ردّ مذاهب جبر و تفویض
دلیل اوّل بر ردّ تفویض
دلیل دوّم بر ردّ تفویض
دلیل سوّم بر ردّ تفویض
اما التفویض فلان استقلال موجود فی الایجاد انما یعقل اذا سدت العلة جمیع الاعدام الممکنة علی المعلول والا لم یکن مستقلاً فیه فاذا توقف وجود المعلول علی الف شرط و کان فی قدرة الفاعل ایجاد ما عدی واحد منها فسد عدم المعلول من ناحیته ماعدی الواحد منها لم یکن علة تامة مستقلة ولا فاعلاً بالاستبداد والاستقلال فی الایجاد و هذه المقدمة ضروریة لاتحتاج الی
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 20
الاثبات و من الاعدام الممکنة علی المعلول عدمه بعدم فاعله و مقتضیه و لیس فی شأن ممکن من الممکنات مجرداً کان او مادیاً سد هذا العدم والا انقلب الممکن بالذات الی الواجب بالذات...
و ایضا المعلول بالذات فی الفاعل الالهی ای فاعل الوجود بتمام هویته و حاق حقیقته و ذاتیته متعلق و مفتقر الی العلة و یکون ذاته بذاته عین الافتقار والتعلیق و صرف الربط والاحتیاج و لو کان شیئا له الافتقار حتی یکون افتقاره زائداً علی ذاته و تعلقه بالعلة عارضاً علی اصل هویته یستلزم ان یکون واجباً وجوده و جوهره و عرضه المعلولیة و هو واضح الاستحالة و مرادنا من المعلول بالذات هو وجود الممکن الذی هو اثر جعل الجاعل والا فالمهیات لیست مجعولة ولا موجودة الا بالعرض لکونها اعتبارات و انتزاعات من حدود الوجود والوجود المعلولی ذاته الافتقار والتعلق ولو استغنی فی حیثیة من الحیثیات ینقلب من الامکان والافتقار الذاتی الی الوجوب والاستغناء و هو مستحیل بالضرورة...
و ایضاً المستقل فی الایجاد لابد و ان یکون مستقلاً فی الوجود لان الایجاد فرع الوجود ولا یمکن اشرفیته عنه...
فالتفویض بمعنی جعل ممکن مستقلاً فی الفاعلیة مستحیل و مستلزم للانقلاب المستحیل سواء فی ذلک المجرد والمادی والفاعل المختار و غیره فلا یعقل تفویض الایجاد والفعل والاثر والخواص الی موجود.
ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذباباً ولو اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئاً لا یستنقذوه منه ضعف الطالب والمطلوب ما قدروا الله حق قدره ان الله لقوی عزیز.(15)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 21
بیان دیگری از دلیل اوّل
بدانکه استقلال موجودی از موجودات در عملی از اعمال ممکن نیست، مگر آنکه فاعل و موجد تمام اعدامی را که جایز است بر معلول سد کند، که اگر موجودی دارای صد شرط باشد در وجود، و علت سد اعدام ممکنۀ از معلول را از ناحیۀ نود و نه شرط بکند و یکی از شرایط به زمین بماند، ممکن نیست که آن علت مستقل در ایجاد آن معلول باشد. پس، استقلال در علیت متوقف بر آن است که آن علت سد جمیع اعدام ممکنۀ بر معلول را بنماید تا معلول را
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 22 به حد وجوب رساند و موجود کند. و بالضرورة و البرهان معلوم است که در تمام دایرۀ ممکنات، از قاطنین جبروت عظمی و ملکوت علیا تا ساکنین عالم ملک و طبیعت، تمام قوای فعالۀ باطنه و ظاهره، از این شأن و مقام منعزل اند؛ زیرا که اول عدمی که بر معلول جایز است، عدم آن به عدم علت فاعله و مؤثره است،[ و] در سلسلۀ ممکنات موجودی نیست که سد عدم معلول را از این جهت بکند، زیرا که این مستلزم انقلاب امکان ذاتی به وجوب ذاتی و خروج ممکن از حدود بقعۀ امکان است. و این در بدیهیت عقل ضروری محال است. پس، معلوم شد که استقلال در ایجاد استقلال در وجود لازم دارد، و این در ممکنات صورت نگیرد. و از این بیان معلوم شد که تفویض در ایجاد و در هیچ شأنی از شؤون وجودیه به هیچیک از موجودات ممکن نیست. و این اختصاص به مکلفین و افعال آنها ندارد. گرچه به حسب کلمات جاریه در افواه متکلمین اختصاص فهمیده می شود، ولی از ابواب متفرقه می توان فهمید عمومیت نزاع را؛ منتها آنکه چون بحث در افعال مکلفین مهم است در طریقۀ اصحاب کلام از این جهت نزاع را در آن طرح کردند. بالجمله، ما کار به نزاع متکلمین نداریم و در صدد جستجو و تحقیق حق هستیم، و معلوم و واضح شد عدم امکان تفویض بر هیچیک از موجودات در هیچ امری از امور.(16)
* * *
دلیل اوّل بر ردّ جبر
دلیل دوّم بر ردّ جبر
دلیل سوم بر ردّ جبر
دلیل چهارم بر ردّ جبر
و اما ابطال الجبر فمع ان تحقیقه کتحقیق ابطال التفویض علی ماهو علیه موکول الی بیان مقدمات مبرهنة فی العلم الاعلی لکن لامحیص عن الاشارة الی بعض الوجوه فیه.
منها ان الوجود لما کان اصلاً فی التحقق و بسیطاً لاجنس له ولا
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 23
فصل و من ذاته ان یکون ذامراتب و مشککاً بالتشکیک الخاص لامحالة یتعلق کل مرتبة ناقصة بالمرتبة المتلوّة تعلقاً ذاتیاً غیر متجافیة عنها بحیث یکون تعلقها بمرتبة اخری غیرها موجباً و مساوقاً للانقلاب الذاتی المستحیل و مقدمات هذا البرهان تطلب من مظانه...
و منها انه تعالی لما کان بسیطاً فی غایة البساطة و جمیع صفاته و شئونه الذاتیة یرجع الی الوجود الصرف البسیط فلا یتصور فی ذاته و صفاته التجدد والتصرم والتغیّر والا لانقلب البسیط مرکباً والفعلیة الصرفة قوة والوجوب بالذات امکاناً و لازم بساطة الذات والصفات ان ما یصدر منه یکون صادراً من حاق ذاته و تمام هویته و صرف حقیقته فلو صدر المتجددات والمتصرمات عنه تعالی من غیر وسط و بالمباشرة والمزاولة یلزم منه التصرم والتغیّر فی ذاته و صفاته التی هی ذاته و قد تقدم فساد کون الارادة من صفات الفعل لا الذات فما صدر عنه تعالی لایمکن ان یصدر من ارادته لامن ذاته اومن ذاته دونها فانها عین ذاته فاذاً صدور المتغیر والمتصرم منه تعالی مستلزم لحدوث القدیم اوقدم الحادث بالذات و ثبات المتغیر بالذات...
و منها ان صدور الکثیر بلا وسط من الواحد البسیط من جمیع الجهات مستلزم للترکیب والتکثیر فیه و هو خلف و ما قیل ان ذلک مستحیل فی غیر الفاعل المختار و اما هو فله ان یفعل باختیاره کل ما اراد فلیس بشیئی فان الاختیار والارادة عین الذات البسیطة و ما صدر عنهما صدر عنها و تحقق الکثرة والتجدد فی الارادة عین تحققهما فی الذات و قیاس ارادته تعالی فعله الارادی و کذا صدور الفعل عنه تعالی علی الانسان مع الفارق و غالب الاشتباهات منشائه هذا القیاس الباطل فأین الانسان الناقص الکثیر المتکثر المتغیر المتصرم ذاتاً و صفاتاً و رب الارباب البسیط الذات والصفات و ما
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 24
قد یتوهم انه یلزم من ذلک قصور فی قدرته تعالی و مغلولیة یدالله فاسد سیأتی ما یدفعه...
و منها ان حقیقة الوجود ذاتها عین منشأیة الاثار ولا یمکن سلب الاثار مطلقاً عن ذاته لمساوقته لسلب ذاته فلا یمکن ان یکون موجود مسلوباً عنه الاثار بل سلب الاثر عن وجود مستلزم لسلبه عن کافة الوجودات حتی وجود الواجب لبساطة حقیقة الوجود واشتراکه المعنوی فتدبر جیداً.(17)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 25
بیان دیگری در نفی جبر
بطلان مذهب جبری نیز معلوم شود پس از اشاره به مذهب آنها. و آن آن است که گویند هیچیک از وسایط وجودیه در ایجاد موجودات مدخلیت ندارد و انسان توهم مدخلیت می کند. مثلاً قوۀ ناریه در حرارت به هیچ وجه مؤثر نیست، و عادة الله جاری شده پشت سر ایجاد صورت ناریه حرارت ایجاد کند، بدون اینکه اصلاً صورت ناریه در او مدخلیت داشته باشد؛ که اگر عادة الله جاری شده بود که برودت را دنبالۀ صورت ناریه ایجاد فرماید، فرقی با الان که به این ترتیب جاری شده نداشت. و بالجمله، حق بی توسیط وسایط، خود به ذات مقدس خود مباشر جمیع افعال مکلفین و آثار موجودات است. و به خیال خودشان این مذهب را برای تنزیه و تقدیس حق اختیار نمودند تا یدالله را مغلوله ندانند: غلت ایدیهم و لعنوا با این تنزیه و تقدیس! که در سنت برهان و مذهب عرفان مستلزم نقص و تشبیه است، و آن مستلزم تعطیل است. چنانچه اشاره به آن در فصل سابق نمودیم که حق تعالی کمال مطلق و وجود صرف است و در ذات و صفات او تحدید و نقص تصور ندارد، و آنچه متعلق و ایجاد و جعل الهی است موجود مطلق و فیض مقدس اطلاقی است، و ممکن نیست که وجود محدود ناقص از آن ذات مقدس صادر شود؛ هیچ نقصی از نقص در ایجاد نیست،
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 26 بلکه تمام تحدیدها و نقصها از نقص در مستفیض و معلول [است]؛ چنانچه متکلمین تصور کردند. و این در محل خود ثابت است. پس، آنچه از وجود و معلول ممکن است مرتبط به ذات مقدس حق تعالی بلاواسطه باشد موجود مطلق و صریح وجود است. و آن یا فیض مقدس است، بنا بر مسلک عرفا؛ یا عقل مجرد و نور شریف اول است، بنا بر مذهب حکما.
و به بیان دیگر، شک نیست که موجودات در قبول وجود مختلف می باشند: بعضی از موجودات است که قبول وجود می کنند ابتدائاً و استقلالاً، چون جواهر مثلاً؛ و بعضی از موجودات است که قبول وجود نکنند مگر پس از موجودیت شی ء دیگر و به تبعیت موجود آخر، مثل اعراض و اشیای ضعیف الوجود؛ مثلاً تکلم زید بخواهد موجود شود، از اموری است که قبول وجود نمی تواند بکند مگر به تبع؛ و اعراض و اوصاف بدون وجود جواهر و موصوفات آبی از وجودند و امکان تحقق ندارند؛ و این از نقص ذاتی و نقصان وجودی خود این موجودات است، نه نقصان در فاعلیت و موجدیت حق تعالی شأنه. پس، معلوم شد که جبر و نفی وسایط وجودیه در سلسلۀ موجودات امکان ندارد.
و از براهین قویه در این باب آن است که چنانچه ماهیات به حسب نفس منعزل از تأثیر و تأثر] هستند] و جعل بالذات به آنها متعلق نیست، همچنان حقیقت وجود بذاته منشأ تأثیر است که نفی تأثیر از آن مطلقاً مستلزم انقلاب ذاتی است. پس، ایجاد مراتب وجود بی آثار و منفی الاثر مطلقاً ممکن نیست و موجب نفی شی ء از ذات خود است.(18)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 27