بخش دوم: شبهات پیرامون عدل الهی
فصل اول: وجود شرور و نواقص و بلایا در جهان
تعلق علم و اراده حق به تمامی متعلّقات
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تعلق علم و اراده حق به تمامی متعلّقات

تعلق علم و اراده حق به تمامی متعلّقات

‏ ‏

اولویّت حقّ به حسنات و اولویّت بنده به سیّئات

‏مظنۀ شبهۀ دیگری است، و آن، آن است که در جانب خیرات عزل‏‎ ‎‏موجودات و در جانب شرور عزل قدرت واجبۀ قدیمه مستلزم جبر‏‎ ‎‏و تفویض و آن خلاف مقرر است در مسلک عرفان و طریقۀ برهان،‏‎ ‎‏دفع آن فرموده در لسان دلیل بر مطلب سابق و تحقیق کیفیت آن به‏‎ ‎‏اینکه حق تعالی اولی به حسنات است ازبندگان، و آنها اولی به‏‎ ‎‏سیئات هستند از ذات مقدس حق؛ که در این اثبات اولویت اثبات‏‎ ‎‏انتساب از طرفین است.‏

‏     و اما بیان اولویت حق از بنده در خیرات و اصل انتساب آن به‏‎ ‎‏بندگان برای آن است که نسبت خیرات به مبدأ المبادی نسبت‏‎ ‎‏وجود و بالذات است، زیرا که خیرات ذاتی وجود است، و آن در‏‎ ‎‏واجب عین ذات و در ممکن به جعل و افاضه است؛ پس اصل‏‎ ‎‏افاضۀ خیرات از واجب ـ تعالی شأنه ـ است، و مرآت ظهور و مظهر‏‎ ‎‏آن، ممکن است؛ و آن نسبت ظاهریت و افاضه، اتم از این نسبت‏‎ ‎‏مظهریت و قابلی است. و اما در سیئات و شرور به عکس است؛‏‎ ‎‏لیکن هر دو نسبت محفوظ است؛ زیرا که آنچه از حق مفاض است‏‎ ‎‏خیرات است، و لازمۀ این خیرات تخلل شرور است به طریق‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 143

‏انجرار و تبعیت؛ پس بالعرض به او منتسب و بالذات از نقصان‏‎ ‎‏ذوات و قصور ماهیات است. چنانچه در آیۀ شریفه نیز به دو نظر‏‎ ‎‏این دو معنی را فرمود: آنجا که سلطان وحدت غلبه کرده و کثرات و‏‎ ‎‏نقایص را مضمحل فرموده، فرماید: ‏قل کل من عند الله .‎[1]‎‏ و آنجا که‏‎ ‎‏تخلل کثرت را بالعرض ملاحظه فرموده و وسایط را مقرر داشته،‏‎ ‎‏فرماید: ‏ما اصابک من حسنة فمن الله ‏...‏‎[2]‎‏(83)‏

*  *  *

‏ ‏

عدم انتساب شرور و نواقص به حق تعالی

‏چون حقیقت وجود عین حقیقت کمال و عین تمام است و نقایص و‏‎ ‎‏قبایح به حق تعالی نسبت داده نشود و مجعول نباشد ـ چنانچه در‏‎ ‎‏محل خود مقرر و مبرهن است ـ از این جهت، هر چه فیض به افق‏‎ ‎‏کمال نزدیکتر باشد و از ضعف و فتور مبراتر باشد، ربط آن به حق‏‎ ‎‏اتم و نسبت به ذات مقدس احق شود. و به عکس آن، هر چه‏‎ ‎‏ظلمت تعین و نیستی غالب آید و حدود و نقایص افزون شود، ربط‏‎ ‎‏ناقص و نسبت بعید گردد. و از این جهت است که افعال ابداعی را‏‎ ‎‏در لسان شریعت به حق بیشتر نسبت دادند، و افعال تجددی ملکی‏‎ ‎‏را کمتر نسبت دادند. و اگر چشمی باز و دلی بیدار نقص‏‏] ‏‏را‏‏]‏‏ از کمال‏‎ ‎‏و زشت را از زیبا و قبیح را از حسن تمیز دهد، آن وقت می تواند‏‎ ‎‏بفهمد که با آنکه تمام دار تحقق تجلی فعلی حق است و به او‏‎ ‎‏منتسب است، تمام افعالش جمیل و کامل است و هیچیک از‏‎ ‎‏نقایص و قبایح به آن ذات مقدس انتساب ندارد. و انتساب‏‎ ‎‏بالعرض، که در لسان حکما ـ رضوان الله علیهم ـ شایع است، در‏‎ ‎‏اوایل تعلیم و در حکمت شایعه است.(84)‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 144

شبهۀ جدایی علم و اراده در تعلّق به متعلّقات

پاسخ حکما به شبهه

پاسخ امام به شبهه

‏ربما یقال ان ارادته تعالی لایمکن ان تکون عین علمه تعالی و‏‎ ‎‏فانه یعلم کل شئ ولا یرید شراً ولا ظلماً ولا شیئاً من القبائح‏‎ ‎‏فعلمه متعلق بکل شئ دون ارادته فعلمه غیر اراته و علمه عین ذاته‏‎ ‎‏فیجب ان یکون ارادته غیر ذاته فهو مرید لا بارادة ذاتیة و عالم بعلم‏‎ ‎‏ذاتی.‏

‏     ‏‏فیدفـع بمـا فـی مسفورات ائمة الفلسفة بان افـاضة الخیـرات‏‎ ‎‏غیر منافیة لذات الجواد المطلق بل اختیارها لازم ذاته و کون‏‎ ‎‏افاضة الخیرات مرضیاً لهـا بحسب ذاتـه هو معنی ارادتـه و وزان‏‎ ‎‏الارادة المتعلقة بالخیرات بالاضافة الی العـلم وزان السمـع و‏‎ ‎‏البصـر فانهما عین ذاته تعالی مع انهما متعلقان بالمسموعات‏‎ ‎‏والمبصرات فذاته تعالی علم بکل معلوم و سمع بکل مسموع و‏‎ ‎‏بصر بکل مبصر و کذلک الارادة الحقة مع کونها متعلقة بالخیرات‏‎ ‎‏عین ذاته:‏

‏     ‏‏... و لنا مسلک آخر فی دفعه نشیر الیه اجمالاً والتفصیل‏‎ ‎‏کالبرهان علیه موکول الی محله و هو ان العلم الذی هو عین ذاته‏‎ ‎‏تعالی و هو کشف تفصیلی فی عین البساطة و الوحدة حقیقته حقیقة‏‎ ‎‏الوجود الصرف الجامع لکل وجود بنحو الوحدة والکشف التام‏‎ ‎‏المتعلق بتبع کشفه عن الاشیاء انما هو کشف عن الوجود بما هو‏‎ ‎‏وجود بالذات و جهات الشرور والنقائص الراجعة الی الاعدام‏‎ ‎‏لایمکن ان یتعلق بذاتها العلم بالذات لنقص فیها لا فی العلم و انما‏‎ ‎‏یتعلق العلم بها بوجه علی جهة التبعیة و بالعرض کما ان الارادة ایضاً‏‎ ‎‏متعلقة بها کذلک فوزان الارادة بعینها وزان العلم فی تعلق الذاتی‏‎ ‎‏والعرضی فما قیل من ان العلم یتعلق بکل شئ دون الارادة غیر تام‏‎ ‎‏بل کلما یتعلق به العلم بالذات تتعلق به الارادة کذلک و کلما یتعلق‏‎ ‎‏به بالعرض تتعلق هی ایضاً به العرض.‏


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 145

‏     فتحصل مما ذکر ان الارادة فیه تعالی من صفات الذات.‏

‏     ‏‏نعم هذه الارادة المتصرمة المتجددة التی لنا منفیة عنه تعالی کما ان‏‎ ‎‏سائر الاوصاف بحدودها الامکانیة منفیة عنه وللاخبار الواردة فی‏‎ ‎‏المقام الموهمة خلاف ما ذکرنا توجیه لطیف لایسع المقام ذلک.‏‎[3]‎‏(85)‏

*  *  *

‏ ‏

وجه جمع بین انتساب خیرات به خداوندوسیّئات به بندگان باانتسابِ صدورهمۀ افعال به خداوند

‏... مع ان اثر کل ذی اثر و فعل کل فاعل منسوب الی الله تعالی والیها‏‎ ‎‏کما عرفت لکن خیراتها و حسناتها و کمالاتها و سعاداتها کلها من الله ‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 146

‏و هو تعالی اولی بها منها.‏

‏     ‏‏و شرورها و سیّآتها و نقائصها و شقاواتها ترجع الی نفسها و هی‏‎ ‎‏اولی بها منه تعالی فانه تعالی لما کان صرف الوجود فهو صرف کل‏‎ ‎‏کمال و جمال و الا یلزم عدم کونه صرفاً و هو یرجع الی الترکیب‏‎ ‎‏والامکان.‏

‏     ‏‏و ایضاً یلزم منه ان یکون فی التحقق اصلان: الوجود و مقابله مع‏‎ ‎‏ان مقابله العدم والماهیة و حالهما معلومان فهو تعالی صرف‏‎ ‎‏الوجود و صرف کل الکمالات والصادر من صرف الوجود لا یمکن‏‎ ‎‏ان یکون غیر الوجود والکمال والنقائص والشرور لوازم ذوات‏‎ ‎‏المعالیل من غیر تخلل جعل لعدم امکان تعلقه الا بالوجود و هو‏‎ ‎‏نفس الکمال والسعادة والخیر.‏

‏     فالخیرات کلها مجعولات و مبدأ الجعل فیها هو الحق تعالی.‏

‏     والشرور التی فی دارالطبیعة المظلمة من تصادمات المادیات و‏‎ ‎‏ضیق عالم الطبیعة و کلها ترجع الی عدم وجود او عدم کماله‏‎ ‎‏والاعدام مطلقاً غیر متعلقة للجعل بل المضافة منها من لوازم‏‎ ‎‏المجعول و تضایق دارالبوار و تصادم المسجونین فی سجن الطبیعة‏‎ ‎‏و سلاسل الزمان فکلها ترجع الی الممکن فما اصابک من حسنة و‏‎ ‎‏خیر و سعادة و کمال فمن الله و ما اصابک من سیئة و شر و نقص و‏‎ ‎‏شقاء فمن نفسک لکن لما کانت النقائص والشرور اللازمة‏‎ ‎‏للوجودات الامکانیة من قبیل الاعدام المضافة والحدود والماهیات‏‎ ‎‏کان لها وجود بالعرض و ما کان کذلک فمن عندالله لکن بالعرض‏‎ ‎‏فالخیرات من الله بالذات و منسوب الی الممکنات بالعرض‏‎ ‎‏والشرور من الممکنات بالذات و منسوب الیه تعالی بالعرض‏‎ ‎‏فحینئذ یصح ان یقال ‏کل من عندالله ‎[4]‎‏ فانه لولا الایجاد والافاضة و‏‎ ‎


کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 147

‏بسط الخیرات لم یکن وجود ولا حده ولا طبیعة ولا ضیقها و لعل‏‎ ‎‏تغییر الاسلوب و تخلل لفظة عند فی قوله تعالی ‏قل کل من عندالله ‎ ‎‏للاشارة الی المجعولیة بالعرض.‏‎[5]‎‏(86)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 148

  • . (نساء/79).
  • . (نساء/78).
  • . چه بسا گفته شود که ارادۀ خداوند متعال نمی تواند عین علمش باشد، زیرا خداوند همه چیز را می داند ولی بدی و ستم و هیچ یک از زشتیها را اراده نمی نماید، پس علم حق به همه چیز تعلّق می گیرد ولی اراده اش نه ، بنابراین علم او غیر از اراده اش است، و علم او عین ذات اوست پس به ناچار باید اراده اش غیر ذاتش باشد، پس او اراده می کند نه با ارادۀ ذاتی ولی عالم است به علم ذاتی.     پاسخ این شبهه مطابق آنچه در کتب پیشوایان فلسفه آمده چنین است: افاضۀ خیرات منافاتی با ذات جواد مطلق ندارد، بلکه انتخابِ خیرات لازمۀ ذات حق بوده، و این که افاضۀ خیرات مورد پسند به جهت ذات اوست همان معنی ارادۀ اوست. و نسبت ارادۀ تعلّق گرفته به خیرات به علم، همان نسبت سمع و بصر است، و این دو عین ذات حق تعالی هستند، با این که این دو صفت به شنیدنیها و دیدنیها تعلّق می گیرند. پس (باید گفت) ذات حق تعالی علم است به هر معلوم، و سمع است به هر شنیدنی و بصر است به هر دیدنی، و ترتیب ارادۀ حق تعالی با وجود متعلّق بودنش به خیرات، عین ذات حق است.     ما در جواب این شبهه پاسخ دیگری داریم که به اختصار بدان اشاره می کنیم و تفصیل سخن و اقامۀ برهان بر آن را به جای ویژۀ خودش موکول می نماییم؛ حقیقت علمی که عین ذات حق تعالی بوده و آن از کشف تفصیلی در عین بساطت و وحدت است، حقیقت آن همان حقیقت وجود صرف است که به نحو وحدت، جامع همۀ وجودهاست، و کشف تامّی که تابع کشف علم ذاتی از اشیاء است همان کشف از وجود بما هو وجود بالذات است، و جهات شر و نقص که به اعدام و نیستی ها باز می گردند از آن رو که خود آنها دارای نقصند نمی توانند مورد تعلّق علم ذاتی قرار گیرند، نه به جهت نقص در علم؛ و تعلّق علم به این گونه امور از جهت تبعیّت و بالعرض است، همچنان که اراده نیز به همین نحو به آنها تعلّق می گیرد. پس علم و اراده در تعلّق ذاتی و عرضی همسنگ یکدیگرند. پس این سخن که علم به هر چیز تعلّق می گیرد نه اراده، ناقص است و هر چه بالذات مورد تعلّق علم قرار می گیرد به همان ترتیب اراده نیز به آن تعلّق می گیرد، و هرچه علم بالعرض بدان تعلّق می گیرد اراده نیز بالعرض به آن تعلّق می گیرد. از آنچه گفتیم نتیجه چنین است: اراده در حق تعالی از جمله صفات ذات است. بله، این ارادۀ گذرایی و نوبه نو که در انسان هست از خداوند به دور است، همان طور که دیگر صفات نیز با حدود امکانی از ذات باری دور هستند. و امّا اخبار وارده در این مطلب که موهم نظری خلاف آنچه گفتیم هستند دارای توجیه لطیفی هستند که اکنون مجال بحث آن نیست.
  • . نساء/78.
  • . با این که اثر هر دارای اثر و فعل هر فاعلی ـ همچنان که دانستی ـ به خداوند متعال و به خود آن دارنده (از طرف دیگر) منسوب است ولی خیرها و خوبیها و کمالها و سعادتهای آنان از خداوند بوده و او از خود ایشان به آن سزاوارتر است، و شرور و بدیها و نقصها و شقاوتها به خود آنها بازگشته و آنها به آن از خداوند متعال سزاوارترند. زیرا خداوند متعال چون صرف وجود است صرفِ هر کمال و جمالی نیز هست وگرنه «صرف» نیست، و این به ترکیب و امکان در ذات حق برمی گردد. همچنین لازمۀ چنین فرضی وجود دو اصل در عالم وجود است: وجود و مقابل آن، با این که مقابل وجود، عدم و ماهیّت است که حال آن دو معلوم است. بنابراین خداوند متعال صرف وجود و صرف همۀ کمالات است، و آنچه از صرف وجود صادر می شود، نمی تواند چیزی به جز وجود و کمال باشد، نقصها و شرور از لوازم ذات معلولها هستند بدون وجود هرگونه جعلی، زیرا که جعل جز به وجود که عین کمال و سعادت و خیر است تعلّق نمی گیرد، پس همۀ خیرات مجعول هستند و مبدأ جعل در آنها حق تعالی است.     و شرور موجود در جهان طبیعت نتیجۀ برخورد مادیات و تنگی جهان طبیعت است و همۀ آنها به عدم وجود  یا عدم کمال وجود برمی گردد، عدمها به طور کلی متعلّق جعل قرار نمی گیرند، بلکه عدمهای اضافی از لوازم مجعول و تنگنایی دنیای نابود شدنی و برخورد زندانیان گرفتار در زندان طبیعت و زنجیرهای زمانند که همۀ آنها به ممکن باز می گردند. بنابراین خوبیها و خیرها و سعادتها و کمالی که به تو می رسد از خداست، و بدیها و شرور و نقصها و شقاوتها از خود توست. ولی از آنجا که نقصها و شروری که لازمۀ وجودهای امکانی است از سنخ عدمهای اضافی بوده و حدود و ماهیات وجود بالعرض دارند، و آنچه این چنین است از جانب خداوند است ولی بالعرض. پس خوبیها بالذات از جانب خداست و بالعرض به ممکنات نسبت داده می شود و شرور بالذات از ممکنات و به عرض به حق نسبت داده می شود.     بنابراین درست است بگوییم که «همه از سوی خداست.» زیرا اگر ایجاد و افاضه و گستردن خیرها نبود نه وجودی بود و نه حدّ آن، و نه طبیعتی بود و نه تنگی آن، و شاید در آیۀ شریفه که روش کلام تغییر یافته و کلمۀ «عند» در میان آیۀ «قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ الله » وارد شده است برای اشاره به مجعولیّت بالعرض باشد.