بررسی سیر تکوینی مضمون و اندیشۀ تشبیه در تعزیه
سید مصطفی مختاباد
تعزیه این درام مقدس و آئینی، یک سیر تکوینی را نظیر همۀ هنرها و درامهای آئینی – نمایشی طی نمود تا توانست به شکل تکامل یافتۀ کنونی دست یابد، این جوشش و جاری شدن به یکباره و همه جانبه رخ نداد، بلکه به طرز بطئی و تدریجی، آن هم با عبور از فراز و نشیبهای زیادی صورت گرفت، چون عناصر و اجزای دراماتیکی که در بدنۀ تعزیه جایگزین شدند و موجودیت آن را رقم زدهاند در ابتدا به صورت مجزا، متنوع و شاید نامتجانس از هم در خطوط موازی یا جدای از یکدیگر برای رسیدن به یک ترکیب حرکت نمودند که در یک سیر طولانی در بستر قرون متمادی صیقل خوردند و به پالایش رسیدند و در یک زمان و مکان خاص که باید آنرا لحظۀ زایش این هنر «مقدس» یعنی تعزیه نامید، به هم آمیختند و صورت ازلی و ابدی تعزیه را شکل دادند، درامی قدرتمند که از اشکال گوناگون نمایشی از قبیل دستهروی، شبیهسازی، مقتلخوانی، روضهخوانی، مقتلنویسی، موسیقی، نوحهخوانی، تکیه، تشبیه و... موجودیت یافت که هر یک از این عناصر نیز روند و سیر خاص تکاملی خود را پیمودند و در یک نقطه با هم ممزوج شدند که شکل غایی تعزیه را ترسیم نمودند و حتی معدودی از آنها جدای از تعزیه هنوز هویت اعتقادی، نمایشی خود را حفظ نمودند مانند دستهروی، شبیهسازی، مقتلخوانی، روضهخوانی و... که حتی در بعضی شهرهای کوچک و سنتیتر در ایام تاسوعا و عاشورا مراسم دستهروی و عزاداری را که عناصر فوقالذکر در آنها دیده میشوند تعزیه مینامند و اجزای تعزیه را شبیهخوانی که خود نشان از اعتبار این عناصر و بار معنایی آنها میدهد که بحثی جداگانه میطلبد که به چه شکل و چگونه اینگونه عناصر توانستند به حیات خود تا به امروز ادامه بدهند و اما در این مقال بحث بر روی یکی از عناصر کلیدی تعزیه میباشد و آن
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 297 بررسی سیر تکوینی مضمون و اندیشۀ تشبیه در تعزیه است، عنصری کلیدی که اگر به خوبی هدایت نمیشد به طور حتم آن چیزی که امروز از آن به نام هنر تعزیه نام برده میشود تنها صورتهای اولیه آن همچنانکه در بالا اشاره رفت از قبیل دستهروی و یا تعزیه سنتی بدون ساختار دراماتیکی باقی میماند، پس برای پیبردن به نقش و ماهیت این عنصر حیاتی به ارزیابی تاریخی آن میپردازیم، مضمون و اندیشۀ تشبیه بر نحوۀ ارائه و تصویر نمودن یک شخصیت مقدس و یا غیرمقدس دور میزند، مضمونی که بار معنایی آن آغشته به بار اعتقادی در یک سمت و بار تصورات و بینشهای سنتی، اجتماعی و تاریخی در سوی دیگر است: این مضمون «تشبیه» دقیقاً ریشه در اعتقادات اسلامی دارد پس ضروری است که به ریشهیابی تاریخی – فلسفی این پدیده پرداخت.
در باورها و اعتقادات اسلامی هرگونه شبیهسازی و یا صورت خارجی دادن«انساننگاری خدا» را تشبیه تلقی مینمایند که این اتخاذ شخصیت یا بازی نمودن نقش کسی در اثری دارای فرمولهایی است که یقیناً نشأت گرفته از اندیشههای قرآنی است، بدین معنی که تقلید و یا تصویر و یا خلق هر شخصیتی باید به صورتی ناقص و نه کامل صورت گیرد، چون کمال و بینقصی از آن خداوند است، بینقصی یعنی تقدس و معصومیت که تنها از آن خداوند و معصومین است، البته این تفکر تنها مختص به اسلام نیست و در ادیان دیگر نیز دیده میشود مثلاً در اعتقادات بعضی از این ادیان این تفکر جاری است که آنها در طرحهای هندسی که بر روی قالی یا کوزه و یا صنایع دستی به عمل میآورند سعی مینمایند نقصی در آن ایجاد کنند تا از دسترسی شیطان بدور باشد و نیز ضمانتی برای صاحب آن باشد چون آنها کمال را تنها از آن خدا میدانند (انسانشناسی، 1972، ص.37-367). در شمال ایران، (مازندران) نیز این باور وجود دارد که برای دور نمودن شیطان و مصون ماندن از چشم زخم و... از کمالجویی دوری میجویند، یعنی یک فرد از آراستن کامل خود یا فرزندان خود و یا از زیباسازی خانه و اطرافش پرهیز میکند و سعی مینماید نقصی در ظواهر ایجاد نماید که خود دال بر راندن شیطان و بلایا است.
مضمون و اندیشۀ پرهیز از کمالجویی خود سرآغاز مباحث اساسی فقهی و فلسفی بسیاری گردید و مهمترین سئوال این بود که آیا میتوان شخصیتی را به کمال تصویر کرد؟ عدهای که کمالگرا بودند طبیعی بود که مخالف این شیوه باشند ولی گروهی نیز از این اندیشه پیروی نمیکردند چون آنها نمونهها و الگوهایی داشتند که به برداشتی اینگونه غیرکمالگرایی برسند، به طور مثال این عده میدانستند که پیامبر اسلام از هنر کامل و جهتدار حمایت فرمودند و نمونۀ روشن آن زمانی بود که
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 298 آن حضرت بعد از فتح مکه کلیۀ بتهای اطراف خانۀ کعبه را با عصای مبارک شکستند و حتی آثار داخل کعبه را که نیز بوی شرک و بتپرستی میدادند؛ دستور فرمودند که سوزانده شوند جز یک تمثال که تعلق به حضرت مریم داشت که خود آنرا به دست گرفتند و حفظش فرمودند. پس این عده میدانستند که در اسلام کمالگرایی هنری، آنهم در شکل صحیح و هدفدار از طرف پیامبر نادیده گرفته نشد و این عمل رسول خدا بیانگر تأیید هنر در شکل صحیح آن بود.
ولی با همۀ تاریخ درخشان و روشن در بحث کمالگرایی جهتدار اسلامی، عدهای تأیید تشبیه را خلاف شرع مقدس میدانستند در حالی که آنها میدیدند که در تعزیه اگر بحث تشبیه در میان است اصول و شئونات کاملاً مراعات میشود یعنی در آنجایی که باید از کمالگرایی پرهیز کرد این بُعد اعمال میشود، مثلاً استفاده از نقاب برای چهرۀ ائمه و معصومین رعایت این اصل است و استفاده نکردن نقاب برای اشقیا نیز تأیید این زمینه است و یا پوشاندن چهرۀ زنان خود نمونۀ دیگری است. ولی عدهای این شِق را باور نداشتند، آنها مطلقگرایی را در کمالگرایی میدیدند یعنی عقیده داشتند که کمال نباید در خارج وجود داشته باشد، جز برای ذات اقدس متعال، که این تفکر را به کل هنر و به خصوص درام اسلامی انتقال دادند که ما تا به امروز به سبب پیروی از این اصل هنوز هم در بعضی از کشورهای اسلامی نشانی از درام نمیبینیم.
پس تشبیه یکی از راههای دوری جستن از کمالگرایی است و به همین خاطر است که شیعیان و به خصوص علمای برجستۀ شیعی از آن حمایت نمودند، چون آنها میدانستند که در شبیهخوانی یا تعزیه کلیه اصول در ظاهر و باطن رعایت میشود، مثلاً فردی که شبیه معصومی است در ظاهر نقابی بر چهره دارد و در کلام نیز رعایت اصول را مینماید مثلاً میگوید که من امام نیستم، من تنها تعزیهخوانی هستم که بلاتشبیه نقش امام را دارم که تشبیه در اینجا از واژۀ بلاتشبیه مشتق میشود که این عبارت ممکن است چندین بار در طول اجرای تعزیه تکرار شود، و یا بازیگر از کاراکتر جدا شود و با تماشاچی گریه کند، این قرارداد را بازیگر نقش اشقیا نیز رعایت میکند و فاصله را حفظ مینماید یعنی کمالگرایی را انکار میکند، او با توهین و تمسخر عنوان میکند که من شبیه شمر هستم و نه خود شمر، پس مضمون تشبیه اگر در تعزیه جاری میشود برگرفته از اصولی است که این اصول ریشه در شئونات و موازین شرعی دارد که خود موجب کمال تشبیه شد.
پس تشبیه در تعزیه تجربه شد و شکل و هویت خاص خود را دریافت. برای پیجویی علل این تحول و تکامل بررسی ریشههای فکری – فلسفی تشبیه ضروریست. متکلمین و فلاسفۀ اسلامی در
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 299 مبحث حکم الهی به دو دسته تقسیم شدند (معتزلیان و اشعریان) که مباحث گستردهای از قبیل یگانگی خدا، اصول قرآنی و مباحث نظری و کلامی را پیش کشاندند که بیشتر اشعریان معتقدند انسان بر اعمال خود کنترلی ندارد، ولی معتزلیان به عکس معتقدند که انسان از آزادی انتخاب و عقیده برخوردار است، امری که در شریعت شیعی وجود دارد و آن هم حضور مجتهد اسلامی است که میتواند با قضاوت شخصی، راهی را انتخاب نماید و یا به پیروان خود سره را از ناسره نشان دهد، عمل و استنباطی که حضرت امام حسین(ع) به عنوان امام و عالم اسلامی از خود نشان دادند دال بر استنباط و دریافت از قوانین و موازین اسلامی است؛ یعنی آن حضرت با استنباطی که از اصول داشتند انتخابی که برخاسته از قضاوتشان بود به عمل آوردند و در نهایت تصمیم گرفتند که به کربلا هجرت کنند و تسلیم قضا و قدر و تفکری که در آن روز حاکم بود نشوند یعنی مخالفت علنی علیه قضا و قدر محض نمودند بخصوص تفکری که تأییدی برخلافت ناحق یزید داشت سخت حساسیت نشان دادند. آن حضرت با انتخاب که برگرفته از تفکر شیعی و منطق فتوا و استنباط بود بر آزادی عمل در این امر مهر تأیید زدند، یعنی آن امام شهید در عمل نشان دادند که انسان میتواند با تشخیص حقیقت قدم در راه آن بگذارد، تشخیصی که ملهم از تفکر و اندیشه دینی است. همین بخش از تفکر اسلامی راه را برای حرکتی نظیر تشبیه باز نمود، یعنی یک مجتهد میتواند با استنباط خود اجازه دهد که تقلیدی یا تشبیهی از شیطان یا از شخصی ممتاز و مقدس به عمل آید، بدون آنکه آن فرد شیطان و یا یک فرد مقدس به حساب آید، چون فتوا این اجازه را به او میدهد که در اشکالی نظیر اعمال دراماتیک و یا بازی نمودن در نقش انسانی دیگر شرکت نماید، عملی که در غیر از مذهب شیعی در مذاهب دیگر اسلامی به سبب پیروی از دیدگاه اشعری نادیده انگاشته شد، ولی به سبب فتوا و حضور مجتهد اسلامی و استنباط از موازین شرعی در مذهب شیعه این فضا و آزادی عمل برای شیعیان به وجود آمد تا بتوانند قدم در راهی بگذارند که خالق برجستهترین درام سنتی – آئینی همه جهان باشند.
با پیدایش زمینههای آزادی انتخاب و عمل برای شیعیان در زمینه هنرهای زیبا، آنها شروع به بازسازی دراماتیک از فاجعۀ کربلا کردند. البته در بین علمای اسلامی که معتقد به آزادی انتخاب بودند باز اختلاف نظر وجود داشت، دستهای تشبیه را قبول نداشتند، آنها اگر چه بر مبنای اندیشه شیعی فتوا میدادند ولی در این مبحث هنوز کمالگرایی مطلق را تبلیغ میکردند یعنی کمال را از آن خداوند یکتا میدانستند و بر این مبنا تشبیه را حرام قلمداد میکردند و یا به عبارتی عرف حاکم را قابل انعطاف برای انعکاس دیدگاههای این چنینی نمیدیدند و در نتیجه ترجیح میدادند سکوت کنند
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 300 و یا از عرف پیروی نمایند. این اختلاف نظر به شکلی نبود که هیچگونه حرکتی بنام تعزیه صورت نگیرد بلکه هر دو موازی با هم حرکت میکردند و در سیر زمان وقتی تعزیه جایگاهی ویژه در بین شیعیان یافت آن هم به عنوان یک پدیدۀ دینی و نه صرف هنری بلکه دینی، هنری، پدیدهای اعتقادی که توانایی ارتباط حال با گذشته را داشت. علما و بزرگان دین به اعتبار آن پی بردند و به اظهار نظر در مورد آن پرداختند، این بحث و جدل فلسفی – فکری از قرن سوم هجری شروع شد و شاید هم تا به امروز ادامه دارد که تماماً دال بر اعتبار تعزیه است، در اولین اظهار نظر تعبیر مخالفان تشبیه این بود که اگر کسی خود را شبیه یک گروه نماید او در ردیف و یا خود آن گروه به حساب میآید (تعزیه شعایر آئینی، 1979، ص 101) براساس این نگرش و بینش اگر کسی شبیه یا نقش شمر را بازی نماید او شمر به حساب میآید، شیطان و کافر است. او همان گناهی را مرتکب میشود که شمر شده است، این تفسیر کمالگرایی مطلق است برداشتی که تفسیری تند از تشبیه است، البته این نوع تفاسیر طبیعی بود ولی سیر زمان و تغییر در عرف مسلماً شناخت بیشتری برای این طرز برداشت به وجود آورد اتفاقی که مشابه آن را در اروپا هم دیدیم، البته در آنجا چون تئاتر غیرمذهبی اعمالی خلاف شئونات مردم انجام داد کلیسا با آن به مخالفت برخاست ولی بعد از گذر دورهای وقتی رهبران کلیسا دیدند که تئاتر میتواند به عنوان پدیدهای در خدمت اهداف مذهبی به کار گرفته شود، ذهنیت خود را نسبت به آن تغییر دادند، ذهنیتی که در آغاز تئاتر را به عنوان یک پدیدۀ شیطانی تفسیر میکرد بعد از گذشت نزدیک به دو یا سه قرن از تئاتر در داخل کلیسا استقبال کرد و از آن به عنوان یک عنصر مفید و مقدس بهره برد، چون تئاتر توانست یک مکان برای تعلیم، تربیت و انتقال ارزشهای اخلاقی و دینی باشد. (تئاتر هنر زندگی، 1991، ص 220-214) در بین متفکرین دینی شیعی مشروعیت تعزیه بر مبنای حضور آن در عرصۀ اجتماع پذیرفته شد، یعنی آنها به این شناخت رسیدند که تعزیه میتواند مفید واقع شود، اولین فردی که به اعتبار معنوی تشبیه پی برد، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (538 -467هـ.ق)، یکی از بزرگان شیعی ایرانی و از متکلمان اسلامی بود که در کتاب «اطواق الذهب فی المواعظ و الخطب» نوشت: «بر اساس سنت دین هر فردی که برای سیدالشهدا امام حسین(ع) گریه کند مطمئناً در آخرت با آن امام محشور خواهد شد». (تعزیه شعایر آئینی، 1979، ص 102) فتوا و دیدگاه او از این مرز نیز فراتر میرود و در ادامه اضافه میکند که «اگر کسی موجب گریه فردی دیگر شود که برای امام بگرید، خود امری پسندیده و ثواب انجام داده است». (تعزیه شعایر آئینی، 1979، ص 102) با نظرات روشن این عالم بزرگ، بخش اعظمی از تاریکی فلسفی و درونی
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 301 تشبیه به نور و روشنایی دست یافت و خود چشماندازی شد تا آنانی که منکر اعتبار و ارزش تشبیه بودند به آن اندیشه برند و در دیدگاه خود تعدیل ایجاد نمایند و همین امر نیز اتفاق میافتد، این رای قاطع زمخشری موجب میشود که محققان او را پایهگذار حرکت عظیم تعزیه بدانند چون با این نظرات زمینههای مناسب برای رشد و خلاقیت و باروری مقتلخوانی و نهایتاً روضهخوانی مهیا میشود. نظرات زمخشری فرصتی را نیز برای نقد و نظر به وجود آورد. طوریکه اکثریت علما نظر او را پذیرفتند و در نتیجه نظرات گذشته کم رنگ شدند و تشبیه از اعتبار برخوردار گشت و در امتداد آن تفاسیر و فتاوی جدیدی صادر شد، از قبیل «اگر کسی نقش شمر را بازی کند و موجب گریه دیگران برای امام حسین(ع) گردد این عمل نه تنها نکوهیده نیست بلکه عملی پسندیده است و این فرد از شفاعت امام در روز محشر برخوردار خواهد شد». (تعزیه شعایر آئینی، 1979، ص 103) با این بینش جدید که زمینۀ مثبتی برای ترغیب هواداران تعزیه شد، مقتلنویسها و پیروان امام شهید شروع به نوشتن و کار بیشتر برای تحول تعزیه نمودند که خود سرآغاز تحول تراژدی اسلامی یعنی تعزیه گردید.
و امّا در یک نگاه اجمالی بر سیر تحولی تشبیه میبینیم که از زمان زمخشری به بعد تا عصر قاجار تحول شگرفی در مضمون و اندیشه تشبیه ایجاد نشد و حتی در مقاطعی نظرات تند در ضدیت با تشبیه ایراد شد، ولی مشخصاً در عهد قاجار فلسفه و مضمون تشبیه به سبب اوج تعزیه مورد نقد و نظر علما قرار گرفت، چون در این دوره تعزیه به عنوان مطرحترین هنر و پرطرفدارترین رسانه بود و طبیعی بود که نقد و نظر پیرامون آن بیشتر باشد، در این دوره مجدداً علما تلاش نمودند تا یک سنخیتی بین تعزیه و احکام شرعی اسلامی پیدا کند، یعنی گوشههای تاریکی که از گذشته به جا مانده است را روشن نمایند، به همین جهت سوالاتی اساسی مطرح نمودند، از قبیل، آیا تعزیه در سیر قوانین شرعی و اسلامی و متناسب با آن قراردارد و یا خلاف شرع و اصول اعتقادات است؟ این بحث اگر چه چندان جدید نبود ولی به هر صورت طرحی اساسی بود که باعث برانگیختن نظرات تازه و نوینی گردید که چکیدۀ آن نظرات و مطالعات بدین صورت بود که تعزیه مشتق و منبعث از دین مبین اسلام و بر مبنای اصول اسلامی است، بذر تعزیه در زمین، فرهنگ و اعتقادات اسلامی کاشته شد و گیاه آن در این خاک روئید و بارور گردید و شاخ و برگ آن نشان از سبزی و زیبایی مذهب تشیع علوی است، که در انظار هویدا است و از نسیم آن عاشقان حسینی بهرهمند میشوند، پس اگر تعزیه از این همه ارزش و اعتبار برخوردار است ناشی از ارزشهای دینی و عواطف و اعتقادات شیعی است
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 302 پس دیگر نباید عدهای در سلامت و زیبائی آن تردید به خرج دهند و اگر تردیدی وجود داشت مسلماً ناشی از شرایط گذار جامعۀ عصر قاجار بود، جامعهای بسته و سنتی که تندباد تحول و نوگرایی در آن دمیدن گرفت و منطقی است که عدهای در چنین شرایطی در فراگیرترین رسانه «تعزیه» شک نمایند، به خصوص رهبران فکری جامعه که میخواستند پاسخی مبرهن برای عدهای ناباور به دست آورند، که این شک باعث تعمق و تفکر جدیدی در مورد تعزیه گردید تا علما مجدداً به تفاسیر فقهی و شرعی دست زنند، به عبارتی آنها به دنبال یک پاسخ نو بودند که به سئوال مردم سدۀ دوازدهم هجری قمری بدهند، آن مردم میخواستند تعریفی دقیق از درام آن هم از دیدگاه اسلامی داشته باشند. در نتیجه رهبران دینی وظیفهمندتر از همیشه به تبیین تشبیه پرداختند، چون آنها مطلع بودند اگر نخواهند برداشتی صحیح و تفسیری اصولی از این جریان ارائه کنند، جامعه به شکلی نامعقول این پدیده را تفسیر میکند. پس تکلیف و مسئولیت فقهی و دینی آنها را ملتزم به این سختگیری نمود که علما با اصول و دلائل کافی به ارزیابی این حرکت عظیم و شگفتآور که در کل کشورهای اسلامی نادر بود بپردازند، به زبانی آنها بایستی پاسخی کوتاه به سئوالی بزرگ میدادند که آیا درام مذهبی تعزیه باید آزاد و قانونی باشد یا خیر؟ (تعزیه و تعزیهخوانی، 1351، ص22)
اولین متفکر و عالم دوراندیش و صاحباندیشه که پیشتاز این جریان بود حضرت آیتالله میرزا ابوالقاسم بن حسن گیلانی معروف به فاضل قمی (متوفی 1231 هـ.ق) در غوغای عالمگیر شدن تعزیه و انتظار مردم، با شهامتی شگرف پاسخی شجاعانه داد، آن بزرگوار در فتوایی در مورد درام مذهبی، که بعدها در کتاب او بنام «جامع الشتات» به چاپ رسید اشاره کرد:
«نمایشهای مذهبی نه تنها خلاف شرع نیستند، بلکه شرعی و قانونی هستند و در ردیف آثار برجستۀ مذهبی به شمار میآیند... دلیلی برای ممانعت و نمایش معصومین و پاکان دین وجود ندارد و نیز چرا مانع گریستن، پیروان دین برای سالار شهیدان و شهدای کربلا شویم؟» (تعزیه شعائر دینی، 1979، ص 108-107)
این فتوا کلیۀ اصول روحی، روانی، اعتقادی و زیباشناختی مردم آن عصر را در خود مستتر دارد و علاوه بر آن اقدامی جدی برای تقویت درام ملّی، مذهبی در مقابل سایر درامهاست که در آن شرایط در حال سرک کشیدن و رخنه کردن بودند، این عالم و متفکر برای جامعیت بخشیدن به اندیشۀ درام مذهبی حمایت خود از تعزیه را بیشتر نمود و به عنوان اولین مرجع شیعی اجازه داد که مرد بتواند شبیه شخصیتهای زن ظاهر شود، به عبارتی ایفای شبیه زن توسط مرد در تعزیه را جایز دانست. بعد از این
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 303 فتاوی تعزیه راه و مسیر تازهای پیدا کرد و در اصل جهش شگرفی در آن ایجاد شد و علمای دیگر نیز برای رونق و تقویت این درام مقدس نظرات و آرای خود را بیان نمودند مانند حضرت آیتالله سید علی یزدی در 1320 هـ.ق که فتوایی صادر نمود که در آن نه تنها دیدگاههای آیتالله فاضل قمی را مورد تشبیه تأیید نمودند بلکه تصویر و تشبیه زن توسط مرد را نیز با تفسیری تأیید مجدد نمودند:
«مردی که شبیه زن میشود و زن را نمایش میدهد مشکلی پیش نمیآورد... او «شبیه زن» کلماتی را تکرار میکند که موجب برانگیختن احساسات و باعث گریه میشود و این عمل را نمیتوان گفت تصویرسازی زن در صحنه، برای همین دلیل تصویر زن برای نمایاندن واقعۀ کربلا است و نه عملی دیگر» (تعزیه شعایر آئینی، 1979، ص 111)
علاوه بر این نظرات صائب که از طرف علمای آگاه و مطلع مورد تأیید واقع شد، حضرت آیتالله فاضل قمی کماکان حمایت معنوی و فکری خود را در اشکال گوناگون از تعزیه ادامه داد، به طور مثال او در کتاب وسائل مظفری در مورد ارزش تماشاگر و اعتبار معنوی تماشای تعزیه بحث مفصلی را دنبال نمود، در این بحث او تماشاچیان تعزیه را تشویق نمود تا به تعزیه از دید یک سر گرمی و نوعی عادت صرف نگاه نکنند چون در تعزیه انگیزه و اندیشۀ گریه مطرح است این گریه هدفدار است. اگر تماشاچی اشکی میریزد برای یک ایدهآل است. او در اهمیت گریه و نیز تشبیه میگوید: «برای یک فرد شیعه مناسب است که به پاداش و مزایا و... نیندیشد آن هم وقتی به مشاهدۀ عزاداری «تعزیه» میپردازد، چون او گریه برای آن شخصیت بزرگ امام حسین(ع) میکند، اخلاص و از خودگذشتگی او برای مذهب شیعه و عشق او برای امام حسین(ع) او را وادار به گریه میکند و نه هیچ چیز دیگر، عشق خالصانه او به آن آقا همۀ کنترل را از او، «تماشاگر شیعی» سلب میکند و اشکهایش را جاری میکند، آیا تشبیه کاملترین بندۀ خدا حضرت محمد مصطفی پیامبر و رسول و... کفایت برای گریه نمیکند». (تعزیه شعایر آئینی، ص 112)
این بحث تمامی ابعاد روانشناختی، جامعهشناختی و انسانشناسی دینی – اجتماعی را در خود داشت و خود بزرگترین تفسیر و حمایت از تعزیه و فلسفه و مضمون آن بود. از علمای دیگر که تشبیه را همچون آیتالله فاضل قمی دیدند، محقق بزرگ شیعی عصر قاجار آیتالله محمد رفیع طباطبایی نظامالعلما بود که باید او را بزرگترین متفکر دینی عصر ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه نامید، او در 1322 هـ.ق در کتابش «مجالس حسینیه» در مورد فلسفه شهادت و نیز عزاداری برای امامحسین(ع) مطالبی ارزنده مینویسد. اظهار نظری که خود بزرگترین تأیید فقهی از تعزیه بود و نیز ابعادی تازه از
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 304 نوع تاثیر گذاری تعزیه را بر مردم و اجتماع باز نمود و تعزیه را عنصری نامید که در آن اعمال خیر و شر تصویر میشوند و اضافه میکند:
«از کارهای خیر، احیای امامحسین(ع)، سیدالشهدا بحث از موقعیت و روزگار آن امام نجات، بهتر است تا دیگر کارها و همچنین تدبر، تقویت و تحکیم ستون اخلاص و استخلاص... اصل و بنیاد و جوهرۀ دین اخلاص و استخلاص است که در واقع ضرورتاً با ترحم و تسلی برای امام و توجه به ظلم و بیعدالتی که اهلبیت مظلوم متحمل گشت تقویت و محکم میشود». (مجالس حسینیه، 1323، ص 61)
و او با بهره جستن از آیۀ 226 سورۀ شعراء که تأیید و تفسیری بر راه رسم امام حسین(ع) است بحث خود را به پایان میرساند:
«قرآن کریم میفرماید: الّا الذین آمنوا و عملُوا الصالحات و ذَکَرُوا الله کثیراً وَ انتَصَروا مِن بَعدِ ما ظلِمُوا و سَیَعلَمُ الذّین ظَلَمُوا اَیّ مُنقلب یَنقَلِبون. مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از هجوم و ستمی که در حق آنها (و سایر مومنین) شده (به نظم و سخن و طبع شعر) از حق یاری خواستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند. آنان را مومنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم (در حق آل رسول(ص) و اهل ایمان) کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند».
نظامالعما تنها فردی تا آن زمان است که تعزیه را به عنوان یک درام اصیل مذهبی و شیعی پذیرفت و از تشبیه بعنوان اندیشهای ناب یاد میکند و آن را مختص شیعیان میداند که فرق دیگر از آن الهام گرفتند و یا خواهند گرفت.
بحث تشبیه مقولهای پیچیده و ظریف است که در همه زمانها مورد نظر علما و بزرگان عقل و دین بوده است و به سبب همین اعتبار است که توانسته نظرات داوران حساس دین را به خود جلب نماید، که نفس این نظرات بسیار گرانبها و ارزشمند است و به تعابیر منتقدان امروز درام و ادبیات دیدگاهها، همه زیباشناسانه است ولی در بُعد دینی و درام مذهبی که این دیدگاهها به ساختار و مضمون تعزیه شکلی رمزآمیز داده است و بر گرانسنگی آن نه به عنوان هنر مذهبی عوام بلکه درام مقدس خواص نیز افزوده است که در بین درامهای آئینی این امر نادر است. پس اندیشه در مضامین تشبیه برای شناخت بیشتر از تعزیه امری ضروری است که باید آن را از دیدگاههای مختلف دید و سیر تشبیه را تا به امروز حتی زمان حاضر را نیز بررسی نمود، چون این نظرات تا قریب صد سال پیش در
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 305 مورد تشبیه مطرح گردید، روزگاری که علما و متفکران دینی به این مباحث حسن ظن داشتند ولی متاسفانه با هجوم فرهنگ غربی و مهجور شدن تعزیه و ایستایی آن، دیگر مباحثی از این نوع مطرح نشد و اگر هم عنوان شد چون دیگر، تعزیه آن حضور زنده را نداشت چندان اساسی تلقی نشد؛ ولی با ظهور انقلاب اسلامی بار دیگر زمینههای تفکر فلسفی – فقهی مطرح گردید که مراجع بزرگی از جمله حضرت امام قدس(ره) در مورد تعزیه به اظهار نظر پرداختند که خود مبحثی جداگانه است که امیدوارم در بحثی دیگر به آن بپردازم.
در پایان باید اشاره نمود که ما در شرایطی زندگی میکنیم که بحث رنسانس در هنر بومی مطرح است و تعزیه تنها نمایش بومی ما است که به طور حتم در این رنسانس باید از جایگاهی ارزنده برخوردار باشد، به شرطی که محققین در امتداد تقویت و حمایت از زمینههای اجرایی و اشکال فرمی و ساختار آن به مبحث فلسفی – فقهی و زیباشناختی آن عنایت بیشتری نمایند که در آن صورت این هنر مقدس در تجدید حیات دوباره به منزلت واقعی خود دست خواهد یازید.
فهرست منابع
1- هوبل، ای آوسون، انسانشناسی: مطالعۀ انسان، مگراهیل، 1972
2- چالکوفسکی. پیتر. تعزیه شعایر آئینی و درام در ایران، دانشگاه نیویورک، 1979
3- چالکوفسکی. پیتر. عزاداری مردمی شیعیان، دانشگاه نیویورک، 1985
4- ویلسون گلدفاراب. تئاتر هنر زندگی، مگراهیل، 1991
5- همایونی. صادق. تعزیه و تعزیهخوانی، وزارت فرهنگ و هنر، 1351
6- نظام العلما، مجالس حسینیه، تبریز، 1323
7- قرآن مجید، سورۀ شعراء، آیۀ 226
مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر 3صفحه 306