مقصد سوم الهیات
شبهه ابن کمونه
برهان سوم بر توحید ذاتی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

برهان سوم بر توحید ذاتی

فریده اول احکام ذات واجب / غرر فی ذکر شبهة ابن کمونة و دفعها

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

برهان سوم بر توحید ذاتی

برهان سوم بر توحید ذاتی

‏ ‏

و حیث لاموضوع أو مهیة  ‎ ‎و لا هیولی کیف الاثنینیة

‏ ‏

‏از براهین داله بر توحید این است که: موقع و موجب کثرت در سه چیز منحصر است.‏

‏مقدمةً عرض می نماییم که: طبیعت از حیث طبیعتش مقتضی کثرت نیست، مثلاً‏‎ ‎‏طبیعت بیاض از حیث طباع آن اقتضای کثرت نداشته بلکه یکی از مواقع کثرات‏‎ ‎‏ماهیات بوده که ماهیات من حیث طبایعها غبار کثرات است و حقیقت هر ماهیتی غیر‏‎ ‎‏حقیقت ماهیت دیگر است و ماهیات ذاتاً با هم تمایز داشته و تصور ماهیتی غیر تصور‏‎ ‎‏ماهیت دیگر است.‏

‏و لذا وجود در صرافت خود اقتضای کثرت نداشته بلکه یک حقیقت نوریه است‏‎ ‎‏ولیکن وقتی حدود که عبارت از ماهیات است قدم به میان می گذارد وجود در صرافت‏‎ ‎‏ذات خود باقی نمی ماند؛ چون حدود ذاتاً با یکدیگر متفاوت بوده و از یکدیگر تمایز‏‎ ‎‏دارند، قهراً وجود که مقتضی کثرت نیست، متکثر و متعدد گردیده و محدودات حاصل‏‎ ‎‏می شود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 75

‏والحاصل: حقیقت من حیث طباع ذاتها مقتضی وحدت است ولیکن موقع کثرات‏‎ ‎‏سه چیز است که از آنها کثرات نوعیه و کثرات فردیۀ جوهریه و کثرات فردیۀ عرضیه‏‎ ‎‏تولید می شود و غیر از آنها موقع چهارمی برای کثرت نیست.‏

‏اما موقع کثرات نوعیه ماهیاتند که مثیر غبار کثرات نوعیه اند؛ زیرا هر ماهیتی در آن‏‎ ‎‏چیزی که به او تقوم دارد و مورد احتیاج در تقوم ترکب ماهیت است، با ماهیت دیگر‏‎ ‎‏فرق دارد، مثلاً حیوان ناطق غیر حیوان صاهل است. پس وجود در ذات خود حقیقتی‏‎ ‎‏وحید و فرید است و من حیث طباع ذاته اقتضای کثرت در او نیست. اما وقتی از‏‎ ‎‏صرافت و مرتبۀ خود تنزل نموده و حدود که ماهیات بوده و ذاتاً با یکدیگر مختلف‏‎ ‎‏بوده و مَثار کثرتند بر او عارض گشت، وجود در اسماء ماهیات تجلی نموده و کثرات‏‎ ‎‏نوعیه تولید می شود، مثلاً وقتی نور آفتاب که در طباع خود مقتضی کثرت نبوده و شی ء‏‎ ‎‏واحد وسیعی است بر صفحۀ خاک می افتد دیوارها و حدود اطراف آن کشیده شده و‏‎ ‎‏تحدید گشته و کثرات حدودی، مانند نور این خانه و نور آن حیاط حاصل می شود و‏‎ ‎‏چون آن طبیعت واحد از این پنجره ها بتابد، تحدید شده و انوار محدودۀ داخل اتاق‏‎ ‎‏دیده می شود به طوری که پشت پنجره یک چیز است و اگر این پنجره ها را بشکنند و‏‎ ‎‏این حدود از میان برداشته شود یک نور درون اتاق هست. حقیقت نوریۀ وجود هم‏‎ ‎‏یک حقیقت بلاتکثر است ولیکن وقتی از مرتبۀ صرافت خود تنزل می نماید، در اسماء‏‎ ‎‏ماهیات بروز و ظهور نموده و کثرت تولید می شود و کثرت نوعیۀ نوریه در حدود‏‎ ‎‏انسانی و بقری و فرسی نمود پیدا کرده و این حدودات جلوه گر می شود.‏

‏قسم دوم کثرت، کثرت فردی جوهری است که به واسطۀ هیولی و ماده و لواحق‏‎ ‎‏آن تولید می شود، مثلاً حضرت آدم ‏‏علیه السلام‏‏ مادۀ قابله ای که از نباتات و مأکولات تغذی‏‎ ‎‏نموده است، قابلیت پذیرش بیش از یک صورت را نداشته؛ زیرا نفس شریف وی از‏‎ ‎‏اغذیه ای که افراز نموده است، قسمتی را برای بدل اجزاء متحلّله جذب کرده و قسمت‏‎ ‎‏دیگری که خِلط بوده دفع نموده و بیرون ریخته است و قسمت دیگری از مادۀ قابله را‏‎ ‎‏صرف تولید جنس مفروز نموده که آن مادۀ قابله با لواحق آن که داشتن زمان‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 76

‏مخصوص و مکان مخصوص و عدم قابلیت قبول صور متعدده باشد پذیرای بیش از‏‎ ‎‏یک صورت نبوده و در نتیجه یک فرد از بنی آدم موجود شده است و همین طور از نباتات‏‎ ‎‏و مأکولات مادۀ قابلۀ دیگری تغذی نموده و کثرت فردی جوهری محقق شده است.‏

‏قسم سوم که موجب کثرات عرضیه است، کثرت موضوعات است؛ چون عرض‏‎ ‎‏در وجود به معروض و موضوع خود متقوم است و به واسطۀ تعدد و تکثر موضوعات‏‎ ‎‏افراد عرضیه حاصل می شود.‏

‏این سه چیز مواقع کثرت بوده و رابعی ندارند.‏

‏سابقاً در یکی از مباحث گفتیم: واجب الوجود ماهیت ندارد، والاّ معلّل بودن‏‎ ‎‏واجب به غیر و اینکه غیر، موجب وجود آن باشد لازم می آید؛ زیرا ماهیت من حیث‏‎ ‎‏هی هی قابل وجود و عدم است، پس جاعل وجود لازم است و چون واجب ماهیت‏‎ ‎‏ندارد وجوب وجود او با اینکه کثرت نوعیه در آن باشد، منافی است پس واجب موقع‏‎ ‎‏کثرت ماهیتی نیست.‏

‏اما مادۀ قابل صورت، محتاج حلول صورت قابل حلول بوده و از آن دو ترکیب‏‎ ‎‏حالّ و محل لازم می آید و ترکیب هم به اسباب احتیاج دارد؛ زیرا محل به حالّ و حالّ‏‎ ‎‏به محل محتاج است و چون واجب نمی تواند محتاج باشد، پس از ناحیۀ این موقع کثرت‏‎ ‎‏هم، تولید کثرت فردی جوهری که از طرف ماده لازم می آید در واجب ممکن نیست.‏

‏و اما اگر کثرت عرضیه ـ که از طرف تعدد موضوع لازم می آید، چون رتبۀ موضوع‏‎ ‎‏بر رتبۀ عرض مقدم است ـ در واجب باشد، لازم می آید که واجب عرض بوده و در‏‎ ‎‏وجود متقوم به وجود موضوع باشد و آن موضوع بر واجب مقدم باشد و آن با وجوب‏‎ ‎‏وجود واجب منافی است، پس چون عرض به معروض و موضوع خود محتاج است‏‎ ‎‏و احتیاج برای واجب نیست، واجب موقع کثرت عرضیه هم نیست.‏

‏بنابراین: چون موجب کثرت و موقع آن سه چیز است و ما اثبات نمودیم که هیچ‏‎ ‎‏یک از این مواقع در واجب امکان ندارد و موقع چهارمی هم برای کثرت نیست، پس‏‎ ‎‏کثرت و اثنینیت و تعدد در واجب محال است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 77