مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی و نظم نوین جهانی اسلام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : بزی، عماد

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

انقلاب اسلامی و نظم نوین جهانی اسلام

انقلاب اسلامی و نظم نوین جهانی اسلام 

‏عماد بزی‏‎[1]‎

‏ ‏

خلاصه مقاله 

‏این مقاله از این ایده دفاع می کند که تحت تأثیر انقلاب اسلامی یک نظم‏‎ ‎‏نوین جهانی شکل گرفته است. نگارنده ابتدا به شرح سیستم جهانی سرمایه داری‏‎ ‎‏که حداقل از چهار قرن پیش وجود داشته است می پردازد و بر این اعتقاد است‏‎ ‎‏که این سیستم اروپا محور بوده و همه چیز را بر محور اروپا تعریف نموده و از‏‎ ‎‏حقوق بین المللی موجود به عنوان چهارچوب قانونی استفاده کرده است. وی‏‎ ‎‏اشاره می کند که بعد از جنگ جهانی دوم نقطه محوری نظم جهانی فوق الذکر از‏‎ ‎‏اروپا به ایالات متحده آمریکا انتقال یافته است. اولین چالش جدی در برابر این‏‎ ‎‏سیستم از سوی اتحاد شوروی انجام شد ولی غرب توانست موجودیت سیاسی‏‎ ‎‏این کشور را منزوی، مهار و نابود سازد.‏

‏چالش بعدی، چالش انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی‏‏(س)‏‏ بوده است.‏‎ ‎‏امام خواستار استقرار نظم جدیدی ابتدا در داخل کشور و سپس در سطح جهان‏‎ ‎‏اسلام بوده است. نویسنده سپس به بحث ماهیت این نظم جهانی اسلامی‏‎ ‎‏می پردازد. به نظر وی با شکل گیری این سیستم حیات جدیدی به «امت» اعطا‏‎ ‎‏می شود و در دو دهه اخیر این امر دلمشغولی رسانه ها بوده است. شاخصه ظهور‏‎ ‎‏این سیستم تلاش مسلمین جهان برای استقرار حکومتهای اسلامی متضمن‏‎ ‎‏مقررات و تفکرات دینی است و پیامد این امر تجدیدنظر در الگوهایی است که‏‎ ‎‏در سطح جهان وجود دارند. اولین آزمون واقعی این نظم جهانی مقدس در مسأله‏‎ ‎‏سلمان رشدی بوجود آمد. در این جریان تحت تأثیر فتوای امام حرکتی در سطح‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 177

‏جهانی به راه افتاد. در نسل های آتی، این فتوا به عنوان رویدادی نگریسته خواهد‏‎ ‎‏شد که تولد یک نظم جهانی جدید را اعلام کرده است. به هر حال آثار این نظم‏‎ ‎‏جهانی معطوف به دولت ملی، حقوق بین الملل، جنبشهای آزادی بخش و الهیات‏‎ ‎‏رهایی بخش است و آثار عمده ای در ارتباط با علوم اجتماعی دارد. ‏

‏ ‏

‏برای آنکه منظور ما از نظم نوین جهانی اسلام قابل فهم باشد، لازم است ابتدا به نظم‏‎ ‎‏جهانی حاکم در عصر حاضر، پایه های آن، جاذبه و ادعای آن نسبت به فرهنگهای غیر‏‎ ‎‏غربی نگاهی بیاندازیم.‏

‏حداقل چهار قرن است که نظم نوین جهانی پدیدار شده است. نظامی که در ابتدا با‏‎ ‎‏ویژگیهای فعالیت تجاری پرقدرت بین قاره ها، و کشف افقهای جغرافیایی جدید شناخته‏‎ ‎‏می شد، با رشد تدریجی تکنولوژی و استفاده از آن در کشتیرانی و ارتش رو به زوال‏‎ ‎‏رفت. انقلاب صنعتی اوج این فرآیند بود که به نوبۀ خود انگیزه ای قوی برای استعمار و‏‎ ‎‏مقهورسازی ساکنان شرق و دیگر بومیان فراهم کرد.‏

‏پس از آن اروپا دیگر نه تنها قدرت عمده اقتصادی و نظامی حاکم در جهان بود، بلکه‏‎ ‎‏ادعا می شد که مرکز پیشرفت بشر و نقطۀ ورود به جریان تمدن بشری است. در این‏‎ ‎‏شرایط حتی نظریه ها و عقایدی دربارۀ پایان تاریخ در همان نیمۀ قرن نوزدهم شایع شد. ‏

‏اروپا مرکز جهان شمرده می شد و این موضوع پیامدهای عمیقی در فضای‏‎ ‎‏جغرافیایی، تاریخی و عقلی داشت. از نظر جغرافیایی، همۀ نواحی جهان بر اساس‏‎ ‎‏موقعیت جغرافیایی شان نسبت به اروپا مورد توجه بودند، و بدین ترتیب اصطلاحات‏‎ ‎‏خاور نزدیک، خاورمیانه و خاور دور پدید آمد.‏

‏تاریخ بشر به باستان، قرون وسطی و عصر جدید تقسیم شد. همۀ نتایج علمی و‏‎ ‎‏عقلی بشر مطابق با استانداردهای پوزیتیویسم و عقل گرایی غربی مورد قضاوت قرار‏‎ ‎‏می گرفت و نتایجی که شرایط لازم را احراز نمی کردند، به دستۀ مباحث پیش عینی‏‎ ‎‏ارجاع می شدند. با این حال ادعا می شد که شرق در قلمرو اخلاق، معنویت، شعر و‏‎ ‎‏افسانه چیزهایی قابل عرضه دارد، اما مطمئناً در حیطۀ دانش و تفکر که با ترقی یا ادارۀ‏‎ ‎‏مناسب امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مرتبط است، چیز قابل ذکری ندارد.‏

‏چهارچوب حقوقی این نظم جهانی، قانون بین المللی بود که چیزی جز ترازنامۀ‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 178

‏موازنۀ قدرت نبود و منطق آن به اندازۀ کافی از نادرستی ساده ای برخوردار بود: ما‏‎ ‎‏«غرب» قدرت برتریم و حق تدوین و اجرای قانون تماماً متعلق به ماست. قانونی که برای‏‎ ‎‏حفظ مصالح اقتصادی و استراتژیک ماست. نیاز به ذکر نیست که دستیابی به چنین‏‎ ‎‏خواسته هایی اغلب به معنای استعمار منابع طبیعی، بازارها و نیروی کار ارزان سایر‏‎ ‎‏کشورها بود. فرآیندی تابع که کمتر از مطلق دانستن ارزشهای فرهنگی غرب و شیوۀ‏‎ ‎‏زندگی آن مضر نبود. هرکس می خواست اعتراض کند یا علیه این بیداد قیام کند، تصور‏‎ ‎‏می شد که با استانداردهای جریان بین المللی و رفتار متمدن سازگاری ندارد و بنابراین‏‎ ‎‏باید به انقیاد کشیده شود.‏

‏نقطۀ مرکزی این نظم جهانی، بویژه پس از جنگ جهانی دوم، به ایالات متحدۀ‏‎ ‎‏آمریکا انتقال یافت.‏

‏اولین چالش جدی این نظام، تأسیس اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب بلشویکی‏‎ ‎‏سال 1917 بود که ماهیت استیلای این اختاپوس کاپیتالیست را که موجب استثمار‏‎ ‎‏بی حد در خانه و ماجراجویی استعمارگرانه در خارج شده بود، زیر سؤال برد. این‏‎ ‎‏ایدئولوژی به بسیاری از انسانها لقب «جهان سومی» می داد و گاهگاهی هم تهدیدی‏‎ ‎‏نظامی برای غرب بود. با این حال به دلیل تعلق آن به سنتهای فکری و فلسفی غرب و نیز‏‎ ‎‏به خاطر تناقض درونی آن، غرب می توانست آن را همچون یک دولت سیاسی منزوی‏‎ ‎‏کرده، سرجای خود بنشاند و سپس آن را تخریب کند.‏

‏زمانی که امام خمینی‏‏(س)‏‏ از فوریه 1979 پیروزمندانه به ایران بازگشت، اوضاع کلی‏‎ ‎‏چنین بود.‏

‏در ماههای اول تأسیس جمهوری اسلامی، همۀ جهانیان دریافتند که این مرد کمتر از‏‎ ‎‏پایه گذاری نظمی الهی ابتدا در خانۀ خود و سپس با سرمشق شدن، در همۀ کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی، به چیزی راضی نیست. منظور از این نظم جهانی اسلام این است که نظامی‏‎ ‎‏جهان شمول که برخی از اجزای اصلی آن برای قرنها مسکوت مانده، با قراردادن احکام‏‎ ‎‏الهی به عنوان نیروی حرکت و چراغ راهنما در امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی،‏‎ ‎‏جوانی را از سر گیرد. این نظام با همتی بلند اعلام کرد که در دنیای پست مدرن که‏‎ ‎‏علی رغم پیشرفت مادی، با مشکلات بنیادی بحران هویت و از دست دادن معنا‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 179

‏روبروست، اگر مسئولیت امور بشر به دین سپرده شود، دین پاسخها و راه حلهای این‏‎ ‎‏مشکلات را ارایه خواهد کرد. اما برای دنیای خارج، این نظام به مفهوم زیر سؤال بردن و‏‎ ‎‏به مبارزه طلبیدن مشروعیت، یا به عبارت مناسبتر، قانون نظم جهانی حاکم بود؛ بویژه‏‎ ‎‏وقتی موضوع پایمال کردن حقوق مسلمین یا دفاع از سیاستها، توافقها و فعالیتهایی به‏‎ ‎‏میان می آمد که به منافع اقتصادی آنها لطمه زده یا آرمانها و اصول آنها را کوچک‏‎ ‎‏می شمرد. نظم نوین جهانی اسلام یعنی گذر از خطوط قرمزی که استکبار بین المللی‏‎ ‎‏برای جاودان ساختن حاکمیت و بیداد خود بر جهان ترسیم کرده است.‏

‏دعوت به تأسیس و پایه گذاری این نظم الهی و فراهم آوردن وسیلۀ انجام آن هر دو‏‎ ‎‏خطاب به امت مسلمان است که مبانی و اصول معنوی و اخلاقی را از عمق جان خود‏‎ ‎‏گرامی می دارند.‏

‏چنین تحولات عظیم و حرکت زایی، پاسخ مسلمانان به دوباره جوان کردن این نظم‏‎ ‎‏مقدس بوده است که برای آنها و دیگرانی که با تاریخ اسلام آشنایند، یادآور انقلاب‏‎ ‎‏بزرگ اسلامی است که حضرت محمد ‏‏صلی الله علیه و آله‏‏ بنیانگذاری کرد. ‏

‏«ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسولش را اجابت کنید وقتی شما را به چیزی‏‎ ‎‏فرامی خوانند که شما را زنده می سازد و حیات دوباره می دهد.»‏

‏و نیز:‏

«و رسولی به سوی شما فرستادیم که یحیی ذکر کم.»

‏همچنین در احادیث معصومین آمده است:‏

‏«و یستثیر لهم دفائن العقول»‏

‏و در کلام رهبر بزرگ انقلاب اسلامی، آیت الله خامنه ای: ‏

«ما مرده بودیم و امام ما را زنده کرد.»

‏به راستی این حیات جدیدی که امام راحل در امت دمید و رسانه های جهان را به‏‎ ‎‏موضوع اسلام و مسلمین مشغول ساخت، شاید مشخص ترین چهرۀ فرهنگ جهان در دو‏‎ ‎‏دهۀ پایانی قرن بیستم بوده است. مشخص ترین تجلی این نظم مقدس تلاش  نسبتاً‏‎ ‎‏جهانی مسلمانان جهان برای بنیان نهادن حکومت اسلامی و حاکم کردن قوانین الهی‏‎ ‎‏بوده است، تحولی عظیم در روابط اجتماعی و جنسی و نظم اقتصادی انسانی براساس‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 180

‏اجتناب از رباخواری و عمل خیرخواهانه وایثارگرانه به خاطر نیازمندان، یتیمان، و‏‎ ‎‏محرومان. تجدید دوباره ارزشهای فرهنگی و قوت قلب فزاینده برای ارایه دیدگاهها و‏‎ ‎‏نظریاتی در مباحث عقلانی، فلسفی و طبیعت هنرمندانه کره زمین از اهمیت کمتری‏‎ ‎‏برخوردار نبود. این نظام، دینداران سایر ادیان را نیز برانگیخت. این نظم مقدس ثابت‏‎ ‎‏کرد که تنها نظامی است که می تواند در برابر نظم جهانی غربی قد علم کند، در حالی که‏‎ ‎‏دیگر نظامها وحتی فرهنگها دیر یا زود متزلزل شدند.‏

‏فرهنگ غربی که نظم جهانی بر آن مبتنی است، نمادهایی دارد که از جمله آنها‏‎ ‎‏پیشرفت اقتصادی، آزادی در روابط انسانی حاکم مخصوصاً روابط جنسی و دموکراسی‏‎ ‎‏است. این ویژگیها به مفهوم جستجوی خوشبختی تعریف شده، تصوری که مجسم کنندۀ‏‎ ‎‏روح فرهنگ غرب است. ‏

‏این نمادها برای بسیاری از انسانهای غیرغربی بویژه جوانان بسیار جذاب است و از‏‎ ‎‏طریق انواع تصاویر، مدلهای بازیگری و تخیلی انتقال می یابند.‏

‏برای ایستادگی در برابر نفوذ مخرب این فرهنگ و فرآیند جمعی آن، مردم غیرغربی‏‎ ‎‏و برخی دولتهای غیرغربی سعی می کنند میراث فرهنگی بومی خود را احیا کنند و حتی‏‎ ‎‏احساسات ناسیونالیستی را تحریک کنند تا بتوانند در برابر این سیل که با مصرف زدگی،‏‎ ‎‏تلویزیون و مسافرت هجوم می آورد، سدی بسازند. نقطۀ بحرانی در اینجا این است که‏‎ ‎‏تاریخ و تجربه نشان داده که اگر این فرهنگهای بومی بر پایه های توحید بنا نشوند، دیر یا‏‎ ‎‏زود فرومی ریزند. ‏

‏قلمرو اصلی نفوذ فرهنگ غربی «نفس» است نه قوای عقلانی؛ قلمرو اصلی آن‏‎ ‎‏هوسها، غرایز، احساسات و بوالهوسی هاست؛ حتی استدلال خود را هم از کانال‏‎ ‎‏احساسات و عواطف انجام می دهد؛ خود را بیشتر به عنوان شیوه ای برای زندگی و‏‎ ‎‏طریقۀ خوشبختی و خرسندی معرفی می کند تا به عنوان یک نظام عقلانی که فرد بتواند‏‎ ‎‏به اختیار خود آن را بپذیرد و یا رد کند، محققان ایرانی زیرکانه آن را «فرهنگ نفسانی»‏‎ ‎‏نامیده اند.‏

‏زمانی که خداوند در قرآن کریم دربارۀ شیطان سخن می گوید، شیوه های عملکرد‏‎ ‎‏شیطان را در واژه های زیر تعبیر می کند: «‏‏یعدهم و یمینهم‏‏» قول می دهد و آرزومندشان‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 181

‏می سازد؛ «‏‏و لقد اضل منکم جبلاً کثیراً‏‏» گمراهشان می سازد، ‏«فوسوس لهم»‏ آنها را‏‎ ‎‏وسوسه می کند؛ «‏‏و اذ زیّن لهم الشیطان اعمالهم‏‏» اعمال بدشان را بر آنها زینت می دهد.‏

‏بدیهی است که قلمرو عمل در اینجا «خود شهوانی» و تمایلات و نفوسهای آن است‏‎ ‎‏نه عقل.‏

‏خداوند در ادامه می افزاید که تأثیر شیطان شامل «مخلصین» نمی شود. بنابراین‏‎ ‎‏شیطان بزرگ آمریکا که لبۀ برندۀ فرهنگ غرب است، همه فرهنگهایی را که از توحید‏‎ ‎‏ناب برخوردار نیستند تحت نفوذ و سلطه خود قرار خواهد داد. ‏

‏حتی می تواند مسلمانانی را که نسبت به ایمان یا در عمل خود به اسلام مخلص‏‎ ‎‏نیستند تحت نفوذ خود قرار دهد.‏

‏این است دلیل آنکه حتی نظامی همچون اتحاد شوروی که کاملاً ملحد بود خود را به‏‎ ‎‏عنوان نظامی فکری و عقلانی معرفی می کرد؛ دشمنی بسیار کم خطرتر بود. و به همین‏‎ ‎‏دلیل است که می بینیم امام خمینی‏‏(س)‏‏ تأکید منحصر به فردی بر آمریکا و نقش آن دارد.‏

‏همچنین در اینجا آشکار می گردد که «الگوی ژاپن» که بیشتر دانشمندان شرقی آن را‏‎ ‎‏الگویی موفق برای مدرنیزه شدن همراه با حفظ ارزشهای فرهنگی می دانند، نیز‏‎ ‎‏نمی تواند دوامی داشته باشد. در واقع آنها که با فرهنگ ژاپن آشنایی عمیق دارند، به این‏‎ ‎‏حقیقت اشاره می کنند که هر چند ظاهراً میراثی سنتی از آن باقی مانده است، اما به‏‎ ‎‏سرعت در فرهنگ غرب حل می شود. به علاوه، در برخی ابعاد همچون مصرف گرایی‏‎ ‎‏چشمگیر، شهوتهای جنسی در بین جوانان، و خودکشی حتی از مرز کشورهای غربی نیز‏‎ ‎‏جلوتر است.‏

‏در دراز مدت، این کشور و سایر فرهنگهای آسیایی سرانجام غربی می شوند، غربی‏‎ ‎‏به شکلی بد، تحت نفوذ، بد تعبیر شده و دسته سوم و چهارم، اما با همۀ اینها غرب.‏

‏با روشن شدن موارد فوق مناسبت نظم مقدسی که امام خمینی‏‏(س)‏‏ بنیان نهاد به طور‏‎ ‎‏کامل آشکار می شود.‏

‏اولین آزمون واقعی که این نظم مقدس جهانی نقش خود را در آن ایفا کرده و مطالبات‏‎ ‎‏خود را ارایه داده، پدیده ای بود که به عنوان «موضوع رشدی» شناخته شد.‏

‏در این پدیده، کتابی نوشته شد که در ورای آن سنت عقل گرایی وجود داشت، سنتی‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 182

‏که در طی چهار قرن توسعه یافته و به حمایت از دیدگاههای خاصی دربارۀ آزادی‏‎ ‎‏فرهنگی و هنری رسیده است. این کتاب که تجلی ادبی آن سنت بود به سمبلها و‏‎ ‎‏اعتقادات مقدس مسلمانان و همه انسانهای دیندار که برای سردمداران نظم نوین جهانی‏‎ ‎‏پشیزی به حساب نمی آمد، اهانت کرد. آنها برای حفظ و تأمین انتشار و تبلیغ این افتراها‏‎ ‎‏از هیچ چیز فروگذار نکردند. در اینجا نظامی سیاسی و اقتصادی آمده بود تا با اعلام‏‎ ‎‏اینکه تعبیر او از آزادی بیان از ارکان مرام اوست، جنبه های کلیدی امور بین المللی را‏‎ ‎‏تحت تسلط و نفوذ خود بگیرد و بگوید که برای حمایت از استفاده کنندگان از چنین‏‎ ‎‏آزادی، علی رغم خواسته ها و تمایلات مسلمانان سراسر جهان، آمادۀ افراط و زیاده روی‏‎ ‎‏است. علاوه بر این، محققی الهی نیز وجود داشت که نه تنها خواستار توقیف کتاب شد،‏‎ ‎‏بلکه با فتوایی، حکم قتل نویسندۀ آن را صادر نمود.‏

‏عکس العمل ناگهانی قدرتها و متفکران غربی نسبت به این فتوا در این معنا کاملاً قابل‏‎ ‎‏درک است که این فتوا نظم نوین جهانی را زیر سؤال برده و حقیقتاً آن را به مبارزه طلبیده‏‎ ‎‏و اساس دعوی فلسفی و عقلانی آن و حقوق و آزادیهای مورد حمایت آن را متزلزل‏‎ ‎‏ساخته است. آنتونی بورگس، یکی از دانشمندان غربی که برخی از پیامدها و ابعاد این‏‎ ‎‏فتوا را درک کرده است می گوید: ‏

«این فتوا اعلام جهاد علیه دنیای غرب است.»

‏عکس العمل مسلمانان نیز در ارتباط با این موضوع شگفت انگیز و جهانی بود. برای‏‎ ‎‏اولین بار در تاریخ مدرن، مفهوم حقیقی امتی متحد و عظیم که آمادۀ قیام و دفاع از‏‎ ‎‏آرمانهای خویش است، تجلی یافت.‏

‏نسل آینده به این فتوا به عنوان موضوعی خواهد نگریست که او را در جهت اعلان‏‎ ‎‏تولد نظم نوین جهانی اسلام هدایت می کند.‏

‏انقلاب اسلامی و نظم مقدس جهانی که این انقلاب خلق کرده است، پدیده ای در‏‎ ‎‏ابعاد جهانی بود. پدیده ای که به خاطر تأثیرات پایدار آن در صحنۀ جهانی می توان آن را‏‎ ‎‏برجسته ترین پدیدۀ قرن بیستم، اگر نه عصر حاضر، نامید. ابعاد کامل این پدیده تا زمانی‏‎ ‎‏در آینده، که احتمالاً 50 سال بعد خواهد آمد، شناخته نخواهد شد.‏

‏این پدیده تاکنون پیامدهای مهمی در رابطه با قانون بین المللی ملت ـ دولت:‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 183

‏حرکتهای آزادیخواهانه و حکمت رهایی بخش داشته است؛ در ارتباط با علوم اجتماعی،‏‎ ‎‏بویژه علوم سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی نیز تأثیرات بنیادی گذاشته است.‏

‏برای ما مسلمانان کافی است که بگوییم هر عملی که در جهت تقویت این نظم نوین‏‎ ‎‏جهانی اسلام و رسانیدن آن به پیروزی نهایی انجام گیرد، رضایت خداوند را حاصل‏‎ ‎‏خواهد کرد. ‏

‎ ‎

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 184

  • )) Emad Bazzi ـ دانشجوی دکترای علوم سیاسی در استرالیا.