مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی
امام خمینی نه مثل دیگران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حداد عادل، غلامعلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

امام خمینی نه مثل دیگران

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

امام خمینی نه مثل دیگران[1]

‏غلامعلی حداد عادل‏‎[2]‎

‏ ‏

‏سخن را با سلام به پیشگاه پیامبر گرامی اسلام و اولیاء او و درود به روح تابناک امام‏‎ ‎‏راحل آغاز می کنم.‏

‏ ‏

‏از خلاف آمد عادت بطلب کام که من‏

‏ ‏‏کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم‏

‏ ‏

‏امام خمینی در عالم سیاست و حکومت، بی گمان یک مرد سیاسی بزرگ و یک رهبر‏‎ ‎‏انقلابی استثنایی به شمار می آید که موفق شده است انقلابی نیرومند را در کشوری‏‎ ‎‏بزرگ پدید آورد.‏

‏وی همچنین توانست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک نظام حکومتی تأسیس کند‏‎ ‎‏که در طول دو دهه، بحرانهای سیاسی و اجتماعی گوناگون را پشت سرنهاده و همچنان با‏‎ ‎‏صلابت و استوار است. مقایسه امام خمینی با سایر رهبران انقلابی می تواند حقایق‏‎ ‎‏فراوانی را آشکار نماید. در چنین مقایسه ای می بایست به وجوه افتراق رهبران انقلابی‏‎ ‎‏توجه کرد، اما حقیقت این است که در مقایسۀ امام با دیگر رهبران سیاسی و انقلابی‏‎ ‎‏جهان، تفاوتها بسی بیشتر از شباهتهاست. اگر از دوران جوانی و درس و تحصیل امام‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 383

‏آغاز کنیم، تصدیق می کنیم که فضای نشو و نمای روحی و فکری او با فضای رشد و‏‎ ‎‏تربیت سایر رهبران سیاسی شباهتی نداشته است. او با آنکه دهها سال از عمر خود را به‏‎ ‎‏تحصیل علم و تحقیق و تألیف گذراند، نه تنها در دانشگاه به معنی خاص این کلمه درس‏‎ ‎‏نخوانده، بلکه حتی به دبستان و دبیرستان نیز نرفته و در نظام تعلیم و تربیت مخصوصی‏‎ ‎‏رشد یافته است که از سوی دولت و حکومت به رسمیت شناخته نمی شده است. رشتۀ‏‎ ‎‏تحصیلی او نیز علوم سیاسی و علوم اجتماعی و تاریخ و حقوق و روزنامه نگاری نبوده‏‎ ‎‏است. وی فعالیت و مبارزۀ سیاسی را بر خلاف سایر رهبران سیاسی و انقلابی جهان نه‏‎ ‎‏در سالهای جوانی بلکه در سالخوردگی آغاز کرده است. فعالیت و مبارزۀ سیاسی امام‏‎ ‎‏مسبوق به سابقۀ عضویت و فعالیت وی در هیچ حزب سیاسی نبوده است. خود وی نیز‏‎ ‎‏مبارزۀ سیاسی خود را در قالب یک حزب سیاسی سازماندهی نکرد و در انقلاب خود به‏‎ ‎‏شیوه های معمول انقلابیون دنیا از قبیل تشکیل یک سازمان زیرزمینی و انتخاب مشی‏‎ ‎‏چریکی و مبارزه مسلحانه و ترور دشمنان متوسل نشد. وی هیچ قشر و طبقۀ خاصی از‏‎ ‎‏قبیل طبقه کارگر یا دهقان یا بورژوا یا زنان و جوانان را مخاطب ویژۀ خود قرار نداد و در‏‎ ‎‏مبارزه سیاسی خود از واژگان و ادبیات مرسوم در متون و محاورات سیاسی متعارف نیز‏‎ ‎‏بهره نگرفت.‏

‏او هم در برپایی نهضت و بسیج مردم برای انقلاب، روشی یگانه و منحصر به فرد‏‎ ‎‏داشت و هم در ایجاد حکومت، دارای نظریه ای بدیع و بی سابقه بود. در بسیج توده های‏‎ ‎‏مردم برای پیروزی انقلاب روی سخن او به فطرت انسانها بود و همگان را از آن جهت که‏‎ ‎‏انسان و دارای فطرتی خداجو و حقیقت طلب و عدالت خواه هستند به مبارزه با شیطان‏‎ ‎‏صفتان و ستمگران دعوت می کرد. به همین جهت مردم نیز پیام او را با گوش جان‏‎ ‎‏شنیدند و دعوتش را اجابت کردند. در مرحلۀ تأسیس حکومت نیز فلسفه سیاسی وی‏‎ ‎‏هیچ شباهتی به فلسفه های مرسوم و متداول دنیای امروز نداشت. او در پی ایجاد‏‎ ‎‏حکومت دینی و بازگرداندن دین به صحنۀ حکومت و سیاست بود. حال آنکه چندین‏‎ ‎‏قرن بود که عملاً و نظراً در جهان تبلیغ می شد که دوران حکومت دینی به پایان رسیده و‏‎ ‎‏حکومت دینی یک اندیشه قرون وسطایی است. اما او مثل دیگران نبود. اگر چه خواهان‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی بود، اما در جهان بینی و اندیشه و عمل استقلال داشت و در قالبهای‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 384

‏موجود نمی گنجید. مهندس بازرگان در مصاحبه ای با دکتر حامد الگار در آذر ماه 1358‏‎ ‎‏در مقام انتقاد از امام می گوید: «خمینی یک آدمی است که اصلاً زیر بار سیستم مدیریت‏‎ ‎‏به آن معنا که ما می فهمیم، نمی رود. حالا ما متهم به این هستیم که غرب زده هستیم. دکتر‏‎ ‎‏یزدی می گوید ما هر چه قدر می گفتیم شما در مقام یک رهبر باید دفتر و سخنگو داشته‏‎ ‎‏باشید، ایشان نمی پذیرفت. حالا هم باز همینطور است.»‏

‏این روش متفاوت را نباید به معنی استبداد رأی دانست. مخالفت او با آراء غربیان و‏‎ ‎‏روشهای غربی متعارف در سیاست و انقلاب نیز نباید به معنی سرکشی و ستیزه جویی‏‎ ‎‏بی دلیل یا نوعی آنارشیسم تلقی شود. خوب است در این باب هم نظر بازرگان را در‏‎ ‎‏همان مصاحبه انتقادی بشنویم: «شاید با ملاها بحث کند اما اهل اینکه ‏‏[‏‏با هم‏‏]‏‏ بنشینیم و‏‎ ‎‏استدلال و تجزیه و تحلیل سیاسی بکنیم، نیست. حرفی می زند نظرش را می گوید. قاطع‏‎ ‎‏هم هست. زود تصمیم می گیرد. ضمناً این حسن را دارد که لجاجت هم ندارد. اگر‏‎ ‎‏تصمیمی که گرفته، بعداً متقاعد بشود که درست نبوده، ابا ندارد، می پذیرد و می گوید که‏‎ ‎‏من اشتباه کرده ام. ایمان و تقوا و توکلش هم خیلی زیاد است. یعنی آنچه را واقعاً فکر‏‎ ‎‏می کند حکم اسلام، حکم خدا و قانون اسلام است، در آن هیچ ملاحظه ای ندارد که‏‎ ‎‏ممکن است اشخاص بدشان بیاید. یا حتی به لحاظ تبلیغ اسلام هم بد باشد و مثلاً‏‎ ‎‏طرف، نظر مخالفی اتخاذ کند، یا حتی به ضرر مصالح باشد؛ نه؛ عقیده اش این است که‏‎ ‎‏حق این است و حق هم پیروز است. حالا دیگران هرچه می خواهند، بگویند.»‏

‏استقلال امام و امتیاز و تفاوتی که در اندیشه و عمل نسبت به دیگر رهبران انقلابی و‏‎ ‎‏رجال سیاسی داشت، در واقع برخاسته از شناخت او نسبت به اسلام و ایمان وی به‏‎ ‎‏حقانیت و کارآیی این مکتب بود. او در اسلام ذوب شده بود و در نتیجه همان استقلال و‏‎ ‎‏تشخص و تفردی که در اسلام به عنوان یک دین و یک مکتب وجود دارد، در وجود او‏‎ ‎‏نیز متجلی شده بود.‏

‏آنچه برای او اصل بود، مخالفت با دیگران نبود بلکه وفاداری به اسلام و موافقت و‏‎ ‎‏متابعت از اصول و ارزشها و آرمانهای اسلامی بود و اگر در این وفاداری و متابعت،‏‎ ‎‏بعضی از آراء او با آراء دیگران موافق می افتاد، باکی نداشت. چنانکه اگر مخالف هم‏‎ ‎‏می افتاد، هیچگونه وحشتی از این حیث به دل راه نمی داد. باور عمیق و آگاهانه و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 385

‏خردمندانۀ او به اسلام سبب شده بود تا او بر خلاف بسیاری از مصلحان و رهبران‏‎ ‎‏سیاسی کشورهای تحت ستم، مقلّد اندیشه ها و روشهای سیاسی غربیان نباشد. به‏‎ ‎‏خویش اعتماد داشت چون به خدای خویش اعتماد داشت. اعتماد به نفس او ناشی از‏‎ ‎‏اعتماد او به خدا و خودباوری او ثمرۀ خداباوری وی بود، خود او می گوید:‏

‏«ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید، بپاخیزید و در زیر پرچم توحید‏‎ ‎‏و در سایۀ تعلیمات اسلام، مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتها را از ممالک خود و‏‎ ‎‏خزائن سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلام را اعاده کنید و دست از اختلافات و هواهای‏‎ ‎‏نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید. بر فرهنگ  اسلام تکیه زنید و با غرب و‏‎ ‎‏غرب زدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و‏‎ ‎‏شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید که روشنفکران اجیر شده بلایی بر سر ملت و‏‎ ‎‏مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید، بر شما آن‏‎ ‎‏خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملتها چراغ راه‏‎ ‎‏روشنفکرانشان شوند و آنان را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات‏‎ ‎‏دهند که امروز روز حرکت ملتهاست و آنان هادی هدایت کنندگان تا کنون اند. ای‏‎ ‎‏اقیانوس بزرگ مسلمانان خروش برآورید و دشمنان انسانیت را درهم شکنید. که اگر به‏‎ ‎‏خدای بزرگ روی آورید و تعلیمات آسمانی را وجهۀ خود قرار دهید، خدای تعالی و‏‎ ‎‏جنود عظیم او با شماست» در جای دیگری می گوید:‏

‏هیچ ملتی نمی تواند استقلال پیدا کند، الا اینکه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانی‏‎ ‎‏که ملتها خودشان را گم کرده اند و دیگران را به جای خودشان نشانده اند، نمی توانند‏‎ ‎‏استقلال پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما حقوق اسلامی و قضای اسلامی و‏‎ ‎‏فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته و به دنبال غرب است. چنان‏‎ ‎‏غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می کنیم غیر از غرب دیگر‏‎ ‎‏هیچ چیز نیست. این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی منشأ اکثر بدبختیهای ملتها و‏‎ ‎‏ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملتها و مغزهای ملتها زدوده بشود، وقت طولانی‏‎ ‎‏لازم است. شرق فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که می خواهید مستقل و آزاد‏‎ ‎‏باشید، باید مقاومت کنید. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتید دانشگاههای ما، از غرب‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 386

‏نترسند اراده کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند.»‏

‏همین باور به خود و تواناییهای خود و تواناییهای ملت، سبب شده بود که امام از‏‎ ‎‏تهدیدات دشمنان خود دایر بر منزوی کردن ایران نترسد و خطاب به ملت بگوید: «تا‏‎ ‎‏منزوی نشوید نمی توانید مستقل بشوید. از انزوا ما چه ترسی داریم. ما آن روزی که‏‎ ‎‏منزوی نبودیم همۀ گرفتاریها را داشتیم. حالا که منزوی هستیم، مستقل هم هستیم.»‏

‏همین روحیه استقلال طلبی باعث شده بود که امام گاهی در عالم سیاست پیروزی را‏‎ ‎‏نه تنها در متابعت از نظر غربیان نداند بلکه درست بر خلاف نظر آنان عمل کند و به‏‎ ‎‏پیروزی رسد. امام در سال 1358 نخستین سالگرد هجرتشان از نجف به پاریس، در بیان‏‎ ‎‏خاطرات خود از بازگشت به میهن در 12 بهمن 1357 این نکته را به این صورت بیان‏‎ ‎‏می کند: ‏

‏«اخیراً که بنا گذاشتیم که بیاییم به ایران، فعالیتهای شدید شروع شد برای اینکه نیاییم‏‎ ‎‏به ایران. البته قبلش هم از طرف دولت آمریکا و آنها خیلی پیغامها می دادند که شما حالا‏‎ ‎‏نروید به ایران. حالا زود است رفتن به ایران. حالا شما نیایید به ایران و اسباب چه است‏‎ ‎‏و چه می شود. اگر شما بروید به ایران، حمام خون راه می افتد و از این حرفها زیاد زدند.‏‎ ‎‏ولی اسبابی شد که من در ذهنم آمد که رفتن به ایران برای اینها یک ضرری دارد. اگر‏‎ ‎‏چنانچه نفع داشت برایشان و می توانستند که ما وقتی رفتیم ایران فوراً ما را توبیخ کنند‏‎ ‎‏این حرفها را نمی زدند، می گفتند بیایید ایران، ما عازم شدیم و آمدیم و خداوند تبارک و‏‎ ‎‏تعالی در همۀ مسایل از اول نهضت تا حالا با ما و شما و با ملت ایران همراهی فرمود.»‏

‏امام همیشه مصدر افعال استثنایی و اقدامات بدیع و شگفت آور بود، بعنوان نمونه‏‎ ‎‏کافیست به دو اقدام حیرت انگیز یعنی نامه به گورباچف و فتوای اعدام سلمان رشدی‏‎ ‎‏اشاره کنیم. اما حیرت آورتر از این گونه اقدامات امام این بود که او با وجود همۀ صفات‏‎ ‎‏استثنایی و منحصر به فرد خویش، وسیعترین ارتباط و عمیق ترین رابطه را با توده های‏‎ ‎‏مردم و مخصوصاً با جوانان داشت. اینجا هم سخن بازرگان شنیدنی است:‏

‏«عجیب است که یک آدم 80 ساله، تفاهمش با جوانها خیلی بیشتر است از مثلاً بنده‏‎ ‎‏که توی جوانها و دانشگاهها بزرگ شده ام و در انقلاب و نهضت بزرگ شده ام و به اینها‏‎ ‎‏نسبتاً نزدیک ترم. ایشان تفاوتش ده مقابل است. یک خاصیت و قدرت مقابلۀ روحی و‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 387

‏فکری بین ایشان و جوانان انقلابی وجود دارد. من بین خودم و کسانیکه در انقلاب‏‎ ‎‏هستند یعنی جوانها، طلاب و دانشگاهیها و سپاهیها واقعاً یک فاصله و بیگانگی حس‏‎ ‎‏می کنم ولی آقا هیچ»‏

‏چنانکه پیش از این اشاره کردیم، تفاوت امام با دیگران در حقیقت ناشی از تفاوت‏‎ ‎‏جهان بینی او با جهان بینی دیگران است. او به عالم و آدم از نظرگاه دیگری غیر از نظرگاه‏‎ ‎‏غربی نظر می کرد و طبعاً منظره متفاوتی پیش چشم خود داشت و همان منظره را نیز پیش‏‎ ‎‏چشم ما ترسیم می کرد. در جهان بینی او تعریف انسان با تعریف رایج در غرب متفاوت‏‎ ‎‏بود و طبعاً سعادت انسان و ارزشهای او نیز متفاوت بود. رمز پیروزی و موفقیت امام در‏‎ ‎‏همین بود که برای نجات از سلطه غرب در همان راهی که غربیها و طرفداران غرب به‏‎ ‎‏پیش می تازند قدم ننهاد و مسیری تازه را انتخاب کرد. از ارشمیدس نقل کرده اند که بعد‏‎ ‎‏از آنکه خواص اهرمها را کشف کرده بود گفته بود اگر یک نقطه در خارج از این جهان به‏‎ ‎‏من بدهید، من کل جهان را با یک اهرم تکان می دهم و جابجا می کنم. امام هم برای ایجاد‏‎ ‎‏تحول در ایران به نقطه ای خارج از معیار پندارهای غربی تکیه کرد. انقلاب سیاسی او‏‎ ‎‏همانند انقلابهای دیگر یک پارادایم و سرمشق جدید برای زندگی اجتماعی و فردی‏‎ ‎‏ایجاد کرد. او خدا را از آسمان به زمین نیاورد و زمینی و زمین گیر نکرد. زمین را هم به‏‎ ‎‏آسمان نبرد. بلکه سعی کرد میان زمین و آسمان یعنی میان زندگی فردی و حیات جمعی‏‎ ‎‏و شئون اجتماعی و سیاسی آدمی در کرۀ خاک با عالم ملکوت و غیب و در یک کلمه با‏‎ ‎‏خدا رابطه ای ایجاد کند و این همان پارادایم جدید او بود. امام خوب می دانست که نباید‏‎ ‎‏و نمی توان تکرار کنندۀ تجربۀ غرب بود. او می دانست که اگر بخواهد در همان بازی و‏‎ ‎‏مسابقۀ معمول نزد غربیان وارد شود، حتماً مبارزه را باخته است. این بود که خود‏‎ ‎‏مسابقه ای دیگر با قواعد و قوانینی جدید ابداع کرد.‏

‏می توان گفت که پیام او امروز در یکصدمین سال تولدش این است که انقلاب او را با‏‎ ‎‏معیار غربی اندازه نگیریم و ارزش و اهمیت انقلاب اسلامی را به میران شباهت آن با راه‏‎ ‎‏و رسم غربی ندانیم. او آمده بود تا با زبان دیگری که همان زبان از یاد رفته انسانها بود با‏‎ ‎‏ما سخن بگوید. او مثل دیگران نبود، انقلاب او نیز مثل انقلابهای دیگر نیست. چنانکه‏‎ ‎‏متفاوت بودن و مستقل بودن به معنی سرکشی و ستیزه جویی بی دلیل نیست. به هوش‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 388

‏باشیم مبادا زبان او را فراموش کنیم و قواعد و دستور زبان او را از یاد ببریم. او‏‎ ‎‏می خواست ما را با خدا آشتی دهد و آشنا کند تا ما با خود حقیقی خود آشنا شویم. کوتاه‏‎ ‎‏سخن اینکه او آمده بود تا همان پیام دیرینۀ قرآن را در گوش ما بخواند که: «چونان کسانی‏‎ ‎‏نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خود آنها را از یادشان برد.»‏

‏والسلام»‏

‏ ‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 389

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 390

  • )) این مقاله در واقع متن سخنرانی ایشان در کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی است که توسط دبیرخانه کنگره تنظیم شده است.
  • )) دکترای فلسفه و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.