مقالات
احیاگری امام خمینی از منظر عرفان و دعا
حقیقت اسمای الهی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : طباطبائی، فاطمه

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

حقیقت اسمای الهی

حقیقت اسمای الهی

‏به تعبیر امام و سایر بزرگان عرفان، همه‏‎ ‎‏انسانها، سالک کوی اسمای الهی اند و‏

‎ ‎‏حقیقتِ اسما، لفظ و تعابیر لفظی نیست، بلکه همان کسانی هستند که‏‎ ‎‏خداوند به وسیله آنان درهای خیرات را بر خلایق می گشاید و با شناخت‏‎ ‎‏آنان، شناخت خدا امکانپذیر می شود ‏بکم یُنَزِّل الغیث، مَن عَرَفَکُم فَقَدْ عَرَفَ‎ ‎اللّٰه،‎[1]‎‏ آنان وسیله پیوند آسمان الوهیت با خاکیان ناسوتی اند. ظاهرشان‏‎ ‎‏آراسته به نور هدایت و رسالت و باطنشان منور به نور «ولایت» است،‏‎ ‎‏اینان راهنمایانی هستند که با هدایت تکوینی در نهان و هدایت تشریعی‏‎ ‎‏در آشکار و عیان، انسانهای طالب کمال را راهنمایی می کنند.‏

‏     پس سالک کوی دوست، با شناخت خود و جایگاه خود، که موجودی‏‎ ‎‏است که به صورت الهی آفریده شده است ‏اِنَّ اللّٰهَ خَلَقَ آدمَ علیٰ صورته‎ ‎‏(همانا خداوند آدم را بر صورت خود آفرید) و نیز شناخت هدایتگران و‏‎ ‎‏ولی نعمتان خویش، سفر به سوی «خوبیها» و «ارزشها» را ـ که همان سفر‏‎ ‎‏به سوی کمال مطلق است پی می گیرد؛ و از زبان امام سجاد(ع) می گوید:‏


کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 19

‏     ‏خداوندی را سپاس می گویم که وقتی می خوانمش، پاسخم را می گوید‎ ‎در حالی که او وقتی مرا می خواند، من در پاسخ دادن به او کاهلی می کنم.‎ ‎خداوندی را سپاس می گویم که وقتی خواهشی دارم، برآورده می کند؛ اما‎ ‎من در برابر فرمان او سرپیچی می کنم. خداوندی را درود می گویم که راه‎ ‎سؤال و درخواست را بازگشوده و راه مسافر کوی خویش را کوتاه گردانده.‎ ‎چنان با من حلم می ورزد که گویی من هرگز نافرمانی نکرده ام، و بالاخره‎ ‎درود بر او که مرا به خود وانمی گذارد.‎[2]‎

‏    ‏‏براستی چه کسی غیر از این مفسران حقیقی کلمات محبوب می تواند‏‎ ‎‏اینچنین سخن بگوید که ‏الهی ... بک عرفتک و انت دللتنی الیک.

‏     ‏‏باری، امام در این کتاب، حقیقت انسان را مطرح می کنند که او‏‎ ‎‏موجودی است الهی که ظاهرش نسخه ای است از عالم مُلک و ملکوت، و‏‎ ‎‏روحش نفخه ای است الهی؛ ‏نفخت فیه من روحی ‏(دمیدم در او از روح‏‎ ‎‏خویش).‏‎[3]‎

‏    ‏‏این موجود همان کتابی است که خدای تعالی آن را با دو دست خود‏‎ ‎‏ساخته و رقم زده، و همان حقیقتی است که خدای تعالی با حکمت‏‎ ‎‏خویش او را استوار ساخته است.‏‎[4]‎‏ این انسان خاکی و افلاکی، عروجی و‏‎ ‎‏نزولی دارد که از جایگاه رفیع و برین به اسفل السافلین هبوط کرده و‏‎ ‎‏امکان بازگشت به جایگاه برتر و رفیع را دارد. او از منزلهایی عبور کرده تا‏‎ ‎‏به آخرین منزل طبیعت رسیده و این بار نیز منازل و درجات و مراتب را در‏‎ ‎‏می نوردد تا دایرۀ وجودی خویش را تمام کند. این سقوط و هبوط،‏

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 20

‏سرنوشت مختوم انسان است؛ اما ماندگاری در پایین ترین منزل طبیعت‏‎ ‎‏دون شأن اوست. پس بر اوست که با ره توشۀ ایمان و آگاهی و عشق و‏‎ ‎‏محبت، حرکت خویش را ادامه دهد تا در جوار حضرت محبوب مأوا‏‎ ‎‏گزیند. در آنجا نیز خاطری آسوده و آرام بر این عاشق سالک رقم نخورده‏‎ ‎‏است، زیرا کمال نامتناهی است و طلب نیز.‏

‏ ‏

مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دم‏         ‏جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

‏ ‏

‏به تعبیر امام، همۀ انسانها سالک کوی حقند. برخی می دانند که به کجا‏‎ ‎‏می روند و برخی نادانند، و هنر در فهم و شناخت طریقت است. امام‏‎ ‎‏چنین توصیف می دارند:‏

‏     ‏پاره ای از قلوب، عشقی و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به‎ ‎جمال محبوب هستند و چون در سلوک، ادراک ظلّ جمیل یا مشاهدۀ اصل‎ ‎جمال کنند... و پاره ای از قلوب، خوفی و از مظاهر جلالند. آنها همیشه‎ ‎ادراک عظمت و کبریا و جلال کنند.‎[5]‎

‏و از آنجا که این مسافر سرگشتۀ راه دوست، مظهر ‏کلُ یومٍ هو فی شأن ‏است‏‎ ‎‏و محبوب در هر آن با اسم خاصی بر او تجلی می کند؛ بنابراین سالک‏‎ ‎‏طریق، حالات گوناگون دارد؛ گاه در قبض است و گاه در بسط.‏

‏     باری، اسمای الهی همان کارگزاران آفرینشند.‏‎[6]‎‏ اسما، حقایقی غیر‏‎ ‎‏لفظیند که خداوند توسط آنان در عالم هستی تجلی می کند و تأثیر‏‎ ‎‏می گذارد؛ ‏باسمک الذی خَلَقْتَ به السموات و الارض‏ یا ‏بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ و بِکُمْ یَخْتِمُ

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 21

اللّٰه.‎[7]‎

‏    ‏‏گرچه این اسمای الهی خود مخلوقند؛‏‎[8]‎‏ اما مخلوقی که از هر چه‏‎ ‎‏رنگ تعلق پذیرد آزاد است، و بر مبنای حدیث قرب فرایض، چشم و‏‎ ‎‏دست و اعضا و جوارح خدای متعالند.‏

‏     بنابراین، توسل به ائمه الهی و خواندن خدای خویش از زبان این‏‎ ‎‏بزرگواران، پیام امام خمینی است که در این برهۀ زمان شنیده می شود؛ و‏‎ ‎‏این سخنان، خزاین و گنجینه های غنی معرفت است و برای فهم این‏‎ ‎‏معارف، مطالعه و علم اندوزی و فلسفه و عرفان لازم است، و نتیجه فهم‏‎ ‎‏آن خزاین، حرکت است و پویایی؛ معرفت است و شیدایی؛ اطاعت است‏‎ ‎‏و بندگی؛ در این صورت است که ما خدای خویش را از زبان ولیّ کاملش‏‎ ‎‏می خوانیم و الاّ ما مهجورانِ گرفتارِ تنگناهای طبیعت و نفسانیات خویش‏‎ ‎‏که تحمل کوچکترین ناملایمات را نداریم، با چه جرأت و جسارتی لب به‏‎ ‎‏سخن گشوده و بگوییم‏ فَهَبْنی یا الهی و سیّدی و مولای و ربّی صَبَرْتُ علی عذابِک‎ ‎فکیفَ اَصْبِرُ علی فِراقک.‎[9]‎

‏    ‏‏امام در ره عشق می گویند:‏

‏     ‏من کوردل، تاکنون نتوانستم این فقره و بعض فقرات دیگر این دعای‎ ‎شریف را به جدّ بخوانم، بلکه آن را از زبان علی(ع) می خوانم و ندانم آن‎ ‎چیست؛ که صبر بر آن از عذاب خدا در جهنم مشکلتر است آن عذابی که‎ ‎تطلع علی الافئدة ‏[‏است‏]‏.‎[10]‎

‎ ‎

کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 22

  • )) زیارت جامعه کبیره.
  • )) مفاتیح الجنان؛ دعای ابوحمزه ثمالی.
  • )) حجر / 29.
  • )) شرح دعای سحر؛ ص 35 (با اندکی تغییر).
  • )) خمینی، روح اللّه ؛ آداب الصلوة؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص 13ـ14.
  • )) منظور، همان ائمه(ع) می باشند.
  • )) زیارت جامعه کبیره.
  • )) ملکی تبریزی، جواد؛ رساله لقاءاللّه ؛ ص 10.
  • )) دعای کمیل.
  • )) ره عشق؛ ص 18ـ 19.