فصل هشتم: انسان و تربیت
انبیا و تربیت انسان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1386

زبان اثر : فارسی

انبیا و تربیت انسان

انبیا و تربیت انسان

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

موضوع علم انبیا

‏اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همۀ انبیا هم موضوعش‏‎ ‎‏انسان است... آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی‏‎ ‎‏را از مرتبۀ طبیعت به مرتبۀ عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت‏‎ ‎‏برسانند. تمام بحث انبیا در انسان است.(259)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

انسان سازی هدف بعثت

‏انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛‏‎ ‎‏بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با‏‎ ‎‏فضایل و آداب حسنه آشنا کنند ‏بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمِ الاَخْلاق.‎[1]‎‏(260)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 339

دعوت انسان به کمال

‏همۀ دعوت انبیا و مرسلین در هر حکم و تحریص و ترغیبی دعوت به‏‎ ‎‏حق و به کمال رساندنِ افراد انسانی است و توجه دادن آنان به عالم‏‎ ‎‏غیب و روحانیت است.(261)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تربیت انسان الهی

‏انبیا آمده اند برای تربیت انسانها. این انسانی که یک حیوان است، با‏‎ ‎‏سایر حیوانات فرق ندارد، یا بدتر از سایر حیوانات است، می خواهند‏‎ ‎‏که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند، و یک انسان الهی، یک‏‎ ‎‏انسانی که سرتاپایش معرفت الله باشد، توحید باشد، حرکتی نکند الاّ‏‎ ‎‏به حرکت الهی: ‏وَ مَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَ الله َ رَمَی.‎[2]‎‏ نه این است که‏‎ ‎‏معنایش این است که خدا تیر را انداخته است. این دست، دست‏‎ ‎‏خداست. نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمیی که می کنی، رمی تو‏‎ ‎‏باشد. تو الهی بودی، تو یک موجود الهی بودی، موجود الهی همه‏‎ ‎‏چیزش الهی است، رَمْیَش رمی الله است، عَیْنَش، عین الله است. همه‏‎ ‎‏چیزش خداست.(262)‏

17 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انبیا، هجرت دهندگان انسان از خانه نفس

‏همۀ انبیا آمدند برای اینکه این عالم را یک عالم الهی اش کنند، بعد از‏‎ ‎‏اینکه یک عالم شیطانی است، یک عالمی است که حکومت ‏‏[‏‏آن‏‏]‏‏،‏‎ ‎‏حکومت شیطان است. آنکه در ما حکمفرماست، شیطان است؛ ما تابع‏‎ ‎‏شیطان هستیم. هوای نفس از جلوه های شیطان است؛ و حکومت در‏‎ ‎‏ما، حکومت شیطان است. هر عملی هم که می کنیم عمل شیطانی‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 340

‏است؛ هر کاری بکنیم، مادامی که آن شیطان بزرگ که نفس است، نفس‏‎ ‎‏اماره است، مادامی که او هست، هر کاری هم ما انجام بدهیم، روی‏‎ ‎‏انانیت انجام می دهیم، روی انانیت که انجام دادیم، تبع شیطانیم،‏‎ ‎‏سلطنت شیطان الآن بر ما مستولی است. آن وقتی که هجرت بکنیم، و‏‎ ‎‏به تعلیم انبیا، به تعلیم اولیا هجرت بکنیم از این منزل، و پشت بکنیم به‏‎ ‎‏این انانیت، از این چاه داریم می رویم آن طرف؛ و اگر چنانچه کسی در‏‎ ‎‏دنیا موفق بشود، می رسد به آنجایی که در وهم من و شما نمی آید، پس‏‎ ‎‏عدم گردد و فانی می شود. کسی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ بخواهد کمال پیدا بکند، کسی‏‎ ‎‏[‏‏که‏‏]‏‏ بخواهد از این انانیت بیرون برود، باید با مجاهده هجرت بکند،‏‎ ‎‏مجاهده کند و این هجرت را انجام دهد.(263)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

نجات انسان از خودخواهی و خودپرستی

‏ما الآن در یک چاهی واقع شدیم، در یک ظلمت واقع شدیم که‏‎ ‎‏بالاترین ظلمتهاست؛ و آن ظلمت انانیت است؛... همۀ گرفتاری بشر‏‎ ‎‏در همین جاست. نزاع سر خودخواهی است. نزاع سر این است که من‏‎ ‎‏می کشم طرف خودم، شما هم می کشید طرف خودتان. مادامی که این‏‎ ‎‏هست، الهیت در کار نیست؛ همان پرستش نفس است. حالا کی‏‎ ‎‏می تواند از این خارج بشود؟ بتی است، معبدی است و بتخانه ای است‏‎ ‎‏که آدم خودش در خودش ‏‏[‏‏ساخته‏‎ ‎‏]‏‏است؛ و کی می تواند ‏‏[‏‏از آن‏‏]‏‎ ‎‏خارج بشود؟ این یک دست غیبی می خواهد که بیاید دست انسان را‏‎ ‎‏بگیرد و خارج کند؛ همۀ انبیا هم برای این آمدند.‏

‏تمام انبیا که مبعوث شدند، تمام کتب آسمانی که آمده اند، برای این‏‎ ‎‏است که این انسان را از این بتخانه بیرونش بیاورند تا این بت را‏‎ ‎‏بشکند و خداپرست بشود.(264)‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 341

تسلیم فقط در برابر حق

‏اسلام مکتبی است که انسانها را به گونه ای می سازد که به جز حق و‏‎ ‎‏مبدأ خلق به هیچ مکتبی تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع‏‎ ‎‏نگردند، و مسئلۀ کشور خود را با هیچ انگیزه ای از دست ندهند، و از‏‎ ‎‏استقلال و آزادی خویش و سایربندگان خدا بی هیچ طمع و خوفی‏‎ ‎‏دفاع کنند، و از خودخواهیها و کوتاه بینیها ـ که منشأ بدبختی و‏‎ ‎‏گرفتاریها است ـ اجتناب کنند.(265)‏

7 / 10 / 60 

*  *  *

‏ ‏

تربیت انسان در ابعاد فوق طبیعت

‏همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت هست، تربیتهای مناسب‏‎ ‎‏با مراتب دیگرش هم هست که بعضی اش را بشر می تواند مطلع بشود‏‎ ‎‏و بعضی اش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع بشود. اطلاع را‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی دارد و بَعْثِ انبیا برای این است که این بشر این‏‎ ‎‏چیزهایی را که اطلاع ندارد، آن مراتب از انسانیت را که خود بشر‏‎ ‎‏مطلع نیست و کیفیت تربیت را ‏‏[‏‏مطلع شود‏‏]‏‏، تا اطلاع بر خودِ درد و‏‎ ‎‏دوا نباشد، نمی شود معالجه کرد؛ انبیا آمدند تا این انسان را به آن‏‎ ‎‏مراتبی که کسان دیگر، علمای طبیعت، نمی توانند این مراتب را اطلاع‏‎ ‎‏پیدا کنند و تربیت کنند انسان را، آن مراتب را تربیت بدهد و نمو و‏‎ ‎‏ارتقا بدهد. تمام علمای طبیعت به هر مرتبه ای که برسند، آخرِ‏‎ ‎‏ادراکاتشان، ادراکات همین خصوصیات عالم طبیعت است. از عالم‏‎ ‎‏طبیعت به ماورای این عالم طبیعت، که آن عالم با این عالم در‏‎ ‎‏موجودیت شبیه اند و الاّ در مرتبۀ وجودْ آنجا خیلی بالاتر از‏‎ ‎‏اینجاست؛ و ما الآن خواب هستیم و آنجا را الآن با این چشم طبیعی‏‎ ‎‏نمی توانیم ببینیم؛ چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن‏‎ ‎‏مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسی نیست که این نحو‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 342

‏تربیت را از انسان بکند، خدای تبارک و تعالی انبیا را مأمور فرموده‏‎ ‎‏است که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن مراتب‏‎ ‎‏مافوق طبیعت، و هر چیزی که در آن قابلیت هست، فعلیت پیدا بکند‏‎ ‎‏و تربیتْ یک تربیت الهی بشود.(266)‏

6 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

تعلیم حقایق و ترفیع مقام انسانی

‏انسان حیوان نیست، انسان یک موجودی است که در طرف سعادت به‏‎ ‎‏بالاترین مقام می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات‏‎ ‎‏می رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات پست تر‏‎ ‎‏است. انبیا که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث اخلاق، از حیث‏‎ ‎‏عقاید، از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و تعالی به آنها الهام‏‎ ‎‏کرد تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادی که دارد، اگر انسان حیوانی‏‎ ‎‏بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که تدبیر دارد، حیوانی که اهل‏‎ ‎‏صنعت است، اگر این بود، احتیاج به آمدن انبیا نداشت؛ برای اینکه این‏‎ ‎‏راه راهی است که مادیین خودشان ادراک می کنند. آمدن انبیا برای این‏‎ ‎‏است که آن راههایی که بشر نمی داند، آن حقایقی را که انسان نمی داند،‏‎ ‎‏به آنها تعلیم بفرمایند. انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام‏‎ ‎‏انسانی بالاتر، آمده اند. قرآن کتاب آدم سازی است؛ برای آدم ساختن‏‎ ‎‏آمده است. کتاب حیوان سازی نیست؛ کتاب تعمیر مادیت نیست؛‏‎ ‎‏همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می کند. مادیات را قبول‏‎ ‎‏دارد در پناه معنویات؛ و مادیات را تَبَع معنویات قرار می دهد.(267)‏

8 / 3 / 58 

*  *  *

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 343

انبیا، عارفان به حقیقت انسان

‏انبیا آمدند که بفهمانند به ما که قضایا چه هست. ما همه حیران،‏‎ ‎‏سرگردان. همۀ عالم سرگردانند نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که‏‎ ‎‏ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند ادعاست! کی «انسان» را‏‎ ‎‏می شناسد، و کی «اسلام» را؟ یک پرده هایی، یک ورقهای بسیار‏‎ ‎‏مختصری، از انسان، یک ورقهای بسیار مختصری از اسلام، وقتی که‏‎ ‎‏کسی بشناسد، خیال می کند «انسان» را شناخته؛ «اسلام» را شناخته.‏‎ ‎‏انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنایی که «انسان» است، جز ذات‏‎ ‎‏مقدس حق، و آنهایی که ملهمند به الهام او، کسی نمی شناسد.(268)‏

7 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

انبیا، مربی سیر گذر از طبیعت

‏میان همۀ موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند، انسان‏‎ ‎‏اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند. یک مرتبۀ باطن، یک‏‎ ‎‏مرتبۀ عقلیت، یک مرتبۀ بالاتر از مرتبۀ عقل، در انسان بقوه هست. از‏‎ ‎‏اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا‏‎ ‎‏برسد به آنجایی که وَهْم ماها نمی تواند برسد و همۀ اینها محتاج به‏‎ ‎‏تربیت است. همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت هست،‏‎ ‎‏تربیتهای مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضی اش را بشر‏‎ ‎‏می تواند مطلع بشود و بعضی اش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع‏‎ ‎‏بشود.(269)‏

6 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

کوچاندن انسان به ماورای طبیعت

‏انبیا دنبال این بودند که چرا باید این بشری که فطرتاً باید فطرت سالم‏‎ ‎‏داشته باشد، چرا باید اینطور باشد. رسول اکرم برای این غصه‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 344

‏می خورد. در وحی هم به او گفته است که: مثل اینکه تو خودت را‏‎ ‎‏داری به کشتن می دهی که اینها ایمان نمی آورند. نظر این بود که اینها‏‎ ‎‏را آدم کند. هر کس که آدم می شد، یک بشارتی برای رسول اکرم یا انبیا‏‎ ‎‏بود...‏

‏عالم طبیعت پیش انبیا مطرح نیست. آمدند این طبیعی ها را، این‏‎ ‎‏موجودات طبیعی را، از اینجا بکِشندشان ببرندشان طرف یک ممالک‏‎ ‎‏دیگر، یک عالم دیگر و آنچه در وهم من و شما نمی آید.(270)‏

6 / 8 / 59 

*  *  *

‏ ‏

تربیت انسان سعادتمند

‏بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم،‏‎ ‎‏جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان زندگی سعادتمند باشد.‏‎ ‎‏اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی حیوانی از این عالَم به عالَم‏‎ ‎‏دیگر برود، در آن عالَم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان در‏‎ ‎‏آن عالَم به ظلمات می رسد.‏

‏انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن‏‎ ‎‏مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به وحیْ‏‎ ‎‏مِنَ الله تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که هر چه‏‎ ‎‏هست همین طبیعت ‏‏[‏‏است و‏‏]‏‏ بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند‏‎ ‎‏به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به یک عالَم‏‎ ‎‏دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی سعادتمند‏‏[‏‏انه‏‏]‏‏ باشد.‏‎ ‎‏تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را ـ که قابل از‏‎ ‎‏برای این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است ـ این را‏‎ ‎‏تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که اینجا زندگی سعادتمند ـ اگر‏‎ ‎‏همۀ اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد ـ یک زندگی سعادتمند در اینجا‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 345

‏دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود.‏

‏و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی‏‎ ‎‏که رابطه بوده است مابین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی که اگر آن‏‎ ‎‏کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما‏‎ ‎‏بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که آیا رابطۀ مابین‏‎ ‎‏نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما نمی دانیم، خدا می داند؛‏‎ ‎‏چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمی دانیم که رابطۀ مابین این‏‎ ‎‏قرصی که طبیب می دهد با این مرض چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه‏‎ ‎‏عالِم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید‏‎ ‎‏اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما،‏‎ ‎‏اعمال صالحۀ ما با آن عالَم است، این را انبیا می دانند به وحی خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی؛ و آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر‏‎ ‎‏بکنید، این رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند‏‎ ‎‏این؛ که شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.‏

‏چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل‏‎ ‎‏سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد،‏‎ ‎‏مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و روح‏‎ ‎‏هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این چیزها‏‎ ‎‏را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل می ماند، به‏‎ ‎‏مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل علاج است؛‏‎ ‎‏یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود ‏‏[‏‏و جذب بدن شود‏‏]‏‏، دیگر‏‎ ‎‏علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛ گفته اند «نکنید، این کار را‏‎ ‎‏نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار از اموری که آنها فرموده اند‏‎ ‎‏«بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است،‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 346

‏لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به تنظیم امور اجتماع نیست؛ راجع‏‎ ‎‏به ماورای طبیعت است. انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج‏‎ ‎‏به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن همۀ احتیاجات انسان را، هر چه‏‎ ‎‏احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به‏‎ ‎‏سعادت تمام می رسد.(271)‏

6 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

رشد انسان در همۀ ابعاد 

‏اسلام برای این انسانی که همه چیز است؛ یعنی از طبیعت تا ماورای‏‎ ‎‏طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام.‏‎ ‎‏اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به‏‎ ‎‏آنطور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد طبیعی به او بدهد؛ حظّ‏‎ ‎‏برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛ حظّ روحانیت دارد، رشد‏‎ ‎‏روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت دارد، رشد عقلانیت به او بدهد؛‏‎ ‎‏حظّ الهیت دارد، رشد الهیت به او بدهد. همۀ حظوظی که انسان دارد و‏‎ ‎‏به طور نقص است، الآن نرسیده است؛ ادیان آمده اند که این میوۀ‏‎ ‎‏نارس را رسیده اش کنند؛ این میوۀ ناقص را کاملش کنند. نباید آقایان‏‎ ‎‏که در این غرب واقع شده اند و غرب هم غرق در طبیعت دنیاست و‏‎ ‎‏هیچ ملتفت به ماورای طبیعت نیست؛ آقایان از این مکتبها گول‏‎ ‎‏بخورند و خیال کنند که انسان غیر از اینکه می خورد و می خوابد و‏‎ ‎‏اینها، چیز دیگری نیست، همین است، چیز دیگری در کار نیست. این‏‎ ‎‏اشتباهی است که اسلام را بد شناخته اند آنهایی که همه اش توجهشان‏‎ ‎‏به این است و همۀ آیات و اخباری که در اسلام برای رشد انسان آمده‏‎ ‎‏برگرداندند به این؛ و هم آنها در اشتباه بودند که همۀ آیات و اخبار را‏‎ ‎‏برگرداندند به آن. باید هر چیزی سر جای خودش عمل بشود؛ یعنی‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 347

‏انسانْ رشد طبیعی داشته باشد به هر مقدار که ممکن است؛ حظّ‏‎ ‎‏طبیعی داشته باشد به هر مقدار که سالم است؛ البته روی موازین عفت‏‎ ‎‏و سلامت، و این مرتبه را رشد که پیدا کرد، مرتبۀ بعدش هم رشد‏‎ ‎‏داشته باشد، مرتبۀ بعدش هم رشد داشته باشد و همۀ ابعادش بسیج‏‎ ‎‏بشود تا یک انسان بشود.(272)‏

22 / 7 / 57 

*  *  *

‏ ‏

عبادت، نسخه های طبیبان واقعی

‏این عباداتی که انبیا آورده اند و شما را به آن دعوت کردند؛ مثل نماز،‏‎ ‎‏مثل روزه، مثل حج، اینطور چیزها، اینها یک اموری هستند که،‏‎ ‎‏نسخه هایی هستند از طبیبهای واقعی که آمدند شما را برسانند به یک‏‎ ‎‏مرتبه های کمالی که همان طوری که از طبیعت استفاده می کنید؛‏‎ ‎‏مادامی که در طبیعت هستید، وقتی که نفوس شما از این طبیعت بیرون‏‎ ‎‏رفت و نَفْس عاقلۀ شما در یک عالَم دیگر رفت؛ آنجا هم با یک تربیت‏‎ ‎‏صحیح رفته باشد و یک زندگانی کاملاً سعادتمند شما داشته‏‎ ‎‏باشید.(273)‏

6 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

ساختن انسانی الهی 

‏تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف حقایق‏‎ ‎‏توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه در بسط فضایل و محاسن‏‎ ‎‏اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو مقصد که یکی‏‎ ‎‏مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود بالعرض و‏‎ ‎‏بالتبعیّه است، نیست.‏

‏آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 348

‏مجاهدت و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن است که‏‎ ‎‏انسان طبیعی لحمی حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربّانی روحانی‏‎ ‎‏شود، و افق کثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پیوند به هم‏‎ ‎‏شود، و این کمال حقیقت معرفت است که در حدیث شریف قدسی‏‎ ‎‏اشاره به آن فرماید: «‏کُنْتُ کَنْزَاً مَخْفِیّاً فَأحْبَبْتُ أنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ‎ ‎لِکَیْ اُعْرَفَ»‎[3]‎‏ در حدیث شریف فرماید: «‏أوَّلُ الدِّیْنِ مَعْرِفَتُهُ‏».‏‎[4]‎

‏و تمام اعمال قلبیّه و قالبیّه و افعال روحیّه و جسدیّه برای حصول‏‎ ‎‏این مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است. و چون‏‎ ‎‏این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «إقبال»‏‎ ‎‏به سوی خدای تعالی، و دیگر «إدبار» از غیر حق تعالی و إعراض از‏‎ ‎‏ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا دعوت بر إقبال به سوی‏‎ ‎‏حق تعالی است، یا دعوت ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ إعراض از غیر اوست.‏

‏و کلیه اعمال قلبیّه و قالبیّه و ظاهره و باطنه یا نفس إقبال بر خدا و یا‏‎ ‎‏اعانت به آن کند، و یا إعراض از ماسوی الله است یا معین آن‏‎ ‎‏است.(274)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

پیشگیری از تمام توجه به طبیعت

‏انبیا آمدند تا نگذارند نفسی که بالطبیعه به بدن توجه دارد، بالاختیار‏‎ ‎‏هم، انسان آن را به کار طبیعت وادارد و آمدند جلوی بشر را بگیرند که‏‎ ‎‏خیلی توجه و علاقۀ خودش را صرف این طبیعت نکند، تا ادراکات‏‎ ‎‏عقلیه اش ضعیف شود و به حدی برسد که اصلاً انسانیت خودش را‏‎ ‎‏هم، صرف حیوانیت کند و به طوری نفس در این عالم به این بدن و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 349

‏خانه و مال و زرد و سرخ سرگرم شود که اصلاً به خودش نرسد و‏‎ ‎‏توجه به خودش نداشته باشد و در جهت ادراکات و صفای خود‏‎ ‎‏نکوشد؛ تا وقتی که از این عالم می رود، یک روح ضعیف و نحیفی‏‎ ‎‏باشد که تمام همتش در دنیا به غیر خود و به مال و الاغ و بدن و دنیا‏‎ ‎‏صرف شده باشد و از خودش هیچ زکاء و صفایی نداشته باشد و‏‎ ‎‏طوری با عالم طبیعت مأنوس شده باشد که دیگر نتواند از عهدۀ‏‎ ‎‏ادراکات عالم عقلی برآید.‏

‏و البته این معنی حسی است که بالمشاهده می بینیم کسانی که به‏‎ ‎‏طبیعت وارد شده اند و خودشان را در کار دنیا صرف می کنند، گرچه‏‎ ‎‏اینها در صنایع خود زیرک و باتدبیرند ـ مثلاً تاجر در تجارت خودش‏‎ ‎‏که به آن توجه و علاقه دارد، خوب تدبیر می کند و هکذا فلان صنعتگر‏‎ ‎‏در صنعت خودش ـ اما اگر بخواهی یک ادراک عقلی کوچکی را به‏‎ ‎‏آنها تفهیم کنی، نمی فهمند و یا اگر در سیاست مملکتی، واردشان کنی‏‎ ‎‏معطل می مانند؛ چون توجه به چیز دیگری دارند و توجهاتشان از غیر‏‎ ‎‏آن چیز قهراً کوتاه می شود.(275)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

رهایی از تاریکی 

‏آنچه که انبیا برای او مبعوث شده بودند و تمام کارهای دیگر، مقدمۀ‏‎ ‎‏اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است که چطور است؛‏‎ ‎‏ارائۀ عالم به آن طوری که هست، نه به آن طوری که ما ادراک می کنیم.‏‎ ‎‏و دنبال این بودند که همۀ تهذیبها، تعلیمها و همۀ کوششها در این‏‎ ‎‏باشد که مردم را از این ظلمتکده هایی که همۀ عالم ظلمت است،‏‎ ‎‏نجات بدهند و به نور برسانند. غیر حق تعالی نورنیست، همه‏‎ ‎‏ظلمت اند و اگر چنانچه، ما از این حجابهای ظلمانی بیرون برویم و‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 350

‏همین طور اگر موفق بشویم از حجابهای نورانی هم بیرون برویم و‏‎ ‎‏همه حجابها را خرق کنیم، آن وقت حق را به همۀ صفات و اسمائش‏‎ ‎‏مشاهده می کنیم و غیر او کسی نیست، سراب است. البته به آن معنای‏‎ ‎‏کاملش، نادری از اولیای خدا به تبع انبیا موفق شدند و دیگران مراتب‏‎ ‎‏پایینتر را، تا برسد به ما که هیچ.(276)‏

30 / 3 / 64 

*  *  *

‏ ‏

مهار انسان توسط انبیا 

‏انسان اولش یک حیوانی است، بدتر از حیوانات. اگر سر خود باشد‏‎ ‎‏انسان، همین طور بار بیاید، هیچ حیوانی مثل انسان نیست در اینکه در‏‎ ‎‏شهوت، در درندگی، در شیطنت. حیوانات دیگر حدود شیطنتشان‏‎ ‎‏محدود است. حدود شهواتشان محدود است. حدود آن سبعیتشان.‏‎ ‎‏انسان چون یک موجودی است که به حسب خلقت از همۀ موجودات‏‎ ‎‏بالاتر هست. در طرفِ آن طرف، شهوت و غضب و طرف شیطنت و‏‎ ‎‏اینها می تواند تا تقریباً لامتناهی برود، حد ندارد. شما می بینید که اگر‏‎ ‎‏چنانچه انسان یک ـ فرض کنید که ـ خانه ای پیدا بکند، دنبال این است‏‎ ‎‏که یکی دیگر هم پیدا کند. اگر یک کشوری هم پیدا بکند دنبال این‏‎ ‎‏است که یکی دیگر هم پیدا بکند. اگر همۀ دنیا هم تحت سیطره اش‏‎ ‎‏باشد به فکر این است که در کرۀ قمر هم شاید باشد، برود آنجا. در‏‎ ‎‏مریخ هم باشد، برود آنجا. محدود نیست، نه شهواتش محدود است‏‎ ‎‏که با یک حد خاصی بسازد، یکی، دوتا، ده تا، صدتا، و نه طمَعش‏‎ ‎‏محدود است که به یک کشور، دو کشور، ده کشور اکتفا کند. انبیا‏‎ ‎‏آمدند محدودش کنند؛ یعنی مهارش کنند. این حیوان افسار گسیخته‏‎ ‎‏که به هیچ حدی از حدود محدود نیست، اگر آزاد بگذارند و این را‏‎ ‎‏تربیتش نکنند افسار گسیخته است. به طوری که همه چیز را برای‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 351

‏خودش می خواهد و همه کس را فدای خودش می خواهد. انبیا آمدند‏‎ ‎‏که این افسار گسیخته را مهارش کنند و بیاورند تحت ضوابط و بعد از‏‎ ‎‏اینکه آن مهار شد، راه نشانش بدهند برای اینکه تربیت بشود، یک‏‎ ‎‏تربیتی که برسد به آن کمالاتی که تا آخر برای او سعادت است.(277)‏

7 / 10 / 58 

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

سلامت و بیماری روح 

انبیا، پزشکان روحانی

‏بدان ای عزیز که چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است و‏‎ ‎‏علاج و معالجی، برای نفس انسانی و روح آدمیزاده نیز صحت و‏‎ ‎‏مرض و سقم و سلامتی و علاج و معالجی است . صحت و سلامت آن‏‎ ‎‏عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت؛ و مرض و سقمِ آن، اعوجاج‏‎ ‎‏از طریق و انحراف از جادۀ انسانیت است. و اهمیت امراض نفسانیه‏‎ ‎‏هزاران درجه بیشتر از امراض جسمانیه است، زیرا که غایت این‏‎ ‎‏امراضْ منتهی می نماید انسان را به حلول موت، و همین که مرگ آمد‏‎ ‎‏و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانیه و خلل های‏‎ ‎‏مادیه از او مرتفع شود و هیچیک از آلام و اسقام بدنیه برای او باقی‏‎ ‎‏نماند. ولیکن اگر خدای نخواسته دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه‏‎ ‎‏باشد، اوّلِ سلبِ توجهِ نفس از بدن و حصول توجه به ملکوت‏‎ ‎‏خویش، اوّلِ پیدایشِ امراض و اسقام آن است. مَثل توجه به دنیا و‏‎ ‎‏تعلق به آن، مَثل مخدراتی است که انسان را از خود بیخود نموده؛ و‏‎ ‎‏سلب علاقۀ روح از دنیای بدن باعث به خود آمدن آن است. و همین‏‎ ‎‏که به خود آمد، آلام و اسقام و امراضی که در باطن ذات داشت همه به‏‎ ‎‏او هجوم کند و تمام آنها که تا آن وقت مخفی بوده و مثل آتشی بوده که‏‎ ‎‏در زیر خاکستر پنهان بوده هویدا گردد. و آن امراض و آلام یا از او‏‎ ‎‏زایل نشود و ملازم او باشد؛ یا اگر زایل شدنی باشد، پس از هزاران‏‎ ‎

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 352

‏سال در تحت فشارها و زحمتها و آتش ها و داغها مرتفع شود: ‏آخِرُ‎ ‎الدَّوَاءِ الْکَیُّ.‎[5]‎‏ قال تعالی: ‏یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ‎ ‎جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ.‎[6]‎

‏و منزلۀ انبیا، علیهم السلام، منزلۀ اطبّا مشفق است که با کمال‏‎ ‎‏شفقت و علاقه مندی به صحت مرضی نسخه های گوناگون به‏‎ ‎‏مناسبت حال آنها برای آنها آوردند و آنها را هدایت فرمودند به طرق‏‎ ‎‏هدایت: «ما طبیبانیم شاگردان حق»‏‎[7]‎‏. و منزلۀ اعمال روحیه و قلبیه و‏‎ ‎‏اعمال ظاهریه و بدنیه منزلۀ دوای امراض است؛ چنانچه منزلۀ تقوا در‏‎ ‎‏هر مرتبه از مراتبِ آن منزلۀ پرهیز از چیزهای مضر است برای مرض؛‏‎ ‎‏تا پرهیز در کار نباشد ممکن نیست که مرضی مبدل به سلامت شود و‏‎ ‎‏نسخۀ طبیب مؤثر افتد.‏

‏در امراض جسمانیه گاهی ممکن است که با ناپرهیزیِ جزئی باز‏‎ ‎‏دوا و طبیعتْ غالب آید و صحت عود کند، زیرا که طبیعتْ خود حافظ‏‎ ‎‏صحت است و دوای مُعینِ آن؛ ولیکن در امراض روحیه امر خیلی‏‎ ‎‏دقیق است، زیرا که طبیعت بر نفس از اوّل امر چیره شده و وجهۀ نفس‏‎ ‎‏رو به فساد و منکوس است: ‏إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ.‎[8]‎‏ از این جهت به‏‎ ‎‏مجرد فی الجمله ناپرهیزی امراض بر او غلبه کند و رخنه ها از اطراف‏‎ ‎‏بر او باز کند تا صحت را بکلی از بین ببرد.(278)‏

‏ ‏

*  *  *


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 353

نسخۀ اصلاح بیماریهای نفسانی 

‏و بباید دانست که از برای نفوسْ صحت و مرض و صلاح و فساد و‏‎ ‎‏سعادت و شقاوتی است که پی بردن به طرق آن و دقایق مصالح و‏‎ ‎‏مفاسد آن برای احدی جز ذات مقدس حق ممکن نیست؛ ناچار در‏‎ ‎‏نظام، اتمّ که احسن نظام است... منظِّم آن حکیم علی الاطلاق است و‏‎ ‎‏واقف بر همۀ امور است، تعلیم طرق سعادت و شقاوت و هدایت راه‏‎ ‎‏صلاح و فساد و اعلام طرق علاج نفوس ممتنع است اهمال شود؛‏‎ ‎‏زیرا... ‏‏[‏‏نتیجه اینکه‏‏]‏‏ شریعت، که عبارت از نسخۀ اصلاح امراض‏‎ ‎‏نفسانیه است، جز پیش ذات مقدس حق نیست...‏

‏حق تعالی او ‏‏[‏‏نبی‏‏]‏‏ را مبعوث فرماید که طرق سعادت و شقاوت را‏‎ ‎‏به بشر بفهماند و مردم را به صلاح خود آگاه نماید.(279)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

روشنگری آثار اخلاق سوء 

‏دستورات انبیا و اولیا، علیهم السلام، کشف حقایقی است که ماها از‏‎ ‎‏آنها محجوب هستیم. آنها می دانند که این اخلاق ذمیمه و اعمال سیّئه‏‎ ‎‏چه صورتهایی دارد و چه ثمراتی از آنها حاصل می شود؛ و این اعمال‏‎ ‎‏حسنه و اخلاق کریمه چه صورتهای خوب ملکوتی دارد. همه را‏‎ ‎‏فرمودند و دوا و درمان و درد و مرض را بیان کردند. تو اگر عاطفه با‏‎ ‎‏خود داری، باید از آن دستورات نگذری و درد خود را دوا نمایی و‏‎ ‎‏مرض خود را معالجه کنی، خدا می داند که اگر با این حال که هستیم به‏‎ ‎‏آن عالم منتقل شویم، به چه مصیبتها و دردها و مرضها گرفتار‏‎ ‎‏می شویم.(280)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏


کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 354

تحمل سختی در تربیت

‏همه ان شاءالله ، تربیت بشوند همان طوری که آمال اسلام و پیغمبر‏‎ ‎‏اسلام بوده است. پیغمبر اسلام برای اینکه مردم تربیت نمی شدند‏‎ ‎‏غصه می خورد به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسلیت می داد؛‏‎ ‎‏در مشقّت بود، خدای تبارک و تعالی به او خطاب می کند که ما قرآن را‏‎ ‎‏نفرستادیم که تو در مشقّت باشی. و برای ملتها از پدر برای اولادش،‏‎ ‎‏از پدر مهربان برای اولادش، بر ملتهای عالم او بیشتر غصه می خورد‏‎ ‎‏و کافرها را وقتی که می دید که اینها به مجرای طبیعی انسانی‏‎ ‎‏نمی آمدند، برای آنها متأسف بود و هر انسانی باید اینطور باشد که‏‎ ‎‏متأسف باشد برای آنهایی که نمی آیند به خط اسلام و خط انسانیت.‏

‏بعضی از علمای بزرگ، از قراری که شنیدم فرموده اند که من برای‏‎ ‎‏اشخاص منحرف بیشتر دعا می کنم؛ برای اینکه، آنها بیشتر احتیاج به‏‎ ‎‏دعا دارند. دلهای انسانها، انسانهای متعهد، دلهایی است که رئوف و‏‎ ‎‏مهربان بر همۀ بشر است.(281)‏

23 / 10 / 60 

*  *  *

کتاباخلاق: انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 355

  • . مجمع البیان؛ ذیل تفسیر آیۀ چهارم سورۀ قلم.
  • . انفال  /  17.
  • . من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم تا شناخته شوم، پس آفریدم خَلق  را تا شناخته شوم (موسوعة أطراف الحدیث النَّبویّ الشریف؛ ج 6، ص 507).
  • . اوّل دین، معرفت و شناخت خداوند است (نهج البلاغة؛ ص 39، خ 1).
  • . «آخرین درمان، داغ نهادن و سوزاندن است.» و آن مثلی است مشهور که در نهج البلاغه؛ خ 168 نیز آمده است. «کَی  داغ یعنی آهن تافته ای که بر بعض جراحات نهند. و مراد آنکه وسایل صعب را آنگاه به کار برند که چاره های سهل  بی اثر ماند.»؛ امثال و حکم.
  • . روزی که در آتش دوزخ سوزانده شوند و پیشانی و پهلو و پشت آنها را به آن داغ کنند (توبه  /  35).
  • . «ما طبیبانیم شاگردان حق                    بحر قلزم دید ما را فانفلق»؛ مثنوی؛ دفتر سوم، بیت 2742.
  • . همانا نفس امر به زشتی کند (یوسف  /  53).