد و فروع فقهی را از اصول آن، استخراج کند تنها عمل به «قیاس» و اجرای تعمیم آن بر همۀ موارد مشابه و اشتباه و نظایر آن است. امّا این ادّعا ناشی از جهالت و کمبود اطلاع آنان است، زیرا اگر آنان در اخبار و روایات ما تأملی داشته باشند و از موضع آگاهی و درک صحیح، روایات مذهب را تفحص کنند، می فهمند که همه مسائل یاد شده در اخبار و روایات اهل بیت به طریقی همچون «عمومی یا خصوصی» تلویحی یا تصریحی وجود دارند و هر مسأله و فرعی که از آن سخن می گویند، به نوعی در اصول ما و مذهب اهل بیت وجود دارد، امّا نه به روش، قیاس و اشباه و نظایر، بلکه به روشی که قطعاً عمل به آن سبب یقین می گردد. ما به تکلیف خود عمل کردهایم، آن هم از طریق «بنا به یک اصل فقهی» و یا «برائت ذمه» و امثال آن.
او سپس توضیح می دهد که چگونه کتاب «المبسوط فی فقه الامامیه» را تألیف کرده که هیچ عالم و فقیهی در شناخت مکتب، از مطالعۀ آن بی نیاز نیست.
بدون شک تلاش علمی شیخ طوسی پیروزی و موفقیت بزرگی است که در تطوّر و تحوّل علم فقه اثر فراوان گذاشت. شیخ بزرگوار به جای ایراد متن
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 268 روایات فقهی، به تطبیق قواعد عمومی فقه پرداخته و تفصیل احکام و مقارنه و مقایسه آنها را از طریق اجتهاد و تأسیس اصول فقهی اعمال کرد. وی همین تلاش علمی را درتألیف کتاب «عدّة الاصول» در علم اصول فقه نیز انجام داده، و بر کتابهای متعدد اصول که قبل از تألیف «العدة» نوشته شده بودند، انسجام علمی بخشید.
(2 - 4) رکود علمی
گر چه تألیفات علمی شیخ، باب وسیعی را در تطوّر علم فقه به وجود آورد و توانست که مکتب اهل بیت را در مقایسۀ با مذاهب اسلامی دیگر در پاسخگویی به مشکلات فقهی و مسائل جدید، احیا کند و غنا بخشد، امّا آغاز این تحوّل و عظمت شیخ طوسی در دیدکاه شاگردان او، جرأت تفکر و تحریر و استنباط جدید را از فقیهان بعدی گرفت تا آنجا که در اندیشههای فقهی و تفریع مسائل، یک نوع تقلید از آرای شیخ طوسی و در نتیجه رکود علمی به وجود آمد و کسی از مجتهدان شیعی، جرأت نقض استنباط و نقد فتاوای استاد را پیدا نکرد. در طول یک قرن در حوزه فقهی شیعه، تعبّد به افکار شیخ و تقلید از استنباطهای او حاکم بود.
به تعبیر صاحب«المعالم فی اصول الدین»، شیخ حسنبن زینالدین به نقل از پدر خود «بیشتر فقهای شیعی، آنها که بعد از شیخ به وجود آمدند، به جهت احترام وافری که برای استاد خود قائل بودند، و اعتمادی که به وی داشتند، مقلدان فتاوای شیخ هستند، تا آنجا که جمعی از فقهای آن عصر، در دوران فترت فقهی، چنین اظهار کرد: «لِم یبق للامامیه مُفت عَلَی التحقیق بل کُلّهم حاکٍ»
این تقدیس استاد و تعبد آرای فقهی شیخ، چنان نضج گرفت که رفته رفته شایعه کردند که «امیر المؤمنین را در خواب دیدند و از حضرتش درباره «نهایة الاحکام» شیخ پرسیدند، امام فرمود: هر چه در «نهایه» شیخ آمده، تماماً مقرون به صحّت است.»
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 269 (3 - 4) ابن ادریس و تجدید نظر علمی
طولی نکشید که ستارۀ دیگر از فقهای نامدار شیعه، درخشیدن گرفت و دست به تحوّل جدیدی زد. متکبر این تحوّل محمدبن احمدبن ادریس، متوفای (598 هـ) فقیه شیعی، مؤلف کتاب با ارزش «السرائر» است. او در کتاب خود با اینکه حرمت گذشتگان و بویژه شیخ طوسی را مراعات کرد، امّا از این مرحله فراتر رفت و مسائل فقهی را با استنباط جدید و تحقیق ابتکاری دنبال کرد. او در جای جای مسائل فقهی و در استدلال، با استاد خود (طوسی) مناقشه و سپس نظر خود را قاطعانه و با استدلال خاصّی بیان می کرد مثلاً میگوید: وَلَنا فی هذه المسأله منفردة نحوٌ مِن عَشر وَرَقاتٍ قد بَلغنا فیها اقُصی الغایات و حَجَجنا القول فیها و الاسئلة و الادلة و الشواهد من اللآیاتِ و الاخبار.»
این نحوه استدلال، دلیل آن است که ابن ادریس، آرا و نظریات شاگردان شیخ را که به طور تقلیدی از فتاوای شیخ تبعیت کردهاند، به انتقاد گرفته و ردّ می کند و خود از نو، بر فتاوای خویش، استدلال می آورد.
2 - ابن ادریس گاه با معاصران خود، آنچنان در مناقشۀ علمی و تعاطی افکار مصاحبت داشته که یک مسأله، چندین بار میان آنها، ردّ و بدل می شده است؛ مثلاً: او در باب «مزارعه» از کتاب «سرائر» با ابو المکارم ابن زهره حلبی، اختلاف رأی دارد و چنین تعبیر می کند: «و القائل بهذا القول السیّد العلوی ابو المکارم ابن زهرَة الحلبی شاهَدُتُهُ و رَایتُهُ و کاتَبَتُهُ وَکاتَبَنی و عَرَفتُه و ما ذَکَرَهُ فی تصنیفه مِنَ الخطاءِ فاعتَذَرَ رحمه الله – باعذار غیر واضحة.»
از سوی دیگر، کتاب «السرائر» ابن ادریس از نظر تاریخی، تقریباً همزمان با تألیف کتاب«الغنیة » ابن زهره حلبی، تألیف یافته است؛ زیرا ابن زهره تقریباً نوزده سال پیش از ابن ادریس وفات کرده است. بنابراین تألیفات این دو فقیه،
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 270 می تواند از مؤلفات یک عصر بحساب بیاید و ممکن است که در تدوین مسائل بر یکدیگر تأثیر داشته باشند. از این جهت است که ابن زهره همچون ابن ادریس در مسائل اصولی از آرا و نظرات شیخ طوسی انتقاد می کند و نظریات او را به نقد می کشد؛ مثلاً: آنجا که شیخ طوسی در باب دلالت امر به فوریت، قائل به آن است، ابن زهره، نظر شیخ را ردّ کرد و اظهار می دارد: «اِنَ صیغة الامر حیادیهٌ لاتَذل عَلَی فور وَ لا تراخٍ» وهمچنین در مسألۀ اقتضای نهی به فساد معامله، نظر ابن زهره بر خلاف نظر شیخ بوده و نهی را مقتضی فساد نمیداند....
باین ترتیب اندیشۀ فقهی در پرتو «اجتهاد آزاد» در عصر ابن ادریس و معاصران او کاملاً نضج می گیرد و بر دورۀ «تقلید» و تبعیّت محض از نظرات شیخ طوسی، بی آنکه نوعی تفکر و استدلال صورت گیرد، پایان می دهد.
این توسعه و گسترش و آزاد اندیشی نه تنها در حوزه و قلمرو فقه، محصور بوده است، بلکه دامن علم اصول را نیز فرا گرفت و ابتکا اندیشه در هر دو قلمرو فقه و اصول رو به رشد و تعالی گذاشت. جالب اینکه این نهضت علمی که از عصر ابن ادریس آغاز گردید، در دورههای بعدی نیز ادامه یافت و فرزانگان اندیشه فقهی در قلمرو این علم، بیش از بیش درخشیدند و تحوّل شگرفی را در زمینه فقه و اصول، ایجاد کردند.
از بارزترین چهرههای علمی و فقهی این دوره، محققّ حلّی (نجم الدین جعفربن حسن بن یحیی بن سعید حلی) متوفای 676 از شاگردان (با واسطۀ) ابن ادریس، مؤلف کتاب فقهی ارجدار «شرایع الاسلام» است که در طول چندین قرن از تاریخ شیعه، محور درسها و بحثها و تعلیقات فقهای بزرگ قرار گرفته است. این کتاب جامعترین کتاب فقهی در تجمیع فروع فقهی است و همواره مورد درس و تدریس در همه حوزه های علمی و فقهی شیعه بوده است. کتاب
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 271 دیگر محقق حلّی در علم اصول «نهج الوصول الی علم الاصول و کتاب «المعارج » است.
پس از محقق حلّی، بعنوان علامه حلّی (حسن بن یوسفبن علیبن علیبن مطهر حلّی) متوفای 726 فرا می رسد. این بزرگمرد علم و فقاهت مجموعاً بالغ بر پانصد جلد کتاب تألیف کرد. کتاب «تذکرة الفقها»ی او جامعترین کتاب در آرای فقه استدلالی . فقه مُقارن، است. می توان گفت وی اولین فقهی است که در فقه تطبیقی مذاهب اسلامی تألیف یافته است.
علاوه بر این علامۀ حلی در علم اصول نیز کتاب «تهذیب الوصول الی علم الاصول» و «مبادی الوصول الی علم الاصول» را تألیف کرده است. بالاخرة در آغاز قرن یازدهم هجری، به فقیهی جامع می رسیم که در جوّ استدلال فقهی و ابتکار آرای اصولی همچون چراغ پرنور می درخشد. او خواهر زاده علّامه حلیّ (حسن بن زین الدین) صاحب «المعالم» است (م 1011 هجری) است کتاب «المعالم» بی شک یکی از پرمحتواترین و غنیترین کتابهای علم اصول است که با سبک خاصّی تألیف یافته و آنچنان از غزارت و ابتکار و روش علمی برخوردار است که تاکنون، محور درس و تدریس در حوزههای علمی شیعه بوده است و هر دانشمند و عالم اسلامی، محور بحثهای اصولی خود را در کتاب «المعالم » قرار می داده است.
(4 - 4) جمود اندیشه در نهضت اخباریگری
بدون شک، نهضت اخباریگری انحراف و آفتی بوده است که در آغاز قرن یازدهم در تفکر شیعی پدید آمد و به مدّت یک قرن و اندی، ذهنیت علمی و فقهی را بجمود و قشریگرائی آلوده ساخت. عوامل و انگیزههای نهضت اخباری را که بر ضدّ عقل و استدلالپذیری فقه، صورت گرفت، می توان در عوامل زیر خلاصه کرد:
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 272 (1 - 4 - 4) عدم آشنایی ذهن عالمان اخباری با عناصر اولیه تفکّر در فنّ اجتهاد، با تصوّر اینکه دور افتادن از علم به نصوص شرعی، کم اهمیت دادن به منبع حدیثی و سنّت اسلامی است. در حالی که اگر اخباریون قدری تعمق می داشتند، قطعاً به همان نتیجه می رسیدند که علمای اصول به آنها واصل شدهاند و هرگز هیچ گونه استغراب و بیگانگی از منبع حدیثی و عمل به اخبار مطرح نمیشد.
(2 - 4 - 4) از آنجا که خاستگاه علم اصول، تفکر سنتی بوده است – و به زعم اینکه علم اصول نوعی رنگ سنّیگرایی به خود گرفته بود – در نتیجه اخباریان تصور می کردند که با عمل به علم اصول و یکنوع سنّی زدگی شیوع می یابد و این مسأله در نظر آنان، به نوعی انحراف از مکتب اهل بیت تلقی می گردید. غافل از اینکه، تسابق فقه سنتی و رابطه آن با علم اصول، هرگز عامل توجّه به علم اصول در نزد شیعه نبوده است، بلکه عامل اصلی، حضور امامان معصوم در پاسخگویی به مسائل فقهی در دوران بعد از رحلت و امتداد آن تا عصر غیبت کبرا بوده است.
(3 - 4 - 4) تأثر بعضی از عالمان شیعی بمانند ابن جنید از آرای فقهی اهل سنّت و عمل به قیاس در فتاوای فقهی. به نظر اخباریان، ابن جنید از بانیان و مبتکران علم اصول بوده است، آن هم با چنین سابقه سنّیزدگی ولی این مسأله چندان ارتباطی با ایجاد تدوین علم اصول ندارد، زیرا نیازهای عالمان شیعی به تدوین و تحریر آن یک ضرورت زمان در اثر غیبت معصوم بوده است.
(4 - 4 - 4) وجود اصطلاحات متداول در زبان اهل سنت، در مطاوی و لابلای علم اصول فقه. مثلاً واژه «اجتهاد» اولین بار بوسیله اهل سنّت شیوع یافته است، ولی بعدها علمای شیعه آن را اقتباس کرده و در معنای مختلف و مغایر با اصطلاح اهل سنّت به کار بردهاند.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 273 (5 - 4 - 4) استخدام ابزار «عقل» در اندیشه شیعی (اصولی) و مبارزه اخباریان یا عقل و تعقّل در فهم دینی و محکوم کردن قیاس در به کار کرفتن آن در استنباط احکام.
6 - شاید مهمترین عاملی که در نظر اخباریان در مبارزه با علم اصول مطرح بوده، تازه گری و نو بودن علم اصول بوده است؛ آن هم به جهت ضرورت زمان و عامل «تاریخ»؛ زیرا به نظر مولا امین استرآبادی رهبر اخباریان، هیچ یک از اصحاب امام صادق همچون زراره بن اعین، محمدبن سلم، ابن ابی عمیر، یونس بن عبدالرحمن، چندان به علم اصول توجّه نداشتند. بی آنکه او (استر آبادی) توجه داشته باشد که نیاز به علم اصول بعد از غیبت کبری، پدید آمده است نه در دوران امامان معصوم.
(7 - 4 - 4) تسرّب نوعی «حسّ گرایی» در ذهنیت علمای اخباری در تفهم دینی و لغو و بی اعتبار ساختن عقل و تعقل در فهم شریعت، عامل دیگری بود در ظهور اخباریگری.
این درست، همزمان بود با ظهور فلسفه «حس گرایی» و راسیونالیسم در غرب و تلاشهای علمیِ رنه دکارت از فلاسفه غرب.
به هر ترتیب، جریان اخباریگری، موجی از بدبینی وسوء ظن را بر ضدّ علم اصول و تفهم عقلانی در فهم شریعت ایجاد کرد. و این گروه عالمان، گر چه حتّی گاهی از ورع و تقوی نیز برخوردار بودهاند، امّا کج سلیقگی و جمود و قشریگری را ترویج می کردند، به بهانه اینکه، روش اخباریگری، سنّت متداول در فهم شریعت بوده است که تنها موارد نص را استدراک می کردند، بی آنکه با تاصیل اصل، دست به تفریع مسائل دیگری بزنند.
البته عمل به اخبار مأثوره و درک احکام اسلامی از منبع حدیثی، مرحله ای از فهم شریعت محسوب می شود که معاصر زمان معصومین بوده است؛ نه اینکه
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 274 تنها روش «فهم شریعت» منحصر به آن بوده باشد چنانچه عالم محدّث شیعی که خود از بزرگان حدیث بوده است، شیخ یوسف بحرانی در مقدمه «الحدائق الناضرة» باین معنی تصریح می کند:
«وَلَم یَرتفعُ حیث هذا الخلاف وَلا وَقَعَ هذا الاعتسافِ اِلا مِن زَمِن صاحب «الفوائد المدینه» - سامحه اله تعالی برحمة المرضیه - فانّه قَد جَرَّدَ لِسانَ لاتشنیع عَلی الاصحابِ وَ اسهَب فی ذلکَ اَیّ اِسهابٍ وَ اکثَر مِنَ النعصات التّی لا تَلیق بمثلِهِ مِن العلماءِ الاطیاب».
(5 - 4) فرآوردههای علمی این دوره
به هر ترتیب، محصول و نتایج و فرآوردههای علمی این دوره که نهضت اخباریگری در اوج آن بوده است، به وجود آمدن، مجموعههای بسیار ارزنده حدیثی بوده است که توسط محدثان عالیقدر جمعآوری شده و تدوین یافتهاند؛ از جمله:
(1 - 5 - 4) تألیف دایرة المعارف حدیثی «بحارالانوار» شیخ محمدباقر مجلسی(ره)، که بزرگترین منبع حدیثی در طول قرنها بوده است.
(2 - 5 - 4) وسائل الشیعه الی مقاصد الشریعة، شیخ محمد حسن حرّ عاملی (1104هـ).
در این کتاب شیخ حرّ عاملی همه احادیث فقهی، مجموعه ابواب فقه را جمع آوری کرده و در دسترس فقها قرار داده است.
(3 - 5 - 4) الوافی، ملا محسن فیض کاشانی(ره) (1091) در مستدرکات آنچه در کتب اربعه حدیثی آمده است.
(4 - 5 - 4) تفسیر «البرهان، سید هاشم بحرانی (1107) مجموعه احادیث تفسیری آیات قرآنی را جمع آوری کرده است.
تألیف این ذخایر علمی، گرچه به انگیزۀ نهضت اخباریگری نبوده است، امّا
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 275 حرکت اخباریگری و توسعه تفکر آنها، در ستمگیری تألیف این مؤلفات نیز بی تأثیر نبوده است. می توان گفت مهمترین عامل تألیف این کتابها، پیدا شدن مقداری از کتابهای حدیثی است که در قرنهای پیشین در دسترس علمای مذهب نبودهاند، از این رو، این عالمان، فرصت را برای دوین و تألیف این مجموعهها، غنیمت دانسته و آنها را در کتابهای جدیدی جمع آوری کردهاند.
ولی با وجود گسترش و توسعه نهضت اخباریگری، حرکت تفهم عقلانی مذهب و استنباط احکام به وسیله علم اصول و تفریع فروع از اصول و تعمیم آنها، هرکز متوقف نشده، بلکه عالمان چندی، در این دوره کتابهای اصولی با ارزشی نیز نوشته اند:
ملّا عبدالله تونی (1071) مولف «الوافیة فی الاصول».
سید حسین خوانساری (1098) مولف«مشارق الشموس فی شرح الدروس».
جمال الدین خوانساری فرزند سید حسین خوانساری، شرحی بر وافیه عضدی نوشته است. جالب اینکه اقا حسین خوانساری، به جهت موضعگیری سخت او بر ضدّ فلسفه. ناخواسته، برخی مسائل فلسفی را در علم اصول، دخالت داد و مسائل اصولی، رنگ فلسفی بخود گرفته است؛ مثلاً تأثیر بحث «اصالت وجود و ماهیت» در مسأله «اجتماع امر و نهی» و «تعلق امر به طبیعت یا به افراد»، از مباحث اصولی، نمونههای بارز «تأثیر فلسفه در علم اصول است».
(6 - 4) مولی محمدباقر بهبهانی، مجدّد قرن سیزده
اصطلاح «مجدّد» و «محیی» از تازهترین ترمهای جامعهشناختی است که اخیراً در فرهنگ انقلاب تضح یافته و مشهور شده است. ریشۀ این اصطلاح از یک حدیث نبوی نشأت یافته است که به تعبیر پیامبر اسلام «بر سر هر قرنی از
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 276 تاریخ اسلام» شخصیتی جامع و با نفوذ به ظهور می رسد که ارزشهای اسلامی «ناب» را احیا می کند.
بنابراین «مجدّد» و «محیی» هر شخصیت بانفاذ و متبحرِ علمی است که با شجاعت و استقامت، ارزشهای فراموش شده و مغفول جامعه اسلامی را دوباره احیا کند و با خرافهزدایی از دامن اسلام پاک، ذهنیت جامعه را در طرح سؤالات نو و در تفهم و ادراک ارزشها، آماده سازد و حاکمیت آن ارزشها را تسریع بخشد و از مجموع آنها «نهاد اجتماعی نوینی» به وجود آورد.
این نحوه احیاگری و تجدید نظر طلبی را در شخصیتهای سیاسی – علمی، فقهی جهان اسلام بوفور مشاهده می کنیم و از نمونههای بارز آن می توان، محقق حلّی، ابن ادریس، علامه حلّی در قرنهای گذشته، سید جمال الدین، عبدالرحمن کواکبی و امام خمینی(ره) را در قرن معاصر یاد کرد. بدون شک علامه وحید بهبهانی (م 1206 هـ) از نوع چنین شخصیتهای احیاگر است که توانسته است با شجاعت خاصّی در برابر انحرافها، کج اندیشیهای اخباریان که با نوعی «تقدّس مآبی» اسلام واقعی را به جمود کشانده و نوعی قشریگرایی و انجماد را حاکم ساخته بودند. بشکند و از نو، مسائل جدید و ارزشهای اسلام تطورگرا و بالنده را که همواره در تفهم بشری رسوخ داشته است، احیا کند.
او درکتاب «الفوائد الحائریه» خود که در شهر کربلا (مرکز تجمع عالمان اخباری) در مورد علم اصول تألیف و تدریس کرده است، به میدان مبارزه با قشریگران اخباری رفت و مباحث ارزنده ای را ارائه داد.
شگفتا، نهضت اخباریگری با ماسک «تقدّس مآبی» و تبعیت از سنّت معصومان، حجّیت قرآن و اولین و معتبرترین سند اسلام را زیر سؤال برد و تفهیم و تفهم آن را عملاً بایکوت کرد و انسانهای مسلمان را از خواندن و فهمیدن قرآن (وحی آسمانی) به بهانه اینکه «تنها اهل بیت هستند که قرآن را می فهمند»
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 277 محروم ساخت. همچنین عقل و فهم بشری، این پیامبر باطن را از درک و تفهم شریعت الهی در پرتو ارشادات معصومان، محکوم ساختند و آن را از «حیّز انتفاع» مسلوب کرده و همگی دانمشندان مسلمان را عوام جاهل، تلقی کردند.
علّامه وحید بهبهانی، در برابر این قشریگراییها، شجاعانه بپاخاست و با استدلال و منطق قوی خود، انحرافات اخباریان را برملا ساخت.
(1 - 6 - 4) عصر سیاسی – فرهنگی وحید بهبهانی
در عصر علّامه وحید بهبهانی، دو پدیدۀ فرهنگی – اجتماعی انحراف آمیز، بر روند تفکر دینی شیعی تهاجم کردهاند:
الف) تصوف (منفی) وانزواگرایی و باطنیگری.
ب) نهضت اخباریگری و جمود
به ویژه این نهضت جمود و «تقدس مآبی» آنچنان نضج گرفته بود که «طلاب دینی در شهر کربلا، آنچنان تجری و جسارت می کردند که علناً بر تألیفات عالمان علم اصول، با بی باکی خاصّی، حمله می کردند. تا آنجا که دست زدن به جلد کتابهای اصولی را، نوعی قذارت و احتناب انگیز به حساب می آوردند و کربلا، یکی از بزرگترین مراکز تجمّع نهضت اخباریگری بود.
(2 - 6 - 4) عوامل، و انگیزههای این رکود
می توان قرن دوازده هجری را در اندیشه شیعی، قرن فتور و سستی علمی و تکاسل روح علمی تلقی کرد. به نظر ما، عمده ترین عاملی که این انحطاط علمی و کسالت فرهنگی را سبب شده است، تهاجم عرفان منفی و تقدس مآبی اخباریگری، بر اندیشه عقلانی و تفهم ناب بوده است.
اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان اسلام، چنان بود که در اثر جنگهای مداوم داخلی میان حاکمان بلاد و دولتهای مسلمان عثمانی و ایرانی (صفوی) از یک طرف و ایرانی و افغانی از سوی دیگر، نوعی پریشانی و تفکک اجتماعی و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 278 اختلال و نظم و امنیت اجتماعی را حاکم ساخته بودند، در پرتو چنین اوضاع پریشانی بود که روح عرفانگرایی (منفی) از طرفی و اخبارگری افراطی ضد آن، حاکم گردد. طبیعی است آنجا که ارتباط عالمان واقعبین ومتبحر اسلامی با جامعه مسلمان رو به ضعف گراید و نوعی ترس و و اهمه بر محافل اجتماعی حاکم گردد. درنتیجه روح زهدگرایی (منفی) در شؤون زندگی و یأس از اصلاح اجتماعی غالب می شود؛ بویژه اینکه این زهدگرایی از ریشۀ فرهنگ اشراق ایرانی با احتجاجات و شواهد ربوبی ملاصدرای شیرازی، نوعی رنگ علمی به خود گرفته و از طرف نظام حاکم وقت یعنی دولت صفوی، مورد تأکید و تأیید قرار گیرد. از سوی دیگر، در برابر این گرایش منفی، نهضت غلوّ آمیز «تقدّس مآب » اخباریگری به وجود آمده که بر مبنای «تفسیر تعبدی مذهب» و «انحصار فهم از اخبار آل محمد(ص) تنها بر ظواهر آنها» با هر نوع تعقل و استنباط احکام با علم اصول فقه، مبارزه می کند.
این نهضت ادّعا دارد که تمامی اخبار قطعی الصدور بوده و اخذ ظواهر قرآن بدون ارجاع به اخبار به هیچ وجه جایز نیست و در نتیجه قرآن این سند آسمانی، از اعتبار حجیّت ساقط است. از دیگر سو، چون عقل و استدلال عقلانی، در برابر اخبار و احادیث، چندان اعتبار و بهره ای از واقعیت ندارد، در نتیجه علم اصول فقه مبتنی بر استنباط عقلی از درجۀ اعتبار ساقط است و باید آن را کنار گذاشت، در نتیجه هر نوع تقلید و تبعیت از آرا و فتاوای مجتهدان، نوعی انحراف و خروج از روش اهل بیت و بدعت شمرده می شود. در رأس این تفکر غلوّ آمیز و افراط گرا، مولا امین استر آبادی قرار گرفته و در مرحله دوّم، شخصیت علمی با نفوذِ شیخ یوسف بحرانی، قرار دارد. گر چه شیخِ بحرانی در مقایسه؛ استرآبادی از اعتدال و میانهروی برخوردار است، امّا فعالیت و تلاشهای او، می رفت که «جریان اخباریگری» را به نوعی «نهاد اجتماعی » تبدیل
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 279 سازد و طلاب فقهی جوامع علمی شیعه «تفکر اخباری» را راه واقعی درک احکام در دوره غیبت تلقی کنند.
(3 - 6 - 4) ظهور علامه بهبهانی
درست در اوج بحران نهضت اخباریگری بود که ستارۀ اقبال علّامه وحید بهبهانی درخشیدن گرفت و این عالم اصولی که به واقع «مجدّد قرن سیزده» بود، در مقابل این نهضت انحرافی، قد علم کرد. وحید بهبهانی با تألیفات ارزندۀ خود، تحوّل شگرفی در استنباط فقهی به وجود آورد و اسلام را مطابق مقتضیات زمان با تفسیر عقلانیِ الهام گرفته از دو منبع اصلی (قرآن و سنت) به اندیشهها و عقول مسلمانان عرضه کرد.
او در کتاب «الفوائد الحائریه» خود همه ادعاهای اخباریان را ابطال کرد از نو، مسائل زندۀ علم اصول را که حتی پیشینیان به آن توجه نداشتند، احیا کرد. آری بحق باید علّامه وحید بهبهانی را یکی از احیاگران مبرز جهان اسلام در قرن سیزده دانست.
از شاگردان مبیرز این عالم اسلامی، ملا مهدی نراقی (1209 هـ) سید محسن اعرجی، (1227 هـ) شیخ جعفر کاشف الغطاء (1227 هـ) میرزای قمی (1327 هـ) هستند.
ظهور شیخ انصاری(ره) را در 1281 در مکتب استدلال عقلانی شیعه می توان تبلور مدرسه وحید بهبهانی تلقی کرد.
نتیجه
با ملاحظه روند «اجتهاد» در تاریخ اندیشه شیعی و فراز و نشیب آن، می توان چنین نتیجه گرفت که رمز، تحوّل، در فراگیری مذهب چه بوده است. در دورانی همچون عصر اول بعد از دوره غیبت و عصر حاکمیت اخباریان، این فراگیری فردکش کرده بود و مکتب به طور انحصاری و جمود تفسیر گردیده و
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 280 از پاسخگویی به مسائل و نیازهای بی شمار جهان اسلام عاجز مانده است.
آیا رمز تحوّل جز بها دادن به نیروی عقل و تفهم بشری در تطبیق شریعت و بر نیازهای زمان چیز دیگری بوده است؟
آری اگر مکتبی بخواهد جاودانه بماند، ضرورتاً باید از این دو منبعِ معرفت خیز برخوردار باشد. پشتوانه داشتن از نیروی عقل و پاسخگویی به نیازهای متحوّل زمان در بستر تاریخ.
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 281 پی نوشتها
مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 282