آیةالله سبحانی
چارچوب و گسترۀ درسآموزی از عاشورا
حدود و چارچوبهای که میتوانیم از حرکت امام، یعنی شهادتطلبی در مقابل یک دستگاه ظالم و جائر به منظور رسوا نمودن آن نظام و نشر و اعتلای دین، استنباط کرده و آن را به سایر شرایط و زمانها تعمیم دهیم، کدام است؟
چارچوبۀ آن را دو نفر میفهمند: یکی امام معصوم، دیگری فقیه آشنا به احکام. فقیه عادل و جامعالشرایط میتواند تشخیص دهد که در کدام شرایط شهادت میتواند منجی دین باشد.
آیا میتوان برای آنها معیارهایی معین به دست داد؟
معیار آن، زمان و مکان است. دخالت زمان و مکان در احکام و موضوعات همین است. زمان و مکان میتواند چارچوبۀ موضوعات احکام را معین کند.
امام میدانست که ملت خواباند. مردم بعد از جریان عثمان یک نوع راحتطلبی پیدا کرده بودند. ثروت آفریقا و جهان خارج از اسلام، به شام و مدینه و مکه وارد شده بود. واقعاً ثروتمندترین مردمِ آن زمان، مسلمانان بودند. وقتی ثروت عبدالرحمن عوف را آوردند، طلاها را با تبر دو نیم کردند. ثروتی بود و مردم به راحتطلبی عادت کرده بودند، حال حاکم هر که میخواهد باشد و الآن هم روح آن در کتب اشاعره هست. یکی از اصول اشاعره همین است که برای ما پرخاشگری بر حکومتهای جائر، جائز نیست؛ زیرا در مورد معصیت، اطاعت شده!! حضرت این روح را شکست و نشان داد که در مواردی باید مسلمانها مخالفت کنند. وظیفۀ ما تنها شنیدن و اطاعت کردن نیست؛ بلکه در جایی هم اگر بتوانیم نظام را دگرگون کنیم، باید این کار را انجام دهیم.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 184 تأثیر و دستاورد نهضت عاشورا در حوزۀ علوم و معارف دینی
رخداد عاشورا باعث چه تأثیرات و دستاوردهای معرفتی در حوزۀ معارف دینی چون کلام، فقه، اخلاق و... شده است؟
البته بررسی این تأثیر به یک دیدگاه جدید نیازمند است که از منظر آن، ابعاد گوناگون کلامی، اخلاقی، عرفانی، فقهی و... حادثۀ عاشورا مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
کلام
اجمالاً میتوان گفت که بعد کلامی آن، بحثهایی است که از زمان سید مرتضی و قبل از سید مرتضی آغاز شد. سید رسالهای در این مورد دارد که از حضرت دفاع میکند. در همان تنزیهالانبیاء سید این پرسش را مطرح نموده است که آیا جایز است انسان عالماً و عامداً به دنبال شهادت برود یا نه و یک بحث کلامی را پیریزی کرده است و جوابهایی به این سؤال داده است. در بغداد این شبهات مطرح بود و امویها این شبهات را منتشر میکردند که اصلاً رفتن حضرت خطا بوده است و خضری نیز کتابی به نام تاریخ اسلام دارد که در آن میگوید: «و قد خطأ الحسین خطأً عظیماً». ملای رومی هم همین را میگوید.
مسئله علم امام، مبنای علم امام و اینکه علم امام چه مقدار حجت است و چه مقدار حجت نیست، آیا شهادتطلبی، شهادت برای اعتلای اسلام منهای اینکه جهاد باشد، جایز است یا خیر، از جمله مسائل کلامی بود که در این زمینه مطرح شد.
آیا برخی از گرایشات کلامی ـ نادرست در اعتقاد ما ـ مثل نظریۀ زیدیه مبنی بر اینکه امام باید قائم به سیف باشد ـ که ائمه در مقابل اینها بایستند و بگویند که «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا» ـ از این نهضت ریشه نگرفته است؟ یعنی همانطور که گرایشهای صحیح کلامی در زمینه نهضت عاشورا ایجاد شده، در مقابل یک عده گرایشهای نادرست نیز شکل نگرفته است.
مسلماً از هر نهضتی برداشتهای غیر صحیح نیز میشود، بالاتر از قرآن که نیست؛ همۀ
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 185 هفتاد و دو ملت از قرآن برای خودشان دلیل دارند، همه و همه، هر کسی را حساب کنید برای عقیده خودش دلیل دارد. مسلماً کسانی هم ممکن است برداشت غیر صحیح از این نهضت بکنند، کما اینکه کردند.
عرفان
از بعد مسائل عرفانی، نهضت عاشورا عشق به خدا را مطرح کرد و نشان داد که انسان میتواند در جهان به غیر از رضایت حق به چیزی بها ندهد. روایتی است از امام باقر(ع) که جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر بود، ایشان فرمود: سلامتی را دوست داری یا بیماری را؟ گفت: بیماری را. گفت: غنا را دوست داری یا فقر را؟ گفت: فقر را. فرمود: جوانی را دوست داری یا پیری را؟ گفت: پیری را. گفت: چرا؟ گفت: چون جوان باشم، ثروتمند باشم، سالم باشم، گناه میکنم اما پیر باشم، فقیر باشم، مریض باشم، گناه نمیکنم. حضرت فرمود: ما اهل بیت چنین نیستیم. ما به آنچه که رضای خدا در آن است، راضی هستیم. اگر برای ما غنا را بخواهد، غنا و اگر فقر را بخواهد، فقر را دوست داریم. این نشانۀ عرفان ائمه اهل بیت است و لذا حسین بن علی در هنگام شهادت فرمود: خدایا به قضای تو راضیام و به امر تو گردن مینهم. این مطلب را هم در یوم الترویه در مکه فرمود و هم در میدان شهادت، آنجا به یک تعبیر و اینجا به تعبیر دیگر و این انسانی است که غیر از خدا چیزی در دل او نیست و این یک مقام عرفانی است که برای حضرت و امثال حضرت وجود دارد.
فقه
در حوزه مباحث فقهی، نهضت عاشورا مسائل چندی را مطرح نموده است. یکی از اینها، مسئله شهادت است. آیا انسان میتواند در این راه طفل صغیر خود را بدهد؟
مسئله دیگر، قیام در برابر سلطان جائر است. کجا میتوان تقیه کرد و در چه شرایطی باید قیام نمود؟ «التقیة دینی و دین آبائی» نیز یک قانون کلی نیست؛ قانونی است در مورد خود حضرت، اما در جایی که اسلام در خطر است نباید تقیه کرد. تقیه برای این است که دین محفوظ بماند و اما جایی که دین با تقیه از بین میرود مسلماً در آنجا خلاف تقیه
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 186 محبوب است و تقیه حرام. قیام در مقابل سلطان جائر، اگر انسان بداند که قیام نتیجهبخش است ولو در مدت زمان طولانی، جایز است و بلکه واجب.
با توجه به اینکه خود حضرت مسئلۀ امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکند که غرض من از این حرکت، امر به معروف و نهی از منکر است و با توجه به اینکه حضرت میداند که به شهادت میرسد، آیا میتوانیم آن حرف معتزله را در باب امر به معروف و نهی از منکر زنده کنیم که امر به معروف و نهی از منکر مشروط به شروطی نیست و حتی زمانی که به شهادت منجر شود واجب است، ولو اینکه اثر ظاهری هم نداشته باشد به این معنا که حکومت ظلمی از بین برود و مردم قائم به عدل شوند؟
آنها امر به معروف را از اصول خمسه میدانند، اما نه به این معنا که بیضابطه و بدون چارچوب باشد. من چنین در خاطرم نیست که از نظر آنها امر به معروف واجب باشد، ولو که آثاری نداشته باشد. در هر حال امر به معروف باید اثر و نتیجۀ مثبتی داشته باشد. در مقابل این حرکت و قیام امام، باید نتیجهای وجود داشته باشد. علاوه بر این، امر به معروف نسبت به افراد فرق میکند. امر به معروف در انسانهای عادی، همان مرتبۀ زبان است و قلب و اما در انسانهای غیر عادی، غیر زبان و قلب هم هست و لذا یک مرتبۀ امر به معروف و نهی از منکر مربوط به مقام حکومت است؛ از دیدگاه فقه اسلامی فرد حق ندارد زانی را حد بزند، حق ندارد قاتل را قصاص کند؛ اینها مربوط به حکومتهای قوی و نیرومند و عارف به احکام شرعی است.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 187