دیدگاهها (مجموعه مصاحبه ها)
راویان حادثۀ عاشورا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : نظری منفرد، علی

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

راویان حادثۀ عاشورا

حجةالاسلام و المسلمین نظری منفرد

واقعۀ عاشورا در چه تاریخی و چگونه به ثبت رسید؟

راویان حادثۀ عاشورا

حادثۀ کربلا در محرم سال 61 پس از هجرت اتفاق افتاد. حادثه، حادثۀ عظیم و بزرگی بود و وقایع مختلفی در طول آن رخ داد، و افرادی به شهادت رسیدند. از این رو بسیاری از جزئیات این حادثه ممکن است در اختیار ما نباشد، چون یک سلسله از مسائلی که در شب عاشورا رخ داده، به خود امام حسین و فرزندان ایشان مربوط می‌شده و کسی نبوده تا آنها را بازگو کند. البته یکی دو نفر بوده‌اند که بین راه به امام حسین پیوستند و با ایشان شرط کردند که اگر این جنگ به شهادت شما ختم شد، ما لحظات آخر رها می‌کنیم و برمیگردیم و این چنین هم کردند. یکی از آنها شخصی است به نام ضحّاک بن قیس.[1]

حضرت سجاد یکی از کسانی است که در حادثه کربلا حضور داشتند، لکن آن چنان که مشهور است شب عاشورا بیمار بود و از روایات این طور برداشت می‌شود که حضرت زینب از ایشان پرستاری می‌کرد. خطبۀ شب عاشورا را حضرت سجاد نقل کرده است که حضرت اصحابش را جمع کرد و آن خطبۀ تاریخی را، در شب عاشورا خواند.[2]

در هر حال با توجه به کمی امکانات در گذشته برای ضبط و نوشتن حوادث، من انعکاس حادثۀ عاشورا را، به همین مقدار که در اختیار ما هست، یک امر اعجازآمیز می‌دانم که چگونه این واقعه، در عین اینکه به کتمان آن اهتمام داشتهاند، نقل شده است. البته ممکن است مسائلی هم بوده که نقل نشده است.

خیلی از مسائل از بازماندگان حادثۀ کربلا به ما رسیده است. یکی از اینها غلام رباب


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 230

است که او را در روز عاشورا دستگیر کردند و آوردند و عمر سعد از او پرسید: که هستی؟ گفت: من غلام هستم، جزء موالیم. دستور داد او را آزاد کردند. مثلاً یکی از مطالبی که از همین شخص نقل شده و خیلی جالب است و ظاهراً طبری نقل کرده، این است که می‌گوید: من از لحظه حرکت تا دم شهادت با امام حسین همراه بودم، در طول این سفر از امام حسین سخنی شنیده نشد که بر تسلیم شدن او دلالت کند.[3] و این نکتۀ مهمی است که کسی همه جا همراه امام باشد و این مسئله را گزارش کند. بنابراین، این نکته حاکم بر همۀ موارد است و روشن است مطالبی که نقل شده مبنی بر اینکه امام حسین حاضر بود تسلیم شود، عاری از واقعیت است و وجود چنین نقلهائی طبیعی است؛ چون ناقل این قضایا نوعاً کسانی هستند که در سپاه کوفه و سپاه عمر بن سعد بودند.

یکی از کسانی که واقعۀ کربلا را ثبت کرده حُمید بن مسلم است (که مشهور به حَمید بن مسلم می‌گویند). او در سپاه عمر سعد بوده و حادثه کربلا را تا حدودی که توانسته نقل کرده است. برخی از مسائل مربوط به حادثه کربلا را هم حضرت سجاد نقل کرده است ضحّاک بن قیس نیز از دیگر کسانی است که وقایه کربلا را نقل کرده است.

به نظر می‌رسد که واقعۀ عاشورا با مقدماتش قریب یک سال طول کشیده، در طول این مدت نسبتاً دراز، حوادث بسیاری رخ داده که اگر ثبت می‌شد، می‌بایست خیلی بیش از این مقدار که اکنون در اختیار ما هست مطلب به دست ما می‌رسید.

بعضی از روایاتی که موجود است، گر چه راوی آنها ذکر نشده ولی بعید نیست که راوی بعضی از آنها اصحاب و اهل بیت اباعبدالله باشند. ما نام علی بن الحسین را در بعضی از روایات داریم و در بعضی نداریم. از حضرت زینب کمتر روایت داریم. بعید بوده که ایشان در طول مدتی که بعد


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 231

 از حادثه کربلا زندگی کرده با آن همه خطبه‌ها، اصلاً حادثه را نقل نکرده باشد. در این باب نظر شما چیست؟

من مطلب شما را تأئید می‌کنم. روایت ریّانبن شبیب از حضرت رضا که روز اول محرم بر ایشان وارد شد و حضرت فرمود: می‌دانی امروز چه روزی است؟، روز اول محرم است و بعد فرمود: هجده نفر از بهترین افراد در کربلا با امام حسین کشته شدند[4] که برای آنها نظیری روی زمین یافت نمی‌شد. اینها حاکی از این است که ائمه جریان را می‌دانستند و طبعاً این آگاهی از پدرانشان به آنها رسیده بود. یا مثلاً حضرت صادق در این روایت می‌فرماید: «تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین و اصحابه و ایقنوا انه لایاتی الحسین ناصر و لایمدّه اهل العراق بابی المستضعف الغریب»؛ [5]تاسوعا روزی است که امام حسین را محاصره کردند، بعد حضرت توضیح می‌دهد که تاسوعا روزی بود که مسلم شد دیگر کسی از کوفه به یاری امام حسین نمی‌آید و سپاه کوفه در آن روز زیاد شدند.

مسائلی از ائمه نقل شده ولی گاهی روایت را برای ما مشخص نکردهاند. در اللهوف سید بن طاووس گاهی تعبیر «قال الروای» را می‌بینیم. البته مراد از راوی همه جا ائمه نیست مثلاً [6]در: «قال الروای فو الله لاانسی زینب بنت علی تندب الحسین»؛[7] قصۀ قتلگاه حضرت زینب را که نقل می‌کند، راوی قروة بن قیس حنظلی است.

یکی از رواة قروةبن قیس است و این شخص آدم بدی نبوده است. وقتی او آورندۀ پیام عمر سعد برای امام حسین بود حبیب بن مظاهر به امام حسین رو کرد و گفت: «این رسول و قاصدی که می‌آید آدم بدی به نظر نمی‌رسد. نمی‌دانم چرا آنطرفی است؟» [8] بعضی از مسائل مربوط به کربلا را او نقل می‌کند.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 232

تدوین تاریخ عاشورا

از چه زمانی این نقلها بصورت مکتوب درآمده است؟

یکی از کسانی که در این زمینه شروع به کتابت کرده و ظاهراً مقتل امیرالمومنین را هم نوشته است، ابومخنف لوط بن یحیی است. البته ما اکنون تاریخی به عنوان تاریخ کربلا از ابومخنف در دست داریم که ظاهراً این ابومخنف، آن ابومخنف نیست. متأسفانه اصل تاریخی که ابومخنف لوط بن یحیی دربارۀ حوادث کربلا نگاشته و قتل امام حسین را ثبت کرده است، در اختیار ما نیست، اما خوشبختانه طبری (متوفی به سال 310) مقتل ابومخنف را در اختیار داشته و تاریخ طبری که یکی از تواریخی است که امروز قابل اعتماد است، مطالبی که از حادثه کربلا نقل کرده، نوعاً مستند به ابومخنف است؛ یعنی همین لوط بن یحیی.

ارشاد تقریباً صد سال بعد از طبری است (مرحوم شیخ مفید متوفی به سال 412 است و طبری متوفی به سال 310، تقریباً صد سال متأخرتر است). به هر حال کتاب ارشاد هم در بین کتب شیعه یکی از کتابهای منبع است و مقتل امام حسین بطور نسبتاً مبسوط در این کتاب آمده است. 

آن طور که به نظر می‌رسد، ابومخنف اولین کسی است که قصۀ عاشورا را به رشتۀ تحریر در آورده است.

علت اختلاف نقلها در منابع و مدارک عاشورا

در مورد واقعه کربلا، یک وحدت رویه و وحدت نقلی وجود دارد که تقریباً تا سده‌های پنجم و ششم ادامه دارد پس از آن تحولی به چشم می‌خورد. کتابهایی مثل تاریخ طبری، تجارب الامم ابن مسکویه، انساب الاشراف بلاذری یا دینوری، اینها تقریباً در نقل اتفاق نظر دارند، حال بعضی مفصلتر است بعضی مختصرتر.

اما در قرن ششم و هفتم یکمرتبه وضع دگرگون شده و کتابهایی مثل فتوح اعثم کوفیِ با تفاوت نسبتاً زیادی قضیه را مطرح می‌کنند. مراد از


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 233

تفاوت، همان اضافات است. اللهوف باز نقلهایی دارد که در آن کتابها نیست. از این تاریخ به بعد دگرگونیهایی حاصل شده که یا در نتیجۀ منابعی بوده که در اختیار مقتلنگاران قرار گرفته و یا در نقل تصرفاتی شده، خصوصاً از قرن نهم این مسئله شدت پیدا کرده است. در این باره چه نظری دارید؟

واقع مطلب این است که نقل هر حادثه تاریخی بدون استثنا دستخوش اضافاتی شده، و یا کاستیهایی در آن وجود دارد و یا بطور دقیق آن حادثه تاریخی ثبت نشده است. این طبع موضوعات تاریخی است.

اینکه در حادثه عاشورا اصل قضیه، روز آن، خصوصیات شهادت، حتی خطبه‌های امام حسین در آن الفاظ که از فصاحت و بلاغت بالایی هم برخوردار است، در آن هنگامه‌ها ثبت گردیده و به ما رسیده و ظاهراً اکثر اهل تاریخ و سیر، اینها را نقل کردهاند، چیزی شبیه معجزه است و این را باید بپذیریم که امثال سید بن طاووس که در قرن هفتم هجری می‌زیسته طبعاً منابعی در اختیار داشته که اکنون در اختیار ما نیست هم چنان که مرحوم علامه مجلسی در مقدمه بحارالانوار می‌گوید: علت تألیف این کتاب آن است که منابعی در اختیار من قرار دارد که من خوف آن دارم که شاید در اختیار آیندگان نباشد. از این رو آنها را در یک مجموعه گردآوری کردم که آیندگان بتوانند از آن بهره گیرند.

این را باید بپذیریم که آنها منابعی در دسترس داشتند که آن منابع طبعاً در اختیار ما نیست و اگر هم اضافاتی وجود دارد مستند به آنهاست. البته روشن است که بعضی از مطالب را، سیدبن طاووس از ابناعثم گرفته است. مثلاً من نمونه‌ای نقل کنم دال بر اینکه ما نمی‌توانیم همۀ مقتلها را به ابومخنف یا کلبی یا دیگران مستند کنیم: کامل الزیارات ابن قولویه از امام صادق نقل می‌کند که حضرت می‌فرماید: امام حسین وقتی از «عقبة البطن»(که به نام بطن العقبه مشهور است اما در آن روایت عقبة البطن آمده) بالا رفت، فرمود: «ما ارنی الا مقتولا»؛ [9]خویشتن را به جز شهید نمی‌بینم. این طور امور را ایشان از امام صادق نقل کرده است و شیخ صدوق در امالی در مجالس 27 و 28 و 29 و 30 مطالب زیادی مربوط به 


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 234

حادثه کربلا از ائمه(علیهمالسلام) نقل کرده است که به خود امام حسین مربوط می‌شود. اینها نشان می‌دهد که خود اهل بیت جزء ناقلین حادثه کربلا بودهاند.

ارزیابی منابع و مدارک عاشورا

کدامیک از مقاتل در نقلِ متعهدانه و مستند واقعه عاشورا توفیق بیشتری داشتهاند؟

باید ابتدا درباره کتابهائی که در زمینه مقتل نوشته شده و ویژگیهای آن توضیحی داده شود، آنگاه به پاسخ سؤال بپردازیم.

در میان مقتلهائی که از قدما به جای مانده است همان گونه که متذکر شدم مقتل ابومخنف لوط بن یحیی مورد اعتماد و توجه قرار گرفته است ولی متاسفانه اصل این مقتل اکنون در اختیار نیست اما طبری در تاریخش پیرامون حادثه کربلا، کتاب مقتل او را در اختیار داشته و از آن نقل کرده است. بنابراین آنچه در تاریخ طبری آمده از مقتل لوط بن یحیی گرفته شده و قابل اعتماد است و هم چنین ارشاد شیخ مفید که بعید نیست شیخ نیز وقایع کربلا را از ابیمخنف نقل کرده باشد. از مقتلهایی که به طور خلاصه و موجز نوشته شده و مورد توجه قرار گرفته اللهوف سید بن طاووس است و از نظر جامعیت در میان کتابهائی که در مقتل تالیف شده نفس المهموم محدث قمی است که من کمتر کتابی را از نظر جامعیت و نقلهای مستند، همانند این کتاب دیده‌ام و از نظر بررسی تحلیلی مسائل کربلا و حادثه خونین عاشورا، کتاب حیوة المسلمین را کتاب خوبی می‌دانم.


مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 235

مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 236

  • - ابصار العین، ص32.
  • - نفس المهموم، ص237.
  • - حیوة الحسین، ج 3، ص 129.
  • - نفس المهموم، ص 34.
  • - سفینة البحار، ج2، ص123.
  • - عوالم العلوم، ج 17، ص 154.
  • - اللهوف، ص 55.
  • - نفس المهموم، ص212.
  • - کامل الزیارات، ص 75.