همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س)
عرفان در اندیشه تفسیری امام خمینی رحمة الله
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : محمدی، عبدالحمید

محل نشر : تهران

زبان اثر : فارسی

عرفان در اندیشه تفسیری امام خمینی رحمة الله

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

عرفان در اندیشه تفسیری 

 

امام خمینی(رحمةالله)

 

‏ ‏

عبدالحمید محمدی

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 263

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 264

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مقدمه

‏رویکردهای تفسیری، بر مبنای معرفت‌شناسی استوار است. هر یک از مفسّران ‏‎ ‎‏کوشیده‌اند، پیام کلام الهی را به بشریت عرضه کنند. از این میان، عده‌ای رویکرد ‏‎ ‎‏عرفانی را برای این هدف برگزیده‌اند و با مبنایی که خاص خودشان است، دیدگاه‌های ‏‎ ‎‏خود را ارائه کرده‌اند، آن هم با توجه به این نکته که مفسَّر و مفسِّر، هر دو از مراتب و ‏‎ ‎‏لایه‌هایی برخوردارند و نمی‌توان تنها به الفاظ اکتفا کرد و در آن متوقف ماند، بلکه باید ‏‎ ‎‏با الفاظ به صید معانی رفت و از طریق عالم الفاظ، عوالم دیگر را، یکی پس از دیگری ‏‎ ‎‏پشت سر گذاشت؛ به هدفِ رسیدن به آن حقیقت نهانی. در این رابطه، عرفا تاکنون آثار ‏‎ ‎‏گران‌سنگی را از خود بر جای گذاشته‌اند؛ از جمله آنها امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ است که با ذوق ‏‎ ‎‏عرفانی به تفسیر آیات نشسته و با نگرش خاص خود، مبنی بر این‌که عرفان بزرگ‌ترین ‏‎ ‎‏معجزۀ قرآن است، از آیات قرآن تفسیر عرفانی ارائه کرده است. مسائل بزرگ عرفانی ‏‎ ‎‏که در نزد فلاسفۀ یونان سابقه نداشت، ارسطو و افلاطون بزرگ‌ترین فلاسفۀ عصر ‏‎ ‎‏خود، از رسیدن به آن عاجز بودند، تنها کتابی که مسائل عرفانی در آن به بهترین شکل ‏‎ ‎‏بیان شده، قرآن کریم است.‏‎[1]‎

‏با توجه به این نکته، عرفان در نزد امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏، به دلیل آن‌که منشأ آن خود قرآن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 265

‏است، از اهمیت والایی برخوردار است و مطمئن‌ترین راه برای رسیدن به لایه‌ها و ‏‎ ‎‏زاویۀ پنهانی آن، رویکرد عرفانی است. این‌که عرفان تا چه حد در اندیشۀ تفسیری ‏‎ ‎‏ایشان سایه افکنده و اندیشه‌های تفسیری‌شان متأثر از عرفان است، با تبیین مبانی‌شان در ‏‎ ‎‏این خصوص آشکار خواهد شد. ‏

‏پیش از بررسی میزان این تأثیرگذاری، یادآوری این نکته لازم است که در بیانات و ‏‎ ‎‏نوشته‌های ایشان مطالبی وجود دارد که دارای دو جنبه و دو لحاظ هستند. غفلت از این ‏‎ ‎‏دو، ممکن است این تصور را در انسان به وجود بیاورد که در کلماتشان تناقض وجود ‏‎ ‎‏دارد.‏

‏در بعضی گفته‌ها و نوشته‌های ایشان، مفسّران در ارائۀ تفسیر قرآن کریم ناکام معرفی ‏‎ ‎‏شده است: ‏

‏به عقیدۀ نویسنده، تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده، به‌طور کلّی معنی ‏‎ ‎‏«تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، ‏‎ ‎‏بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت خدای تعالی ‏‎ ‎‏کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق در سلوک انسانیت است، باید مفسّر در ‏‎ ‎‏هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و ‏‎ ‎‏حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلّم ‏‎ ‎‏بفهماند. مفسّر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند، مفسّر است‏‏؛‏‏ نه «سبب» ‏‎ ‎‏نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است.‏‎[2]‎

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ نبود تفسیر واقعی برای قرآن را با این پیش‌فرض بیان می‌کند که ‏‎ ‎‏«قرآن سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مستسر به سرّ است».‏‎[3]‎

‏این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه ‏‎ ‎‏به مکاشفۀ غیبیّه، مگر به مکاشفۀ تامّۀ الهیّه برای ذات مبارک نبیّ ختمی صلی الله ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 266

‏علیه وآله در محفل انس «قاب قوسین» بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «أو أدنی». و ‏‎ ‎‏دست آمال عائلۀ بشریه از آن کوتاه است مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب ‏‎ ‎‏انوار معنویّه و حقایق الهیّه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطۀ ‏‎ ‎‏تبعیت تامه فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن ‏‎ ‎‏حضرت تلقّی کنند.‏‎[4]‎

‏بر این اساس، مبادا کسی خیال کند که با تبیین یک بعد از ابعاد قرآن کریم، به اوج ‏‎ ‎‏قلۀ معارف آن دسترسی پیدا کرده، بلکه به قول امام علی‏‏(علیه السلام)‏‏، قرآن دریایی است که ‏‎ ‎‏ژرفای آن قابل درک نیست.‏‎[5]‎‏ رمز جاودانگی قرآن نیز در همین امر نهفته است که در هر ‏‎ ‎‏عصر و زمان، با این‌که با تحقیق و پژوهش، پژوهش‌گران و محققان مطالب نو و تازه ‏‎ ‎‏برای بشریت عرضه می‌شود؛ اما در عین حال، جای تحقیق و پژوهش بیش‌تر، همچنان ‏‎ ‎‏باقی است.‏

‏برخی کلماتشان جنبۀ اثباتی دارد؛ بدین معنا که زحمات مفسّران را در ارائۀ تفسیر ‏‎ ‎‏قابل قدردانی و سعی آن‌ها را مشکور می‌داند: ‏

‏مقصود ما از این بیان، نه انتقاد در اطراف تفاسیر است‏‏؛‏‏ چه که هر یک از ‏‎ ‎‏مفسّرین زحمت‌های فراوان کشیده و رنج‌های بی‌پایان برده، تا کتابی شریف ‏‎ ‎‏فراهم آورده: «فلله دَرُّهُم وعلی الله أجرُهُم»، بلکه مقصود ما آن است که راه ‏‎ ‎‏استفاده از این کتاب شریف را که تنها کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب ‏‎ ‎‏تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیه است و بزرگ‌تر وسیله رابطۀ بین خالق و ‏‎ ‎‏خلق و عرو‏‏ة‏‏ الوثقی و حبل المتین تمسّک به عزّ ربوبیت است، باید به روی ‏‎ ‎‏مردم مفتوح نمود. علماء و مفسِّرین، تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود ‏‎ ‎‏آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیت ربط مخلوق به ‏‎ ‎‏خالق و بیان هجرت از دار الغرور به دار السرور و الخلود باشد‏‏؛‏‏ به‌طوری که ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 267

‏در این کتاب شریف به ودیعت گذاشته شده.‏‎[6]‎

‏با کنار هم قرار دادن این گفته‌ها و مقایسة آنها، روشن می‌شود که ایشان با سعی و ‏‎ ‎‏تلاش نویسندگان و پژوهش‌گران کاملاً موافق است و آنها را به غور بیش‌تر تشویق ‏‎ ‎‏می‌کند و خود نیز بر همین اساس برای معرفی معارف الهیه، اقدام به شرح و تفسیر ‏‎ ‎‏برخی آیات می‌کند؛ البته با این تعبیر که «حرباء را چه رسد که بخواهد خورشید تابان ‏‎ ‎‏را توصیف کند و یا بیمارچشم کجا تواند که قصد نگاه کردن به تابش نور آن را ‏‎ ‎‏نماید!».‏‎[7]‎‏ ایشان سخن عده‌ای را که به بهانۀ این‌که ممکن است به تفسیر به رأی دچار ‏‎ ‎‏شوند، از تفسیر سر باز می‌زنند، مردود می‌داند و معتقدند که نباید به بهانه نهی از تفسیر ‏‎ ‎‏به رأی، این راه را سد کرد.‏‎[8]‎

رویکرد عرفانی امام خمینی(رحمةالله) به تفسیر

‏در نظر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ قرآن و عرفان، در موضوعات مختلف رابطۀ تنگاتنگی دارند. یکی ‏‎ ‎‏از ره‌آوردهای قرآن این بود که فلسفۀ یونانی را به عرفان شهودی مبدّل ساخت و در ‏‎ ‎‏عرصه‌های گوناگون تحول ایجاد نمود‏‎[9]‎‏ و عرفان را به مسیر اصلی‌اش هدایت کرد و ‏‎ ‎‏موجب شد که عرفان جایگاه اصلی خود را بیابد. متقابلاً درک صحیح قرآن و برداشت ‏‎ ‎‏عمیق از آن، از مجرای عرفان امکان‌پذیر است. برای روشن شدن این رابطه و میزان ‏‎ ‎‏تأثیرگذاری که اندیشۀ تفسیری امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ بر آن استوار است، مبانی تفسیری ایشان ‏‎ ‎‏را بررسی می‌کنیم. باشد که با شناخت این مبانی، جایگاه عرفان و میزان تأثیر آن در ‏‎ ‎‏اندیشۀ تفسیری ایشان روشن گردد.‏

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 268

1. رابطه و هماهنگی کتاب تدوین و تکوین:

‏یکی از موضوعاتی که با جایگاه بالای خود، نتیجۀ معرفتی باارزشی دارد، هماهنگی و ‏‎ ‎‏رابطۀ میان قرآن (کتاب تدوین) و جهان هستی، به خصوص انسان، به عنوان کتاب ‏‎ ‎‏تکوین است. این هماهنگی در خود آیات قرآنی به خوبی انعکاس یافته است که به ‏‎ ‎‏نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:‏

‏الف. هر دو به بهترین شکل آفریده شده‌اند. در مورد کتاب تدوین می‌فرماید: ‏‎ ‎‏خداوند بهترین سخن را نازل کرده است؛ کتابی که آیاتش همانند یکدیگرند؛ ‏اللهُ نَزَّلَ ‎ ‎أحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشَابِهاً‏،‏‎[10]‎‏ دربارۀ کتاب تکوین نیز فرمود: او همان کسی است که ‏‎ ‎‏هرچه آفرید، نیکوست؛ ‏الّذِی أحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ‏.‏‎[11]‎

‏ب. دربارۀ هر دو دستور تفکر داده شده است. دربارۀ کتاب تدوین آمده است: آیا ‏‎ ‎‏درباره قرآن نمی‌اندیشند؛ ‏أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ‏.‏‎[12]‎‏ در مورد کتاب تکوین نیز می‌فرماید: ‏‎ ‎‏آیا آنان دربارۀ خود نیندیشیدند؛ ‏أوَ لَمْ یَتَفَکّرُوا فِی أنْفُسِهِمْ‏.‏‎[13]‎

‏د. وجود اختلاف در مورد هر دو نفی شده است. در مورد کتاب تدوین فرمود: اگر ‏‎ ‎‏از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند؛ ‏أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ ‎ ‎مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً‏.‏‎[14]‎‏ دربارۀ کتاب نیز تکوین دارد: در آفرینش ‏‎ ‎‏خدا هیچ تضاد و عیبی نمی‌بیند؛ ‏مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفَاوُت‏.‏‎[15]‎

‏این رابطه و هماهنگی که قرآن منادی آن است، در نگرش امام به تفسیر، تأثیر ‏‎ ‎‏فوق‌العاده داشته، با این دید، به تفسیر آیات می‌پردازد. این رابطه در بیانات عرفانی امام ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 269

‏خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ از روال منطقی خاصی برخوردار است:‏

‏یکم. ایشان برای حقیقت این دو کتاب در حضرت غیب، وحدت قائل است؛ هم ‏‎ ‎‏این صحیفۀ نورانیه (قرآن) را صورت اسم اعظم می‌داند و هم انسان کامل را به عنوان ‏‎ ‎‏مصداق بارز کتاب تکوین، صورت اسم اعظم می‌داند که از حیث معنا با هم متحدند و ‏‎ ‎‏تنها از حیث صورت متفرقند.‏‎[16]‎

‏دوم. هر دو را نازل شده از جهان غیب می‌داند؛ کتاب تکوینی الهی نیز از جهان ‏‎ ‎‏غیب و گنجینۀ مکنون الهی نازل شده است.‏‎[17]‎

‏سوم. نتیجۀ منطقی که از روال منطقی می‌گیرد، این است که فقط کتاب تکوینی را ‏‎ ‎‏حامل کتاب تدوینی می‌داند:‏

‏این کتاب تکوینی الهی و همۀ اولیاء الله... حاملان قرآن تدوینی هستند.‏‎[18]‎

2. وضع لفظ برای روح معنا:

‏از مباحثی که در علم اصول مطرح است و صاحب‌نظران این علم، با توجه به مبانی ‏‎ ‎‏خود نظرات مختلفی دربارۀ آن ارائه کرده‌اند، بحث «وضع لفظ» است. یکی از نظریات ‏‎ ‎‏این است که لفظ برای روح معنا وضع شده و خصوصیات معنی، در موضوع‌له دخالتی ‏‎ ‎‏ندارد؛ برای مثال لفظ «لقاء» برای روح ملاقات وضع شده، گاه ممکن است در قالب ‏‎ ‎‏ملاقات جسم با جسم دیگر جلوه کند؛ گاه امکان دارد در قالب ملاقات روح با روح ‏‎ ‎‏بروز کند، گاه ممکن است در قالب ملاقات ممکن‌الوجود با واجب الوجود جلوه کند ‏‎ ‎‏که در احادیث و ادعیه از آن به عنوان وصول، زیارت و... بیان شده است، یا نظر به ‏‎ ‎‏وجه الله که در دعاها می‌خوانیم: ‏«ولا تحرمنی النظر إلی وجهک»‏ یا آنچه دربارۀ با ‏‎ ‎‏دیدن خدا، در کلمات امیرمؤمنان‏‏(علیه السلام)‏‏ آمده است که فرمود: ‏«ولکن تراه القلوب بحقایق ‎ ‎الإیمان»‏ (خدا را چشم‌های ظاهر نمی‌بیند؛ لیکن دل‌ها به وسیلۀ ایمان حقیقی او را ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 270

‏می‌بیند)‏‎[19]‎‏ و نیز واژگان دیگری که در قرآن آمده، نمی‌توان به مفاهیم عرفی و اصطلاحی ‏‎ ‎‏حمل کرد. ‏

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ با مبنای خاص خود، اصطلاحات عرفانی را دارای بار معنایی خاصی ‏‎ ‎‏می‌داند و می‌فرماید: ‏

‏هل بلغک من تضاعیف إشارات الأولیاء، علیهم السلام، وکلمات العرفاء، رضی الله ‏‎ ‎‏عنهم، أنّ الألفاظ وضعت لأرواح المعانی وحقائقها؟ وهل تدبّرت فی ذلک؟ ولعمری، ‏‎ ‎‏أنّ التدبّر فیه من مصادیق قوله(ع): تفکّرٌ ساعة خیرٌ مِن عِبادةَ سِتّینَ سَنَةً. فإنّه مفتاح ‏‎ ‎‏مفاتیح المعرفة وأصل اُصول فهم الأسرار القرآنیّة. ومن ثمرات ذلک التدبّر کشف ‏‎ ‎‏حقیقة الإنباء والتعلیم فی النشأت والعوالم فإنّ التعالیم والإنباآت فی عالم ‏‎ ‎‏الروحانیّات وعالم الأسماء والصفات غیرما هو شاهدٌ عندنا.‏

‏آیا در اثنای اشارات اولیا‏‏(علیهم السلام)‏‏ و کلمات عرفا‏‏ به گوش تو خورده است که ‏‎ ‎‏می‌گویند: الفاظ برای روح معانی و حقیقت آنها وضع شده است؟ آیا در آن تدبّر ‏‎ ‎‏و تأمل کرده‌ای؟ به جان خودم سوگند! تأمل در آن از مصادیق قول معصوم‏‏(علیه السلام)‏‏ ‏‎ ‎‏است که فرمود: یک لحظه تفکّر بهتر از شصت سال عبادت است، زیرا این ‏‎ ‎‏اصل، کلید همۀ کلیدهای معرفت و اصل همۀ اصولِ فهم اسرار قرآنی است و از ‏‎ ‎‏ثمرات این تأمل، فهم حقیقت خبر دادن و تعلیم در نشآت و عوالم است، زیرا ‏‎ ‎‏تعلیم‌ها و خبر دادن‌ها در عالم عقول و عالم اسما و صفات، غیر آن چیزی است ‏‎ ‎‏که در دنیا دیده می‌شود.‏‎[20]‎

‏بنابراین، با دادن بار معنایی اصطلاحی و عرفی، نمی‌توان به روح معنا رسید، بلکه ‏‎ ‎‏ذوق عرفانی و معرفت شهودی می‌طلبد که با آن به صید معانی پرداخت. بر این اساس، ‏‎ ‎‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در الفاظی چون رحمن، رحیم، رئوف و... جهت کمالیه را که اصل آن ‏‎ ‎‏حقیقت است، موضوع له می‌داند و جهت انفعالیه را از معنای موضوع‌له خارج می‌داند ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 271

‏و با این بیان آن را با ذوق اهل معرفت نزدیک و با برداشت اهل ظاهر، سازگار اعلام ‏‎ ‎‏می‌کند.‏‎[21]‎

3. مراتب نزول قرآن کریم:

‏از موضوعاتی که توجه صاحب‌نظران را به خود جلب کرده و معرکۀ آرا قرار گرفته، ‏‎ ‎‏مسئله نزول قرآن کریم است و آن این‌که آیا قرآن، علاوه بر نزول تدریجی، نزول ‏‎ ‎‏دیگری نیز دارد یا خیر؟ مفسران، هر یک در خور توان و معرفت خود، در این‌باره ‏‎ ‎‏اظهار نظر کرده و دلایلی را نیز برای نظرات خود ابراز داشته‌اند. بیش‌تر آن‌ها علاوه بر ‏‎ ‎‏نزول تدریجی، نزول دفعی برای قرآن قائلند.‏

‏الف. نظریه‌ای است که قرآن نخست در لوح محفوظ نازل شده، آن گاه در شب قدر ‏‎ ‎‏به صورت جملۀ واحده به آسمان دنیا نازل شده، سپس در طول 23 سال یا 20 سال یا ‏‎ ‎‏25 سال، بر قلب مطهّر پیامبر نازل شده است. از طرفداران این نظریه، جلال الدین ‏‎ ‎‏سیوطی است.‏‎[22]‎

‏ب. نظریۀ دیگر این است که قرآن پیش از این‌که در طول 23 سال، در قالب الفاظ ‏‎ ‎‏بر قلب پیامبر نازل شود، نزول دیگری دارد که آن حقیقت قرآن است و آنچه در شب ‏‎ ‎‏قدر نازل شده، همان حقیقت قرآن است که به صورت دفعی نازل گردیده است. از ‏‎ ‎‏جمله طرفداران این نظریه مرحوم علامه طباطبایی است. ایشان بر این باور است که ‏‎ ‎‏قرآن علاوه بر آنچه در کسوة الفاظ درآمده، دارای حقیقت دیگری است که آن به ‏‎ ‎‏صورت الفاظ و در قالب الفاظ نازل شده است و الفاظ را به عنوان مثل می‌داند و علت ‏‎ ‎‏را این‌گونه بیان می‌کند که چون درک آن حقیقت برای عموم مردم مقدور نیست، آن ‏‎ ‎‏حقیقت تا سطح فهم مردم تنزّل یافته است.‏‎[23]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 272

‏ج. نظریۀ سوم این است که قرآن دارای مراتب نزول است. در این نظریه، علاوه بر ‏‎ ‎‏آن‌که نزول حقیقت قرآن در کسوت الفاظ پذیرفته شده، به مسئله بالاتری توجه شده ‏‎ ‎‏که نشان می‌دهد، قرآن بیش از دو نزول دارد. از جمله طرفداران این نظریه امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ است. برای توجه به ویژگی نظریۀ امام در این خصوص چند مطلب شایسته ‏‎ ‎‏دقت است:‏

‏الف. امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ این مراتب را هفت مرتبه و قرآن موجود را نازلۀ هفتم آن ‏‎ ‎‏می‌داند که با نزول مراتب هفت‌گانه به قلب مبارک پیامبر، قرآن به زبان مبارکش جاری ‏‎ ‎‏گردید.‏‎[24]‎

‏ب. امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ با استناد به روایات و با ذوق عرفانی خاص خود، این مراحل ‏‎ ‎‏هفت‌گانه را بیان کرده است. یکی از آن روایات، ‏«إنّ هذا القرآن أنزل علی سبعة أحرف»‏ ‏‎ ‎‏است.‏‎[25]‎‏ ایشان هفت حرف مطرح در این روایت را اشاره به مراتب هفت‌گانه می‌داند.‏‎[26]‎

‏ج. امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ درک مراتب هفت‌گانه را از فهم همگان خارج می‌داند و علت آن ‏‎ ‎‏هم این است که نزول قرآن از معارف الهی و اسرار حقایق دینی است و درک آن جز ‏‎ ‎‏برای کمّل اولیاء که اول آن‌ها خود وجود مقدس حضرت ختمی و ائمه‏‏(علیهم السلام)‏‏‌ می‌باشد، ‏‎ ‎‏مقدور نیست:‏ ‎[27]‎

‏در ماه مبارک رمضان، قضیه‌ای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه ‏‎ ‎‏در ابهام الی الابد مانده است برای امثال ماها و آن نزول قرآن است. ... باید ‏‎ ‎‏بگویم، غیر از خود رسول اکرم و آنهایی که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و ‏‎ ‎‏مورد عنایت خدای تبارک و تعالی... بودند، برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام ‏‎ ‎‏است.‏‎[28]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 273

‏د. ایشان مراتب هفت‌گانه نزول را با عوالم هفت‌گانه منطبق می‌داند و می‌فرماید: ‏

‏خدای تبارک و تعالی، به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از ‏‎ ‎‏مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به ‏‎ ‎‏این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوة الفاظ و صورت حروف در ‏‎ ‎‏آمده.‏‎[29]‎

‏برای این‌که کیفیت انطباق مراحل هفت‌گانۀ نزول قرآن با عوالم هفت‌گانه تا ‏‎ ‎‏اندازه‌ای روشن شود، به اختصار به آن می‌پردازیم:‏

‏1. حضرت علمیه: عبارت است از مرتبۀ غیب الغیوب و الوهیت که بعضی از آن به ‏‎ ‎‏اُمّ‌الکتاب تعبیر کرده،‏‎[30]‎‏ آیۀ شریفۀ ‏وَإِنّهُ فِی اُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ‎[31]‎‏ به آن اشاره ‏‎ ‎‏دارد.‏

‏2. حضرت اعیان: عبارت از حقایق ممکنات در علم حق تعالی است که به آن ‏‎ ‎‏«اعیان ثابته» نیز می‌گوید که همان عین ثابت انسان کامل است.‏‎[32]‎

‏3. حضرت اقلام: نزول قرآن در این مرتبه، در مرتبۀ علم تفصیلی است؛ عقول را به ‏‎ ‎‏اعتبار آن که واسطه در فیض صور علمیه بر نفوس کلّیه و موجب وجود آنها هستند، ‏‎ ‎‏«قلم» می‌گویند.‏‎[33]‎

‏4. حضرت الواح: از دیگر منازل نزول قرآن است که خود سه قسم است: لوح عقل، ‏‎ ‎‏لوح محفوظ و لوح عقول.‏‎[34]‎

‏5. حضرت ‌مثال: حد فاصل مجردات و مادیات است.‏‎[35]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 274

‏6. حس مشترک: همان لوح نفس است که تمام حواس در این حسّ جمعند.‏‎[36]‎

‏7. شهادت مطلقه: عالم اجسام و ماده است.‏‎[37]‎

4. مراتب فهم قرآن:

‏از مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ مراتب فهم است. این مبنا بر پیش‌فرض مبنای ‏‎ ‎‏دیگر ایشان استوار است که در شمارۀ سه به آن اشاره شد. با پذیرفتن مراتب نزول، باید ‏‎ ‎‏پذیرفت که فهم آن نیز دارای مراتب است. با پذیرش این حقیقت که به تعبیر امیر ‏‎ ‎‏مؤمنان‏‏(علیه السلام)‏‏ قرآن دریایی است که ژرفای آن قابل درک نیست، هر کس به قدر توان و به ‏‎ ‎‏فراخور معرفت و درک خود، می‌تواند از خرمن قرآن بهره گیرد. بر همین اساس، امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ سعی و تلاش آن‌ها را که در وادی قرآن قدم زده‌اند و به فراخور حال خود از ‏‎ ‎‏آن بهره برده‌اند و هر یک ابعادی را روشن کرده‌اند، قابل تقدیر می‌داند: ‏

‏قرآن کتابی است که مراتب دارد و با تفسیر می‌توان به معنا و مقصود آن رسید، در ‏‎ ‎‏عین این‌که عترت پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ حقیقت معنای آن را می‌فهمند. با این وجود، راه استفاده ‏‎ ‎‏از این مائده آسمانی مسدود نیست. قرآن یک سفرۀ پهنی است که همه استفاده می‌کنند، ‏‎ ‎‏از جمله فلاسفه، عرفا، متکلّمان و مفسّران، هر یک مطابق ذوق و فن خود ابعادی را ‏‎ ‎‏روشن کرده‌اند.‏‎[38]‎

‏یا در مورد آیۀ شریفۀ: ‏فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللّیْلُ رَأی کَوْکَباً...‎[39]‎‏ می‌فرماید: ‏

‏اهل معرفت کیفیّت سلوک و سیر معنوی حضرت ابراهیم علیه‌السلام را ادراک ‏‎ ‎‏می‌کنند، و راه سلوک الی الله و سیر الی جنابه را تعلّم می‌نمایند، و حقیقت سیر ‏‎ ‎‏انفسی و سلوک معنوی را از منتهای ظلمت طبیعت، که به ‏جَنَّ عَلَیْهِ اللّیْلُ‏ در ‏‎ ‎‏آن مسلک تعبیر شده، تا القاء مطلق إنّیت و اَنانیّت و ترک خودی و خودپرستی ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 275

‏و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس، که در این مسلک اشارت به آن ‏‎ ‎‏است، ‏وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلّذِی فَطَرَ السَّموَاتِ...‏...،‏‎[40]‎‏ از آن دریابند. و دیگران از آن، ‏‎ ‎‏سیر آفاقی و کیفیّت تربیت و تعلیم جناب خلیل الرّحمن، امّت خود را، ادراک ‏‎ ‎‏کنند. و بدین منوال، سایر قصص و حکایات، مثل قصّۀ آدم و ابراهیم و موسی و ‏‎ ‎‏یوسف و عیسی و ملاقات موسی و خضر، که استفادات اهل معارف و ریاضات ‏‎ ‎‏و مجاهدات و دیگران هر یک با دیگری فرق دارد.‏‎[41]‎

‏در نظر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ دلیل این‌که خداوند در قرآن و انبیا و امامان معصوم‏‏(علیهم السلام)‏‏ در ‏‎ ‎‏احادیث و روایات، حقایق عقلیه را به لسان عرف و عامه مردم بیان کرده‌اند، اختلاف در ‏‎ ‎‏مراتب فهم آنان است که نوعی شفقت و رحمت بر بنی‌آدم است تا هر کس به مقدار ‏‎ ‎‏فهم خود از آن حقایق غیبی نصیبی داشته باشد.‏‎[42]‎

‏ما به قدر قوت و امکان خود ره می‌رویم‏ ‏وان همـایون منزلت بالای امکان می‌رود‏

5. پیوند ظاهر و باطن:

‏برخورداری قرآن از ظَهر و بطن، از موضوعاتی است که توجه صاحب‌نظران را به خود ‏‎ ‎‏جلب کرده است. هر کس به فراخور حال خود، در این رابطه اظهارنظر کرده و آنها که ‏‎ ‎‏از ذوق عرفانی برخوردارند، ضمن لازم دانستن حفظ ظاهر، راه‌یابی به باطن را نیز مورد ‏‎ ‎‏تأکید قرار داده‌اند. برای روشن شدن اصل موضوع و جوانب آن، به دیدگاه‌های موافقان ‏‎ ‎‏و مخالفان به اختصار اشاره می‌کنیم تا بالندگی نظر اهل ذوق، مخصوصاً امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ ‏‎ ‎‏که این مسئله یکی از مبانی ایشان در پرداختن به تفسیر عرفانی آیات است، روشن ‏‎ ‎‏شود.‏

‏الف. عده‌ای به ظاهرگرایی و قشری‌گری روی آورده‌اند. این دسته می‌گویند: قرآن ‏‎ ‎‏ورای معنای ظاهری، چیزی به عنوان معنای باطنی ندارد؛ امام غزالی در مورد این‌ها ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 276

‏تعبیر حشوی‌گرایی را به کار برده است.‏‎[43]‎

‏ب. در مقابل عده‌ای به باطن صرف روی آورده‌اند و مراد اصلی آیات را همان باطن ‏‎ ‎‏می‌دانند و معتقدند، نص‌ها بر ظاهر حمل نمی‌شوند، بلکه آن‌ها معنای باطنی دارند که ‏‎ ‎‏آن‌ها را جز معلّم اول کسی نمی‌داند و قصد آن‌ها از این حرف، نفی شریعت است.‏‎[44]‎‏ ‏‎ ‎‏سردمداران این نظریه اسماعیلیه‌اند.‏‎[45]‎

‏ج. عده‌ای هم ظاهر را قبول دارند، هم باطن را؛ لیکن معنای باطن را جدا از معنای ‏‎ ‎‏ظاهر می‌دانند و هیچ‌گونه ارتباطی بین ظاهر و باطن قائل نیستند.‏

‏د. عده‌ای، هم به ظاهر اعتقاد دارند، هم به باطن ایمان دارند؛ این همان عرفان ‏‎ ‎‏محض است که صواب است. طرفداران این نظریه می‌گویند، نص‌ها بر ظواهر خود ‏‎ ‎‏حمل می‌شوند. با این همه در آن نصوص، اشارات پنهانی بر دقایقی است که بر ارباب ‏‎ ‎‏سلوک مکشوف می‌شوند و تطبیق آن‌ها بر ظواهر امکان‌پذیر است. به قول مولانا:‏

‏حرف قرآن را مدان که ظاهریست‏ ‏زیـر ظاهـر باطنی بـی‌قاهـریـست‏

‏زیـر آن بـاطـن یـکـی بطـن سوم‏ ‏کـه در او گردد خردهـا جمله گم‏‎[46]‎

‏این‌ها نظر خود را مؤیّد به روایاتی می‌دانند که برای قرآن، علاوه بر ظاهر، به بطن ‏‎ ‎‏نیز تصریح دارند؛ از جمله این روایت شریف که: ‏«ما من القرآن آیةٌ إلا ولها ظهرٌ ‎ ‎وبطن»‏.‏‎[47]‎‏ شاید حدیث شریف رسول خدا که می‌فرماید: ‏«القرآن ذووجوه فاحملوه علی ‎ ‎أحسن وجوهه»‏،‏‎[48]‎ ‏نیز به همین معنا اشاره دارد.‏

‏دریای محیط ژرف و بی‌پایان است‏ ‏هـر چند کزو آب خوری کم نشود‏

‏نکتۀ قابل توجه تعداد بطون قرآن است؛ در بعضی روایات، به ظاهر و باطن قرآن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 277

‏اشاره شده، در بعضی دیگر آمده که باطن نیز برای خود باطنی دارد. صاحب‌نظران بر ‏‎ ‎‏اساس همین روایات و برداشتی که هر یک از آن‌ها دارند، از هفت بطن الی هفتاد بطن، ‏‎ ‎‏حتی تا هفتاد هزار بطن برای قرآن شمرده‌اند.‏‎[49]‎

‏ظـهـر و بـطن است جمله قرآن را‏ ‏از پـی یـکـدیـگـر بـخـوان آن را‏

‏ظهر و بطن است و بطنِ بطن یقین‏ ‏هـمچنین تـا بـه سبـع یـا سبعیـن‏

‏لفــظ را چـون کنـی به ظهر قیاس‏ ‏قشـر و مغزنـد نـزد خـرده‌شناس‏

‏ظــهر را هـم بـه بطن چون نگری‏ ‏همـچنین مغـز و قشرشان شمری‏

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ که کلمات عرفا را شرح بیانات قرآن و حدیث می‌داند، با استناد به ‏‎ ‎‏حدیث ‏«إنّما العلم ثلاثة آیةٌ محکمة أو فریضةٌ عادلة أو سنّة قائمة» ‏می‌فرماید: ‏

‏اگر خدای تبارک و تعالی از ما سؤال کند که شما که مثلاً معنی «وحدت وجود» ‏‎ ‎‏را به حسب مسلک حکما نمی‌دانستید و از عالمِ آن علم و صاحب آن فن اخذ ‏‎ ‎‏نکردید و تعلّم آن علم و مقدمات آن را نکردید، برای چه کورکورانه آنها را ‏‎ ‎‏تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابی داریم بدهیم جز ‏‎ ‎‏آن‌که سر خجلت به زیر افکنیم. ... همچنین اگر از حکیمی متفلسف یا عارفی ‏‎ ‎‏متکلف سؤال شود که تو که عالم فقیه را قشری خواندی و ظاهری گفتی و ‏‎ ‎‏طعن به آن‌ها زدی... و تکذیب و توهین از آن‌ها نمودی، به چه جهت دینیه ‏‎ ‎‏بود؟ و آیا با چه دلیل شرعی و عقلی، جسارت به یک دسته از علما و فقها را ‏‎ ‎‏جایز دانستی؟ چه جوابی در محضر حق تبارک و تعالی دارد؟ جز آن که سر ‏‎ ‎‏خجلت و انفعال را پیش افکند؟‏‎[50]‎

‏امام در صورت یک عارف و فقیه که فقاهت و معرفت را جمع کرده، راه اعتدال در ‏‎ ‎‏پیش می‌گیرد و خود را از قرار گرفتن در دام افراط و تفریط حفظ می‌کند و تفسیر ‏‎ ‎‏عرفانی را در راستای تفسیر ظاهری و مکمل آن می‌داند. باطن را جدای از ظاهر ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 278

‏نمی‌داند، بلکه ظاهر را تکیه‌گاه باطن، و باطن را جلوۀ ظاهر می‌داند و بین ظاهر و باطن ‏‎ ‎‏نسبت طولی قائل است. باطن را به منزلۀ روح و ظاهر را به منزلۀ بدن می‌داند. در ‏‎ ‎‏کلمات امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در این خصوص نکاتی ارزنده و قابل توجه وجود دارد که غفلت ‏‎ ‎‏از آن، انسان را در فهم این مبانی با مشکل مواجه می‌سازد.‏

‏1. ایشان هدایت با نور قرآن را برای موفق شدن در جمع بین ظاهر و باطن لازم ‏‎ ‎‏می‌داند و می‌فرماید:‏

‏یکی از مراتب سیر و سلوک، هدایت با نور قرآن است و آن باعث می‌شود که جمع ‏‎ ‎‏بین ظاهر و باطن کند.‏‎[51]‎

‏2. در نظر امام: «عارف کامل کسی است که همۀ مراتب را حفظ کند و حق هر ‏‎ ‎‏صاحب حقّی را ادا کند و دارای هر دو چشم و هر دو مقام و هر دو نشأه باشد، ظاهر و ‏‎ ‎‏باطن کتاب را قرائت کند و در صورت و معنایش و تفسیر و تأویلش تدبّر نماید، که ‏‎ ‎‏ظاهر بدون باطن و صورت بدون معنی، مانند پیکری است بی‌روح، و دنیایی است ‏‎ ‎‏بدون آخرت».‏‎[52]‎

‏3. مذمت کسانی که آموختن علوم ظاهر را بیرون شدن از حق می‌دانند؛ امام خمینی ‏‎ ‎‏آن‌ها را که آموختن علوم ظاهری و ظاهر کتاب‌های آسمانی را غیر ضروری و بیرون ‏‎ ‎‏شدن از حق می‌دانند، مورد سرزنش قرار می‌دهد و علم ظاهر کتاب و سنت را از ‏‎ ‎‏علومی می‌داند که بسیار جلیل‌القدر و رفیع‌المنزلت است و آن را اساس اعمال ظاهری ‏‎ ‎‏و تکلیف‌های الهی و نوامیس شرعی و شرایع الهی می‌شمارد‏‎[53]‎‏ و بر متعلّمان و مستفیدان ‏‎ ‎‏از افادات قرآن شریف و احادیث اهل عصمت، لازم می‌داند که برای شکر این نعمت و ‏‎ ‎‏جزای این عطیت، معامله به مثل کرده، صورت را به باطن و دنیا را به آخرت ‏‎ ‎‏برگردانند.‏‎[54]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 279

‏زرقانی نیز روش آن‌ها را که به تفسیر قرآن مبادرت می‌ورزند، بی‌این‌که ظاهر و نصّ ‏‎ ‎‏آن را مورد توجه قرار دهند، مواجه با خطر می‌داند و می‌گوید: از کجا معلوم که این ‏‎ ‎‏معانی اشاری، مراد خداوند در هدایت بندگانش باشد. وی پیامد این گونه تفاسیر را ‏‎ ‎‏شطحیاتی می‌داند که انسان را از تقیّد به تکالیف شرعی خارج می‌کند. این مصیبت ‏‎ ‎‏بزرگی است که باطنیه را دامن‌گیر شده است.‏‎[55]‎

‏4. سرزنش کسانی که تنها در ظاهر متوقف مانده‌اند؛ همان گونه که امام روش ‏‎ ‎‏باطنیه را نمی‌پذیرد، روش آن‌ها را که فقط به ظاهر قرآن چسبیده‌اند نیز بر نمی‌تابد: ‏

‏خیال مکن که کتاب آسمانی و قرآن نازل شدۀ ربّانی به جز این قشر و صورت ‏‎ ‎‏نیست چه آنکه بر صورت توقف کردن و در عالم ظاهر معتکف شدن و به مغز ‏‎ ‎‏و باطن تجاوز نکردن، مرگ است و هلاکت و اصل ریشه‌های جهالت‌ها و سنگ ‏‎ ‎‏اساسی انکار نبوت‌ها و ولایت‌هاست.‏‎[56]‎

‏مولوی در این‌باره می‌گوید:‏

‏گـفـت پـیـغمبـر ز سرمای بهار‏ ‏تـن مـپـوشـانیـد یـاران زیـنهار‏

‏راویـان ایـن را بـه ظاهر برده‌اند‏ ‏هم به آن صورت قناعت کرده‌اند‏

‏بـی‌خـبـر بودند از جان آن گروه‏ ‏کـوه را دیـده، ندیده کان به کوه‏‎[57]‎

‏مولانا در جای دیگر، کسانی را که جز ظاهر قرآن درکی از باطن آن ندارند، به حال ‏‎ ‎‏نابینایی تشبیه می‌کند که از خورشید پرنور، چیزی جز گرمای آن درک نمی‌کند.‏

‏کـه ز قـرآن گـر نـبـیند غیر قال‏ ‏این عجب نبود ز اصحاب ضلال‏

‏کـز شـعـاع آفـتـابِ پـر ز نـور‏ ‏غـیر گرمـی می‌نیاید چشم کور‏‎[58]‎

‏در نظر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏: ‏


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 280

‏باطن را به جز از رهگذر ظاهر نمی‌توان به دست آورد، زیرا دنیا کشت‌زار ‏‎ ‎‏آخرت است. پس کسی که فقط ظاهر را بگیرد و همانجا بایستد تقصیر کرده... و ‏‎ ‎‏کسی که فقط راه باطن را پیش گیرد بدون آن‌که به ظاهر نگاه کند خودش از ‏‎ ‎‏صراط مستقیم گمراه و دیگران را نیز گمراه خواهد نمود. و اما کسی که ظاهر را ‏‎ ‎‏برای وصول به حقایق بگیرد و نگاهش (همچون نگاه) به آینه برای دیدن جمال ‏‎ ‎‏محبوب باشد، اوست که راه مستقیم را پیموده و قرآن را همچنان که شاید، ‏‎ ‎‏تلاوت نموده و از آنان که از ذکر رب اعراض کرده‌اند نخواهد بود.‏‎[59]‎

6. وحدت شریعت، طریقت و حقیقت:

‏از مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ وحدت شریعت، طریقت و حقیقت است. دین ‏‎ ‎‏ظاهر و چهره‌ای یلی‌الخلقی دارد که شریعت است و باطن و چهره‌ای یلی‌الربّی دارد که ‏‎ ‎‏یک مرحلۀ آن طریقت است. مرحلۀ دیگر آن حقیقت است، به دیگر سخن، دین ‏‎ ‎‏مجموعه‌ای است که از شریعت تا حقیقت، همه‌اش دین است. شریعت وظیفه دینی ‏‎ ‎‏همگان است، طریقت میدان عمل سالکان است و حقیقت، نصیب واصلان در سفرهای ‏‎ ‎‏چهارگانه که در عرفان مطرح است. شریعت که همان ظاهر است، سیر از خلق به حق ‏‎ ‎‏مقید است. طریقت همان باطن است که سیر از خلق به حق مطلق است؛ اما حقیقت ‏‎ ‎‏باطنی است که سیر از حق به سوی حق است. برای رسیدن به حقیقت، طریقت مکمّل ‏‎ ‎‏شریعت است. شریعت و طریقت هیچ یک هدف نیست، بلکه شریعت شمعی است در ‏‎ ‎‏دست سالک طریقت تا به غایت برسد که همان حقیقت است. ‏

‏راه طریقت، راه پرخوف و خطر است، آفت‌های زیادی در این راه هست. آنچه از ‏‎ ‎‏این خطر می‌کاهد و این راه را آفت‌زدایی می‌کند، نور شریعت است. کسی که ‏‎ ‎‏می‌خواهد به مروارید حقیقت برسد، باید از بحر طریقت عبور کند که کشتی نجات این ‏‎ ‎‏بحر، همان شریعت است. بنابراین شریعت نمازی دارد، طریقت نمازی دیگر. نماز ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 281

‏شریعت همان اذکار است؛ اما نماز طریقت انخلاع از اکوان است. شریعت روزه‌ای دارد ‏‎ ‎‏و طریقت روزه‌ای دیگر.‏

‏روزۀ طریقت امساک از شراب و طعام است؛ اما روزۀ طریقت امساک از اوهام ‏‎ ‎‏است. شریعت این‌چنینی انسان را به آن‌جا می‌رساند که حق را سیرت کند. طریقت با ‏‎ ‎‏این ویژگی موجب می‌شود، انسان حق را همیشه حاضر بداند. بنابراین، این سه حقیقت ‏‎ ‎‏واحد است؛ لیکن به صورت تشکیک؛ به این معنا که عالم تکالیف، دالان ورود به ‏‎ ‎‏حقیقت است. اگر آن حقیقت بر طریقت حمل شد، چون خود طریقت هم باطن است، ‏‎ ‎‏حمل حقیقت بر حقیقت است. اما اگر به شریعت عمل شد، چون شریعت ظاهر دین ‏‎ ‎‏است، حمل حقیقت بر دقیقت است.‏

‏با توجه به این، اگر کسی سیر و سلوک را بی‌گذر از راه شریعت ادامه دهد، به ‏‎ ‎‏شطحیات‌گویی و عباراتی از قبیل: «‏ما أعظم شأنی ما فی جبّتی غیر الله‏» مبتلا می‌شود. ‏‎ ‎‏امام خمینی روش بعضی عرفا را که مبتنی بر شطحیات است، مردود اعلام می‌کند و ‏‎ ‎‏گوینده این حرف‌ها را کسانی می‌داند که نقصی در سیر و سلوکشان است: ‏

‏وما وقع من الشطحیات من بعض أصحاب المکاشفة والسلوک وأرباب الریاضة، فهو ‏‎ ‎‏لنقصان سلوکهم وبقاء الأنانیّة فی سرّهم أو سرّ سرّهم، فتجلّی علیهم أنفسهم ‏‎ ‎‏بالفرعونیة. ‏

‏وأمّا السالکون علی طریق الشریعة، مع رفض الأنانیة بجملتها وترک العبودیة ‏‎ ‎‏لأنفسهم برمّتها، مع طهارتها... فهم فی أعلی مرتبة التوحید والتقدیس.‏‎[60]‎

‏به عقیدة امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏، هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی‌شود، مگر آن‌که ابتدا ‏‎ ‎‏از ظاهر شریعت آغاز شود، چون تا انسان به آداب شریعت حقّه مؤدب نشود، حقیقت ‏‎ ‎‏اخلاق حسنه در او به وجود نمی‌آید.‏‎[61]‎


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 282

‏امام طریقت را آن می‌داند که انسان در زندگی قوانین و دستورات شریعت را در ‏‎ ‎‏حرکت به سوی خدا پیاده کند.‏

‏بـر در میـکـده از روی نـیـاز آمده‌ام‏ ‏پیش اصحاب طریقت به نماز آمده‌ام‏

‏از نـهان‌خـانـۀ اسـرار نـدارم خـبری‏ ‏بـه در پیـر مُغان صاحب راز آمده‌ام‏‎[62]‎

‏امام طریقت را همان دین می‌داند؛ منتها در عرصۀ بالاتر؛ به این معنا که دین در یک ‏‎ ‎‏ظرف شریعت و در ظرف دیگر طریقت است.‏

‏حقیقت در نظر امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ آخرین منزل است. در این مرحله، دیگر متقی مطرح ‏‎ ‎‏نیست، خود تقوا و مشاهده مطرح است. از متخلّق شدن سخنی نیست، خود انسان ‏‎ ‎‏اخلاق شدن مهم است. چون با وصال به حقیقت، دیگر اعتباری وجود ندارد. چون ‏‎ ‎‏اعتبار از عبور است. وقتی انسان به وصال حق رسید، از همه مراحل عبور کرده است. ‏‎ ‎‏به نظر امام، کسانی که مدّعی رسیدن به حقیقت هستند، اما این ویژگی‌ها در آن‌ها ‏‎ ‎‏حاصل نشده، باید بدانند که شریعت و طریقت را درست پشت سر نگذاشته‌اند. به قول ‏‎ ‎‏حافظ این‌ها باید از سیر و سلوک خود باشند.‏

‏نـقـشـی بـر آب می‌زنیم از گریـه حـالیـا‏

 ‏تا کی شود قرین حقیقت مجاز من‏‎ ‎‏فـردا کـه پـیشگـاه حقیقـت شـود پـدیـد‏

 ‏شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد‏‎ ‎‏حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق‏

 ‏غیر از این دیگر خیالاتی به تخمین بسته است‏‎[63]‎

7. طهارت باطن:

‏از دیگر مبانی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ در رویکرد به تفسیر عرفانی، داشتن طهارت باطن است. ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 283

‏کسی که می‌خواهد، ظاهر را با باطن پیوند دهد و با عمل به شریعت، از طریقت به ‏‎ ‎‏حقیقت برسد، باید طهارت باطن داشته باشد، چون این علم، از جمله علومی است که ‏‎ ‎‏مجاهدات علمیه و ریاضات عقلیه را می‌طلبد؛ تا انسان نفس خود را تطهیر نسازد و ‏‎ ‎‏قلب را منزه نسازد، نمی‌تواند بهره‌ای از این علم داشته باشد.‏

‏بدرالدین زرکشی فهم معانی وحی و دریافت اسرار آن را برای کسی که در دلش ‏‎ ‎‏بدعت، کبر، هواخواهی و محبت دنیا باشد یا ایمان در دلش جایگزین و استوار نشده ‏‎ ‎‏باشد یا به‌طور ضعیف تحقق یافته باشد، ممکن نیست، زیرا تمام این‌ها حجاب‌های ‏‎ ‎‏فهمند.‏‎[64]‎

‏علت این‌که اگر طهارت باطن نباشد، انسان راه به جایی نمی‌برد، این است که ‏‎ ‎‏ریاضت سالکان این راه و کسب طهارت، نقش برهان را در دیگر علوم دارد؛ همان‌گونه ‏‎ ‎‏که در دیگر علوم، باید با خواندن منطق و یادگیری قواعد و فرمول، خود را مجهّز کرد، ‏‎ ‎‏در این علم نیز باید بعد از کسب طهارت، چشم باطن پیدا کرد تا بتوان به باطن قرآن ‏‎ ‎‏راه یافت. امام خمینی‏‎ ‎‏(رحمةالله)‏‏داشتن طهارت باطن را شرط اساسی برای شکستن قفل‌های ‏‎ ‎‏قلب می‌داند و می‌فرماید: ‏

‏شاید قفل‌های قلب که در آیه شریفه است که می‌فرماید: ‏أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ‎ ‎أمْ عَلَی قُلُوبٍ أقْفَالُهَا‏،‏‎[65]‎‏ همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد. و کسی که ‏‎ ‎‏بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیّه بهره بردارد، باید قلب را از ‏‎ ‎‏این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیه را، که اشتغال به غیر است، از دل ‏‎ ‎‏براندازد، زیرا که غیر مطهّر، محرم این اسرار نیست.‏‎[66]‎

‏امام استفاده از ظاهر قرآن را بهرۀ کسانی که در زندان‌های تاریک طبیعت زندانی ‏‎ ‎‏هستند، می‌داند و شرط راه‌یابی به مراحل و بطون قرآن را پاک شدن از ارجاس عالم ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 284

‏طبیعت می‌داند و راه این کار را نیز چنگ زدن به دامن اهل بیت‏‏(علیهم السلام)‏‏ و وضو گرفتن از ‏‎ ‎‏چشمۀ زلال آب زندگی می‌داند. هر اندازه بی‌آلایشی انسان بیش‌تر باشد بهرۀ انسان و ‏‎ ‎‏تجلّی قرآن بر انسان بیش‌تر خواهد شد.‏‎[67]‎

‏اگر انسان با تحصیل طهارت، موانع و حجاب‌ها را کنار گذاشت، نتیجه این است:‏

‏بـه هر چه منگرم صورتِ تو می‌بینم‏ ‏وزین میان همه در خاطرم تو می‌آیی‏

‏اما اگر در شکستن قفل نفس توفیق نیافت، به قول فریدالدین عطار، باید صادقانه و ‏‎ ‎‏عاجزانه اقرار کند:‏

‏هفت شهر عشق را عطار گشت‏ ‏ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایـم‏

8. فهم حقیقی قرآن:

‏از دیگر مبانی عرفانی امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ که از جایگاه والایی برخوردار است و در واقع ‏‎ ‎‏فصل الختام دیگر مبانی است، این‌که به هر حال، فهم حقیقی قرآن صامت بهرۀ قرآن ‏‎ ‎‏ناطق است. آن‌ها فاتح آخرین لایه‌های قرآن هستند. به نظر امام‏‏(رحمةالله)‏‏ میان فهم کامل قرآن ‏‎ ‎‏و انسان کامل رابطۀ تنگاتنگی برقرار است. با این بیان که قرآن نامحدود است و محدود ‏‎ ‎‏نمی‌تواند آن را به حیطۀ خود درآورد؛ مگر آن‌که خود هم نامحدود باشد؛ آن‌که ‏‎ ‎‏نامحدود است، انسان کامل است، انسان کاملی که ظلّ ذات اقدس الهی است. انسان ‏‎ ‎‏کامل می‌تواند از اسلام آن‌گونه که هست برداشت کند و از انسان آن‌طور که هست و از ‏‎ ‎‏بعثت آن طور که هست و از قرآن آن‌طور که هست و از عالم آن‌طور که هست. دیگران ‏‎ ‎‏بر حسب مراتب وجودشان و بر حسب کمالشان برداشت‌هایی دارند؛ لیکن محدود ‏‎ ‎‏است. باید خودشان سیر بکنند و مراتب کمال را یکی پس از دیگری به آن برسند.‏‎[68]‎

‏مرحوم گنابادی در بیان لطیفی آورده است: بطون قرآن و حقایق آن متعدد و کثیر ‏‎ ‎‏هستند و بطن اعلای آن و حقیقت علیای آن، محمدیت محمد و علویت علی است. آن ‏‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 285

‏مقام مشیتی است که فوق امکان است، هیچ پیامبری و جانشین پیامبری نمی‌تواند، از آن ‏‎ ‎‏مقام امکانی فراتر رود؛ مگر محمد و جانشینان او، و کسی که نتواند به مقام مشیت راه ‏‎ ‎‏پیدا کند، نمی‌تواند درک کند که در آن مقام چه وجود دارد و نمی‌تواند از آن مقام ‏‎ ‎‏چیزی را بیان کند، به همین دلیل، مفسّر در تفسیر، خود از حدّ نفس نمی‌تواند فراتر ‏‎ ‎‏رود. هرچند از نظر مقام علمی بالا رفته باشد و از قرآن هم تفسیر ارائه کرده باشد، علم ‏‎ ‎‏او، تفسیر او، نسبت به علم قرآن، مانند قطره‌ای است نسبت به دریای بی‌کران. بنابراین، ‏‎ ‎‏حقیقت قرآن، حقیقت محمد و علی است. این همان مقام اخلاقی است که نهایت ندارد ‏‎ ‎‏و چون مقام محمد‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و علی‏‏(علیه السلام)‏‏ و اولاد معصومین او، مقام مشیت است، همه علم ‏‎ ‎‏قرآن نزد آنها است.‏‎[69]‎

‏بنابراین، تمام علم قرآن منحصر به پیامبر‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ و دوازده جانشین آن حضرت است ‏‎ ‎‏و دیگران، هر کس به مقدار مقام خود، از آن بهره می‌برد.‏

‏امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ هم با استناد به حدیث شریف ‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»،‎[70]‎‏ ‏‎ ‎‏فهم کامل قرآن را برای کسانی امکان‌پذیر می‌داند که مخاطب واقعی قرآن هستند: ‏

‏قرآن کریم مرکز همۀ عرفان‌هاست‏‏؛‏‏ مبدأ همۀ معرفت‌هاست‏‏؛‏‏ لکن فهمش مشکل ‏‎ ‎‏است، آنهایی فهمیدند که «مَنْ خُوطِبَ بِه» بودند.‏‎[71]‎

‏دلیل این‌که امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ فهم کامل قرآن را به «من خوطب به» منحصر می‌کند، این ‏‎ ‎‏است که کتاب الهی صورت عینی و کتبی جمیع اسما و صفات و آیات بیّنات است؛ ‏‎ ‎‏دارای مقامات غیبی است که دست ما از آن کوتاه است، جز وجود اقدس جامع «من ‏‎ ‎‏خوطب به» از اسرار آن کسی آگاه نیست.‏‎[72]‎

 


مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 286

نتیجه 

‏از آنچه در این مقال آمد، به این نتیجه می‌رسیم که رویکرد امام خمینی‏‏(رحمةالله)‏‏ به تفسیر ‏‎ ‎‏قرآن کریم، رویکردی کاملاً عرفانی است. دلیل آن نیز این است که چون امام منشأ ‏‎ ‎‏عرفان را خود قرآن می‌داند، بنابراین به نظر ایشان، مطمئن‌ترین راه برای رسیدن به ‏‎ ‎‏لایه‌های آن، رویکرد عرفانی است.‏

‏میزان این تأثیرگذاری هم از مبانی ایشان به دست می‌آید، ایشان با ذوق عرفانی، ‏‎ ‎‏رابطۀ کتاب تدوین و تکوین را از محضر قرآن به دست می‌آورد و این‌که فقط کتاب ‏‎ ‎‏تکوین می‌تواند، حامل کتاب تدوین باشد. ایشان بر این باورند که الفاظ برای روح ‏‎ ‎‏معانی وضع شده‌اند. امام تدبّر و تفکّر در این زمینه را مصداق قول حضرات ‏‎ ‎‏معصومان‏‏(علیهم السلام)‏‏ می‌داند که از شصت سال عبادت برتر است.‏

‏امام دربارۀ نزول قرآن، به مراتب هفت‌گانه قائل است و نازل شدن قرآن بر هفت ‏‎ ‎‏حرف را اشاره به آن می‌داند. بر این اساس، برای فهم قرآن مراتب قائل است و بالاترین ‏‎ ‎‏مرتبه فهم آن را از آن حضرات معصومان‏‏(علیهم السلام)‏‏ می‌داند.‏

‏در نظر او بین ظاهر و باطن، پیوند ناگسستنی برقرار است. بر این اساس، تفسیر ‏‎ ‎‏عرفانی را در راستای تفسیر مألوف و مکمّل آن می‌داند. ظاهر تکیه گاهی است برای ‏‎ ‎‏باطن و باطن نیز جلوۀ ظاهر است. برای دین یک چهرۀ یلی‌الخلقی و یک چهرۀ ‏‎ ‎‏یلی‌الربّی معتقد است که اول شریعت است، دوم طریقت و حقیقت. شریعت را شمعی ‏‎ ‎‏می‌داند در دست سالک که به سوی حقیقت در حرکت است. شرط فهم همۀ این‌ها را ‏‎ ‎‏شکستن قفل‌هایی می‌داند که طهارت باطن را به دنبال دارند. ‏

‏در پایان ضمن ارج نهادن به تلاش و کوشش کسانی که در عرصۀ فهم قرآن قدم ‏‎ ‎‏نهاده‌اند، مدال افتخار فهم حقیقی قرآن را به «من خوطب به» می‌دهد که حضرات ‏‎ ‎‏معصومان‏‏(علیهم السلام)‏‏هستند.‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 287

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتاب‌نامه

‏قرآن کریم.‏

‏نهج البلاغه.‏

‏1.‏ ‏آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ ‏‎ ‎‏دوازدهم، 1384.‏

‏2.‏ ‏الإتقان فی علوم القرآن‏‏، جلال الدین سیوطی، دار الفکر، بیروت، بی‌تا.‏

‏3.‏ ‏بحار الأنوار‏‏، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.‏

‏4.‏ ‏تفسیر القرآن الکریم‏‏، محیی الدین بن عربی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1368.‏

‏5.‏ ‏جامع الأسرار و منبع الأنوار‏‏، حیدر بن علی آملی، جواد‌ هاشمی علیا، انتشارات قادر، ‏‎ ‎‏تهران، 1377.‏

‏6.‏ ‏جواهر التفسیر‏‏، حسین بن علی کاشفی، جواد عباسی، مرکز نشر میراث مکتوب، ‏‎ ‎‏تهران، 1379.‏

‏7.‏ ‏الحکمة المتعالیه‏‏، صدر المتألهین شیرازی، انتشارات مصطفوی، قم، 1379.‏

‏8.‏ ‏دانشنامه قرآن‏‏، بهاء‌الدین خرمشاهی، نشر دوستان، ناهید، چاپ اول، 1377.‏

‏9.‏ ‏دیوان امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ بیست و ‏‎ ‎‏سوم، 1378.‏

‏10.‏ ‏دیوان حافظ‏‏، خواجه حافظ شیرازی، انتشارات جاویدان، تهران، 1372.‏

‏11.‏ ‏رساله لقاء الله‏‏، میرزا جواد ملکی تبریزی، انتشارات فیض کاشانی، تهران، 1375.‏

‏12.‏ 

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 288

‏شرح چهل حدیث‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ‏‎ ‎‏چاپ سوم، 1372.‏

‏13.‏ ‏شرح حدیث جنود عقل و جهل‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‏‎ ‎‏خمینی، تهران، چاپ اول، 1377.‏

‏14.‏ ‏شرح دعای سحر‏‏، امام خمینی، ترجمه سید احمد فهری، انتشارات فیض کاشانی، ‏‎ ‎‏تهران، چاپ دوم، 1380.‏

‏15.‏ ‏شرح فصوص الحکم‏‏ (خوارزمی)، تاج الدین، حسین بن حسن خوارزمی، ‏‎ ‎‏انتشارات مولی، تهران، 1364.‏

‏16.‏ ‏صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ سوم، ‏‎ ‎‏1379.‏

‏17.‏ ‏فرهنگ علوم عقلی‏‏، سید جعفر سجادی، تهران.‏

‏18.‏ ‏الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367.‏

‏19.‏ ‏مثنوی معنوی‏‏، جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، انتشارات سوره مهر، تهران، ‏‎ ‎‏1380.‏

‏20.‏ ‏مصباح الهدایه‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1372.‏

‏21.‏ ‏مکتب تفسیر اشاری‏‏، سلیمان آتش، توفیق‌ هاشم پور سبحانی، مرکز نشر ‏‎ ‎‏دانشگاهی، تهران، 1381.‏

‏22.‏ ‏مناهل العرفان فی علوم القرآن‏‏، محمد عبدالعظیم زرقانی، دار إحیاء الکتب العربیه، ‏‎ ‎‏قاهره.‏

‏23.‏ ‏المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، علامه سید محمد حسین طباطبائی، مؤسسه اسماعیلیان، ‏‎ ‎‏قم، 1371.‏

‏ ‏

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 289

‎ ‎

مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) ـ جلد 2مجموعه مقالاتصفحه 290

  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 210.
  • . آداب الصلوة، ص 192 ـ 193.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 165.
  • . آداب الصلوة، ص 181.
  • . نهج البلاغه، خطبة 199.
  • . آداب الصلوة، ص 194.
  • . شرح دعای سحر، ص 33.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 199.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج17، ص 433.
  • . زمر (39): 23.
  • . سجده (32): 7.
  • . نساء (4): 82 .
  • . روم (30): 8 .
  • . نساء (4): 82 .
  • . ملک (67): 3.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 321.
  • . ر.ک: شرح دعای سحر، ص 93.
  • . همان، ص 94.
  • . ر.ک: رسالة لقاء الله، ص 17 ـ 18.
  • . مصباح الهدایه، ص 39.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 251.
  • . الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 135.
  • . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 61.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج17، ص 431.
  • . بحار الانوار، ج 31 ، ص 208.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 323.
  • . ر.ک: همان، ص 321 ـ 322.
  • . صحیفه امام، ج 17، ص 489.
  • . آداب الصلوة، ص 184.
  • . شرح فصوص الحکم خوارزمی، ج1، ص 104.
  • . زخرف (43): 4.
  • . فرهنگ علوم عقلی، ص 79.
  • . الحکمة المتعالیه، ج6، ص 293.
  • . فرهنگ علوم عقلی، ص506.
  • . همان، ص 525.
  • . اصطلاحات الفنون والعلوم، ج 1، ص 664.
  • . فرهنگ علوم عقلی، ص 347.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 310 ـ 311.
  • . انعام (6): 76.
  • . انعام (6): 79.
  • . آداب الصلوة، ص 188 ـ 189.
  • . ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 60 ـ 61.
  • . مکتب تفسیر اشاری، ص 13.
  • . تفسیر القرآن الکریم، ابن عربی، ج1، ص 17.
  • . دانشنامۀ قرآن، ج 1، ص 349.
  • . مثنوی معنوی، ابیات ص 4244 ـ 4246.
  • . بحار الانوار، ج 89، ص 97، ح 64.
  • . جواهر التفسیر، ص 376.
  • . جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 154، 510 و 610.
  • . شرح چهل حدیث، ص 389ـ 390.
  • . ر.ک: آداب الصلوة، ص 290 ـ 291.
  • . شرح دعای سحر، ص 98.
  • . ر.ک: همان، ص 97 ـ 98.
  • . ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 61.
  • . مناهل العرفان، ص 394.
  • . شرح دعای سحر، ص 95.
  • . مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 94.
  • . دانشنامۀ قرآن، ج 2، ص 1964.
  • . شرح دعای سحر، ص 98 ـ 99.
  • . مصباح الهدایه، ص 53.
  • . ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 8 .
  • . دیوان امام، ص 138.
  • . دیوان حافظ، ص 209.
  • . الاتقان فی علوم القرآن، ج 4، ص 188.
  • . محمد (47): 24.
  • . آداب الصلوة، ص 202.
  • . ر.ک: شرح دعای سحر، ص 70.
  • . ر.ک: صحیفه امام، ج 12، ص 420.
  • . بیان السعاده، ج 1، ص 16 ـ 17.
  • . الکافی، ج 8 ، ص 311 ـ 312، ح 485.
  • . صحیفه امام، ج 19، ص 438.
  • . ر.ک: همان، ج 20، ص 92.