ملاک و معیار انسانیت
سلامت روح
خداوند همۀ شما را شفا بدهد؛ و روح شما که فوق جسم است و انسانیتِتان به روح است، با سلامت و سعادت باشد.(207)
7 / 12 / 57
* * *
نفس قدوسی
شما یک موجود مادی نیستید ـ [به قول] آنهایی که انسان را یک موجود مادی می دانند، انسان را مثل سایر حیوانات می دانند ـ شما یک موجودی هستید که هم جهت مادیت دارید و بالاتر، جهات معنویت. شما دارای یک نفْس قدوسی هستید. شما دارای یک نفْس مجرد هستید که اگر چنانچه در خدمت اسلام، در خدمت خدای تبارک و تعالی باشید، آن نفْسِ شما نفْسِ طاهر، زکی و سعادتمند است؛ و هر جا که بشود و هر طور که بشود، آن نفْس زکیۀ سعادتمندْ سعادتمند است. در شکستها سعادتمند، در مردن [هم ]سعادتمند است. مردن انسان، انسان طاهر، اول زندگی انسانی اوست. اینجا زندگی حیوانی است، زندگی محدود است. آن زندگانی انسانیِ غیرمحدودْ مال یک
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 303
عالَمِ غیر محدود است.(208)
14 / 12 / 57
* * *
ملاک عظمت انسان
عظمت انسان به روحیت روح انسان است. عظمت انسان به اخلاق و رفتار و کردار انسان است، نه به اینکه اتومبیلش سیستم کذا باشد، نه به اینکه گارد داشته باشد نه به اینکه خَدَمه داشته باشد. اینها عظمت انسان نیست، اینها انسان را منحط می کند از آن مقامی که دارد.(209)
14 / 10 / 59
* * *
بصیرت و روح
این معنا را باید بدانید که انسان به روحْ انسان است. انسان به بصیرت، بصیرت قلبی، انسان است. این آلات ظاهری آلاتی است که وسیله است، و اینها از بین رفتنی است، آنکه باقی می ماند روح انسان است.(210)
30 / 7 / 58
* * *
روح مهذَّب
انسان به این حجم مادی انسان نیست، این حجم مادی را سایر حیوانات بسیاری از حیوانات، هم این حجم را بیشتر از انسان دارند. آنکه اسباب امتیاز انسان است از سایر حیوانات آن جهت معنویت انسان است؛ آن جهت روح انسان است، روح مُهذَّب. روحی که تربیت شده باشد به تربیتهای الهی، آن ارزش انسان را زیاد می کند، و حجم معنوی را بالا می برد.(211)
17 / 7 / 58
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 304
روح، لبّ انسان
باید بدانند جامعۀ معلولین که انسان دارای روحی است و جسمی. آنکه انسان به او انسان است، روح انسان است نه جسم انسان. دعا کنید که آنهایی که روحشان معلول است، آنها شفا پیدا کنند. و دعا کنید که شما جامعۀ معلولین جسمی، معلولین روحی نباشید. اگر روح شما سالم باشد و روح شما آزاد و قوی باشد، چه باک که دست یا پای انسان معلول باشد. دست و پای انسان مناط انسانیت نیست. این قشر است؛ لُبِّ انسان روح انسان است، نفس ناطقۀ انسان است. وقتی نفس ناطقۀ انسان قوی شد، باکی از این نیست که جسمش علیل باشد. انسان به روح، انسان است.(212)
7 / 12 / 57
* * *
قلب و بصیرت
انسان با روحْ انسان است؛ با بصیرتْ انسان است. ما همه، با همۀ حیوانات شرکت داریم در اینکه گوش داریم، چشم داریم، پا داریم، دست داریم. اما این مناط انسانیت نیست. آنی که انسان را از همۀ موجودات جدا می کند، از همۀ موجودات طبیعی جدا می کند، آن قلب انسان است؛ آن بصیرت انسان است. شما بصیرت داشته باشید انسانید. اگر بصیرت نداشته باشد ابوجهل چشم داشت، اما انسان نبود. بعضی از انبیا هم چشم نداشتند و نبی بودند میزان در انسانیتْ معنویت انسان است. کوشش کنید که خودتان را با محتوا کنید. معنویت در خودتان ایجاد بکنید.(213)
14 / 4 / 58
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 305
انسانیت صراط مستقیم
إِنَّ الإنسَانَ لَفِی خُسر این «انسان» که اینجا می گویند همین انسان یک سر و دو گوشی است که ماها انسانش می گوییم. خطاب با ماست. سر دو راهی واقع شده ایم، یک راه، راه انسانیت است، که این «صراط مستقیم» است. صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است؛ یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از «علق» شروع می شود. منتها بعضی از آنها طبیعی است، و آنجایی که مهم است آنجایی است که ارادی است. یک سرش طبیعت است، یک طرفش مقام الوهیت. و انسان از طبیعت شروع می کند، تا اینکه برسد به آنجایی که در وهم من و تو نمی آید: «آنچه در وهم تو ناید آن شوم».
اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید: یا صراط مستقیم انسانیت را؛ یا انحراف به چپ، یا انحراف به راست.(214)
7 / 4 / 58
* * *
کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 306