مصاحبه با آقای دکتر حداد عادل
اساساً احیاگری در فرهنگ اسلام به چه معنی است و محیی به چه کسی میگویند و چه زمانی ضرورت احیاگری در تاریخ اسلام پیدا میشود و ارتباط احیاگری با حادثۀ عاشورا و انقلاب اسلامی ایران چیست؟
󠆿 اگر ما دین را به یک موجود زنده، مثلاً به یک درخت تشبیه کنیم شاید بتوانیم بگوییم همان طور که درخت برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد احتیاج به یک سلسله مراقبتهایی دارد، دین هم برای تداوم حیاتش به یک عده مراقبتهایی نیاز دارد و همچنان که خطرها و آفتهایی زندگی یک درخت را تهدید میکند، خطرها و آفتهایی هم زندگی یک دین را مورد تهدید قرار میدهد. بنده تصور میکنم یک مفهوم مهمتر از احیای دین هست که معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد. احیا به معنی زنده کردن است، بهطور طبیعی تا چیزی نمیرد، صحبت از زنده کردن آن به میان نمیآید. ما باید از خود بپرسیم که چگونه یک دین دچار افول و انحطاط و مرگ میشود که برای زنده کردنش احتیاج به احیا باشد. چه خطرهایی حیات یک دین را تهدید میکند. خوب است قدری راجع به این مطلب صحبت کنیم.
یکی از خطرها فاصله گرفتن از آغاز آسمانی یک دین است که زمان مانند پردهای میان نسلهای آینده و پیامبر حامل وحی حجاب میشود و مشاهدۀ چهرۀ نورانی پیامبر و پیشوایان اولیۀ یک دین دشوار میشود و آن چهرهها در نظر محو و مبهم میشود. پس این خود یک خطر است، یک آفت است. علاوه بر این اندیشههای مختلف و مغایر با فرهنگ یک دین در طول تاریخ از طریق فرهنگهای ملتهای مختلفی که آن دین را میپذیرند، با آن
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 271 آمیزش پیدا میکند و این هم در بعضی موارد سبب محو چهرۀ دین میشود. البته در بعضی مواقع هم این آمیزش به تقویت آن دین کمک میکند. اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی هم ازجمله عواملی است که سبب میشود دین دستخوش تحریفات و تفسیرهای نابجا قرار گیرد.
در کنار همۀ اینها، پدید آمدن مسائل جدید و موضوعات نوظهور، دین را به چالش میخواند، به تحدّی دعوت میکند و دین باید برای مسائلی راه حل عرضه کند که در زمان گذشته وجود نداشته است. جهان بینیهای جدیدی به مصاف و مبارزه با دین میآیند که یک دین باید بتواند خود را در برابر آنها حفظ کند. اینها همه خطرها و آفاتی است که حیات یک دین را تهدید میکند. اگر دین هم مانند یک موجود زنده از سلامت و بهداشت برخوردار باشد، بیماری و مرگ به سراغش نمیآید.
به هر حال وقتی برای این موجود زنده خوراک مناسب و بهداشت مناسب تأمین نشود تا پویایی و توانمندی خود را حفظ کند، دچار بیماری، رکود، سستی و سرانجام مرگ میشود و از آن تنها پوستهای به جا میماند. اینجاست که احیا گران درصدد احیای دین برمیآیند.
من احیاگری دین را به معنای دقیق کلمه تفسیر نمیکنم؛ یعنی هیچ وقت تصور نمیکنم که دین – لااقل دین اسلام – در طول تاریخ دچار مرگ مطلقی شده باشد و بعد کسی پیدا شده باشد و بخواهد این مرده را زنده کند. آنچه در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده ضعف و بیماری است؛ یعنی احیاگری در اینجا کمک به زنده ماندن دین و دور کردن آفتها و خطرها از آن است، و البته اینها در هر دورهای مصادیقی دارد.
احیاگری در نهضت عاشورا چگونه بوده است و انقلاب اسلامی ما در این جهت چه میزان به نهضت عاشورا شباهت دارد؟
󠆿 به اعتقاد بنده مهمترین خصوصیت نهضت امام خمینی(س) که همان وجه مشترک اصلی آن با نهضت عاشورا است، توجه به اصل حکومت و سیاست و تشخیص این حقیقت است که مادامی که حکومت به راه صلاح نیفتد، بقیۀ کارها اصلاح نمیشود. این همان محور قیام عاشورا و رمز بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید است و همین امر هم انگیزۀ قیام امام خمینی(س) است و تفاوت امام را با سایر علما و حتّی مصلحان معاصرش
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 272 نشان میدهد. امام هم تشخیص داد که تا زمانی که در یک کشور اسلامی یک حاکمیت اسلامی به وجود نیاید، اسلام وارد فرهنگ و زندگی مردم نخواهد شد. این است که در میان همۀ مفاهیم اصولی اسلام، امام مفهوم ولایت را محور قرار داد و کوشش نمود تا به جای ولایت ائمه کفر، ولایت پیشوایان دینی در جامعه متحقق شود. این شباهت اصلی قیام امام خمینی(س) با قیام امام حسین(ع) است، و در واقع درسی است که امام خمینی از نهضت عاشورا گرفت و در روزگار خود آن را عملی کرد و به همین جهت همان فرهنگ عاشورایی که در کربلا به ظهور رسید و در طول تاریخ توسط شیعه به طرق مختلف – عزاداری یا تاریخ یا آداب و رسوم – حفظ شد در انقلاب امام خمینی دوباره تجلی نمود.
یکی از جلوههای آن فرهنگ شهادت بود که در انقلاب امام خمینی هم وجود داشت؛ هم در حدوث انقلاب، شهادت نقش داشت، هم در بقای انقلاب، و سایر ابعاد قیام کربلا به صورتهای مختلف در این قیام هم وجود داشت. البته ما اینک درصدد یک مقایسۀ کامل نیستیم و نمیخواهیم همۀ ابعاد قیام امام خمینی را ذکر کنیم و شباهت هرکدام از اینها را با قیام کربلا نشان دهیم، ولی به هر حال این قدمی بود در مسیر همان راهی که حضرت سیدالشهدا(ع) چهارده قرن پیش رفت و شیعه نگذاشت که این راه و این مسیر در غبار زمانه محو شود و به فراموشی سپرده شود.
حضرت امام(س) در یکی از بیاناتش میفرمود که نهضت ما شعاعی از نهضت حضرت سیدالشهدا(ع) است. برای حفظ و همسویی و مطابقت این نهضت با نهضت عاشورا بهنظر حضرتعالی بخصوص در بُعد تربیتی و فرهنگی به چه مسائلی باید بیشتر توجه کنیم؟
󠆿 بنده آنقدر که نگران خصم درونی هستم، نگران خصم بیرونی نیستم، یعنی من بیشتر به «جهاد اکبر» فکر میکنم تا «جهاد اصغر». ما اگر در جهاد اکبر که جهاد با نفس است موفق نشویم، در میدانهای مبارزۀ بیرونی چه در عرصۀ فرهنگی، چه در عرصۀ نظامی و اقتصادی شکست میخوریم. ما باید از نهضت کربلا برای حفظ روحیۀ اسلامی و انقلابی خود درس بگیریم، تا بتوانیم در طول زمان جهت الهی این انقلاب را حفظ کنیم و آن را به اهدافش برسانیم. یکی از مهمترین ویژگیهای انقلاب کربلا و نهضت سیدالشهداء، اخلاص بوده که ما بیش از هر چیز محتاج فراگیری این درس از نهضت
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 273 کربلا هستیم و باید مراقب باشیم که در نیّت ما خلل وارد نشود و خدا را فراموش نکنیم. بویژه وقتی رفاه و نعمت و آسایش و امنیت تأمین میشود، از خودسازی و مبارزه با نفس و آفات اخلاقی و معنوی غافل نشویم و مواظب باشیم قدرت، ما را فاسد نکند، به دنیاطلبی رو نیاوریم و دچار تجملگرایی نشویم. اینها مهمترین درسهایی است که ما باید از نهضت کربلا بگیریم و فداکاری و ایثار را هیچگاه از صحنۀ زندگیمان حذف نکنیم و تصور نکنیم که فداکاری و ایثار تنها لازمۀ لحظاتی از انقلاب بوده و دورانش سپری شده است، بلکه در هر مرحلهای بعد از پیروزی انقلاب نیز نه تنها آمادۀ فداکاری و ایثار باشیم، بلکه در عمل نیز فداکاری و ایثار داشته باشیم و این فرهنگ را از شهیدان و جانبازان، از آزادگان و ایثارگران و رزمندگان بیاموزیم و ملکۀ خودمان بکنیم و به نسل آینده انتقال دهیم و خدای ناکرده فرزندانی تربیت نکنیم نازپرورده، رفاه طلب، متکی به پدر و مادر، بیگانه از ارزشهای انقلاب و غافل از درد و رنج مردم محروم و بیخبر از سختیهایی که در سالهای قبل از انقلاب بر ملت ما رفته و رنج و دردی که این ملت برای سرنگونی طاغوت تحمل کرده است، و بیتوجه به نقشههای شومی که دشمنان اسلام برای ملت ما دارند. خلاصه اگر بتدریج آن کورۀ گرم نیّت خالص و از خود گذشتگی به سردی گراید و ارزشها در جامعۀ ما بیرنگ شود، آن وقت خطر هجوم هر نوع دشمنی ازجمله دشمن فرهنگ و دشمن فکری هم جدی میشود. ما باید سعی کنیم که نسل آیندۀ ما با روح نهضت عاشورا آشنا شود و همان تربیت حسینی را پیدا کند تا بتواند راه امام خمینی را ادامه دهد، یعنی همچنان که امام خمینی در مکتب نهضت حسینی تربیت شد، ما هم باید نسل آینده را برای ادامۀ راه امام خمینی در نهضت حسینی و در مکتب عاشورا تربیت کنیم.
انقلاب اسلامی ما در ساختن انسانها چقدر موفق بوده و عوامل توفیق یا عدم توفیق آن چه بوده است؟
󠆿 بیقین توفیق داشته، توفیقات زیادی هم داشته است. بسیاری از مردم جامعۀ ما متحول شدهاند. بسیاری از مشکلات و مسائل اجتماعی ما در مقایسه با سالهای قبل از انقلاب کم شده است. کسانی که بخش قابل توجهی از عمر خود را در سالهای قبل از انقلاب گذرانده باشند و آن دوران را به یاد داشته باشند، بدرستی تصدیق میکنند که بسیاری از نابسامانیهای اخلاقی، معنوی و اجتماعی ما از بین رفته است. در خانوادهها
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 274 درگیریها، گناهها، انحرافها، عصبانیتها بسیار کم شده است و باید هم چنین باشد. شما یک عامل ساده را در نظر بگیرید و آن مسکرات و مشروبات الکلی است که در همۀ کشورها بیداد میکند، چه از نظر جسمی، چه از نظر روحی. در کشور ما هم قبل از انقلاب فراوان همه جا مصرف میشد و بسیاری از مردم مبتلا به این آفت بودند و امنیت و سلامت خود و خانوادهشان را به خطر میانداختند. در همین شهر تهران چندین هزار مغازه برای عرضۀ مشروبات الکلی بود و چه بسیار پدرانی که نیمه شب مست و خواب به سراغ خانوادههاشان میرفتند. آیا در این خانوادهها عفت و تقوا و فکر و فرهنگ میتوانست وجود داشته باشد؟ اما اکنون هیچ قابل قیاس با آن روزگار نیست. آیا این مسائل به تربیت یک نسل آگاهتر کمک نمیکند؟ ما شاهد رشد و تقویت بنیاد خانواده در جامعهمان هستیم و حساسیتی که الآن همۀ قشرهای مردم نسبت به تربیت فرزندان خودشان نشان میدهند، پدیدۀ مبارکی است که از نتایج این انقلاب اسلامی است. مردم نسبت به تربیت فرزندان خود چه از نظر اخلاقی، چه از نظر علمی بسیار حساس شدهاند و امروزه مردم آن اندازه که به فرزندانشان اهمیت میدهند و برای فرزندانشان خرج میکنند، شاید برای لباس و خوراک خود خرج نکنند. این روحیه از کجا ایجاد شده است؟ از آنجا که ما یکی از احکام اسلامی را که تعطیل مراکز فساد علنی است، به اجرا درآوردهایم و اگر بخواهیم از این نمونهها ذکر کنیم زیاد است. ابعاد زیادی در جامعۀ ما وجود دارد که همه از برکات اسلام است و با پیروزی انقلاب در جامعۀ ما محقق شده است. بعضی از مردم وقتی به جامعه نگاه میکنند، عادت کردهاند که آن بخش خالی لیوان را ببینند، اما امثال بنده – که سی و سه سال از عمرم را قبل از انقلاب گذراندهام و کیفیت و وضعیت جامعه را دیده بودم، سعی میکنند علاوه بر بخش خالی، بخش پُرِ لیوان را هم ببینند و نتایج به دست آمده را هم ارزیابی کنند. بله، اگر ما به کمال مطلوب بیندیشیم که هیچ اشکالی در آن وجود نداشته باشد، باید اعتراف بکنیم که از مطلوب نهایی خیلی فاصله داریم، اما از مرحلۀ انقلاب هم خیلی فاصله گرفتهایم و مهم این است که کاری کنیم که از روزگار پیشین روز به روز دورتر شویم و فاصلهمان از آن مرحلۀ نهایی روز به روز کمتر شود. و این مستلزم توجه به نکاتی است که در سئوال قبلی عرض کردم. به هر حال بنده کاملاً به آینده خوشبین هستم و انتظار یک تحول خلق الساعه و ضربتی را هم ندارم و تصور میکنم کسانی هم که چنین توقعی دارند، عجله میکنند و طبیعت و ناموس تحول اجتماعی را نمیشناسند. حقیقت این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 275 است که هنوز ما کشور را بهدست نسل انقلاب نسپردهایم؛ یعنی فرزندانی که در این انقلاب رشد کردهاند هنوز مدیران جامعه نشدهاند. ما هنوز میوۀ درخت انقلاب به بازار را نچیدهایم و باید عرض کنم که:
باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است
گر چه هزار عیب و اشکال هم ممکن است وجود داشته باشد، ولی بنده همیشه این مطلب را متذکر میشوم که انقلاب ما یک حُسن اصلی دارد و تعداد زیادی عیب فرعی. ما همیشه باید مواظب باشیم که جای اصل و فرع را با یکدیگر عوض نکنیم. هیچ حُسنی بالاتر از این نیست که امروز ما میتوانیم خود برای کشور خود تصمیم بگیریم. اگر هزار عیب و اشکال ایجاد بشود، در جنب این اصل قابل تحمل است و اگر غیر از این باشد و بیگانه و دشمن برای ما تصمیم بگیرد – مثل آنچه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب بود – اگر دارای هزار حُسن هم باشد، در جنب آن عیب اصلی هیچ ارزشی ندارد. همین که ما مستقل شدیم و در مسائل خود، خودمان تصمیم میگیریم و اختیار ما در دست خودمان است – که این از برکات انقلاب اسلامی است – بزرگترین توفیق است و در پرتو چنین استقلالی و با اخلاص و تقوا و تعقل در طول زمان بتدریج آن مشکلات برطرف میشود.
ثمرات انقلاب اسلامی را در بُعد جهانی چگونه ارزیابی میکنید؟
󠆿 مهمترین تأثیر مثبتی که این انقلاب در روحیۀ مسلمانان دنیا و متدینین جهان داشت این بود که ثابت کرد دین زنده است و توانایی به وجود آوردن نهضتهای رهایی بخش را دارد، و نه فقط در ایجاد این نهضتها نقش دارد، بلکه میتواند آنها را به پیروزی برساند، و مهمتر از آن، میتواند این پیروزی را استمرار ببخشد و کشور بزرگی مثل ایران را اداره کند. این مسئله به همۀ مسلمانان حتی مسلمانانی که از ایجاد یک حکومت اسلامی در جامعۀ خودشان خیلی فاصله دارند، قوت قلب بخشیده و با مشاهدۀ انقلاب اسلامی در ایران نسبت به اسلام اعتماد پیدا کردهاند، و دشمنی بیگانگان با انقلاب اسلامی ایران هم از همین روست که نفس وجود این انقلاب برای همۀ مسلمانان دنیا حرکت بخش و امید آفرین است و محاصرۀ اقتصادی و توطئه و تبلیغات آنها برای از میان بردن این امید و اعتماد است.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 276 عدهای دین را مربوط به آخرت میدانند و معتقدند دین به امور دنیوی کاری ندارد. آیا انقلاب اسلامی و ایجاد حکومت اسلامی در کشور ما دلیلی بر نادرستی این دیدگاه نیست؟
󠆿 بنده خطاب به کسانی که این مسائل را مطرح میکنند، میگویم که اگر دین در دنیا و در امر حکومت دخالت نکرده بود، خود شما که امروز آزادانه این نظرات را ابراز میکنید، نمیتوانستید حرف بزنید – گرچه این حرفها با مذاق حکومتهای طاغوتی مخالف نیست – و همین آزادی هم که اینک برای شما حاصل شده، در پرتو دخالت دین در امور دنیاست.
درست است که دین برای آخرت است، در این شکی نیست، ولی راه انسان به سوی آخرت از دنیا میگذرد و راه انسان به سوی خدا از میان خلق عبور میکند و ممکن نیست که دین برای مسائل دنیا و زندگی جامعه دستورالعملی نداشته باشد و در عین حال نخواهد انسان را به سلامت از وادی دنیا به آخرت برساند. این حرفها به عقیدۀ من از افکار مسیحی و تصوری که اروپاییان از دین دارند ریشه گرفته و با آنچه ما از اسلام میفهمیم سازگار نیست.
امام(س) در جریان انقلاب سعی فراوان داشتند بر اینکه قیام را عمومی و مردمی کنند و از مبارزۀ مسلحانه به وسیلۀ یک گروه پرهیز میکردند. به نظر شما سرّ این مسئله چیست؟
󠆿 امام چون پروردۀ طبیعی مکتب اسلام بود، تصوری از رابطۀ رهبری و مردم داشت که دیگران نداشتند. امام در دامان روحانیت و مرجعیت رشد کرده و ارادت مردم و رابطۀ قلبی آنها با مراجع و علمای با تقوا را در زندگیش به رأیالعین دیده بود و میدانست که مردم مرجع تقلید را نایب امام زمان میدانند. امام سعی کرد که همین رابطه را استوانه و ستون قیام خود قرار دهد و در واقع شیوۀ امام این بود که به جای اینکه در چند ده نفر یا چند صد نفر مبارز مسلح نفوذ تشکیلاتی داشته باشد، در چند میلیون نفر یا چند ده میلیون نفر نفوذ قلبی و معنوی از طریق رابطۀ مرجعیت بکند و چون با وجود همۀ آفتها این فرهنگ دینی در مردم موجود بود و بکلی از بین نرفته بود، امام توانست به وسیلۀ آن یک ملت را به حرکت درآورد، بدون اینکه از اهرمهای تشکیلاتی و حزبی و یا از ابرازهای مسلحانه استفاده کند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 277 یعنی مردم در واقع به تکلیف دینیشان عمل میکردند، نه اینکه حرکت آنها یک حرکت محض سیاسی باشد.
󠆿 بله، یعنی امام قیام خود را بر پایۀ دینداری و احساس تکلیف دینی مردم و ارادت و اطاعت آنها نسبت به مراجع دینی استوار نمود، یعنی امام قدرت این موتور عظیم مرجعیت را شناخته بود و هیچ نوع رهبری دیگری را قابل مقایسه با آن رهبری نمیدانست. این است که اگر ما در زندگی امام دقت کنیم، میبینیم که با وجود اینکه با بعضی از مراجع تقلید معاصر و یا مُسنتر از خودش اختلاف سلیقه هم داشت، اما هیچ وقت در زمان مرجعیت آن مراجع، برخلاف نظر آنها عمل نکرد و حرمت و اعتبار مرجعیت را در جامعه نشکست، زیرا ایشان بخوبی توجه داشت که اگر اعتبار و حجیت مرجع، محترم و محفوظ بماند، در وقت لازم میتوان از این نیروی عظیم استفاده کرد، ولو اینکه مرجعی خود از همۀ نیروی مرجعیت استفاده نکند؛ یعنی بهتر است که حرمت مرجعیت محفوظ بماند.
این است که سکوت امام در زمان بعضی از مراجع و حتی همراهی ایشان با آنها و احترام و ارادت نسبت به آنها کاملاً قابل فهم است، ولو اینکه امام با آنها حداقل اختلاف سلیقه داشت.
نکتۀ دیگری که به نظر میرسد بین نهضت امام خمینی(س) و نهضت عاشورا مشترک است، حضور افراد مختلف از هر سن و قشر میباشد. کدام روش تربیتی است که میتواند چنین تأثیری را در همۀ افراد به نحو یکسان ایجاد کند؟
󠆿 سرّ این مطلب تکیه بر فطرت است؛ یعنی مخاطب حضرت سیدالشهداء(ع) و امام خمینی(س) فطرت انسانهاست که آن فطرت، فطرت خدایی است، فطرت دینی است، و آن فطرت دیگر پیر و جوان نمیشناسد. امام چون بنا را بر خداجویی و خداپرستی گذاشت، با لایهای از جان و دل و نفوس مردم ارتباط برقرار نمود که آن لایه عمیقترین و نهاییترین لایۀ وجود آدمی است و از تعیّنات خارجی متأثر نمیشود و رنگ نمیپذیرد و فاسد نمیشود. این است که خطاب اینها خیلی عمومیت پیدا کرد، زیرا دست روی احساس و تکلیف دینی گذاشتند و آن حساسترین تار وجود آدمی را زخمه زدند و به لرزه درآوردند و ندای فطرت آدمی را به گوش خود او رساندند.
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا و مجموعه مصاحبه هادفتر سومصفحه 278