کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»
مردان تحول در فقه شیعه و پاسخ به نیازهای زمان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : ثقفی، محمد

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

مردان تحول در فقه شیعه و پاسخ به نیازهای زمان

تحوّل در فقه شیعه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سید محمد ثقفی


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 255


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 256

‏بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم‏

1- دین و رهبری همۀ نسلها

 (1 - 1) نقش زمان آگاهی در رهبری

‏«رهبری»، را داشتنِ نقش خلاق در: «سازمان بخشی به نیروهای انسانی‏‎ ‎‏یا حدّاکثر استفاده از آنها در نیل به هدفهای فردی - اجتماعی» می دانند.‏‎[1]‎‏ این‏‎ ‎‏تعریف معیار واقعی و فصل ممیّز«رهبری» را جنبۀ فعالیت عملی و «کارا بودن»‏‎ ‎‏آن معرفی می کند.‏

‏طبیعی است که «زمان» در رهبری، نقش اساسی را بازی می کند. زمان‏‎ ‎‏آگاهی یعنی توجه به اینکه زمان چه نوع «رهبری» را می خواهد، لازمۀ ضروری‏‎ ‎‏هر رهبری موفقیت آمیز است.‏

‏سؤال این است که آیا این شرط زمان آگاهی، و آشنایی با شرایط زمان و‏‎ ‎‏انطباق با آن تنها درانحصار رهبریهای فردی - گروهی، سیاسی و اجتماعی است‏‎ ‎‏یا شامل مکاتب و ادیان و رهبری فکری و مذهبی نیز می شود؟! آیا هر مکتبی‏‎ ‎‏می تواند عهده دار رهبری هر نسل و زمانی بشود یا برای همان مکتب نیز،‏‎ ‎‏شرایطی وجود دارد؟‏

‏قطعاً اگر شرط زمان آگاهی در رهبریتها، شرط اساسی باشد، در مورد‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 257

‏مکتبها و ادیان نیز مسأله، چنین است. یعنی اگر دینی خود را با نیازها، انگیزه ها‏‎ ‎‏و خواستهای نسلهای کنونی وفق ندهد و نتواند در گذشت زمان، پاسخ منطقی و‏‎ ‎‏صحیحی به پرسشهای ذهنی و رفتارهای اجتماعی بدهد، خود به خود خواهد‏‎ ‎‏مرد و از صحنه زندگی بیرون خواهد رفت.‏

‏پروفسور هنری کربن که با علامه طباطبائی(ره) «جلسات علمی» داشت، در‏‎ ‎‏مورد مسیحیت بیانی دارد که حائز اهمیت است:‏

‏«در جلسه هفتگی از پروفسور کربن سؤال شد، آیا راست است که سالهای‏‎ ‎‏بعد ازجنگ، نهضت نسبتاً وسیع و بازگشت محسوس در اروپاییها، نسبت به‏‎ ‎‏مذهب پیدا شده است؟ او گفت: کاتولیک ها فعالیّت می کنند و پیشرفتهایی‏‎ ‎‏دارند. ...ولی بعد از مکثی گفت: ولی فایده ندارد، مسیحیت دین گذشته و مرده‏‎ ‎‏است و نمی تواند جواب مسائل روز و آینده را بدهد‏‎[2]‎‏.‏

‏آیا این پژمردگی و گذشته گرایی، شامل مذاهب دیگر بخصوص اسلام هم‏‎ ‎‏می شود؟ و یا در مورد اسلام مسأله طور دیگری مطرح است و در واقع اسلام،‏‎ ‎‏دین آخرالزمان است و دین آینده ها؟ سؤال این است که آیا دین آخرالزمانی‏‎ ‎‏بودن، تنها یک وعدۀ خداوند است، یعنی یک اعتقاد، و دلخوشی به اینکه‏‎ ‎‏خداوند وعده داده است که دین خود را محافظتکرده و او حتماً به وعدۀ خود‏‎ ‎‏عمل خواهد کرد.‏

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو، نمیرد این سَبَق

‏یا اینکه مسأله را از منظر دیگری نیز باید بررسی و مطالعه کرد، و آن اینکه‏‎ ‎‏بدانیم یک مکتب یا دین چه شرایط یا ضروریاتی را می طلبد که بتواند رهبری‏‎ ‎‏نسلها را در همه زمینه ها در آینده ها به عهده بگیرد.‏

‏به فرض اگر ما چنین مکتبی را دارا شدیم و بنیانگزار مکتب همه اصول و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 258

‏فروع آن را تبیین کرده و به عنوان «میراث اسلام» قرآن و عترت (سنّت متبلور)‏‎ ‎‏باقی گذاشته است، این مکتب به دست چه شخصیتی اجرا می شود؟ و به تعبیر‏‎ ‎‏دیگر برای فهم شریعت، و فهمیدن زبان آن، چه کسی می تواند آن را بفهمد و‏‎ ‎‏عمیقاً بفهمد [فقه یعنی عمیقاً فهمیدن و نه صرفاً فهمیدن].‏

‏در فرض سوّم آیا چنین فقهایی (خوش فهم) در طول زمان و از دوران غیبت‏‎ ‎‏کبری امام زمان عج وجود داشته اند؟! آنان چه شخصیتهایی بوده اند و چه‏‎ ‎‏امتیازاتی داشتند. بالاخره چه تحوّلی را در زمینه «فقه شیعی» به وجود آورده اند؟‏

‏اینک به مسأله نخست می پردازیم.‏

 (2 - 1) شرایط جامعیت مکتب

‏هر مکتب و دین، هم در رهبریت دارای شرایطی است. مهمترین این‏‎ ‎‏شرایط عبارتند از:‏

‏ (1 - 2 - 1) دین، باید، نیازهای انسان را پاسخگو باشد و به تعبیر دیگر‏‎ ‎‏اصول زندگی آدمی را مدّنظر قرار دهد.‏

‏ما این شرط نخستین را علاوه بر انسانی بودن دین، از خود شریعت استنباط‏‎ ‎‏می کنیم. آیاتی که در آنها تأکید بر نبودن «عسر و حرج» و «تکلف» در دین رفته‏‎ ‎‏است؛ مثلاً«‏ما جَعَل علیکم فی الدین من حرج / ‏ (الحج 78) «‏لا یکلّف الله نفساً اِلاّ وسعها‎ ‎ (بقره 286) «یرید الله بکم الیّسر و لا یرید بکم العسر‏» (بقره، 185) این حقیقت ثابت‏‎ ‎‏می شود که ملاک شریعت، اساس زندگی انسان، است و زندگی ضرورتاً باید به‏‎ ‎‏روال عادی و طبیعی خود ادامه یابد و هر گونه انحراف و تکلف و سختگیری با‏‎ ‎‏طبیعت آدمی، منافات دارد.‏

‏ (2 - 2 - 1) دین، آسان و ساده باشد [‏بُعثت علی الشریعة السمحة و السهلة‏] ‏

‏آسان گرفتن و سماحت داشتن، اخلاق و قانون، خود بر وفق طبیعت انسان‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 259

‏است و انسان از هر گونه خشونت و زورمداری، نفرت دارد.‏

‏ (3 - 2 - 1) توافق با عقل و نیروی نظری انسان عقل به عنوان نیروی انضباطی و‏‎ ‎‏اتقانی عمل انسان، همواره در زندگی اجتماعی او مورد توجه بوده است. از‏‎ ‎‏این رو، آیینی که در کلیات خود با عقل و نیروی فاهمه انسان توافق نداشته باشد،‏‎ ‎‏چندان قابل دوام نبوده، دیر یا زود از صحنۀ زندگی انسان، کنار می رود.‏

‏ (4 - 2 - 1) عامل زمان، متغیّر بودن زندگی انسان سبب شده است که عامل‏‎ ‎‏زمان در تطور، تغییر و تحوّلات زندگی او، دخالت داشته باشد، از این جهت‏‎ ‎‏شریعتی که با جاذبیت خود، تنها مطابق زمان خاصّ بوده باشد. هرگز نمی تواند‏‎ ‎‏پاسخگوی نسلهای متطوّر انسانی، در گذشت زمان باشد خوشبختانه دین‏‎ ‎‏اسلام، در میان شرایع آسمانی، با این چند امتیاز ویژه، توانسته است فرآیند نفوذ‏‎ ‎‏خود را از قلمرو نسلی محدود، نژادی معین و جغرافیایی خاصّ توسعه دهد و در‏‎ ‎‏آموزشها و نظام شریعتی آن، چنان استعداد و شایستگی وجود دارد که می تواند‏‎ ‎‏پاسخگوی نیازهای انسان معاصر و آینده باشد.‏

2 - مکانیسم اجتهاد و پاسخگوئی شریعت به نیازهای زمان

‏مکانیسمی که در این بُعد شریعت وجود دارد آن را قابل انطباق با مقتضیات‏‎ ‎‏زمان. پاسخگوی نیازهای انسان بنماید،«اجتهاد» و متد «فهم جدید» از شریعت‏‎ ‎‏در روند زمان است. تأکید بر«فهم جدید» در مکانیسم «اجتهاد» نقطه اساسی‏‎ ‎‏است که آیین محمدی(ص) را جاودان ساخته است. فهم جدید شریعت یعنی در‏‎ ‎‏نظر آوردن شرایط خاصّ هر موضوع و انطباق اصول کلی شریعت بر آن مورد‏‎ ‎‏خاصّ و این، همان کلید «تحوّل» و تطوّر» علم فقه است که به وسیله فقیهان‏‎ ‎‏نامدار صورت می گیرد.‏

‏اینک برای ادراک«فهم جدید» از شریعت و انطباق آن با شرایط زمانی‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 260

‏مکانی، شواهد روایی و تاریخی آن را از صدر اسلام، تا این روزگاران می آوریم.‏

 (1 - 2) نقطه آغاز إجتهاد در صدر اسلام

‏سعد واقدی، از معاذبن جبل نقل می کند که «وقتی پیامبر مرا به یمن اعزام‏‎ ‎‏کرد، پرسید که «اگر مسأله قضایی برای تو مطرح شود، چگونه داوری‏‎ ‎‏می کنی؟! گفتم با کتاب خدا (مطابق آنچه در کتاب خدا آمده است). گفت:‏‎ ‎‏اگر در کتاب خدا پیدا نشود، چطور داوری می کنی؟ گفتم: مطابق آنچه رسول ‏‎ ‎‏خدا قضاوت فرموده، داوری مینمایم گفت: اگر در میان داوریهای پیامبر نیز‏‎ ‎‏نیافتی، چگونه حکم می کنی؟ گفتم : با نظر خود «اجتهاد» کرده و تلاش‏‎ ‎‏می کنم. معاذ می گوید: پیامبر با لطافت خاصّ با دست مبارکش بر سینه ام زد و‏‎ ‎‏فرمود:«‏الحمدلله الذی وفّق رسول رسولالله لما یَرضی رسولُ الله‏»‏‎[3]‎‏.‏

‏در این نصّ، «فهم جدید» شریعت مطابق اصول برآمده از «قرآن و سنت» در‏‎ ‎‏انطباق زمان و مکان، راه نوینی بود که رسول خدا در توسعه شریعت در آفاق و‏‎ ‎‏اماکن بدان تصریح فرموده است. در این مکانیسم مددخواهی از «فهم » و یا‏‎ ‎‏«استنباط» عقلانی در انطباق شریعت، کلید نهایی برای حَل مشکلات فقهی و‏‎ ‎‏قضایی در گسترۀ اسلام،،معرفی شده است و اینجا است که علاوه بر«قرآن و سنّت»‏‎ ‎‏به عنوان دو منبع اساسی شریعت، عنصر سوّمی به نام «اجتهاد» ظهور می کند.‏

‏ولی سؤال اساسی این است که، نقش «عقل» که ضامن بقا و انطباق شریعت‏‎ ‎‏است چه مقدار است؟ آیا «عقل» می تواند به عنوان منبع مستقل در کنار «قرآن و‏‎ ‎‏سنت» کارایی داشته باشد؟ یا اینکه نقش و کارایی عقل و استنباط عقلانی، محدود‏‎ ‎‏بوده و در پرتو الهام از دو منبع اصلی، فهم بشری را در شریعت تجویز می نماید؟‏

‏در صدر اسلام، درست پس از رحلت پیامبر و در زمان توسعۀ مکتب فقهی‏‎ ‎‏صحابه این مسأله مطرح بوده است. دسته ای از علمای اهل سنت به «عقل و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 261

‏اجتهاد» بهای کامل داده و کارایی فهم بشری، یا «اجتهاد و رأی» را بسیار گسترده‏‎ ‎‏و وسیع تلقی کرده اند و تا آنجا پیش رفته اند که گه گاه سخن از نقصان و نارسایی‏‎ ‎‏تعالیم شریعت در انطباق احکام آن در گسترۀ آفاق و اماکن به میان آورده اند.‏‎ ‎‏چنین استدلالی در جایگزینی اصل «اجتهاد مطلق و رأی به تعبیر روزانه آن «فقه‏‎ ‎‏پویا» به عنوان اصل سوّم شریعت در مطاوی سخنان اصحاب الر أی و الاجتهاد‏‎ ‎‏ (امام ابو حنیفه و یاران) به صراحت بیان شده است. آنها می گویند:‏

‏«ما قطعاً می دانیم که حوادث و گزارهها در عبادات و معاملات (تصرفات)‏‎ ‎‏بیش از حدّ و اندازه است و باز قطعاً یقین داریم که در مورد هر حادثه ای، نصّ‏‎ ‎‏خاصّ و حکم معین وارد نشده است و اساساً این مسأله غیر قابل تصور است که‏‎ ‎‏در هر موردی نَصیّ وارد شود. از آنجا که «نصوص احکام» محدود و متناهی‏‎ ‎‏است امّا حوادث و گزاره ها غیرمتناهی و نامحدود و هرگز آنچه که محدود‏‎ ‎‏است از عهدۀ پاسخگویی به مسائل و مشکلات نامحدود برنمی آید، در نتیجه‏‎ ‎‏قطع داریم که «اجتهاد و قیاس» تنها راه حل پاسخگویی به مشکلات و مسائل‏‎ ‎‏نامحدود است و باید آنرا معتبر و دارای ارزش بدانیم و در مورد هر حادثه ای‏‎ ‎‏اجتهاد نماییم.»‏‎[4]‎

‏این استدلال به صراحت، اعلام می دارد که تعالیم شریعت در انطباق با‏‎ ‎‏مسائل نامحدود زمان ناقص بوده و آیین جاوید محمد(ص) هرگز توان‏‎ ‎‏پاسخگویی به مسائل بی اندازۀ انسانها را ندارد. مکتب «اصحاب الرأی و‏‎ ‎‏الاجتهاد» تا آنجا پیش رفت که نقش عقل و فهم بشری را در بسط شریعت بطور‏‎ ‎‏مطلق و بی نهایت پذیرفته و برای آن «قدرت بی حدی» قائل شده است و در‏‎ ‎‏نهایت با «تصویب» و «رأی مجتهد» حدّ عقل را در تصرف شریعت به بینهایت‏‎ ‎‏رسانده اند. این مذهب، امروزه در اکثریت جهان اسلام حاکم بوده و مذهب‏‎ ‎‏ابوحنیفه، مذهب رسمی آن کشورهاست.‏‎[5]‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 262

‏می توان گفت روش اجتهاد این مکتب فقهی همان روش «قیاس و‏‎ ‎‏استحسان» است که به عقل – حتّی در وسیعترین فعالیت آن، در تصرف امور‏‎ ‎‏شریعت – بها می دهد و در واقع خود شریعت را در پاسخگویی به نیازهای‏‎ ‎‏انسان، ناقص می داند.‏

 (2 - 2) مکتبهای معارض در مورد اجتهاد

‏ولی این مکتب فقهی که دست بشر و فهم او را در تصرف شریعت بسیار باز‏‎ ‎‏می گذاشت، از سوی متفکران مسلمان و فقهای دیگر مذاهب اسلامی و با‏‎ ‎‏عکس العمل شدیدی روبرو شد که درست به عکس ابو حنیفه و یاران وی، نقش‏‎ ‎‏عقل را در فهم اصول و فروع شریعت کاملاً منکر می شدند و هیچ گونه بهایی‏‎ ‎‏برای ادراک بشر در اصول آیین، قائل نبودند.‏

‏این مکتب مخالف، در زمینۀ فقهی در مکتب ظاهری داودبن علی خلف‏‎ ‎‏اصفهانی، مؤسس مکتب ظاهری تبلور یافت که هر گونه اعتماد به «عقل» را در‏‎ ‎‏فهم اصول و فروع شریعت منکر بود. بعدها این تفکر از سوی ابوالحسن‏‎ ‎‏اشعری نیز مستحکم گشت؛ حتی کار به آنجا رسید که ادراک عقل را حتّی در‏‎ ‎‏زمینه «اخلاق» و تشخیص حسن و قبح اشیاء منکر شدند و حسن و قبح آنها را تنها‏‎ ‎‏منوط به بیان شرعی و آیه و حدیث می دانستند.‏

‏البته ضررها و خطرات این مکاتب مخالف در اهمال نقش عقل در فهم‏‎ ‎‏شریعت، کمتر از خسارات مکتب اوّل نبود؛ زیرا اگر نتیجۀ مکتب اصحاب رأی،‏‎ ‎‏جری بودن انسان در تصرف اصول شریعت بود، محصول مکاتب مخالف نیز‏‎ ‎‏حاکمیت جمود و انجماد و سلطه جزمیت و دگماتیسم و در نتیجه تعطیل اندیشه‏‎ ‎‏انسان در فهم شریعت حتّی در پرتو اصول تلقینی آن بود. خطر جمود و دگمانیسم‏‎ ‎‏چه بسا بیشتر و بالاتر از تصرفات بی نهایت عقل در آیین شریعت است.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 263

 (3 - 2) شیعه و اجتهاد

 (1 - 3 - 2) اخباریگری

‏نظیر چنین تفکر جمودآمیزی نیز در فقه شیعی (امامی) پدید آمد و آن ظهور‏‎ ‎‏اخباریان و غالبیت محدثان بوده است که به نوعی عقل و فهم بشری را به جهت‏‎ ‎‏خطا پذیر بودن فهم انسان، محکوم می کردند و نفوذ عقل را در فهم شریعت از‏‎ ‎‏اعتبار ساقط می دانستند، و با هر گونه «اجتهاد» و استنباط عقلی که از سوی‏‎ ‎‏عالمان علم اصول فقه و مجتهدان شیعی، واقع می شد، مخالفت می ورزیدند.‏‎ ‎‏مهمترین چهرههای علمی این مکتب محمد امین استر آبادی (1033 هـ) سیّد‏‎ ‎‏نعمت الله جزایری و شیخ یوسف بحرانی (مؤلف کتاب «‏الدرر النجفیة‏» و‏‎ ‎‏«الحدائق الناضرة») می باشند.‏

 (2 - 3 - 2) مکتب فقهی اهل بیت(ع)

‏امّا در میان این مکتب فکری و فقهی افراط و تفریط، شیوه ای، واقع گرایانه‏‎ ‎‏و روشن بینانه مطرح است که همان مکتب فقهی «اهل بیت» و «امام صادق(ع)»‏‎ ‎‏است.‏

‏این مکتب از سویی آیین و شریعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان دینی‏‎ ‎‏ناقص و نارسا نمیداند و معتقد است که دین اسلام آیین کاملی است و خداوند‏‎ ‎‏در مورد هر حادثه ای و رخدادی حکم روشنی دارد چندین حدیث و روایت این‏‎ ‎‏حقیقت را روشن می سازد:‏

‏الف)«‏اِنَ الله تعالی اَنزَلَ فی القرآن تبیانَ کُلّ شَیء حَتیّ و الله ماتَرَک الله شیئاً یَحتاجُ الیه‎ ‎العبادَ حَتُی لا یَستَطیعَ عبدٌ اَن یَقولُ لو کان هذا أنزِلَ فی القرآن اِلّا وَ قَد اَنزَلَهَ الله فیه‏»‏‎[6]‎‏. ‏

‏ب) ‏عنه ایضاً قال:«ما مِن شیءٍ اِلّا و فیه کِتابٌ اَوسَنة‏»‏‎[7]‎

‏ج) ‏عن الامام موسی بن جعفر - علیهما السلام – انّه قیلَ لَه : اَکَلّ شیء فی کتاب الله‎ ‎و سنّة بنیّة اَو تَقولَونَ فیه؟ قال بَل کَلِّ شیء فی کِتابِ الله وسنة نبیّه‏»‏‎[8]‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 264

‏د) ‏عن الصادق فی تعریف الجالعه : فیها کل حَلالٍ و حَرامٍ و کُلّ شیءُ یَحتاجُ الیه الناسّ‎ ‎حتّی الارش فی الخدش‏»‏‎[9]‎

‏این مکتب همچنین نقش عقل را در فهم شریعت و انطباق اصول کلّی بر‏‎ ‎‏رخدادهای جدید، منکر نیست بلکه آن را یکی از مبانی شریعت در پرتو الهام از‏‎ ‎‏دو منع اصلی «قرآن و سنّت» تلقی می کند و آن را پیامبر باطن می داند: «‏اِنَّ الله عَلَی‎ ‎الناس حجتّین : حجةّ ظاهرة و حجةٌ باطنةُ فامّا الظاهرة فالرُسل و الانبیاءُ و الائمة وَ امّا الباطنة‎ ‎فالعقول‏.‏‎[10]‎‏»‏

‏باین ترتیب در این مکتب، با تایید ادراک عقلی، تهمت نقصان شریعت در‏‎ ‎‏پاسخگویی به نیازهای زمان را مردود می داند.‏

‏منتها نکته ای که در این میان مطرح است، این است که جون تداوم امامت‏‎ ‎‏در اندیشۀ شیعی، همان تداوم نبوت و تبیین شریعت تلقی می شد، پس تا دوران‏‎ ‎‏غیبت کبری امام زمان(عج) چندان نیازی به مکانیسم «اجتهاد» در تبیین شریعت‏‎ ‎‏وجود نداشت و امامان معصوم می توانستند خلاء پاسخ به احکام را در مدّت‏‎ ‎‏250 سال بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر طرف سازند، امّا پس از غیبت‏‎ ‎‏کبری، این مکانیسم دوباره مطرح گردیده و عالمان شیعی بویژه بعد از عده ای از‏‎ ‎‏محدّثان نخستین که احکام را به صورت«روایی» بیان می کرده اند، باب اجتهاد‏‎ ‎‏را مفتوح کرده و استنباط احکام را که ضامن تداوم آیین محمّدی است، عملی‏‎ ‎‏ساخته اند. در این میان عدّهای از فقهای بزرگ، نقش عمده ای ایفا کرده اند که‏‎ ‎‏می توان آنها را «مردان تحوّل در فقه شیعی» نامید.‏

3 - کارائی «اجتهاد » در عصر امامان شیعه

 (1 - 3) اجتهاد در عصر حضور ائمه(ع)

‏واقع این است که عنصر اجتهاد در زمان خود حضرت صادق(ع) مطرح بوده‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 265

‏است و اصحاب دانشمند او، به واسطه ابزار اجتهاد به افتاء پرداخته و احکام‏‎ ‎‏اسلامی را استنباط می کردند؛ مثلاً آنجا که زرارةبن اعین از حضرت صادق(ع)،‏‎ ‎‏دلیل مسح کردن جزئی از پارا در وضو می پرسد، امام نحوۀ استدلال و استنباط‏‎ ‎‏خود را از قرآن شریف به او ارائه می دهد و میفرماید:« ‏و انّما استفدتُ هذا و اشباهه‎ ‎مِن القرآن حیث یقول «فامسحوا برءوسکم و أرجلکم» لمکان الباءِ فی الآیة‏.»‏‎[11]‎

 (2 - 3) اجتهاد در زمان غیبت کبری

‏با وجود این، پس از غیبت کبری، نوعی نقل حدیث به صورت فتاوای‏‎ ‎‏شرعی از فقهای شیعه رایج می شود، حتّی در متون بعضی از آنها بمانند «مَن‏‎ ‎‏لایحضرُ، الفقیه» ابن بابویه، و «المقنع» او، عین عبارات احادیث، نقل شده‏‎ ‎‏است. تنها تصرفی که انجام می گرفت، حذف اسانید روایات بوده است.‏‎ ‎‏مرحوم صدوق در مقدّمه «المقنع» می گوید:‏

‏«‏ثمّ انّی صنَّفت کتابی هذا و سمیّته کتاب «المقنع» لِقنُوع مَن یقرؤهُ بِما فیه و حذفُت‎ ‎الاسانید مِنه لِئلّا یَثقَلَ حَمُلُه وَ لا یصعَب حفُظه‏.»‏‎[12]‎

‏در پایان قرن چهارم هجری مجموعه ای از احادیث فقهی در تألیفات فقهای‏‎ ‎‏شعیه جمع آوری شد که به «کتب اربعه» مشهور شدند. شاید احترام و تعظیم‏‎ ‎‏مؤلفان آنها نسبت به ائمه معصومین سبب شده بود که علما با وجود روایات آنها،‏‎ ‎‏به خود جرأت اظهارنظر حتّی به صورت استنباطی را ندادهاند و با نوعی‏‎ ‎‏محافظه کاری «علم اهل بیت» را به صورت نقل احادیث آنها، در دسترس‏‎ ‎‏شیعیان قرار میدادند.‏

‏این نکته ای است که مرحوم ثقة الاسلام کلینی در مقدّمه کتاب «اصول‏‎ ‎‏کافی» بآن اشاره می کند:‏

‏«‏وَ ذَکَرتُ اُمورَاً قَد اشکَلَت علیکَ وَ لا تَعرِفُ حقائقَها لاِختِلافِ الروآیة فیها وَ اِنّک تَعلَمُ اِنّ‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 266

اِختِلافَ الروآیة فیها لِاِختِلافِ عِلَلِها وَ اسبابِها وَ اِنّکَ لاتَجُد بحضرتِکَ مَن تَذاکَرهُ وَتُفاوِضُهُ‎ ‎مِمّن تِتقٌ بعلمِهِ فیها وَ قُلَتَ : اِنّکَ تُحِبَ اَن یکونَ عِندک کِتاب کافٍ یجمَع فیه مِن جمیع فنون‎ ‎علم الدین ما یکتفی بِهِ المتَعلّم وَ یَرجَعُ الیه المُستَرشِدُ وَ یَأخَذ مِنهُ مَن یزیدُ عِلمَ الدین وَ العَمَلِ بِهِ‎ ‎بالاَثار الصحیحة عن الصادقین و السنن القائمة التی علیها العَمَلَ وَبِها یؤدّی فَرضَ الله عَزوجَلّ‎ ‎و سنّة نبیّةِ و قُلت لَو کانَ ذلِکَ رَجُوتٌ اَن یَکُوَن ذلِک سبباً یتدارَک بمعونته وَ توفیقه‏»‏‎[13]‎

‏مجموعه این روایات فقهی در چهار صد جلد کتاب «اصول رابعمائه»‏‎ ‎‏جمع آوری شده که مصنفان کُتَب اربعه، آنها را در تصنیف خود بمانند کافی،‏‎ ‎‏تهذیبِ استبصار آوردهاند تا روایات اهل بیت در اختیار پژوهشگر معرفت دینی‏‎ ‎‏و شناخت مذهب قرار بگیرند، حتی کتاب «نهآیۀ الاحکام» شیخ طوسی که‏‎ ‎‏مجموعۀ آرای فقهی این فقیه بزرگوار است، به صورت تضمین روایات نقل‏‎ ‎‏شده است.‏‎[14]‎‏ و فتاوای احکام عیناً به عبارات احادیث بیان گردیده است. علّت‏‎ ‎‏این موضوع (چنانچه یادآور شدیم) حفظ آثار اهلبیت و احترام و تبجیل آنها‏‎ ‎‏بوده است، بدون اینکه از خود، تصرفی نموده باشند و یا حتّی نقل به معنی کنند.‏

4ـ سیر تحوّلات در اجتهاد شیعی

 (1 - 4) نیاز به توسعه مکتب و تطبیق اصول

‏تطوّر زمان، نیاز به پاسخگویی به فروعات و جزییات زیاد زندگی، از سویی‏‎ ‎‏و تحقیر و دست کم گرفتن مذهب مخالف و اتهام نقص و کمبود معلومات فقهی‏‎ ‎‏به دلیل عدم عمل به قیاس، و تصمیم آن در مسائل مشابه، از سوی دیگر، شیخ‏‎ ‎‏طوسی(ره) را وادار ساخت که به «تاصیل اصول» بپردازد و یا ارجاع فروع به‏‎ ‎‏اصول اصلی«اخذ شده از قرآن و سنت» باب جدیدی را بگشاید و تحت عنوان‏‎ ‎‏«اجتهاد» و «عدم انسداد باب علم» با علم به عدم نقصان، شریعت در پاسخگویی‏‎ ‎‏به مشکلات فقهی ونیازهای زمان، مکتب «اجتهاد» را توسعه بخشد.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 267

‏او به جهت ابرام این مشکل اساسی، دست به تألیف کتاب «مبسوط» زد و‏‎ ‎‏کتاب مهمی در استنباط احکام به روش اجتهاد تألیف کرد شیخ طوسی در مقدمه‏‎ ‎‏«مبسوط» هدف از کتابت آن را چنین توضیح می دهد: «من همواره می شنیدم که‏‎ ‎‏مذهب مخالف ما، از فقیه نمایان و آنان که ادّعای شناخت تفریع علم فروع‏‎ ‎‏دارند، مکتب فقهی امامیه را متهم می سازند که آنان فاقد مسائل زیاد فقهی و‏‎ ‎‏مبتلا به نقصان مذهب بوده و به دلیل نفی قیاس«اهل حشو و مناقصهاند و لذا‏‎ ‎‏چندان راهی ندارند که نواقص مکتب خود را جبران کنند و پاسخگوی مسائل‏‎ ‎‏فراوان فقهی شوند و به جهت نفی عمل به قیاس، هرگز نمیتوانند فروع فقهی‏‎ ‎‏را به اصول آن، ارجاع دهند؛ زیرا راهی که می تواند پاسخگوی مسائل زمان‏‎ ‎‏باشد و فروع فقهی را از اصول آن، استخراج کند تنها عمل به «قیاس» و اجرای‏‎ ‎‏تعمیم آن بر همۀ موارد مشابه و اشتباه و نظایر آن است. امّا این ادّعا ناشی از‏‎ ‎‏جهالت و کمبود اطلاع آنان است، زیرا اگر آنان در اخبار و روایات ما تأملی‏‎ ‎‏داشته باشند و از موضع آگاهی و درک صحیح، روایات مذهب را تفحص کنند،‏‎ ‎‏می فهمند که همه مسائل یاد شده در اخبار و روایات اهل بیت به طریقی همچون‏‎ ‎‏«عمومی یا خصوصی» تلویحی یا تصریحی وجود دارند و هر مسأله و فرعی که از‏‎ ‎‏آن سخن می گویند، به نوعی در اصول ما و مذهب اهل بیت وجود دارد، امّا نه‏‎ ‎‏به روش، قیاس و اشباه و نظایر، بلکه به روشی که قطعاً عمل به آن سبب یقین‏‎ ‎‏می گردد. ما به تکلیف خود عمل کردهایم، آن هم از طریق «بنا به یک اصل‏‎ ‎‏فقهی» و یا «برائت ذمه» و امثال آن‏‎[15]‎‏.‏

‏او سپس توضیح می دهد که چگونه کتاب «المبسوط فی فقه الامامیه» را‏‎ ‎‏تألیف کرده که هیچ عالم و فقیهی در شناخت مکتب، از مطالعۀ آن بی نیاز نیست.‏

‏بدون شک تلاش علمی شیخ طوسی پیروزی و موفقیت بزرگی است که در‏‎ ‎‏تطوّر و تحوّل علم فقه اثر فراوان گذاشت. شیخ بزرگوار به جای ایراد متن‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 268

‏روایات فقهی، به تطبیق قواعد عمومی فقه پرداخته و تفصیل احکام و مقارنه و‏‎ ‎‏مقایسه آنها را از طریق اجتهاد و تأسیس اصول فقهی اعمال کرد. وی همین تلاش‏‎ ‎‏علمی را درتألیف کتاب «عدّة الاصول» در علم اصول فقه نیز انجام داده، و بر کتابهای‏‎ ‎‏متعدد اصول که قبل از تألیف «العدة» نوشته شده بودند، انسجام علمی بخشید.‏

 (2 - 4) رکود علمی

‏گر چه تألیفات علمی شیخ، باب وسیعی را در تطوّر علم فقه به وجود آورد و‏‎ ‎‏توانست که مکتب اهل بیت را در مقایسۀ با مذاهب اسلامی دیگر در پاسخگویی‏‎ ‎‏به مشکلات فقهی و مسائل جدید، احیا کند و غنا بخشد، امّا آغاز این تحوّل و‏‎ ‎‏عظمت شیخ طوسی در دیدکاه شاگردان او، جرأت تفکر و تحریر و استنباط جدید را از‏‎ ‎‏فقیهان بعدی گرفت تا آنجا که در اندیشههای فقهی و تفریع مسائل، یک نوع‏‎ ‎‏تقلید از آرای شیخ طوسی و در نتیجه رکود علمی به وجود آمد و کسی از مجتهدان‏‎ ‎‏شیعی، جرأت نقض استنباط و نقد فتاوای استاد را پیدا نکرد. در طول یک قرن‏‎ ‎‏در حوزه فقهی شیعه، تعبّد به افکار شیخ و تقلید از استنباطهای او حاکم بود.‏

‏به تعبیر صاحب«المعالم فی اصول الدین»، شیخ حسنبن زینالدین به نقل‏‎ ‎‏از پدر خود «بیشتر فقهای شیعی، آنها که بعد از شیخ به وجود آمدند، به جهت‏‎ ‎‏احترام وافری که برای استاد خود قائل بودند، و اعتمادی که به وی داشتند،‏‎ ‎‏مقلدان فتاوای شیخ هستند، تا آنجا که جمعی از فقهای آن عصر، در دوران فترت‏‎ ‎‏فقهی، چنین اظهار کرد: «‏لِم یبق للامامیه مُفت عَلَی التحقیق بل کُلّهم حاکٍ‏»‏‎[16]‎

‏این تقدیس استاد و تعبد آرای فقهی شیخ، چنان نضج گرفت که رفته رفته‏‎ ‎‏شایعه کردند که «امیر المؤمنین را در خواب دیدند و از حضرتش درباره «نهایة‏‎ ‎‏الاحکام» شیخ پرسیدند، امام فرمود: هر چه در «نهایه» شیخ آمده، تماماً مقرون‏‎ ‎‏به صحّت است.»‏‎[17]‎

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 269

 (3 - 4) ابن ادریس و تجدید نظر علمی

‏طولی نکشید که ستارۀ دیگر از فقهای نامدار شیعه، درخشیدن گرفت‏‎ ‎‏و دست به تحوّل جدیدی زد. متکبر این تحوّل محمدبن احمدبن ادریس،‏‎ ‎‏متوفای (598 هـ) فقیه شیعی، مؤلف کتاب با ارزش «السرائر» است. او در‏‎ ‎‏کتاب خود با اینکه حرمت گذشتگان و بویژه شیخ طوسی را مراعات کرد، امّا از‏‎ ‎‏این مرحله فراتر رفت و مسائل فقهی را با استنباط جدید و تحقیق ابتکاری دنبال‏‎ ‎‏کرد. او در جای جای مسائل فقهی و در استدلال، با استاد خود (طوسی) مناقشه‏‎ ‎‏و سپس نظر خود را قاطعانه و با استدلال خاصّی بیان می کرد مثلاً میگوید: ‏وَلَنا‎ ‎فی هذه المسأله منفردة نحوٌ مِن عَشر وَرَقاتٍ قد بَلغنا فیها اقُصی الغایات و حَجَجنا القول فیها‎ ‎و الاسئلة و الادلة و الشواهد من اللآیاتِ و الاخبار‏.»‏‎[18]‎

‏این نحوه استدلال، دلیل آن است که ابن ادریس، آرا و نظریات شاگردان‏‎ ‎‏شیخ را که به طور تقلیدی از فتاوای شیخ تبعیت کردهاند، به انتقاد گرفته و ردّ‏‎ ‎‏می کند و خود از نو، بر فتاوای خویش، استدلال می آورد.‏

‏2 - ابن ادریس گاه با معاصران خود، آنچنان در مناقشۀ علمی و تعاطی افکار‏‎ ‎‏مصاحبت داشته که یک مسأله، چندین بار میان آنها، ردّ و بدل می شده است؛‏‎ ‎‏مثلاً: او در باب «مزارعه» از کتاب «سرائر» با ابو المکارم ابن زهره حلبی،‏‎ ‎‏اختلاف رأی دارد و چنین تعبیر می کند: «‏و القائل بهذا القول السیّد العلوی ابو المکارم‎ ‎ابن زهرَة الحلبی شاهَدُتُهُ و رَایتُهُ و کاتَبَتُهُ وَکاتَبَنی و عَرَفتُه و ما ذَکَرَهُ فی تصنیفه مِنَ الخطاءِ فاعتَذَرَ‎ ‎رحمه الله – باعذار غیر واضحة‏.‏‎[19]‎‏»‏

‏از سوی دیگر، کتاب «السرائر» ابن ادریس از نظر تاریخی، تقریباً همزمان‏‎ ‎‏با تألیف کتاب«الغنیة » ابن زهره حلبی، تألیف یافته است؛ زیرا ابن زهره تقریباً‏‎ ‎‏نوزده سال پیش از ابن ادریس وفات کرده است. بنابراین تألیفات این دو فقیه،‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 270

‏می تواند از مؤلفات یک عصر بحساب بیاید و ممکن است که در تدوین مسائل بر‏‎ ‎‏یکدیگر تأثیر داشته باشند. از این جهت است که ابن زهره همچون ابن ادریس‏‎ ‎‏در مسائل اصولی از آرا و نظرات شیخ طوسی انتقاد می کند و نظریات او را به نقد‏‎ ‎‏می کشد؛ مثلاً: آنجا که شیخ طوسی در باب دلالت امر به فوریت، قائل به آن‏‎ ‎‏است، ابن زهره، نظر شیخ را ردّ کرد و اظهار می دارد: «‏اِنَ صیغة الامر‎ ‎حیادیهٌ لاتَذل عَلَی فور وَ لا تراخٍ‏» وهمچنین در مسألۀ اقتضای نهی به فساد‏‎ ‎‏معامله، نظر ابن زهره بر خلاف نظر شیخ بوده و نهی را مقتضی فساد‏‎ ‎‏نمیداند....‏‎[20]‎

‏باین ترتیب اندیشۀ فقهی در پرتو «اجتهاد آزاد» در عصر ابن ادریس و‏‎ ‎‏معاصران او کاملاً نضج می گیرد و بر دورۀ «تقلید» و تبعیّت محض از نظرات‏‎ ‎‏شیخ طوسی، بی آنکه نوعی تفکر و استدلال صورت گیرد، پایان می دهد.‏

‏این توسعه و گسترش و آزاد اندیشی نه تنها در حوزه و قلمرو فقه، محصور‏‎ ‎‏بوده است، بلکه دامن علم اصول را نیز فرا گرفت و ابتکا اندیشه در هر دو‏‎ ‎‏قلمرو فقه و اصول رو به رشد و تعالی گذاشت. جالب اینکه این نهضت علمی‏‎ ‎‏که از عصر ابن ادریس آغاز گردید، در دورههای بعدی نیز ادامه یافت و‏‎ ‎‏فرزانگان اندیشه فقهی در قلمرو این علم، بیش از بیش درخشیدند و تحوّل‏‎ ‎‏شگرفی را در زمینه فقه و اصول، ایجاد کردند.‏

‏از بارزترین چهرههای علمی و فقهی این دوره، محققّ حلّی (نجم الدین‏‎ ‎‏جعفربن حسن بن یحیی بن سعید حلی) متوفای 676 از شاگردان (با واسطۀ) ابن‏‎ ‎‏ادریس، مؤلف کتاب فقهی ارجدار «شرایع الاسلام» است که در طول چندین‏‎ ‎‏قرن از تاریخ شیعه، محور درسها و بحثها و تعلیقات فقهای بزرگ قرار گرفته‏‎ ‎‏است. این کتاب جامعترین کتاب فقهی در تجمیع فروع فقهی است و همواره‏‎ ‎‏مورد درس و تدریس در همه حوزه های علمی و فقهی شیعه بوده است. کتاب‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 271

‏دیگر محقق حلّی در علم اصول «نهج الوصول الی علم الاصول و کتاب «المعارج » است. ‏

‏پس از محقق حلّی، بعنوان علامه حلّی (حسن بن یوسفبن علیبن علیبن‏‎ ‎‏مطهر حلّی) متوفای 726 فرا می رسد. این بزرگمرد علم و فقاهت مجموعاً بالغ‏‎ ‎‏بر پانصد جلد کتاب تألیف کرد.‏‎[21]‎‏ کتاب «تذکرة الفقها»ی او جامعترین کتاب در‏‎ ‎‏آرای فقه استدلالی . فقه مُقارن، است. می توان گفت وی اولین فقهی است که‏‎ ‎‏در فقه تطبیقی مذاهب اسلامی تألیف یافته است.‏

‏علاوه بر این علامۀ حلی در علم اصول نیز کتاب «تهذیب الوصول الی علم‏‎ ‎‏الاصول» و «مبادی الوصول الی علم الاصول» را تألیف کرده است. بالاخرة در‏‎ ‎‏آغاز قرن یازدهم هجری، به فقیهی جامع می رسیم که در جوّ استدلال فقهی و‏‎ ‎‏ابتکار آرای اصولی همچون چراغ پرنور می درخشد. او خواهر زاده علّامه حلیّ‏‎ ‎‏ (حسن بن زین الدین) صاحب «المعالم» است (م 1011 هجری) است کتاب‏‎ ‎‏«المعالم» بی شک یکی از پرمحتواترین و غنیترین کتابهای علم اصول است که‏‎ ‎‏با سبک خاصّی تألیف یافته و آنچنان از غزارت و ابتکار و روش علمی برخوردار‏‎ ‎‏است که تاکنون، محور درس و تدریس در حوزههای علمی شیعه بوده است و‏‎ ‎‏هر دانشمند و عالم اسلامی، محور بحثهای اصولی خود را در کتاب «المعالم » قرار‏‎ ‎‏می داده است.‏

 (4 - 4) جمود اندیشه در نهضت اخباریگری

‏بدون شک، نهضت اخباریگری انحراف و آفتی بوده است که در آغاز قرن‏‎ ‎‏یازدهم در تفکر شیعی پدید آمد و به مدّت یک قرن و اندی، ذهنیت علمی و فقهی‏‎ ‎‏را بجمود و قشریگرائی آلوده ساخت. عوامل و انگیزههای نهضت اخباری را که‏‎ ‎‏بر ضدّ عقل و استدلالپذیری فقه، صورت گرفت، می توان در عوامل زیر‏‎ ‎‏خلاصه کرد:‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 272

‏ (1 - 4 - 4) عدم آشنایی ذهن عالمان اخباری با عناصر اولیه تفکّر در فنّ‏‎ ‎‏اجتهاد، با تصوّر اینکه دور افتادن از علم به نصوص شرعی، کم اهمیت دادن به‏‎ ‎‏منبع حدیثی و سنّت اسلامی است. در حالی که اگر اخباریون قدری تعمق‏‎ ‎‏می داشتند، قطعاً به همان نتیجه می رسیدند که علمای اصول به آنها واصل‏‎ ‎‏شدهاند و هرگز هیچ گونه استغراب و بیگانگی از منبع حدیثی و عمل به اخبار‏‎ ‎‏مطرح نمیشد.‏

‏ (2 - 4 - 4) از آنجا که خاستگاه علم اصول، تفکر سنتی بوده است – و به زعم‏‎ ‎‏اینکه علم اصول نوعی رنگ سنّیگرایی به خود گرفته بود – در نتیجه اخباریان‏‎ ‎‏تصور می کردند که با عمل به علم اصول و یکنوع سنّی زدگی شیوع می یابد و این‏‎ ‎‏مسأله در نظر آنان، به نوعی انحراف از مکتب اهل بیت تلقی می گردید. غافل از‏‎ ‎‏اینکه، تسابق فقه سنتی و رابطه آن با علم اصول، هرگز عامل توجّه به علم اصول‏‎ ‎‏در نزد شیعه نبوده است، بلکه عامل اصلی، حضور امامان معصوم‏‎ ‎‏در پاسخگویی به مسائل فقهی در دوران بعد از رحلت و امتداد آن تا عصر غیبت‏‎ ‎‏کبرا بوده است.‏

‏ (3 - 4 - 4) تأثر بعضی از عالمان شیعی بمانند ابن جنید از آرای فقهی اهل‏‎ ‎‏سنّت و عمل به قیاس در فتاوای فقهی. به نظر اخباریان، ابن جنید از بانیان و‏‎ ‎‏مبتکران علم اصول بوده است، آن هم با چنین سابقه سنّیزدگی ولی این مسأله‏‎ ‎‏چندان ارتباطی با ایجاد تدوین علم اصول ندارد، زیرا نیازهای عالمان شیعی به‏‎ ‎‏تدوین و تحریر آن یک ضرورت زمان در اثر غیبت معصوم بوده است.‏

‏ (4 - 4 - 4) وجود اصطلاحات متداول در زبان اهل سنت، در مطاوی و‏‎ ‎‏لابلای علم اصول فقه. مثلاً واژه «اجتهاد» اولین بار بوسیله اهل سنّت شیوع‏‎ ‎‏یافته است، ولی بعدها علمای شیعه آن را اقتباس کرده و در معنای مختلف و‏‎ ‎‏مغایر با اصطلاح اهل سنّت به کار بردهاند.‏

‏ ‏


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 273

‏ (5 - 4 - 4) استخدام ابزار «عقل» در اندیشه شیعی (اصولی) و مبارزه‏‎ ‎‏اخباریان یا عقل و تعقّل در فهم دینی و محکوم کردن قیاس در به کار کرفتن آن در‏‎ ‎‏استنباط احکام.‏

‏6 - شاید مهمترین عاملی که در نظر اخباریان در مبارزه با علم اصول مطرح‏‎ ‎‏بوده، تازه گری و نو بودن علم اصول بوده است؛ آن هم به جهت ضرورت زمان و‏‎ ‎‏عامل «تاریخ»؛ زیرا به نظر مولا امین استرآبادی رهبر اخباریان، هیچ یک از‏‎ ‎‏اصحاب امام صادق همچون زراره بن اعین، محمدبن سلم، ابن ابی عمیر،‏‎ ‎‏یونس بن عبدالرحمن، چندان به علم اصول توجّه نداشتند. بی آنکه او‏‎ ‎‏ (استر آبادی) توجه داشته باشد که نیاز به علم اصول بعد از غیبت کبری، پدید آمده‏‎ ‎‏است نه در دوران امامان معصوم. ‏

‏ (7 - 4 - 4) تسرّب نوعی «حسّ گرایی» در ذهنیت علمای اخباری در تفهم‏‎ ‎‏دینی و لغو و بی اعتبار ساختن عقل و تعقل در فهم شریعت، عامل دیگری بود‏‎ ‎‏در ظهور اخباریگری.‏

‏این درست، همزمان بود با ظهور فلسفه «حس گرایی» و راسیونالیسم در‏‎ ‎‏غرب و تلاشهای علمیِ رنه دکارت از فلاسفه غرب.‏‎[22]‎

‏به هر ترتیب، جریان اخباریگری، موجی از بدبینی وسوء ظن را بر ضدّ علم‏‎ ‎‏اصول و تفهم عقلانی در فهم شریعت ایجاد کرد. و این گروه عالمان، گر چه‏‎ ‎‏حتّی گاهی از ورع و تقوی نیز برخوردار بودهاند، امّا کج سلیقگی و جمود‏‎ ‎‏و قشریگری را ترویج می کردند، به بهانه اینکه، روش اخباریگری، سنّت‏‎ ‎‏متداول در فهم شریعت بوده است که تنها موارد نص را استدراک می کردند،‏‎ ‎‏بی آنکه با تاصیل اصل، دست به تفریع مسائل دیگری بزنند.‏

‏البته عمل به اخبار مأثوره و درک احکام اسلامی از منبع حدیثی، مرحله ای از‏‎ ‎‏فهم شریعت محسوب می شود که معاصر زمان معصومین بوده است؛ نه اینکه‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 274

‏تنها روش «فهم شریعت» منحصر به آن بوده باشد چنانچه عالم محدّث شیعی که‏‎ ‎‏خود از بزرگان حدیث بوده است، شیخ یوسف بحرانی در مقدمه «الحدائق‏‎ ‎‏الناضرة» باین معنی تصریح می کند:‏

‏«‏وَلَم یَرتفعُ حیث هذا الخلاف وَلا وَقَعَ هذا الاعتسافِ اِلا مِن زَمِن صاحب «الفوائد‎ ‎المدینه» - سامحه اله تعالی برحمة المرضیه - فانّه قَد جَرَّدَ لِسانَ لاتشنیع عَلی الاصحابِ وَ اسهَب‎ ‎فی ذلکَ اَیّ اِسهابٍ وَ اکثَر مِنَ النعصات التّی لا تَلیق بمثلِهِ مِن العلماءِ الاطیاب‏».‏‎[23]‎

 (5 - 4) فرآوردههای علمی این دوره

‏به هر ترتیب، محصول و نتایج و فرآوردههای علمی این دوره که نهضت‏‎ ‎‏اخباریگری در اوج آن بوده است، به وجود آمدن، مجموعههای بسیار ارزنده‏‎ ‎‏حدیثی بوده است که توسط محدثان عالیقدر جمعآوری شده و تدوین یافتهاند؛‏‎ ‎‏از جمله:‏

‏ (1 - 5 - 4) تألیف دایرة المعارف حدیثی «بحارالانوار» شیخ محمدباقر‏‎ ‎‏مجلسی(ره)، که بزرگترین منبع حدیثی در طول قرنها بوده است.‏

‏ (2 - 5 - 4) وسائل الشیعه الی مقاصد الشریعة، شیخ محمد حسن حرّ عاملی‏‎ ‎‏ (1104هـ).‏

‏در این کتاب شیخ حرّ عاملی همه احادیث فقهی، مجموعه ابواب فقه را‏‎ ‎‏جمع آوری کرده و در دسترس فقها قرار داده است.‏

‏ (3 - 5 - 4) الوافی، ملا محسن فیض کاشانی(ره) (1091) در مستدرکات‏‎ ‎‏آنچه در کتب اربعه حدیثی آمده است.‏

‏ (4 - 5 - 4) تفسیر «البرهان، سید هاشم بحرانی (1107) مجموعه احادیث‏‎ ‎‏تفسیری آیات قرآنی را جمع آوری کرده است.‏

‏تألیف این ذخایر علمی، گرچه به انگیزۀ نهضت اخباریگری نبوده است، امّا‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 275

‏حرکت اخباریگری و توسعه تفکر آنها، در ستمگیری تألیف این مؤلفات نیز‏‎ ‎‏بی تأثیر نبوده است. می توان گفت مهمترین عامل تألیف این کتابها، پیدا شدن‏‎ ‎‏مقداری از کتابهای حدیثی است که در قرنهای پیشین در دسترس علمای مذهب‏‎ ‎‏نبودهاند، از این رو، این عالمان، فرصت را برای دوین و تألیف این‏‎ ‎‏مجموعهها، غنیمت دانسته و آنها را در کتابهای جدیدی جمع آوری کردهاند.‏

‏ولی با وجود گسترش و توسعه نهضت اخباریگری، حرکت تفهم عقلانی‏‎ ‎‏مذهب و استنباط احکام به وسیله علم اصول و تفریع فروع از اصول و تعمیم‏‎ ‎‏آنها، هرکز متوقف نشده، بلکه عالمان چندی، در این دوره کتابهای اصولی با‏‎ ‎‏ارزشی نیز نوشته اند:‏

‏ملّا عبدالله تونی (1071) مولف «الوافیة فی الاصول».‏

‏سید حسین خوانساری (1098) مولف«مشارق الشموس فی شرح‏‎ ‎‏الدروس». ‏

‏جمال الدین خوانساری فرزند سید حسین خوانساری، شرحی بر وافیه‏‎ ‎‏عضدی نوشته است. جالب اینکه اقا حسین خوانساری، به جهت موضعگیری‏‎ ‎‏سخت او بر ضدّ فلسفه. ناخواسته، برخی مسائل فلسفی را در علم اصول،‏‎ ‎‏دخالت داد و مسائل اصولی، رنگ فلسفی بخود گرفته است؛ مثلاً تأثیر بحث‏‎ ‎‏«اصالت وجود و ماهیت» در مسأله «اجتماع امر و نهی» و «تعلق امر به طبیعت یا‏‎ ‎‏به افراد»، از مباحث اصولی، نمونههای بارز «تأثیر فلسفه در علم اصول است».‏‎[24]‎

 (6 - 4) مولی محمدباقر بهبهانی، مجدّد قرن سیزده

‏اصطلاح «مجدّد» و «محیی» از تازهترین ترمهای جامعهشناختی است که‏‎ ‎‏اخیراً در فرهنگ انقلاب تضح یافته و مشهور شده است. ‏‎[25]‎‏ ریشۀ این اصطلاح‏‎ ‎‏از یک حدیث نبوی نشأت یافته است که به تعبیر پیامبر اسلام «بر سر هر قرنی از‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 276

‏تاریخ اسلام» شخصیتی جامع و با نفوذ به ظهور می رسد که ارزشهای اسلامی‏‎ ‎‏«ناب» را احیا می کند.‏

‏بنابراین «مجدّد» و «محیی» هر شخصیت بانفاذ و متبحرِ علمی است که با‏‎ ‎‏شجاعت و استقامت، ارزشهای فراموش شده و مغفول جامعه اسلامی را دوباره‏‎ ‎‏احیا کند و با خرافهزدایی از دامن اسلام پاک، ذهنیت جامعه را در طرح سؤالات‏‎ ‎‏نو و در تفهم و ادراک ارزشها، آماده سازد و حاکمیت آن ارزشها را تسریع بخشد‏‎ ‎‏و از مجموع آنها «نهاد اجتماعی نوینی» به وجود آورد.‏

‏این نحوه احیاگری و تجدید نظر طلبی را در شخصیتهای سیاسی – علمی،‏‎ ‎‏فقهی جهان اسلام بوفور مشاهده می کنیم و از نمونههای بارز آن می توان،‏‎ ‎‏محقق حلّی، ابن ادریس، علامه حلّی در قرنهای گذشته، سید جمال الدین،‏‎ ‎‏عبدالرحمن کواکبی و امام خمینی(ره) را در قرن معاصر یاد کرد. بدون شک‏‎ ‎‏علامه وحید بهبهانی (م 1206 هـ) از نوع چنین شخصیتهای احیاگر است که‏‎ ‎‏توانسته است با شجاعت خاصّی در برابر انحرافها، کج اندیشیهای اخباریان که‏‎ ‎‏با نوعی «تقدّس مآبی» اسلام واقعی را به جمود کشانده و نوعی قشریگرایی و‏‎ ‎‏انجماد را حاکم ساخته بودند. بشکند و از نو، مسائل جدید و ارزشهای اسلام‏‎ ‎‏تطورگرا و بالنده را که همواره در تفهم بشری رسوخ داشته است، احیا کند.‏

‏او درکتاب «الفوائد الحائریه» خود که در شهر کربلا (مرکز تجمع عالمان‏‎ ‎‏اخباری) در مورد علم اصول تألیف و تدریس کرده است، به میدان مبارزه با‏‎ ‎‏قشریگران اخباری رفت و مباحث ارزنده ای را ارائه داد.‏

‏شگفتا، نهضت اخباریگری با ماسک «تقدّس مآبی» و تبعیت از سنّت‏‎ ‎‏معصومان، حجّیت قرآن و اولین و معتبرترین سند اسلام را زیر سؤال برد و‏‎ ‎‏تفهیم و تفهم آن را عملاً بایکوت کرد و انسانهای مسلمان را از خواندن و فهمیدن‏‎ ‎‏قرآن (وحی آسمانی) به بهانه اینکه «تنها اهل بیت هستند که قرآن را می فهمند»‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 277

‏محروم ساخت. همچنین عقل و فهم بشری، این پیامبر باطن را از درک و تفهم‏‎ ‎‏شریعت الهی در پرتو ارشادات معصومان، محکوم ساختند و آن را از «حیّز‏‎ ‎‏انتفاع» مسلوب کرده و همگی دانمشندان مسلمان را عوام جاهل، تلقی کردند.‏

‏علّامه وحید بهبهانی، در برابر این قشریگراییها، شجاعانه بپاخاست و با‏‎ ‎‏استدلال و منطق قوی خود، انحرافات اخباریان را برملا ساخت.‏

 (1 - 6 - 4) عصر سیاسی – فرهنگی وحید بهبهانی

‏در عصر علّامه وحید بهبهانی، دو پدیدۀ فرهنگی – اجتماعی انحراف آمیز،‏‎ ‎‏بر روند تفکر دینی شیعی تهاجم کردهاند:‏

‏الف) تصوف (منفی) وانزواگرایی و باطنیگری.‏

‏ب) نهضت اخباریگری و جمود‏

‏به ویژه این نهضت جمود و «تقدس مآبی» آنچنان نضج گرفته بود که «طلاب‏‎ ‎‏دینی در شهر کربلا، آنچنان تجری و جسارت می کردند که علناً بر تألیفات‏‎ ‎‏عالمان علم اصول، با بی باکی خاصّی، حمله می کردند. تا آنجا که دست زدن به‏‎ ‎‏جلد کتابهای اصولی را، نوعی قذارت و احتناب انگیز به حساب می آوردند و‏‎ ‎‏کربلا، یکی از بزرگترین مراکز تجمّع نهضت اخباریگری بود.‏

 (2 - 6 - 4) عوامل، و انگیزههای این رکود

‏می توان قرن دوازده هجری را در اندیشه شیعی، قرن فتور و سستی علمی و‏‎ ‎‏تکاسل روح علمی تلقی کرد. به نظر ما، عمده ترین عاملی که این انحطاط علمی‏‎ ‎‏و کسالت فرهنگی را سبب شده است، تهاجم عرفان منفی و تقدس مآبی‏‎ ‎‏اخباریگری، بر اندیشه عقلانی و تفهم ناب بوده است.‏

‏اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان اسلام، چنان بود که در اثر جنگهای مداوم‏‎ ‎‏داخلی میان حاکمان بلاد و دولتهای مسلمان عثمانی و ایرانی (صفوی) از یک‏‎ ‎‏طرف و ایرانی و افغانی از سوی دیگر، نوعی پریشانی و تفکک اجتماعی و‏‎ ‎

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 278

‏اختلال و نظم و امنیت اجتماعی را حاکم ساخته بودند، در پرتو چنین اوضاع‏‎ ‎‏پریشانی بود که روح عرفانگرایی (منفی) از طرفی و اخبارگری افراطی ضد آن،‏‎ ‎‏حاکم گردد. طبیعی است آنجا که ارتباط عالمان واقعبین ومتبحر اسلامی با‏‎ ‎‏جامعه مسلمان رو به ضعف گراید و نوعی ترس و و اهمه بر محافل اجتماعی‏‎ ‎‏حاکم گردد. درنتیجه روح زهدگرایی (منفی) در شؤون زندگی و یأس از‏‎ ‎‏اصلاح اجتماعی غالب می شود؛ بویژه اینکه این زهدگرایی از ریشۀ فرهنگ‏‎ ‎‏اشراق ایرانی با احتجاجات و شواهد ربوبی ملاصدرای شیرازی، نوعی رنگ‏‎ ‎‏علمی به خود گرفته و از طرف نظام حاکم وقت یعنی دولت صفوی، مورد تأکید‏‎ ‎‏و تأیید قرار گیرد. از سوی دیگر، در برابر این گرایش منفی، نهضت غلوّ آمیز‏‎ ‎‏«تقدّس مآب » اخباریگری به وجود آمده که بر مبنای «تفسیر تعبدی مذهب» و‏‎ ‎‏«انحصار فهم از اخبار آل محمد(ص) تنها بر ظواهر آنها» با هر نوع تعقل و‏‎ ‎‏استنباط احکام با علم اصول فقه، مبارزه می کند.‏

‏این نهضت ادّعا دارد که تمامی اخبار قطعی الصدور بوده و اخذ ظواهر قرآن‏‎ ‎‏بدون ارجاع به اخبار به هیچ وجه جایز نیست و در نتیجه قرآن این سند آسمانی،‏‎ ‎‏از اعتبار حجیّت ساقط است.‏‎[26]‎‏ از دیگر سو، چون عقل و استدلال عقلانی، در‏‎ ‎‏برابر اخبار و احادیث، چندان اعتبار و بهره ای از واقعیت ندارد، در نتیجه علم‏‎ ‎‏اصول فقه مبتنی بر استنباط عقلی از درجۀ اعتبار ساقط است و باید آن را کنار‏‎ ‎‏گذاشت، در نتیجه هر نوع تقلید و تبعیت از آرا و فتاوای مجتهدان، نوعی‏‎ ‎‏انحراف و خروج از روش اهل بیت و بدعت شمرده می شود.‏‎[27]‎‏ در رأس این‏‎ ‎‏تفکر غلوّ آمیز و افراط گرا، مولا امین استر آبادی قرار گرفته و در مرحله دوّم،‏‎ ‎‏شخصیت علمی با نفوذِ شیخ یوسف بحرانی، قرار دارد. گر چه شیخِ بحرانی در‏‎ ‎‏مقایسه؛ استرآبادی از اعتدال و میانهروی برخوردار است، امّا فعالیت و‏‎ ‎‏تلاشهای او، می رفت که «جریان اخباریگری» را به نوعی «نهاد اجتماعی » تبدیل‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 279

‏سازد و طلاب فقهی جوامع علمی شیعه «تفکر اخباری» را راه واقعی درک احکام‏‎ ‎‏در دوره غیبت تلقی کنند.‏

 (3 - 6 - 4) ظهور علامه بهبهانی

‏درست در اوج بحران نهضت اخباریگری بود که ستارۀ اقبال علّامه وحید‏‎ ‎‏بهبهانی درخشیدن گرفت و این عالم اصولی که به واقع «مجدّد قرن سیزده» بود،‏‎ ‎‏در مقابل این نهضت انحرافی، قد علم کرد. وحید بهبهانی با تألیفات ارزندۀ‏‎ ‎‏خود، تحوّل شگرفی در استنباط فقهی به وجود آورد و اسلام را مطابق مقتضیات‏‎ ‎‏زمان با تفسیر عقلانیِ الهام گرفته از دو منبع اصلی (قرآن و سنت) به اندیشهها و‏‎ ‎‏عقول مسلمانان عرضه کرد.‏

‏او در کتاب «الفوائد الحائریه» خود همه ادعاهای اخباریان را ابطال کرد از‏‎ ‎‏نو، مسائل زندۀ علم اصول را که حتی پیشینیان به آن توجه نداشتند، احیا کرد.‏‎ ‎‏آری بحق باید علّامه وحید بهبهانی را یکی از احیاگران مبرز جهان اسلام در قرن‏‎ ‎‏سیزده دانست.‏‎[28]‎

‏از شاگردان مبیرز این عالم اسلامی، ملا مهدی نراقی (1209 هـ) سید‏‎ ‎‏محسن اعرجی، (1227 هـ) شیخ جعفر کاشف الغطاء (1227 هـ) میرزای قمی‏‎ ‎‏ (1327 هـ) هستند.‏

‏ظهور شیخ انصاری(ره) را در 1281 در مکتب استدلال عقلانی شیعه‏‎ ‎‏می توان تبلور مدرسه وحید بهبهانی تلقی کرد.‏

‏نتیجه‏

‏با ملاحظه روند «اجتهاد» در تاریخ اندیشه شیعی و فراز و نشیب آن،‏‎ ‎‏می توان چنین نتیجه گرفت که رمز، تحوّل، در فراگیری مذهب چه بوده است.‏‎ ‎‏در دورانی همچون عصر اول بعد از دوره غیبت و عصر حاکمیت اخباریان، این‏‎ ‎‏فراگیری فردکش کرده بود و مکتب به طور انحصاری و جمود تفسیر گردیده و‏‎ ‎


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 280

‏از پاسخگویی به مسائل و نیازهای بی شمار جهان اسلام عاجز مانده است.‏

‏آیا رمز تحوّل جز بها دادن به نیروی عقل و تفهم بشری در تطبیق شریعت و‏‎ ‎‏بر نیازهای زمان چیز دیگری بوده است؟‏

‏آری اگر مکتبی بخواهد جاودانه بماند، ضرورتاً باید از این دو منبعِ معرفت‏‎ ‎‏خیز برخوردار باشد. پشتوانه داشتن از نیروی عقل و پاسخگویی به نیازهای‏‎ ‎‏متحوّل زمان در بستر تاریخ.‏ 


مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 281

‏پی نوشتها‏

مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (س) «نقش زمان و مکان در اجتهاد» - 6فقیهان و زمان و مکان (2) مجموعه مقالاتصفحه 282

  • - دکتر صاحب الزمانی - ناصرالدین، دیباچه ای بر رهبری، ص 45 (مطبوعاتی عطائی، تهران 1347).
  • - کتاب «مرجعیت و روحانیت، صفحه 107، (چاپ شرکت انتشار، تهران 1341).
  • - واقدی، ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 584، (دار صادر، بیروت 1984).
  • - شهرستانی، محمد عبدالکریم، الملل و النحل، ج 4، ص 4، (مؤسسة الحلبی، القاهره، بی تا) و دکتر محمد یوسف موسی، تاریخ الفقه الاسلامی، ص 34، (دارالکتاب العربی، مصر 1958).
  • - ابو زهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیة، القسم الثانی، ج 2، ص 188، (دارالفکر العربی – القاهره).
  • - شیخ حر عاملی، الفصول المهمّه فی اصول الائمه، ص 188 - 190، (بصیرتی – قم بی تا)
  • - شیخ حر عاملی، الفصول المهمّه فی اصول الائمه، ص 188 - 190، (بصیرتی – قم بی تا)
  •  - شیخ حر عاملی، الفصول المهمّه فی اصول الائمه، ص 188 - 190، (بصیرتی – قم بی تا)
  • - شیخ حر عاملی، الفصول المهمّه فی اصول الائمه، ص 188 - 190، (بصیرتی – قم بی تا)
  • - محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، باب العقل و العلم، حدیث 14 - (چاپ آخوندی طهران)
  • - شیخ مرتضی انصاری،« الفرائد فی الاصول»، باب برائت، ص 210، (جاپ سنگی – طهران بی تا).
  • - شیخ صدوق، المقنع، صفحه 5، (مؤسسه الامام الهادی، قم 1415 هـ).
  • - محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، صفحه 8، (چاپ آخوندی، طهران، بی تا).
  • - شیخ طوسی، محمد حسن، الاستبصار، ج 1، ص 2، (طبع آخوندی نجف اشرف).
  • - شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج 1، صفحه 4 (چاپ نجف اشرف).
  • - شهید سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیده، صفحه 45، (چاپ نجف اشرف).
  • - همان منبع، صفحه 47.
  • - محمدبن ادریس، السرائر، (سلسلة ینابیع الفقه) الطهارة، ج 2، صفحه 459، (الدار الاسلامیة بیروت، 1410هـ).
  • - محمدبن ادریس، السرائر، کتاب المزارعه، ج 17؛،سلسلة ینابیع الفقه، صفحه 216.
  • - محمد باقر صدر، المعالم الجدیدة، ص 75.
  • - طریحی، مجمع البحرین، مادۀ عَلَم.
  • - سید محمد باقر صدر، المعالم الجدیدة، ص 79 - 80.
  • - شیخ یوسف البحرانی، الحدائق الناضرة، ج، صفحه.
  • - شهید محمد باقر صدر، المعالم الجدیدة، ص 92.
  • سید محمد مهدی جعفری، نهضت بیدارگری در جهان اسلام، صفحه 182، شرکت انتشار، تهران، 1362.
  • - محمدباقر وحید بهبهانی، الفوائد الحائریه، صفحه 283، جاپ مجمع الفکر الاسلامی، قم، 1415.
  • - همان منبع، ص 131.
  • - محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، صفحه 94، چاپ مکتبة اسماعیلیان، قم.