مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی
متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مراسم افتتاحیۀ کنگره
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

پدیدآورنده : خاتمی، سید محمد

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1382

زبان اثر : فارسی

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مراسم افتتاحیۀ کنگره

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مراسم افتتاحیه 

‏ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلواة و السلام علی خاتم الانبیاء و‎ ‎‏المرسلین و علی آله الطیبین الطاهرین‏

‏میلاد با سعادت سرور بانوان و الگوی همۀ انسانهای فضیلت خواه تاریخ، حضرت‏‎ ‎‏زهرای مرضیه ‏‏علیهاالسلام‏‏ را به همۀ مؤمنان، آزادگان، حقیقت خواهان، زنان و مردان‏‎ ‎‏فضیلت جوی جهان و حاضران محترم تبریک عرض می کنم.‏

‏همچنین صدمین سالروز میلاد پیشوای عظیم الشأن انقلاب اسلامی را ـ که به فرموده‏‎ ‎‏مقام معظم رهبری امسال به عنوان سال امام خمینی نامگذاری شده است و این همایش‏‎ ‎‏نیز به نام و به یاد ایشان برگزار شده است ـ به شما تبریک عرض می کنم.‏

‏بدون تردید امام از بزرگان تاریخ ماست و بحث دربارۀ شخصیت کسانیکه در تاریخ،‏‎ ‎‏بزرگ و بلند آوازه شده اند کار دشواری است زیرا شخصیت این افراد دارای وجوه و‏‎ ‎‏شئون مختلف و احیاناً متضاد است و شناخت همه جانبه شخصیت آنها دشوار و گاه‏‎ ‎‏نامیسر است؛ به خصوص اگر این شخصیت منشأ قدرت سیاسی باشد. چون در این‏‎ ‎‏موارد و زمینه ها، بحثها گاهی با انگیزه ها و بینشهایی آمیخته می شود تا در واقع توجیه‏‎ ‎‏کنندۀ بعضی از رفتارها و کردارهای موجود در جامعه و معطوف به قدرت باشد. از آنجا‏‎ ‎‏که در وجود این شخصیتها، جنبه های متضادی وجود دارد همواره امکان بد فهمیدن و یا‏‎ ‎‏سوء استفاده کردن وجود دارد که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید:‏

«وَلا یَزیدُ الظّالمینَ اِلَّاخَساراً»


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 1

‏برای شناخت این شخصیتها باید خود را از هر انگیزه ای، جز شناخت، تهی کرد که‏‎ ‎‏این کاری دشوار است. امید دارم این همایش و همایشهایی که پیشتر بوده است و بعد از‏‎ ‎‏این هم خواهد بود و نیز به همت اندیشمندان حقیقت جو بتوانیم شخصیت والای امام را‏‎ ‎‏آنگونه که بوده است، نه آنطور که دلخواه ماست، بشناسیم و همه وجوه و شئون آن را نیز‏‎ ‎‏بشناسیم. ‏

‏امام رهبر یک نهضت بزرگ اسلامی است که دست کم بزرگترین نهضت دوران‏‎ ‎‏معاصر یا یکی از نهضت های بزرگی است که در چندۀ سدۀ اخیر در دنیا رخ داده است.‏‎ ‎‏به همین دلیل و همچنین به دلیل اینکه این نهضت منتهی به استقرار یک نظام شده است‏‎ ‎‏و به لحاظ سیاسی این نهضت و شخصیت بنیانگزار و پیشوای آن در روزگار ما و در‏‎ ‎‏چشمها و دلها جلوه کرده است، چه بسا که شخصیت واقعی امام تحت الشعاع وجهۀ‏‎ ‎‏سیاسی شخصیت ایشان قرار بگیرد. هر چند که به لحاظ سیاسی هم امتیازهای فراوانی‏‎ ‎‏در وجود امام هست.‏

‏امام پیش از آنکه یک سیاستمدار باشد و بیش از آنکه رهبر یک نهضت بزرگ روزگار‏‎ ‎‏باشد، یک عالم عامل است. یعنی پیش از آن، در افق علم و عمل تا دوردستهایی که‏‎ ‎‏تصور آدمی اجازۀ عبور و گذر دارد پیش رفته است. امام یک فقیه، یک فیلسوف، یک‏‎ ‎‏عارف، یک ادیب و یک مفسر است و یک شخصیت چند بعدی و چند وجهی دارد.‏‎ ‎‏کسانی که محضر این بزرگوار را درک کرده اند، عالمان و فاضلان فراوانی هستند و نیز آثار‏‎ ‎‏به جا مانده از این بزرگوار، گواه والایی مقام آن بزرگوار، هم در عرصه علم و هم در‏‎ ‎‏عرصۀ عمل است.‏

‏به نظر من مهمترین وجهۀ شخصیت امام که زیربنای شخصیت جامع ایشان می شود‏‎ ‎‏عبارت است از «خودسازی» امام. امام قبل از اینکه وارد صحنۀ اجتماع بشوند و حتی‏‎ ‎‏قبل از اینکه به حوزۀ تدریس و تعلیم رو بیاورند، کوشیده اند تا خودِ خویشتن را بسازند؛‏‎ ‎‏تا اینکه حتی علم و حتی علم دین، رهزن حقیقت و حجاب جان غیر تربیت شدۀ فرد‏‎ ‎‏نباشد. ایشان در نوجوانی و جوانی به طی مراحل سیر و سلوک و عرفان ـ هم در عرصۀ‏‎ ‎‏نظر و هم در عرصۀ عمل ـ وارد می شوند و در همان سنین جوانی به مراحل والایی از‏‎ ‎‏مقامات عرفانی عملی و نظری می رسند. به همین دلیل هم در آغاز کار، پیش از آنکه به‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 2

‏تدریس فقه و اصول بپردازند. اهتمام جدی به تدریس اخلاق در حوزۀ علمیه داشتند؛‏‎ ‎‏چیزی که سخت حوزه های علمیه ما به آن نیازمند است. اگر هدف بعثت پیامبر تتمیم و‏‎ ‎‏به کمال رساندن مکارم اخلاقی است و دین خدا درصدد ساختن جان انسان با فضیلت و‏‎ ‎‏با اخلاق است، اهتمام به اخلاق و ساختن جان و روح انسان از مهمترین اموری است که‏‎ ‎‏دست کم در حوزه های علوم دینی ما باید مورد توجه باشد که متأسفانه در بیشتر برهه ها‏‎ ‎‏اینگونه نبوده و امروز هم کمتر به آن توجه می شود.‏

‏امروز تقریباً همۀ شاخه ها و شعبه های معارف والای اسلامی از جمله اخلاق،‏‎ ‎‏تحت الشعاع شاخۀ مهمی از معارف اسلامی یعنی فقه است. و کسی که در عرصۀ فقه‏‎ ‎‏پیشرفت های بزرگی داشته باشد، بیشتر مورد توجه است تا کسانی که در عرصه های‏‎ ‎‏فلسفه، اخلاق، تفسیر و سایر شاخه ها و شعبه ها تلاش کرده باشند و به مقامات والا‏‎ ‎‏رسیده باشند. در حالی که فقه در نهایت بیانگر حجتی است برای ما، در رفتار و کردار و‏‎ ‎‏گفتارمان در برابر خدا یا حجت خدایی در نحوۀ رفتاری که با دیگران داریم. فقه، ظاهری‏‎ ‎‏را مشخص می کند و چهارچوبی برای ظاهر رفتار انسان معین می کند که همان ظاهر باید‏‎ ‎‏آئینه باطن یا مسیر و بستری برای رسیدن به باطن باشد. هدف اصلی همان مغز و‏‎ ‎‏محتواست. روح دیانت، بندگی خداست و فقه حقیقی آن است که انسان را به بندگی خدا‏‎ ‎‏بخواند و طبیعی است که معارف اسلامی فقط با فقه و بدون اخلاق و سایر شعبه ها و‏‎ ‎‏شاخه ها کامل نمی شود و روح انسان فقط با عمل به ظواهر و بدون اینکه این ظاهر‏‎ ‎‏معطوف به درون و محتوا و مغز و جان باشد روحی پرستندۀ خدا نمی شود.‏

‏امام یک فقیه بزرگوار است اما بیش از آن یک عارف است. او نه تنها در عرصۀ عرفان‏‎ ‎‏تحلیلی و نظری دارای مرتبت والاست، بالاتر از آن به لحاظ «عمل» و «سلوک»، یکی از‏‎ ‎‏نوادر تاریخ اسلام است. تنها با دلیل و مفهوم، «جان» تربیت نمی شود و «خرد» ساخته‏‎ ‎‏نمی شود مگر آنکه با «عمل» توأم شود. عملی که مقدمۀ یقین است. در حوزۀ علم‏‎ ‎‏مفهومی و حصولی، مقدمات مفهومی مقدمه رسیدن به آگاهی و علم اند. یعنی مبادی‏‎ ‎‏مفهومیِ معلوم شده با نظم خاصی مرتب می شوند تا انسان از این مبادی بگذرد تا به‏‎ ‎‏نتیجۀ مفهومی برسد. اما در علم حقیقی، نه مفاهیم و مبادی مفهومی بلکه عمل مقدمۀ‏‎ ‎‏علم و یقین است ‏«واَعْبُد رَبَّکَ حَتَّی یُعْطیکَ الیقین». ‏و علم حقیقی آن علم است.‏


ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 3

‏امام سالک است، عابد است، عامل است اما عملی که با علم توأم است. ایشان در‏‎ ‎‏فقه هم دارای مرتبت والاست و حتی می توان گفت با توجه به آنچه که در اواخر عمر‏‎ ‎‏شریفشان بیان کردند صاحب مدرسۀ تازه ای در فقه اسلامی، به خصوص فقه معطوف به‏‎ ‎‏جامعه یا فقه سیاسی است. اما همانطور که گفتم، ایشان متوقّف در فقه نیست. گر چه‏‎ ‎‏تخصص ایشان در فقه بالا و والاست و یکی از برجسته ترین چهره های فقهی دنیای تشیع‏‎ ‎‏و اسلام اند. اما در کنار علم فقه، ایشان در سایر شاخه و شعبه های علوم و معارف‏‎ ‎‏اسلامی نیز صاحبنظر و دارای مرتبتی بسیار برجسته اند و این راه و کار بسیاری از بزرگان‏‎ ‎‏عالم اسلام و تشیع بوده است. کسانی نظیر مرحوم شیخ مفید و یا مرحوم سید مرتضی که‏‎ ‎‏می توان آنها را به یک معنا آغازگر فقه مدون شیعی دانست یا بزرگی مثل علامه حلی ـ که‏‎ ‎‏از اساتید فقه شیعی است و با بهره گیری از موقعیت زمان و مکان از بسط دهندگان علوم‏‎ ‎‏و معارف و به خصوص فقه شیعی است، ـ تنها فقیه نبوده اند بلکه در فلسفه و کلام نیز از‏‎ ‎‏سرآمدان دوران خود بوده اند. همچنین از این زمره بوده است مرحوم صدرالمتألهین،‏‎ ‎‏صاحب اندیشه و مکتب والا و کم نظیر «حکمت متعالیه». در اندیشۀ صدرالمتألهین بود‏‎ ‎‏که حکمت اشراق و مشاء و تصوف و عرفان و کلام در هم آمیخت و به صورت حکمت‏‎ ‎‏متعالیه درآمد و به یک معنا در اندیشۀ او معارف عقلی و نظری و ذوقی دنیای اسلام به‏‎ ‎‏نوعی به تمامیت رسید. چنانکه در این چهار قرن اخیر، همۀ صاحبنظران فلسفه در عالم‏‎ ‎‏اسلام خوشه چین خرمن اندیشۀ او بوده اند. تا تقدیر خداوند چه باشد و چه زمانی‏‎ ‎‏دوباره دستی از غیب برون آید و اندیشه ای برآید و حرفی تازه و راهی نو پیش روی‏‎ ‎‏متفکران و اندیشمندان متدین نهد. در هر صورت ایشان در کنار فلسفه و حکمت در فقه‏‎ ‎‏و تفسیر و سایر معارف نیز صاحب نظر بوده است. متأسفانه بسیاری از این بزرگان‏‎ ‎‏معروض تنگ نظری ظاهر بینان شده اند و احیاناً تکفیر و تفسیق نیز شده اند. چنانکه‏‎ ‎‏بوعلی سینا از سردرد می نالد که:‏

‏ ‏

‏کفر چو منی گزاف و آسان نبود‏

‏ ‏‏در دهر یکی چو من مسلمان نبود‏

‏در دهر چو من یکی و آن هم کافر؟‏

‏ ‏‏پس در همه دهر یک مسلمان نبود!‏

‏ ‏

‏صدرالمتألهین هم معروض این آفت و بیماری قرار گرفت. امام هم معروض این‏‎ ‎‏ظاهربینان قرار گرفت. خود امام گِلِه می کنند که سالها پیش که در مدرسه فیضیه درس‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 4

‏فلسفه می دادند برخی از ظاهربینان، ظرفی را که فرزند خردسالشان (مرحوم حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی) از آن آب نوشیده بودند، نجس دانسته و آن را شسته بودند با این استدلال که‏‎ ‎‏پدر ایشان، یعنی امام خمینی فلسفه تدریس می کرده است!‏

‏امام صاحب علم و عمل است و در شاخه های گوناگون دانش اسلامی و حتی بسیاری‏‎ ‎‏از دانشهای بشری دارای مرتبت والایی است. اما امام علم و عمل خود و مجاهدت خود‏‎ ‎‏را فقط برای خدا می خواهد و این ناشی از خودساختگی ایشان است. ایشان بَری از‏‎ ‎‏دنیازدگی است. دنیا را برای خدا می خواهد نه خدا را برای دنیا. اما بر خلاف بسیاری از‏‎ ‎‏عرفا و متصوفان که پرداختن آنها به عرفان، در واقع گریزی از واقعیتهای اجتماعی و برای‏‎ ‎‏توجیه بی مسئولیتی نسبت به مسایل جامعه بوده است، امتیاز امام این است که در اوج‏‎ ‎‏عرفان نظری و عملی و در عین پرهیز کامل از دنیازدگی و دنیاخواهی، یک لحظه از‏‎ ‎‏سرنوشت دنیایی این مردم غافل نماند. یعنی اهتمام او به دنیای مردم، همچون‏‎ ‎‏سیاستمدارانی است که جز دنیا چیزی را نمی خواهند و این را هم برای خدا خواست.‏‎ ‎‏حتی در دوران جوانی و در آثاری که از ایشان باقی مانده است، این دغدغۀ خاطر نسبت‏‎ ‎‏به سرنوشت مردم و لزوم تغییر سرنوشت دنیایی مردم و بهبود زندگی دنیایی مردم به‏‎ ‎‏چشم می خورد تا اینکه در نهایت ایشان این نهضت بزرگ را رهبری کردند و آن را به ثمر‏‎ ‎‏رساندند. ‏

‏هدفی که امام در رسیدگی به دنیای مردم دارد و توجه به زندگی و واقعیت زندگی‏‎ ‎‏مردم دارد، رهایی مردم توسط خود مردم است. کاری که پیامبران خدا دنبال می کردند.‏‎ ‎‏کار پیامبران خدا چیزی جز «بلاغ» و «ابلاغ پیام» نیست. حتی در آنجا که از فلسفۀ بعثت‏‎ ‎‏پیامبران و فرود آمدن وحی و کتاب الهی صحبت می شود باز فاعل عمل و مخاطب اصلی‏‎ ‎‏خود مردم اند: ‏لَقَد اَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالبَّینات و انزَلْنا مَعَهُم الکتاب و المیزان لِیَقُومَ الناسُ بالقسط»

‏نمی فرماید: ‏«لِیُقیمُ أنبیاءُ الناسِ بالقسط»

‏فرستادن پیامبران و فرودآمدن کتابها برای این است که مردم به قسط برخیزند. فاعل‏‎ ‎‏قیام، مردم اند. رسالت پیامبران آگاهی مردم است تا خود قیام کنند و برخیزند. ولایت‏‎ ‎‏پیامبر، و در نتیجه ولایتی که امام بر اساس آن نظام مقدس جمهوری اسلامی را استوار‏‎ ‎‏می کنند، نه ولایت قیمومیت، که ولایت تعلیم است و ولایت اسوه بودن:‏ «لَکُم فی رَسُولِ

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 5

ا... اُسْوَةُ حَسَنةً» ‏او الگو است. الگویی که باید او را پیش روی خود گذاشت و شخصیت‏‎ ‎‏خود را بر اساس الگوی او ساخت ولایت خدمتگزار، نه ارباب.‏

‏به هر حال هدف، رشد مردم است. خداوند انسان را رشید خواسته است و این خود‏‎ ‎‏انسان است که باید رشد پیدا کند. پیامبران معلم او و راهنمای اویند: ‏«َو مَا عَلَی الَّرسُولِ اِلا‎ ‎الْبَلاغ»‏ استثنا در سیاق نفی یکی از قوی ترین حصرهایی است که در ادبیات عرب وجود‏‎ ‎‏دارد، بنابراین از این آیه برمی آید که پیامبر هیچ کاری به جز بلاغ ندارند. البته جهاد‏‎ ‎‏اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی و سایر امور، ادامۀ بلاغ است. این مردم اند که باید‏‎ ‎‏رشد پیدا کنند. در بینش الهی مردم محوراند. پیامبر هم باید این گوهری را که خدا در‏‎ ‎‏درون جان انسان نهاده است، زمینۀ شکوفایی آن را فراهم آورد. هدف رشد مردم است.‏‎ ‎‏نه واداشتن مردم به عمل ظاهری. البته وقتی نظامی مستقر شد، از جمله نظام اسلامی،‏‎ ‎‏مقررات و ضوابطی دارد که باید به آن عمل و رعایت بشود. این لازمۀ برقراری یک نظام‏‎ ‎‏است والا هرج و مرج می شود. اما هدف اصلی دین خدا و از جمله هدف اصلی انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی که تأسی به راه و رسم رسول الله برای احیاء کلمۀ خدا و دین خداست، همانا‏‎ ‎‏رشد مردم، تربیت مردم و رسیدن مردم به مرحلۀ آگاهی و انتخاب است.‏

‏اگر بنابر اجبار بود، خداوند از بندگانش تواناتر بود تا مردم را مجبور کند و مشیت‏‎ ‎‏خداوند بر این قرار گرفته است که انسان دارای آگاهی و استعداد آگاه شدن و اختیار‏‎ ‎‏باشد. هدف پیامبران هم رشد مردم است تا خود بفهمند و بخواهند و خود قیام کنند.‏

‏امام همواره از دوران عنفوان جوانی تا آخرین روزهای حیات تکیه بر این داشتند که‏‎ ‎‏قیام برای خدا باشد و خود آن بزرگوار در لحظه لحظه حیات خویش قیام برای خدا را‏‎ ‎‏آزمود و قیام برای خدا در عرصه های اجتماعی برای آگاهی مردم و آگاه کردن مردم است‏‎ ‎‏و نه به عنوان کسی که در گوشه ای بنشیند و نصیحت کند. آنچه می گفت، خود عمل‏‎ ‎‏می کرد و وقتی برای قیام دعوت می کرد، خود او اولین کسی بود که عمل می کرد و به‏‎ ‎‏پیشباز خطر می رفت. او پیشوا و پیشتاز مبارزه با استبداد و استعمار و مبارزه با همۀ‏‎ ‎‏موانعی بود که در مسیر پیشرفت انسان وجود دارد، ایشان قیام برای خدا کرد و برای‏‎ ‎‏رسیدن به نظام مطلوب مردم را به قیام برای خدا دعوت کرد.‏

‏نظام مطلوب امام، نظام اسلامی بود و مدار این نظام حکومت اسلامی است. بنابراین‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 6

‏هدف مشخص و روشن قیام و نهضت امام استقرار حکومت اسلامی بوده و در نهایت‏‎ ‎‏هم با آگاهی دادن و کشاندن مردم در صحنه و با حضور مردم این نهضت پیروز شد که‏‎ ‎‏حاصل آن استقرار جمهوری اسلامی است که ما مردم ایران افتخار زیستن در ذیل و ظّل‏‎ ‎‏این نظام را داریم.‏

‏جمهوری اسلامی مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی است. در جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏آنچه اجرا می شود احکام اسلامی است و آنچه مبنا است ارزشها و اصول اسلامی است.‏‎ ‎‏اما باز امتیاز امام بر سایر دعوت کنندگان به استقرار اصول و ارزشهای اسلامی این است‏‎ ‎‏که امام این نظام را که مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی است با حضور مردم و بر بستر‏‎ ‎‏ارادۀ مردم می خواست. نه به هر قیمتی به همین دلیل هم امام در 15 سالی که انقلاب را‏‎ ‎‏رهبری کرد، یک لحظه به فکر تشکیل یک بازوی نظامی برای سرنگون کردن نظام شاه‏‎ ‎‏نیفتاد و حتی جریانات مسلحانه را هم طرد می کرد و حتی نهضت فراگیر او، نهضتی بود‏‎ ‎‏که بر لولۀ تفنگ کسانی که سینۀ این مردم را نشانه می رفتند، گل می نشاند!‏

‏امام به نام اسلام عجله و شتاب داشت که قانون اساسی که متضمن حقوق مردم و‏‎ ‎‏حدود دولت و تکالیف مردم و اختیارات دولت است هر چه زودتر با حضور نمایندگان‏‎ ‎‏مردم تصویب شود و باز به تصویب مردم برسد یعنی نهایتاً به تصویب آنکه باید مبنای‏‎ ‎‏نظم اجتماعی قرار بگیرد. اما به نام اسلام فریاد می زد: «میزان رأی ملت است» و امام به‏‎ ‎‏نام اسلام می گفت که همۀ ارکان و اجرای نظام حتی قلب نظام و حکومت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی یعنی ولی فقیه با رأی مردم باید مستقر شود. والا در طول تاریخ، کم نبودند‏‎ ‎‏کسانیکه دعوت به خدا و اجرای مقررات الهی و استقرار اصول و ارزشهای الهی کردند.‏‎ ‎‏اما محور این حکومت مصلحت است که به تعبیر امام از اهم احکام اولیه است و حتی بر‏‎ ‎‏سایر فروغ احکام و حتی عبادات تقدم دارد. ملاک تشخیص مصلحت، عبارت است از‏‎ ‎‏کارشناسی عالمانه و خرد ورزانه که توسط عقلای قوم صورت می گیرد.‏

‏این کاری است که امام در عرصه های اجتماعی کرد و این قیام لله ، به نام اسلام و برای‏‎ ‎‏اسلام بود. به همین دلیل امام برای تأمین نیازهای این حکومت و پویایی و سرزندگی آن‏‎ ‎‏همواره بر لزوم تحول در حوزۀ شناخت دین و عمل به دین تأکید داشت. شناخت دین،‏‎ ‎‏شناخت انسان و شناخت جهان، سه پایۀ شناختی بود که در سایۀ آن می توانست‏

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 7

‏ضوابطی را استخراج و تعیین کند که بر پایه نظام اسلامی اداره شود.‏

‏در حکومت اسلامی فقه، پایه و اساس حقوق و حدود است، چه حقوق و حدود‏‎ ‎‏ملت و چه حقوق و حدود دولت. اما فقهی که امام برای چنین حکومتی لازم می دانست،‏‎ ‎‏فقهی بود که فقیهانش باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته‏‎ ‎‏باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند نه اینکه‏‎ ‎‏جبر زمانه مسایل را بر آنان تحمیل کند و به صورت عکس العملی در صدد حل آن مسایل‏‎ ‎‏برآیند. بلکه باید چند قدم از آن حوادث جلوتر باشند. فقهی که در آن، دو عنصر زمان و‏‎ ‎‏مکان عناصر تعیین کنندۀ اجتهادند. در این فقه، مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده‏‎ ‎‏است، همان مسأله در روابط جدید حاکم بر اقتصاد و اجتماع و سیاست ممکن است‏‎ ‎‏حکم جدیدی پیدا کند. به آن معنا که با شناخت دقیق روابط اجتماعی و اقتصادی و‏‎ ‎‏سیاسی امروز، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً‏‎ ‎‏موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. فقهی که به تعبیر امام در پیچ‏‎ ‎‏و خم های نظامی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی امروز، متهم به عدم توانایی و قدرت‏‎ ‎‏ادارۀ جهان امروز نگردد. امام در موردی و در تذکر به شورای محترم نگهبان می فرمایند:‏‎ ‎‏«یکی از مسایل بسیار مهم در دنیای پرآشوبِ کنونی، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع‏‎ ‎‏تصمیم گیریهاست» و طبیعی است که تضعیف قانون اساسی و خدای ناخواسته دعوت‏‎ ‎‏به نقض آن، یقیناً بر خلاف راه امام و بر خلاف مصالح امت اسلامی، ملت ایران و انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی است. خداوند ما را در شناخت بیشتر شخصیت والای امام و نیز پیروی از این‏‎ ‎‏بزرگوار موفق بگرداند.‏

‏از همه حضار محترم، از دانشمندان، از علما و فضلائی که به اینجا تشریف آورده اند،‏‎ ‎‏از مهمانان خارجی، از شخصیتهای سیاسی بویژه از ریاست محترم جمهوری زنگبار که‏‎ ‎‏در این مجلس تشریف دارند، سیاسگزاری می کنم و برای همۀ شما آرزوی موفقیت و‏‎ ‎‏سربلندی دارم.‏

‏«والسلام علیکم و رحمة الله »‏

‎ ‎

ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامیج. 1صفحه 8